دور تیر دایره نکشید!
علی اکبری
آن زمان که وزیر محترم امور خارجه کشورمان در یک سخنرانی به صورت آشکار و علنی از قدرت بالای نظامی دشمن سخن گفت و اعلام نمود که آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از بین ببرد مشخص بود که تلاش دشمن در ایجاد خطای محاسباتی در تفکر مسئولی بلندپایه در جمهوری اسلامی که باید سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد به ثمر نشسته است. البته این تنها یک نمونه است. زمانی که رئیسجمهور محترم اعلام نمود که سیاست قبلی که در دستور کار قرار داشت (شما بخوانید پیشرفت ایران در موضوع هستهای و ناراحتی شیطان بزرگ و نظام سلطه از این شتاب ایران در دستیابی به دانش و فناوریهای نوین) در صورتی که ادامه پیدا میکرد منجر به جنگ میشد و هنر ما این بود که با مذاکره و سیاست، خطر جنگ را از کشور دور کردیم، مشخص شد که ابعاد این خطای محاسباتی بیش از اندازهای است که تصور میگردید. نگارنده تنها به عنوان یک سوال از برخی آقایان محترم که خود را باسواد و از عقلای قوم میدانند میپرسد آیا به بهانه اینکه پیشرفت و استقامت ما باعث جنگ شود، باید از آرمان خود دست بکشیم؟ آیا دوری از جنگ، همیشه اقدامی عاقلانه است؟
امید است که در این سوال تامل شده و نگارنده به جنگدوستی و جنگطلبی متهم نشود. این سوال یک سوال اساسی است که پاسخ به آن باعث مشخص شدن سیاست کلان برخی مسئولین در پیشرفت و یا پسرفت کشور خواهد شد.
اجازه دهید به موضوع هستهای نگاهی دوباره داشته باشیم. بنا به اظهارات رئیسجمهور محترم، در زمان صدارت جناب ایشان در شورای عالی امنیت ملی تعدادی سانتریفیوژ آلوده وارد کشور شد و همین مسئله باعث درگیری ایران در یک فرآیند طراحی شده از سوی نظام سلطه گردید؛ اما باید پاسخ داده شود که آیا ایران در طول این مدت، زیادهخواهی و یا بیقانونی کرده است. ما بدون کمترین انحراف از معاهده N.P.T برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، در این مسیر گام برداشتیم و علیرغم مخالفت و سنگاندازی نظام سلطه که فراتر از تهدید شفاهی به ترور دانشمندان هستهای کشورمان و خرابکاری صنعتی و... رسید به این دانش دست پیدا کردیم و زمانی که نظام سلطه حتی با وجود تهدید جان حدود یک میلیون بیمار سرطانی در کشور حاضر به ارائه سوخت بیست درصد به کشورمان نشد، خودمان آن را تولید کردیم. کجای این اقدامات تندروی و افراط بوده و در کدام یک از این اقدامات، ما بیش از حقوق خودمان طلب کردیم؟ نظام سلطه در مقابل این پیشرفتها و برای مایوس کردن ملت، تحریمهای به اصطلاح فلجکننده را به اجرا گذاشت و سعی نمود که ملت و نظام را در مقابل یکدیگر قرار دهد که به حول و قوه الهی ناکام ماند. دولتمردان کشورمان که با شعار تدبیر و اعتدال موفق به رای گرفتن از مردم شدند قرار بود که در مذاکرات در عین حفظ گردش سانتریفیوژها، چرخ اقتصاد را نیز به گردش وادارند لیکن اکنون صرفنظر از آوردههای مذاکرات، ظاهرا هدف تغییر کرده است. قرار بر این بود که تحریمها لغو شود و نه اینکه سایه جنگ برداشته شود. اصلا کدام جنگ؟ آمریکایی که به قول برخی از مدافعان برجام گرگ از کارافتاده و درمانده است توانایی شروع جنگ داشته که ما این میزان امتیاز دادهایم تا سایه جنگ را دفع کنیم؟ بر فرض که آمریکا توانایی جنگ را علیه ما داشت؟ آیا تسلیم چاره کار است؟ آیا چون غرب مخالف پیشرفت ما است باید از حقوق خود دست برداریم؟
اگر اینگونه است دیر نخواهد بود که برخی آقایان داخلی، رشتههای علوم پایه در دانشگاههای کشور را تعطیل کنند چرا که اگر بخواهیم رشتههای فناوریهای نوین و علوم پایه را گسترش دهیم این امر با مخالفت غرب مواجه خواهد شد و برای جلوگیری از ناراحتی آمریکا که میتواند منجر به جنگ شود؛ باید عقب بنشینیم. ما حق ساخت فضاپیما و ماهواره و موشک دوربرد و... نداریم و نباید از چنین اقداماتی در کشور حمایت شود چرا که این کار مخالف سیاست آمریکا است و باعث جنگ خواهد شد. نباید به حزبالله و حماس و سوریه و... کمک کنیم چرا که این امر باعث خواهد شد آمریکا ما را حامی تروریسم دانسته و ما را به جنگ تهدید کند و هزاران موضوع دیگر که به بهانه هر کدام از آنها میتوان ایران را تهدید کرد. اگر چنین است پس چرا زندگی میکنیم؟
بیایید دست در دست یکدیگر به در خانه کدخدا رفته و برنامه عمل و زندگی خویش را از او بگیریم تا بدانیم چه کاری برایمان مجاز و چه کاری غیرمجاز است. اصلا خوب است مردم مظلوم یمن را با همراهی عربستان بمباران کنیم تا بفهمند نباید برای استقلال مبارزه کرد. با همراهی داعش علیه محور مقاومت بجنگیم تا آمریکا از ما خشنود باشد و از ما عصبانی نباشد و...
اگر قرار است عقبنشینی در برابر تهدید باعث شرف و عزت و پیشرفت باشد اکنون آنانی که حسین فاطمه را دعوت به کنار آمدن با یزید کرده و سرانجام نیز او را تنها گذاشتند باید اشرف انسانها باشند و حسین و یارانش نه شرافتی داشته باشند و نه عزتی! هزار و اندی سال از آن روز میگذرد که زاده زهرای اطهر فرمود؛ مرا بین مرگ و ذلت قرار دادهاند و ما را با ذلت چه کار؟ امیرالمومنین فرمود؛ اشتیاق من به مرگ از اشتیاق طفل به سینه مادر بیشتر است. امام ما فرمود؛ اگر تمام دنیا مرگ بر خمینی بگویند من از راهی که آن را صحیح میدانم عقب نخواهم نشست. ما چیزی زیاده از حق خود نخواستهایم. ما ملتی هستیم که میخواهیم آمریکا از دست ما آنقدر عصبانی شود تا بمیرد ولی اکنون ظاهرا در دستگاه محاسباتی برخی آقایان مسیر عوض شده و ما باید به دنبال کسب رضایت شیطان باشیم. اگر در آغوش شیطان رفتن باعث پیشرفت است چرا وضع یونان، پرتغال، اسپانیا، ترکیه و... اینگونه است. مصر چرا با این فلاکت دست و پنجه نرم میکند. چرا در فرانسه هر سال مردم فقیر به آتش زدن خودروها روی میآورند و هزاران چرای دیگر.
آنچه در برجام به دست آمده یا قابل دفاع است و بر مبنای خطوط ترسیم شده، بده بستانی بوده و ما در مقابل عقبنشینی از برخی از دستاوردهای خود، تحریم را لغو کردهایم که در این صورت دولت محترم میتواند از این دستاورد خود دفاع کند و یا اینکه آنچه به دست آمده متناظر با آنچه از دست رفته نیست و در این صورت نباید آدرس انحرافی به ملت داد. حکایت برخی آقایان، حکایت تیراندازی است که ابتدا تیر را رها میکرد و هرجا که تیر فرود میآمد به دور آن دایرهای میکشید و اعلام میکرد به مرکز هدف زده است. آقایان محترم، هدف و سیبل از قبل مشخص بوده است. اگر بر مرکز هدف زدهاید از تیراندازی خود دفاع کنید و اگرنه، لااقل از تیراندازی خود تعریف به گزافه نکنید.
آن زمان که وزیر محترم امور خارجه کشورمان در یک سخنرانی به صورت آشکار و علنی از قدرت بالای نظامی دشمن سخن گفت و اعلام نمود که آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از بین ببرد مشخص بود که تلاش دشمن در ایجاد خطای محاسباتی در تفکر مسئولی بلندپایه در جمهوری اسلامی که باید سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد به ثمر نشسته است. البته این تنها یک نمونه است. زمانی که رئیسجمهور محترم اعلام نمود که سیاست قبلی که در دستور کار قرار داشت (شما بخوانید پیشرفت ایران در موضوع هستهای و ناراحتی شیطان بزرگ و نظام سلطه از این شتاب ایران در دستیابی به دانش و فناوریهای نوین) در صورتی که ادامه پیدا میکرد منجر به جنگ میشد و هنر ما این بود که با مذاکره و سیاست، خطر جنگ را از کشور دور کردیم، مشخص شد که ابعاد این خطای محاسباتی بیش از اندازهای است که تصور میگردید. نگارنده تنها به عنوان یک سوال از برخی آقایان محترم که خود را باسواد و از عقلای قوم میدانند میپرسد آیا به بهانه اینکه پیشرفت و استقامت ما باعث جنگ شود، باید از آرمان خود دست بکشیم؟ آیا دوری از جنگ، همیشه اقدامی عاقلانه است؟
امید است که در این سوال تامل شده و نگارنده به جنگدوستی و جنگطلبی متهم نشود. این سوال یک سوال اساسی است که پاسخ به آن باعث مشخص شدن سیاست کلان برخی مسئولین در پیشرفت و یا پسرفت کشور خواهد شد.
اجازه دهید به موضوع هستهای نگاهی دوباره داشته باشیم. بنا به اظهارات رئیسجمهور محترم، در زمان صدارت جناب ایشان در شورای عالی امنیت ملی تعدادی سانتریفیوژ آلوده وارد کشور شد و همین مسئله باعث درگیری ایران در یک فرآیند طراحی شده از سوی نظام سلطه گردید؛ اما باید پاسخ داده شود که آیا ایران در طول این مدت، زیادهخواهی و یا بیقانونی کرده است. ما بدون کمترین انحراف از معاهده N.P.T برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، در این مسیر گام برداشتیم و علیرغم مخالفت و سنگاندازی نظام سلطه که فراتر از تهدید شفاهی به ترور دانشمندان هستهای کشورمان و خرابکاری صنعتی و... رسید به این دانش دست پیدا کردیم و زمانی که نظام سلطه حتی با وجود تهدید جان حدود یک میلیون بیمار سرطانی در کشور حاضر به ارائه سوخت بیست درصد به کشورمان نشد، خودمان آن را تولید کردیم. کجای این اقدامات تندروی و افراط بوده و در کدام یک از این اقدامات، ما بیش از حقوق خودمان طلب کردیم؟ نظام سلطه در مقابل این پیشرفتها و برای مایوس کردن ملت، تحریمهای به اصطلاح فلجکننده را به اجرا گذاشت و سعی نمود که ملت و نظام را در مقابل یکدیگر قرار دهد که به حول و قوه الهی ناکام ماند. دولتمردان کشورمان که با شعار تدبیر و اعتدال موفق به رای گرفتن از مردم شدند قرار بود که در مذاکرات در عین حفظ گردش سانتریفیوژها، چرخ اقتصاد را نیز به گردش وادارند لیکن اکنون صرفنظر از آوردههای مذاکرات، ظاهرا هدف تغییر کرده است. قرار بر این بود که تحریمها لغو شود و نه اینکه سایه جنگ برداشته شود. اصلا کدام جنگ؟ آمریکایی که به قول برخی از مدافعان برجام گرگ از کارافتاده و درمانده است توانایی شروع جنگ داشته که ما این میزان امتیاز دادهایم تا سایه جنگ را دفع کنیم؟ بر فرض که آمریکا توانایی جنگ را علیه ما داشت؟ آیا تسلیم چاره کار است؟ آیا چون غرب مخالف پیشرفت ما است باید از حقوق خود دست برداریم؟
اگر اینگونه است دیر نخواهد بود که برخی آقایان داخلی، رشتههای علوم پایه در دانشگاههای کشور را تعطیل کنند چرا که اگر بخواهیم رشتههای فناوریهای نوین و علوم پایه را گسترش دهیم این امر با مخالفت غرب مواجه خواهد شد و برای جلوگیری از ناراحتی آمریکا که میتواند منجر به جنگ شود؛ باید عقب بنشینیم. ما حق ساخت فضاپیما و ماهواره و موشک دوربرد و... نداریم و نباید از چنین اقداماتی در کشور حمایت شود چرا که این کار مخالف سیاست آمریکا است و باعث جنگ خواهد شد. نباید به حزبالله و حماس و سوریه و... کمک کنیم چرا که این امر باعث خواهد شد آمریکا ما را حامی تروریسم دانسته و ما را به جنگ تهدید کند و هزاران موضوع دیگر که به بهانه هر کدام از آنها میتوان ایران را تهدید کرد. اگر چنین است پس چرا زندگی میکنیم؟
بیایید دست در دست یکدیگر به در خانه کدخدا رفته و برنامه عمل و زندگی خویش را از او بگیریم تا بدانیم چه کاری برایمان مجاز و چه کاری غیرمجاز است. اصلا خوب است مردم مظلوم یمن را با همراهی عربستان بمباران کنیم تا بفهمند نباید برای استقلال مبارزه کرد. با همراهی داعش علیه محور مقاومت بجنگیم تا آمریکا از ما خشنود باشد و از ما عصبانی نباشد و...
اگر قرار است عقبنشینی در برابر تهدید باعث شرف و عزت و پیشرفت باشد اکنون آنانی که حسین فاطمه را دعوت به کنار آمدن با یزید کرده و سرانجام نیز او را تنها گذاشتند باید اشرف انسانها باشند و حسین و یارانش نه شرافتی داشته باشند و نه عزتی! هزار و اندی سال از آن روز میگذرد که زاده زهرای اطهر فرمود؛ مرا بین مرگ و ذلت قرار دادهاند و ما را با ذلت چه کار؟ امیرالمومنین فرمود؛ اشتیاق من به مرگ از اشتیاق طفل به سینه مادر بیشتر است. امام ما فرمود؛ اگر تمام دنیا مرگ بر خمینی بگویند من از راهی که آن را صحیح میدانم عقب نخواهم نشست. ما چیزی زیاده از حق خود نخواستهایم. ما ملتی هستیم که میخواهیم آمریکا از دست ما آنقدر عصبانی شود تا بمیرد ولی اکنون ظاهرا در دستگاه محاسباتی برخی آقایان مسیر عوض شده و ما باید به دنبال کسب رضایت شیطان باشیم. اگر در آغوش شیطان رفتن باعث پیشرفت است چرا وضع یونان، پرتغال، اسپانیا، ترکیه و... اینگونه است. مصر چرا با این فلاکت دست و پنجه نرم میکند. چرا در فرانسه هر سال مردم فقیر به آتش زدن خودروها روی میآورند و هزاران چرای دیگر.
آنچه در برجام به دست آمده یا قابل دفاع است و بر مبنای خطوط ترسیم شده، بده بستانی بوده و ما در مقابل عقبنشینی از برخی از دستاوردهای خود، تحریم را لغو کردهایم که در این صورت دولت محترم میتواند از این دستاورد خود دفاع کند و یا اینکه آنچه به دست آمده متناظر با آنچه از دست رفته نیست و در این صورت نباید آدرس انحرافی به ملت داد. حکایت برخی آقایان، حکایت تیراندازی است که ابتدا تیر را رها میکرد و هرجا که تیر فرود میآمد به دور آن دایرهای میکشید و اعلام میکرد به مرکز هدف زده است. آقایان محترم، هدف و سیبل از قبل مشخص بوده است. اگر بر مرکز هدف زدهاید از تیراندازی خود دفاع کنید و اگرنه، لااقل از تیراندازی خود تعریف به گزافه نکنید.