kayhan.ir

کد خبر: ۵۷۱۰۹
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۴

الگوی مدعیان اعتدال!(نگاه)

علی اکبری
مهندس بازرگان که همزمان با اشغال لانه‌جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، استعفای خود را تقدیم امام نمود، تصور می‌کرد این بار نیز امام با این اقدام مخالفت کرده و جایگاه او برای نخست‌وزیری را تأیید خواهد نمود و این اقدام امام به منزله تأیید نظر او بر اشتباه بودن اقدام دانشجویان در تسخیر لانه‌جاسوسی خواهد بود. تصوراتی که خیلی زود رنگ باخت و با قبول استعفای بازرگان توسط امام مشخص گردید که امام از دانشجویان مسلمان حمایت کامل داشته‌اند. مدتی بعد که نوبت به انتشار اسناد لانه جاسوسی رسید، بازرگان ضمن تقبیح این عمل دانشجویان، آنان را «بی‌شرف» خطاب کرد و اگر شرایط اجازه می‌داد به جای استفاده از لفظ «فلان فلان شده‌ها» برای نام بردن از این دانشجویان، عبارات رکیکی که مدنظرش بود به کار می‌برد. بازرگان در این خصوص گفته بود: «اسم خودشان را می‌گذارند خط امام، خط شیطان‌اند این‌هایی که افشا می‌کنند. آخر فلان فلان شده‌ها، بی‌شرف‌اند این‌هایی که می‌گویند ما با آمریکا کج رفتیم و راه‌سازش رفتیم، این‌ها ضدانقلاب‌اند.» بازرگان که از قبول استعفای خویش توسط امام عبرت نگرفته بود تصور می‌کرد می‌تواند شاخص و نماد انقلاب باشد و با تفسیرخود، انقلابی و ضد انقلابی بودن را تعریف و دسته‌بندی کند و البته این بار نیز جواب دندان‌شکنی دریافت کرد و امام نه تنها او را انقلابی ندانست بلکه از او تعبیر به شیطان کرد. امام می‌فرماید: «دیدید که آن روزی که این جوان‌های بیدار عزیز ما این لانه جاسوسی را گرفتند، این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی گفت که این‌ها خط شیطان هستند و دنبال این کردند که ما الآن اسیر آمریکا هستیم، نه اینکه نمی‌فهمیدند که نه اسیر آمریکا نیستیم، می‌خواستند که ما را از استقلال بیرون بیاورند و به دامن آمریکا بیندازند و قضیه گرفتن این محل جاسوسخانه ناگوار بود برای آنها، برای اینکه پرونده‌های اینها هم ظاهر می‌شد، پیدا می‌شد این پرونده‌ها. این همه کوشش برای اینکه، اینها را رها کنید بروند، ما در گرو آمریکا هستیم، اینها را بگذارید بروند. این جوان‌های عزیز ما که می‌گفتند ما در خط اسلام هستیم، می‌گفتند به آنها که شما در خط شیطان هستید، خوف این بود که این پرونده‌ها ظاهر بشود و این چهره‌هایی که قالب زدند خودشان را، این چهره‌ها معلوم بشود که چه جور اشخاصی بودند.» کاملاً مشخص است که امام از گوینده سخن اول، یعنی بازرگان، تعبیر به شیطان می‌کند و البته همین شیاطین نهضت آزادی بودند که در مسیرحرکت انقلاب آن قدر خباثت و خیانت کردند که حضرت امام آن نامه معروف را در خصوص این گروهک نگاشتند. گروهکی که منافقانه با تابلو اسلام، جوانان را ضد اسلام پرورش می‌داد. امام در نامه به وزیر کشور وقت، خطر و ضرر نهضت آزادی را از ضرر گروهک‌های دیگر حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر معرفی می‌کند.
با این وصف نگرانی از اینکه زمینه برای بازگشت این گروهک به عرصه تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی کشور بازگردد، نگرانی قابل تأملی است؛ چرا که این‌ها از منافقانی که این قدر مبغوض ملت هستند، بدتر هستند. حضرت آقا در خصوص عبرت‌های عاشورا سؤال مهمی را مطرح می‌فرمایند که چه شد امت اسلام تنها پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر، جگرگوشه پیامبر را با آن وضع فجیع به شهادت رساندند؟ یکی از این دلایل، جایگزینی اسلام اموی و سکولار به جای اسلام ناب بود. اسلامی که نشانه‌ای از مبارزه حق و باطل، جهاد در راه خدا، استقلال و عزت‌طلبی، حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم در آن وجود نداشت. اسلامی که محدود به مناسک فردی و ظاهری در پستوی خانه‌ها و گوشه عزلت بود و نقش اسلام در اداره جامعه را انکار می‌کرد. اسلامی که امروز به اسلام آمریکایی شناخته می‌شود؛ بنابراین برای مقابله با تکرار چنان حوادث غمباری، باید با مبلغان و مروجان اسلام آمریکایی مبارزه کرد. در چنین شرایطی اگر کسانی بخواهند افراد نهضت به اصطلاح آزادی را مصداق اسلام ناب معرفی و مردم را به پیروی از مشی سران این گروهک تشویق کنند آیا نباید نگران شد؟ تفکری که امام را مظهر اسلام خشونت‌طلب و امثال بازرگان را مصداق اسلام رحمانی معرفی می‌کند آیا به دنبال ارتجاع ایران اسلامی نیست؟ با عرض تأسف باید گفت که این تفکر بعضاً توسط دولتمردان و برخی حامیان ظاهری که از دولت محترم تعبیر به رحم اجاره‌ای می‌نمایند، به گوش می‌رسد. برخی دولتمردان براساس قانون اساسی که توسط امام امت و ملت به منصب قدرت رسیده‌اند، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، از روی غفلت، از تفکری حمایت می‌کنند که اگر بر سر کار می‌بود اجازه نفس کشیدن نیز به این افراد نمی‌داد. یکی از دولتمردان محترم اظهار می‌دارد: «بازرگان مسلمان متشخصی بود که همواره در مسیر اعتدال بود.» و همین مقام محترم در جایی دیگر اظهار می‌دارد: «کسانی که در دانشگاه فضای جنبش دانشجویی و حرکت سیاسی دانشگاه‌ها را هدایت کردند، شخصیت‌هایی همچون آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله مطهری، آیت‌الله بهشتی، مهندس بازرگان، دکتر علی شریعتی و دکتر مصطفی چمران و از این قبیل سرداران عزیزان بودند.» و در ادامه از لزوم پیروی از این افراد سخن می‌گوید.
با این وصف مشخص نیست که حدفاصل اعتدالی که همزمان امام و بازرگان مصداق آن هستند، کجا است؟ اعتدالی که از امام آموخته شده باشد، قطعاً بازرگان را الگو نمی‌داند. چنین اعتدالی در خوش‌بینانه‌ترین حالت، یک واژه التقاطی خواهد بود.
از سوی دیگر قطعاً فرمانده ارشد توقع دارد سرداران وی، به الگوهایی که وی معرفی کند تأسی جسته و از ایشان درس بگیرند. بنابراین جای سؤال و ایراد ندارد که چرا برخی دولتمردان و سیاسیون کشورمان این قدر برای ارتباط با آمریکا دست و پا می‌زنند. آنانی که علی‌رغم نهی صریح دلسوزان نظام، اقدامات نابجایی را در کارنامه خود ثبت می‌کنند و دلیل این کار خود را دور کردن کشور از جنگ برمی‌شمارند. آقایانی که خود را عقلای قوم می‌دانند و دیگران را به بی‌سوادی و نفهمی و ترسویی متهم می‌کنند. اینها گناهی ندارند چرا که باید به الگوها و اسوه‌هایی چون بازرگان توجه کرده و از او درس بگیرند و یکی از دروس ابتدایی بازرگان، همراهی با آمریکا و غرب‌زدگی است. بازرگان دانشجویان انقلابی را بی‌شرف و ضدانقلاب می‌خواند و همان الگو اکنون دانشجویان و جوانان انقلابی را به افراط‌گرایی متهم می‌کند. طرفداران همان الگو، اسلام را به نداشتن الگو و برنامه برای اداره جامعه و اقتصاد و... متهم می‌کنند و مردمی را که به تفکری غیر از تفکر ایشان رأی دهند، «بی‌شرف» معرفی می‌کنند. اکنون مظاهر پروژه نفوذ بیش از پیش در حال آشکار شدن است. پروژه‌ای که تلاش دارد یگانه راه سعادت ملت را پذیرش کدخدایی آمریکا و تن دادن به امر و نهی شیطان بزرگ معرفی کند. اگر شیطان کوچکی چون بازرگان را مظهر اعتدال بدانیم، آمریکا، شیطان بزرگی که پرورش دهنده بازرگان و امثال اوست قطعاً خدای اعتدال خواهد بود و بنابراین نباید از تلاش برای حرکت دادن ملت به سمت این مظهر اتم اعتدال شگفت‌زده شد! در پروژه نفوذ که مبتنی بر جنگ نرم و مغلوب ساختن اراده‌ها و منحرف‌سازی دستگاه محاسباتی کشور و ملت است، برخی دست پروردگان نهضت آزادی در پس پرده و برخی غافلان نیز به تأسی از این افراد در مناصب حکومتی تلاش دارند ضمن تطهیر آمریکا، شعارهای انقلابی ملت را دلیل دشمنی آمریکا با کشورمان معرفی نمود و راه نجات را دست کشیدن از آرمان‌های انقلاب، امام و ملت برشمارند و پاسخ نمی‌دهند اگر قرار بود دریوزگی و آستان لیسی در درگاه مستکبرانی چون آمریکا، راه سعادت ملت‌ها باشد کشورهایی چون ترکیه و عربستان و... چه سعادتمند زندگی می‌کنند و امثال محمدرضا پهلوی، حسنی مبارک، انورسادات و... چه انسان‌های شریف و والامقامی بوده‌اند! آقایانی که مفاهیمی چون استقلال را بی‌معنی معرفی می‌کنند در تلاش برای تئوری‌سازی بردگی ملت هستند.
تلاشی که به فضل خدا و به یمن حضور جوانان انقلابی، بی‌ثمر و ابتر خواهد ماند و این روسیاهی است که برای مبلغان این تفکر باقی خواهد ماند. غریو دانشجویان در اعلام انزجار از حرکت نابجای وزیر امور خارجه در دست دادن با مظهر و نماد شیطان بزرگ بیانگر این واقعیت است که هر چند عده‌ای تلاش دارند دانشجویان انقلابی را با لفظ افراطی کنار بزنند لیکن دانشجویان سال 1394 ایران اسلامی، همانند سلف صالح خویش در سال 1358 و بلکه پرخروش و پرشورتر، مراقب‌اند که شیطانی که از خانه بیرون کرده‌ایم راه نفوذی از پنجره نیابد.