به یاد شهید« مجید بقایی»
چهلمین کبوتر!(حدیث دشت عشق)
شهید« مجید بقایی» بهمن ماه 1337 در شهر بهبهان دیده به جهان گشود. با شروع جنگ تحمیلی ابتدا مسئولیت روابط عمومی سپاه امیدیه را به عهده گرفت و پس از مدتی به اهواز آمد و در واحد هماهنگی سپاه خوزستان و لرستان شروع به کار کرد و سپس به خرمشهر رفت و با توجه به آموزشهای نظامی ای که از قبل فراگرفته بود در عملیاتهای چریکی نقشی فعال داشت. او نیز در عملیاتهای فتح المبین، بیت المقدس، رمضان و محرم شرکت داشت. شهید « بقایی» و چند فرمانده دیگر با دو جیپ به طرف منطقه حرکت کردند. مجید در ماشین مشغول خواندن قرآن و سوره والفجر بود. در بین راه به برادران گفت: آیا میشود انسان به این درجاتی که خداوند در قرآن فرموده برسد و آیا خدا توفیق این امر مهم را به انسان می دهد؟ مجید و همراهانش برای اقامه نماز اول وقت قصد برگشت به سنگرهای عقبه را داشتند، توپی از طرف دشمن شلیک و در سنگر این برادران منفجر شد. صدای شهادتین مجید به آسمان بلند شد، در حالی که صورتش روی خاک بود . دوپای مجید قطع شده بود؛ پاهایی که در تمام طول عمر کوتاه اما پر برکتش جز برای رضای خدا قدمی بر نداشت و استواریاش دشمن را می لرزاند. نکته قابل توجه آنکه او قبلا در دفترچه یادداشت روزانه خود اسامی 39نفر از شهدایی را که می شناخت به ترتیب یادداشت کرده بود و میگفت که ما در قبال خون این شهدا مسئول هستیم و عجیب اینکه خداوند او را چهلمین نفر این لیست مقدس قرار داد. چهلمین کبوتر عاشق که بالهای سپیدش را گشود و با تنی خسته اما روحی متعالی در پهنای آبی آسمان به پرواز درآمد.