kayhan.ir

کد خبر: ۵۷۵۸۵
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۵

آخرین هدیه(یک شهید، یک خاطره)

 مریم عرفانیان
همراه پدرش به مکه مشرف شدیم، پس از بازگشت، حسین سوال کرد:
- «مادر! برام سوغات چی آوردی!؟»
گفتم: «یه دست لباس، برا مراسم دامادی‌ات.»
کمی سکوت کرد و دوباره پرسید:
- دیگه چی آوردی!؟»
جواب دادم: «یه احرامی هم برای خودم آوردم.»
خندید و گفت:
- «پس احرامی  به درد من می‌خوره نه لباس دامادی؛ چون قصد داماد شدن ندارم.»
***
همان احرامی قسمت خودش شد؛ وقتی که به شهادت رسید، احرامی را به او هدیه کردم.
خاطره‌ای از شهید غلام حسین نباتیان یزدی
راوی: مادر شهید