kayhan.ir

کد خبر: ۵۷۶۵۱
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۵

نیاز انسان‌ها به یکدیگر در چارچوب نظم الهی(خوان حکمت)

اعتراف و اقرار در دنيا وسيلة و نعمت خوبي است؛ توسل به اقرار هم از بهترين توسلات است. در ادعيه هم به ما آموختند بگوئيد خدايا! وَ جَعَلْتُ الاِقرارَ بِالذَّنبِ اِليكَ وَسيلَتِي(1). گاهي تَوَسَّلْتُ اِلِيكَ بِرُبُوبِيَّتِك (2)، من خدایي تو را وسيله قرار مي‌دهم، ولايت اهل بيت را وسيله قرار مي‌دهم، عظمت قرآن را وسيله قرار مي‌دهم. شما فرمودي: وَ ابْتَغُوا اِلِيهِ الوَسيلِه (3)، يكي از بهترين وسائل من اين است كه من اقرار بكنم بَدم؛ اين در دنيا حسنه است، قابل بخشش است، خدا مي‌پذيرد؛ اين اقرار هست، اين اعتراف هست، كَفَي بِالنَّدَمِ تُوبِه(4) (پشیمانی برای توبه، کافی است) امّا وقتي بين انسان و عمل، اين اراده قفل شد؛ آن اقرار، ظهور همين ملكات كاذبة دنياست، فَاعتَرَفُوا بِذَنبِهِم [امّا] فَسُحقاً لِاَصحابِ السَّعير(ملک/11). اين چه اقراري است که انسان آن روز در محكمه مي‌كند ؟! وقتي حين محكمه شد كه اقرار فايده‌اي ندارد!!
علّت ناتواني تبهكاران
 بر انكار و شبهه در محكمه الهي
فرمود: در صحنة قيامت جا براي انكار و شك و شبهه و اعتراض نيست، براي اينكه آن روز، روز حق است؛ همانطوري كه فرمود: لا ظُلمَ اليُوم (5). اين نفي جنس است، اصلاً آن روز، روز ظلم نيست، چون روز عدل است. گذشته از اين همة مجاري، پرونده را خود شخص مي‌آورد، اصلاً كسي با او كار ندارد! اگر پرونده بيرون باشد، ممكن است دست كاري بشود؛ امّا در درون كه باشد، نُخرِجُ لَهُ (6). اين كتاب را از كجا خارج مي‌كند؟ از كتابخانه مي‌آورند؟ از بايگاني پرونده‌ها مي‌آورند؟ عَلِمَتْ نَفسٌ مَا قَدَّمَتْ وَ اَخَّرَت (7)، عَلِمَتْ نَفسٌ مَا اَحضَرَت، تَجِدُ مَا اَحضَرَت؛ همة پرونده‌ها را خودش به همراه خودش مي‌آورد.
اعتراف تبهكاران به شقاوت و تقاضاي بازگشت به دنيا
خداي سبحان مي‌فرمايد: اين گروه كه همة مجاري حق براي آنها روشن شد، اينها ساليان متمادي ياوه گفتند و بيهوده خوردند و بيهوده رفتند؛ چنين افرادي كه خَفَّتْ مَوازِينُهُ، اينها 3 ـ 4 خطر را بايد ادراك كنند. يك؛ خَسِرُوا اَنفُسَهُم(8)، سرمايه را باختند. دو؛ در جهنّم جاودانه‌اند. سه؛ تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّار، آتش مثل تيغ‌هاي شمشير، به طرف صورت‌هايشان حمله مي‌كند. اگر تيغ‌هاي تند شمشير به صورت بخورد، اين صورت را برش برش مي‌دهد و آن را مي‌سوزاند! آتش با صورت اين تبهكارها يك چنين كاري مي‌كند! تَلفَحُ وُجُوهَهُمْ النّارْ وَ هُم‎ْ كالِحُون (9). يك گروهي هستند كه صورت‌هاي اينها برشته شده، داغ شده، بريده بريده شده كه راهي براي درمانش نيست.
آنگاه در صحنة قيامت اين احتجاج هست. ذات أقدس إله به اينها مي‌فرمايد: شما چند كار كرديد؛ هم خودتان بيراهه رفتيد، يك. هم عدّه‌اي را به بيراهه كشانديد، دو. هم آنها كه در راه بودند مسخره كرديد، سه. اين اشتغال دائم شما به مسخره كردن، طوري بود كه شما اصلاً به فكر من نبوديد، چهار. اَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتلَي عَلِيكُمْ فَكُنتُمْ بِهَا تُكَذِّبُون (10)، ‌اینها يك عدّه‌اي را كه مردان الهي بودند و راه حق را طي مي‌كردند مسخره مي‌كردند. يك عدّه‌اي بودند که مي‌گفتند: رَبَّنَا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ اَنتَ خِيرُ الرّاحِمين. فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخرِيّاً (11). شما اينها را ابزار دست قرار داديد. «سِخرِي» يعني مسخره كردن، «سُخري» يعني مُسخّركردن. گرچه برخي‌ها هر دو را به يك معنا دانستند، لكن آنچه كه در آية 32سورة مباركة زخرف هست، سُخري است.
نیاز انسان‌ها به یکدیگر
 در چارچوب نظم الهی
فرمود: ما براي اينكه نظام جامعه به كمال خود برسد، همه را يكسان خلق نكرديم. اگر همه، عالم بودند يا همه مهندس بودند يا همه طبيب بودند يا همه كشاورز بودند كه زندگي فلج مي‌شد! بايد شئون گوناگون داشته باشند، اين مطلب اوّل. حالا اگر كسي بگويد چرا زيد در فلان حد قرار گرفت، عَمرو در فلان حد؛ بسيار خوب. اگر ما به عكس بكنيم، باز هم اين سوال هست. مي‌ماند مطلب سوّم، و آن اين است كه خصوصيات افراد يا مربوط به اصول خانوادگي است يا مربوط به اوضاع اجتماعي است يا مربوط به قهر و مهر سرمايه‌داران و امثال ذلك است و مانند آن؛ امور جزیي قابل تغيير و تبديل است؛ ولي آن دو اصل كلّي، تغييرناپذير و حق است، يعني حتماً بايد افراد مختلف باشند. و دوّم اينكه اگر كسي بگويد چرا زيد اين سِمت را دارد، عَمرو آن سِمت را دارد؛ اگر عكس بشود هم باز همين سوال هست. سوّم، خصوصيّت اينها به امور داخلي برمي‌گردد.
فرمود: ما اين كار را كرديم، افراد را در شئون گوناگون آفريديم؛ استعدادها فرق مي‌كند، گرايش‌ها فرق مي‌كند. همة علوم لازم است، همه يك رشته را نمي‌پذيرند؛ اين ذات أقدس إله با نظم خلق كرده. رشته‌هاي مختلف لازم است، يك. استعدادهاي افراد هم متفاوت است، دو. اين استعدادهاي متفاوت براي آن رشته هاي گوناگون است، سه. اين مي‌شود نظم الهي! امّا چرا زيد اين استعداد را دارد، عَمرو آنها را؛ اينها مربوط به امور خانوادگي، تربيت محيط و مانند آن است. فرمود: ما اين كار را كرديم، براي اينكه لِيَتَّخِذَ بَعضُهُمْ بَعضاً سُخرِيّاً، برخي بعضي را مسخّر كنند. آن گروه اين گروه را در رشتة خودشان مسخّر مي‌كنند، اين گروه آن گروه را در رشتة خودشان تسخير مي‌كنند؛ این گونه نظام مي‌گردد. مسخّر كردن، تسخير متقابل نعمت و رحمت است؛ امّا تسخير يك جانبه واینکه يك عدّه مستكبر يك عدّه مستضعف؛ يك عدّه كارفرما، يك عدّه كارگر را براي هميشه مسخّر بكنند؛ اين تسخير متقابل نيست! تسخيري محمود و ممدوح است كه متقابل باشد.
امّا سِخري يعني اين گروه، مؤمنين را براي مسخره كردن و ابزار دست قرار دادن اتخاذ كردند. به قدري اين كار براي آنها حرفه شده است كه حَتّي اَنسَوكُمْ ذِكرِي وَ كُنتُمْ مِنهُم تَضحَكُون (12). شما در محفل‌هايتان اينها را به بازي مي‌گرفتيد، مسخره مي‌كرديد، مي‌خنديديد. آنقدر اين مسخره كردن آنها براي شما شغل شاغل شد كه اصلاً خدا را فراموش كرديد! اينها گفت‌وگویي است كه در صحنة قيامت با همين تبهكاراني كه تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُمْ فِيهَا كالِحُون در ميان مي‌آيد.
امّا آنها چه مي‌گويند؟ آنها در پاسخ عرض مي‌كنند كه: رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَينَا شِقوَتُنَا (13). نه شَقي و شقاوت بر ما پيروز شد، شقاوت ما بر ما پيروز شد؛ ما قبول داريم كه اين شقاوت، مال خود ما بود، ما خودمان كسب كرديم. نه اينكه يك شقاوتي هست و اين شقاوت بر ما غالب شد كه بشود جبر. نخير؛ در اثر سوء اختيار ما، ما خودمان به طرف شقاوت رفتيم و شقي شديم. اين شِقوت و شقاوت در هنگام تصميم‌گيري بر ما غالب شد، ما به طرف تباهي رفتيم. رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَينَا شِقوَتُنَا، يك. وَ كُنّا قُوماً ضالّين؛ ما هم گم شده بوديم،‌ اين را مي‌پذيريم كه گم شده بوديم، راه را گم كرديم، اين دو. و الآن خواستة‌مان اين است كه ما را بر گردانيد به دنيا تا عمل صالح انجام بدهيم. اگر دوباره مثل وضع فعلي بود، معلوم مي‌شود ما ظالميم،‌ اين سه. رَبَّنَا اَخرِجنَا مِنهَا، از اين نار ما را خارج كنيد؛ فَاِنْ عُدنَا فَاِنّا ظالِمُون(14).
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دام‌ظلّه) در جلسة درس تفسير سورة مؤمنون در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم -  12/ 7/1390
(1) اقبال الأعمال/ 686          (2) همان/ 708                     (3) مائده/ 35
(4) الكافي/ 2/ 426  ـ  (بابُ الاِعترافِ بِالذُّنُوب وَ النَّدَم عَلَيها)
(5) ر. ك:  غافر/ 17             (6) ر. ك:  اسراء/ 13                (7) انفطار/ 5
(8) مؤمنون/ 103               (9) مؤمنون/ 104                 (10) مومنون/ 105
(11.12) مؤمنون/ 109 و 110                                     (13) مؤمنون/ 106
(14) مؤمنون/ 107

خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.