تفاخر ریشه تجملگرایی
با آنکه خداوند جمیل است و جمال را دوست میدارد، ولی تجمل به معنای تکلف در جمال را دوست نمیدارد؛ به این معنا که کسی به زور بخواهد چیز زشتی را با زخارف دنیوی بیاراید و با آرایههای دروغین زیبا کند. برخی از مردم زشتیها را در زرورقی میپیچند و آن را به دیگران قالب میکنند. آرایههای ادبی، گاه دروغهای زیبایی است که محتوا و مفاد زشت کلامی را در آن پیچیده و مردم را بدان فریب میدهند.
حقیقت تجمل
اصولا کسانی دنبال تجمل میروند و خود را به رنج میافکنند که میخواهند زشتی و بدی خود یا چیزی را بپوشانند و کالای بیارزش خویش را بفروشند و یا به نمایش گذارند. این تکلف و به رنج افکنی خود عامل چندین باطل و زشت دیگری است. البته اگر انسان بخواهد امر زیبا و نیکی را زیباتر به نمایش گذارد و با تجمل،خوب را خوبتر و نیک را نیکوتر نشان دهد، امر خوبی است مگر آنکه بخواهد با تدلیس و فریب، دیگران را گمراه کند و بیش از آنچه هست به نمایش گذارد و سود و بهره مادی و معنوی بیشتری برد. در این صورت حتی تجمل امر زیبا نیز،چون دروغ و فریب است امری زشت و ناپسند است و باید از آن پرهیز کرد.
تجملگرایی یعنی گرایش افراطی به تجملات یک بیماری دیرپای جوامع انسانی است. از آنجا که انسانها زیبایی و جمال را دوست دارند، برخیها از این امر سوءاستفاده میکنند و برخی دیگر در دام آن میافتند. ریشه تجملگرایی افراطی را باید در تفاخر گرایی انسان دانست که ریشه آن نیز خودپسندی و غرور بیجای انسان است. به این معنا که انسانهای خودپسند و مغرور میکوشند تا خود را برتر از دیگران نشان دهند، همین مسئله موجب میشود تا به تفاخر روی آورند و با کارها و اسباب و ابزاری به دیگران فخر فروشند و بزرگی و برتری خویش را به نمایش بگذارند.
خداوند میفرماید که انسانهای مختال (خیال باف) که حقایق را نمیبینند، دنبال تفاخر میروند و گمان میکنند که این کارها و این رفتارها میتواند جبرانکننده کمبودها و نداشتههای آنان باشد، در حالی که فخرفروشی و تفاخر با تجملات، چیزی را در اصل موضوع تغییر نمیدهد و این افراد در حقیقت پیش از آنکه چشم و دل دیگران را پر کنند، خود را فریفتهاند.
تجملگرایی، مصداق اسراف
باید گفت تجملگرایی یکی از مصادیق اسراف و تبذیر است؛ به این معنا که اهل تجمل برای اینکه پز بدهند و تفاخری از روی چشم و همچشمی و مانند آن داشته باشند، اسباب و اثاثیه منزل و اتومبیل و مانند آن را تغییر میدهند بیآنکه اینها نیاز به تغییر و تبدیل داشته باشد. خداوند اهل تبذیر را برادران شیطان دانسته و در قرآن از جمله 114 سوره انعام و 31 سوره اعراف میفرماید که خداوند مسرفان را دوست ندارد. اینکه خداوند این افراد را دوست نمیدارد به این معناست که کار ایشان مذموم و ناپسند و برخلاف اصول شریعت و اخلاق و رفتار هنجاری است. پس تبذیر و اسراف را باید رفتاری نابهنجار دانست و اهل تجملگرایی و تفاخر را در همین دسته قرار داد و با آنان چنین تعامل و رفتاری را در پیش گرفت.
برخی از افرادی که اهل تجملات هستند در دسته سفیهان قرار میگیرند که باید اموال را از دسترس آنان دور کرد؛ زیرا تباه کردن اموال که موجب قوام جامعه بر اساس آیه 5 سوره نساء است، رفتاری جز برخاسته از سفاهت نیست. انسان سفیه است که با بیخردی و بیعقلی خویش اموال را این گونه تباه میکند.
باید توجه داشت که استفاده از امکانات و ابزارها و اثاثیهها که مورد نیاز برای کسب آسایش و رفاه است، هرگز به معنای تجملگرایی نیست. باید مرز تجملگرایی با خرید ضروریات زندگی را باز شناخت و از هم جدا کرد. مرزهای اسراف و صرفهجویی و مرزهای تجملگرایی و ضرورتگرایی بسیار نزدیک است. یعنی همان طوری که یک عمل عبادی میتواند ریاکارانه شود یا از ریاکاری بیرون آید به همان سادگی و آسانی یک عمل میتواند از ضرورت به تجمل و از تجمل به ضرورت تغییر ماهیت دهد.
البته هر کسی اگر به خودش مراجعه کند این وجدان بیدارش خواهد گفت که گرفتار تجملگرایی است یا ضرورت گرایی. بنابراین نمیتوان به سادگی درباره دیگران قضاوت کرد که گرفتار ضرورتگرایی است یا تجملگرایی ولی به سادگی و آسانی میتوان در باره خود قضاوت کرد که گرفتار کدام یک است.
به هر حال، رفاه و آسایش از ضرورتهای بشر و بشریت است و همین امر آنان را از دیگر موجودات جدا کرده است. انسان دنبال آبادانی زمین است و این ماموریت الهی را بر اساس آیه 61 سوره هود باید انجام دهد. آبادانی زمین اقتضای آن میکند که انسان به سمت رفاه و آسایش بیشتر و بهتر برود و از امکانات زمین به نحو مطلوبی بهره برد. پس رفاهطلبی و آسایش خواهی جزو ماموریتها و ساختار طبیعی بشر است، اما نباید این رفاه و آسایش به شکل افراطی در قالب تجملگرایی و تفاخرطلبی و چشم و همچشمی نمود پیدا کند؛ زیرا اینها از مصادیق اسراف و تبذیر خواهد بود که از نظر اخلاقی خداوند آن را در ردیف امور ناپسند قرار داده است.
حقیقت تجمل
اصولا کسانی دنبال تجمل میروند و خود را به رنج میافکنند که میخواهند زشتی و بدی خود یا چیزی را بپوشانند و کالای بیارزش خویش را بفروشند و یا به نمایش گذارند. این تکلف و به رنج افکنی خود عامل چندین باطل و زشت دیگری است. البته اگر انسان بخواهد امر زیبا و نیکی را زیباتر به نمایش گذارد و با تجمل،خوب را خوبتر و نیک را نیکوتر نشان دهد، امر خوبی است مگر آنکه بخواهد با تدلیس و فریب، دیگران را گمراه کند و بیش از آنچه هست به نمایش گذارد و سود و بهره مادی و معنوی بیشتری برد. در این صورت حتی تجمل امر زیبا نیز،چون دروغ و فریب است امری زشت و ناپسند است و باید از آن پرهیز کرد.
تجملگرایی یعنی گرایش افراطی به تجملات یک بیماری دیرپای جوامع انسانی است. از آنجا که انسانها زیبایی و جمال را دوست دارند، برخیها از این امر سوءاستفاده میکنند و برخی دیگر در دام آن میافتند. ریشه تجملگرایی افراطی را باید در تفاخر گرایی انسان دانست که ریشه آن نیز خودپسندی و غرور بیجای انسان است. به این معنا که انسانهای خودپسند و مغرور میکوشند تا خود را برتر از دیگران نشان دهند، همین مسئله موجب میشود تا به تفاخر روی آورند و با کارها و اسباب و ابزاری به دیگران فخر فروشند و بزرگی و برتری خویش را به نمایش بگذارند.
خداوند میفرماید که انسانهای مختال (خیال باف) که حقایق را نمیبینند، دنبال تفاخر میروند و گمان میکنند که این کارها و این رفتارها میتواند جبرانکننده کمبودها و نداشتههای آنان باشد، در حالی که فخرفروشی و تفاخر با تجملات، چیزی را در اصل موضوع تغییر نمیدهد و این افراد در حقیقت پیش از آنکه چشم و دل دیگران را پر کنند، خود را فریفتهاند.
تجملگرایی، مصداق اسراف
باید گفت تجملگرایی یکی از مصادیق اسراف و تبذیر است؛ به این معنا که اهل تجمل برای اینکه پز بدهند و تفاخری از روی چشم و همچشمی و مانند آن داشته باشند، اسباب و اثاثیه منزل و اتومبیل و مانند آن را تغییر میدهند بیآنکه اینها نیاز به تغییر و تبدیل داشته باشد. خداوند اهل تبذیر را برادران شیطان دانسته و در قرآن از جمله 114 سوره انعام و 31 سوره اعراف میفرماید که خداوند مسرفان را دوست ندارد. اینکه خداوند این افراد را دوست نمیدارد به این معناست که کار ایشان مذموم و ناپسند و برخلاف اصول شریعت و اخلاق و رفتار هنجاری است. پس تبذیر و اسراف را باید رفتاری نابهنجار دانست و اهل تجملگرایی و تفاخر را در همین دسته قرار داد و با آنان چنین تعامل و رفتاری را در پیش گرفت.
برخی از افرادی که اهل تجملات هستند در دسته سفیهان قرار میگیرند که باید اموال را از دسترس آنان دور کرد؛ زیرا تباه کردن اموال که موجب قوام جامعه بر اساس آیه 5 سوره نساء است، رفتاری جز برخاسته از سفاهت نیست. انسان سفیه است که با بیخردی و بیعقلی خویش اموال را این گونه تباه میکند.
باید توجه داشت که استفاده از امکانات و ابزارها و اثاثیهها که مورد نیاز برای کسب آسایش و رفاه است، هرگز به معنای تجملگرایی نیست. باید مرز تجملگرایی با خرید ضروریات زندگی را باز شناخت و از هم جدا کرد. مرزهای اسراف و صرفهجویی و مرزهای تجملگرایی و ضرورتگرایی بسیار نزدیک است. یعنی همان طوری که یک عمل عبادی میتواند ریاکارانه شود یا از ریاکاری بیرون آید به همان سادگی و آسانی یک عمل میتواند از ضرورت به تجمل و از تجمل به ضرورت تغییر ماهیت دهد.
البته هر کسی اگر به خودش مراجعه کند این وجدان بیدارش خواهد گفت که گرفتار تجملگرایی است یا ضرورت گرایی. بنابراین نمیتوان به سادگی درباره دیگران قضاوت کرد که گرفتار ضرورتگرایی است یا تجملگرایی ولی به سادگی و آسانی میتوان در باره خود قضاوت کرد که گرفتار کدام یک است.
به هر حال، رفاه و آسایش از ضرورتهای بشر و بشریت است و همین امر آنان را از دیگر موجودات جدا کرده است. انسان دنبال آبادانی زمین است و این ماموریت الهی را بر اساس آیه 61 سوره هود باید انجام دهد. آبادانی زمین اقتضای آن میکند که انسان به سمت رفاه و آسایش بیشتر و بهتر برود و از امکانات زمین به نحو مطلوبی بهره برد. پس رفاهطلبی و آسایش خواهی جزو ماموریتها و ساختار طبیعی بشر است، اما نباید این رفاه و آسایش به شکل افراطی در قالب تجملگرایی و تفاخرطلبی و چشم و همچشمی نمود پیدا کند؛ زیرا اینها از مصادیق اسراف و تبذیر خواهد بود که از نظر اخلاقی خداوند آن را در ردیف امور ناپسند قرار داده است.