یادداشتی از آیتالله صافی گلپایگانی در اهمیت شعر و شاعری
شعر، آیت بزرگ الهی
آیات خداوند متعال و نشانههای قدرت و حکمت الهی، بیرون از حد شمار و احصاء است. در قرآن مجید میفرماید: «قل لو کان البحر مداداُ لکلمات ربی لنفذ البحر قبل ان تنفذ کلمات ربی و لو جئنا بمثله مدداً».
این آیات، احصاناپذیر است، و چنانکه شاعر با معرفت گفته است:
هر گیاهی که از زمین روید
وحده لا شریک له گوید
همه کوه و صحرا، درختان، ستارگان و منظومهها و کهکشانها، دریاها و جنبندگان که با چشمهای مسلح به ذرهبین هم دیده نمیشوند، و موجوداتی که به سالهای نوری در حدی از ما دورند که آنها نیز با چشمهای مسلح به دوربین دیده نمیشوند و ذره و اتم، همه آیات خدا هستند که انسان، در معرفت آنها و ذات آنها با این همه دانشی که به دست آورده، مات و مبهوت مانده است، و بالاخره هر کس باشد و تا هر کجا و هر زمان صدها و هزارها سال، مرکب اندیشه و تحقیق را براند میگوید:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست و بسی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
و آخر به کمال ذرهای راه نیافت
چه لذتبخش و نشاطآفرین است تفکر در این کاینات، و چه اندک و کم است آنچه بر انسان کشف شده است در برابر آنچه نامکشوف مانده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به خداوند عرضه میدارند: «سبحانک ما اعظم ما نری من خلقک، منزهی تو. چقدر بزرگ است آنچه که از مخلوقات تو مشاهده میکنیم.»
و ما باید بگوییم چه اندک و کم است تفکر ما در این آیاتی که میبینیم، و شب و روزمان مستغرق در آنها هست. و چقدر کم است آگاهی ما از آنها در کنار آنچه از آن علیالدوام غافلیم.
قال الله تعالی: «و کاین من آیهًْ فی السماوات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون. صدق الله العلی العظیم».
یکی از این آیات عظیمه انفسیه - که اگر چه بیشتر یا همگان با گوش و هوش خود با آن آشنا هستند، ولی در عظمت آن، کم اندیشه میشود، و ابعاد وسیع آن بسیار عمیق است - ذوق و قریحه و طبع شعر و میل به سخنسرایی موزون و لطیفهگویی و سخن به نظم و نظام گفتن است که در تعریف کامل آن، این الفاظ، گویای حقیقت نیست.
البته برای انسانهای بامعرفت که فقط به ظاهر دنیا نمینگرند، و مثل حیوانات - که از سبزه و گیاهان خوشرنگ و زیبا، به همان ظاهر و استفاده جسمانی از آن اکتفا میکنند - نیستند، و نیروی دراکهای دارند که باطن اشیاء را با آن درک میکنند، جمال همه اشیاء بر انسان، لذتبخش و شور و شوقآفرین است؛ شکوفههای درختان، مرغزارها و سبزهزارها و آبشارها و گلهای رنگارنگ و آواز و الحان پرندگان و حرکت ماهیان دریا و هزاران هزار کایناتی که میبینند، آنها را به پرواز در میآورد و از خود بیخود میسازد.
این قریحه و ذوق شعری و ادبی از هیچکدام از آنها کمتر نیست که برای بسیاری بیشتر و بالاتر است. گاه برای اهل معرفت و ذوق، درک و بینشی که از یکی آیات قرآن کریم فراهم میشود، برای بقیه فراهم نمیشود.
شوق و ذوقی که برای اهل معرفت و معنی در وقت شنیدن و خواندن خطبههای امیرالمؤمنین علیهالسلام از نهجالبلاغه حاصل میشود، از تماشای سبزه و گلزار فراهم نمیگردد.
راجع به شعر و ادب و فنون و رموز آن که یکی از فنون جمیله و آیات الهیه است، سخن بسیار است. یکی از ابعاد بسیار مهم شعر که کمتر مورد توجه است، بعد دلالت آن بر وجود عالم غیب و باطن وجود انسان میباشد. همانطور که آیات آسمان و زمین، همه و هرکدام، کتابهای بزرگ معرفتبخش است، اشعار شعرا در ستایش و سپاس خدا، در مدائح پیغمبر خدا حضرت محمد مصطفی و اهل بیت آن حضرت سلامالله علیهم اجمعین، در مواعظ و نصایح و آداب و اخلاق، در دعوت به خیر و تحریک به مهر و رحمت و احسان، در بیان عظمت کاینات زمین و آسمان و وصف طبیعت، و رشتههای فنی شعر و ادب، بسیار عجیب است.
باید همانطور که وقتی یکی از آیات تکوینیه ظاهری را میبینیم، زبان به تکبیر و تعظیم و ستایش قدرت الهی باز میکنیم، از شنیدن اشعار شعرای بزرگ نیز همین تسبیح و تعظیم را داشته باشیم.
این معانی که خدا میداند چند هزار سال یا چند صد هزار سال پیشتر بوده است و به زبانهای مختلف و الفاظ و جملههای جداگانه گفتهاند، و این استعارات، این تشبیهات، این حقایق و این لطایف از کجا میآید؟ و چگونه است که تمامشدنی نیست و چگونه در اندیشه میآید؟ غیر از این است که هر اندیشمندی میفهمد که انسان، این گوشت و پوست در استخوان نیست، و حقیقتش بسیار والا و بالا است. خودش، خود را کم گرفته است، و اسیر ظاهر و لذات ظاهر نموده است. این شعرای عرب و عجم، هر بیت شعرشان، کلمهای از کلمات خدا و آیتی از آیات خدا است.
آیا مثل این شعر از آیات الهی نیست؟ اگر سنگ و کلوخ و کوه و ابر و آب و برگ هر درخت، آیتی الهی است، این ادبیات به این عنوان سزاوارترند:
سپاس و حمد بیحد است خدا را
که از کتم عدم آورد ما را
خداوندی که وحدت پایه او است
زمین و آسمان در سایه او است
بسیطی خارج از ترکیب و پیوند
محیطی پاک از همتا و مانند
چسان این بنده حمدش را نماید؟
که بر هر حمد، حمدی لازم آید
به پیش آن که بیپیوند و خویش است
هر آن را معرفت بیش است پیش است
یکی دیگر از ویژگیهای شعر، نقش و تاثیر آن در روح و اندیشه شنونده است که گاه بسیار شگفتانگیز است، و بسا که اثر یک بیت شعر، شخص را عوض کند، و سالها و تا عمر دارد باقی بماند.
به این جهت، نقش شعرای متعهد در تربیت جامعه و هدایت همگان خصوص نسل جوان و تحول فکری، عامل مهمی به شمار میآید؛ بسا یک شعر در معارف، در اخلاق و در مواعظ بهگونهای موثر شود که سخنرانیهای متعدد، آن اثر را ندارد.
در حرکتهای بزرگ تاریخ، در تهییج اقوام و در دعوت به کارهای نیک، و اقدامات بزرگ سرنوشتساز، در اظهار حق و کوبیدن باطل، کاری که از شعر برمیآید با صرف هزینههای کلام فراهم نمیشود.
برای اشعار شعرای صدر اسلام، مثل حسان، لبید، و یا اشعاری مثل قصیده میمیمه فرزدق در آن موقعیت حساس که کسی زبان به بیان حق باز نمیکرد، و یا اشعار سید حمیری و دعبل و کمیت و صدها شعرای شجاع و خود نفروخته، نمیتوان ارزشی معین نمود. این اشعار، همیشه در طی مرور قرون و اعصار، آموزنده و انسانساز بوده است.
شعرهای شعرای فارسیزبان در الهیات و مدایح حضرت رسول اکرم و ائمه طاهرین صلواتالله علیهم اجمعین و بیان حقایق و مواعظ و وصف حال طبیعت و قدرت الهی، و هم در مراثی مخصوصا در موضوع عاشورا، نیز سازنده و وسیله انتقال حقایق و حفظ هویت فرهنگی اسلامی و مذهبی بوده و هست.
در این میان هم، افرادی به عنوان شاعر، از این نعمت عالی طبع شعر و ذوق، سوءاستفاده نموده، و با سرودن اشعار مبتذل، به ترویج فساد اخلاق و گمراه کردن مردم و مدح ستمگران پرداختند، و به جای شکر این نعمت، کفران نعمت نمودند.
این آیات، احصاناپذیر است، و چنانکه شاعر با معرفت گفته است:
هر گیاهی که از زمین روید
وحده لا شریک له گوید
همه کوه و صحرا، درختان، ستارگان و منظومهها و کهکشانها، دریاها و جنبندگان که با چشمهای مسلح به ذرهبین هم دیده نمیشوند، و موجوداتی که به سالهای نوری در حدی از ما دورند که آنها نیز با چشمهای مسلح به دوربین دیده نمیشوند و ذره و اتم، همه آیات خدا هستند که انسان، در معرفت آنها و ذات آنها با این همه دانشی که به دست آورده، مات و مبهوت مانده است، و بالاخره هر کس باشد و تا هر کجا و هر زمان صدها و هزارها سال، مرکب اندیشه و تحقیق را براند میگوید:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست و بسی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
و آخر به کمال ذرهای راه نیافت
چه لذتبخش و نشاطآفرین است تفکر در این کاینات، و چه اندک و کم است آنچه بر انسان کشف شده است در برابر آنچه نامکشوف مانده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به خداوند عرضه میدارند: «سبحانک ما اعظم ما نری من خلقک، منزهی تو. چقدر بزرگ است آنچه که از مخلوقات تو مشاهده میکنیم.»
و ما باید بگوییم چه اندک و کم است تفکر ما در این آیاتی که میبینیم، و شب و روزمان مستغرق در آنها هست. و چقدر کم است آگاهی ما از آنها در کنار آنچه از آن علیالدوام غافلیم.
قال الله تعالی: «و کاین من آیهًْ فی السماوات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون. صدق الله العلی العظیم».
یکی از این آیات عظیمه انفسیه - که اگر چه بیشتر یا همگان با گوش و هوش خود با آن آشنا هستند، ولی در عظمت آن، کم اندیشه میشود، و ابعاد وسیع آن بسیار عمیق است - ذوق و قریحه و طبع شعر و میل به سخنسرایی موزون و لطیفهگویی و سخن به نظم و نظام گفتن است که در تعریف کامل آن، این الفاظ، گویای حقیقت نیست.
البته برای انسانهای بامعرفت که فقط به ظاهر دنیا نمینگرند، و مثل حیوانات - که از سبزه و گیاهان خوشرنگ و زیبا، به همان ظاهر و استفاده جسمانی از آن اکتفا میکنند - نیستند، و نیروی دراکهای دارند که باطن اشیاء را با آن درک میکنند، جمال همه اشیاء بر انسان، لذتبخش و شور و شوقآفرین است؛ شکوفههای درختان، مرغزارها و سبزهزارها و آبشارها و گلهای رنگارنگ و آواز و الحان پرندگان و حرکت ماهیان دریا و هزاران هزار کایناتی که میبینند، آنها را به پرواز در میآورد و از خود بیخود میسازد.
این قریحه و ذوق شعری و ادبی از هیچکدام از آنها کمتر نیست که برای بسیاری بیشتر و بالاتر است. گاه برای اهل معرفت و ذوق، درک و بینشی که از یکی آیات قرآن کریم فراهم میشود، برای بقیه فراهم نمیشود.
شوق و ذوقی که برای اهل معرفت و معنی در وقت شنیدن و خواندن خطبههای امیرالمؤمنین علیهالسلام از نهجالبلاغه حاصل میشود، از تماشای سبزه و گلزار فراهم نمیگردد.
راجع به شعر و ادب و فنون و رموز آن که یکی از فنون جمیله و آیات الهیه است، سخن بسیار است. یکی از ابعاد بسیار مهم شعر که کمتر مورد توجه است، بعد دلالت آن بر وجود عالم غیب و باطن وجود انسان میباشد. همانطور که آیات آسمان و زمین، همه و هرکدام، کتابهای بزرگ معرفتبخش است، اشعار شعرا در ستایش و سپاس خدا، در مدائح پیغمبر خدا حضرت محمد مصطفی و اهل بیت آن حضرت سلامالله علیهم اجمعین، در مواعظ و نصایح و آداب و اخلاق، در دعوت به خیر و تحریک به مهر و رحمت و احسان، در بیان عظمت کاینات زمین و آسمان و وصف طبیعت، و رشتههای فنی شعر و ادب، بسیار عجیب است.
باید همانطور که وقتی یکی از آیات تکوینیه ظاهری را میبینیم، زبان به تکبیر و تعظیم و ستایش قدرت الهی باز میکنیم، از شنیدن اشعار شعرای بزرگ نیز همین تسبیح و تعظیم را داشته باشیم.
این معانی که خدا میداند چند هزار سال یا چند صد هزار سال پیشتر بوده است و به زبانهای مختلف و الفاظ و جملههای جداگانه گفتهاند، و این استعارات، این تشبیهات، این حقایق و این لطایف از کجا میآید؟ و چگونه است که تمامشدنی نیست و چگونه در اندیشه میآید؟ غیر از این است که هر اندیشمندی میفهمد که انسان، این گوشت و پوست در استخوان نیست، و حقیقتش بسیار والا و بالا است. خودش، خود را کم گرفته است، و اسیر ظاهر و لذات ظاهر نموده است. این شعرای عرب و عجم، هر بیت شعرشان، کلمهای از کلمات خدا و آیتی از آیات خدا است.
آیا مثل این شعر از آیات الهی نیست؟ اگر سنگ و کلوخ و کوه و ابر و آب و برگ هر درخت، آیتی الهی است، این ادبیات به این عنوان سزاوارترند:
سپاس و حمد بیحد است خدا را
که از کتم عدم آورد ما را
خداوندی که وحدت پایه او است
زمین و آسمان در سایه او است
بسیطی خارج از ترکیب و پیوند
محیطی پاک از همتا و مانند
چسان این بنده حمدش را نماید؟
که بر هر حمد، حمدی لازم آید
به پیش آن که بیپیوند و خویش است
هر آن را معرفت بیش است پیش است
یکی دیگر از ویژگیهای شعر، نقش و تاثیر آن در روح و اندیشه شنونده است که گاه بسیار شگفتانگیز است، و بسا که اثر یک بیت شعر، شخص را عوض کند، و سالها و تا عمر دارد باقی بماند.
به این جهت، نقش شعرای متعهد در تربیت جامعه و هدایت همگان خصوص نسل جوان و تحول فکری، عامل مهمی به شمار میآید؛ بسا یک شعر در معارف، در اخلاق و در مواعظ بهگونهای موثر شود که سخنرانیهای متعدد، آن اثر را ندارد.
در حرکتهای بزرگ تاریخ، در تهییج اقوام و در دعوت به کارهای نیک، و اقدامات بزرگ سرنوشتساز، در اظهار حق و کوبیدن باطل، کاری که از شعر برمیآید با صرف هزینههای کلام فراهم نمیشود.
برای اشعار شعرای صدر اسلام، مثل حسان، لبید، و یا اشعاری مثل قصیده میمیمه فرزدق در آن موقعیت حساس که کسی زبان به بیان حق باز نمیکرد، و یا اشعار سید حمیری و دعبل و کمیت و صدها شعرای شجاع و خود نفروخته، نمیتوان ارزشی معین نمود. این اشعار، همیشه در طی مرور قرون و اعصار، آموزنده و انسانساز بوده است.
شعرهای شعرای فارسیزبان در الهیات و مدایح حضرت رسول اکرم و ائمه طاهرین صلواتالله علیهم اجمعین و بیان حقایق و مواعظ و وصف حال طبیعت و قدرت الهی، و هم در مراثی مخصوصا در موضوع عاشورا، نیز سازنده و وسیله انتقال حقایق و حفظ هویت فرهنگی اسلامی و مذهبی بوده و هست.
در این میان هم، افرادی به عنوان شاعر، از این نعمت عالی طبع شعر و ذوق، سوءاستفاده نموده، و با سرودن اشعار مبتذل، به ترویج فساد اخلاق و گمراه کردن مردم و مدح ستمگران پرداختند، و به جای شکر این نعمت، کفران نعمت نمودند.