کارشناس ارشد بروکينگز: اختلافات ايران و غرب فراتر از مسئله هستهاي است
سوزان مالوني کارشناس و تحليلگر مسائل ايران و اقتصاد سياسي کشورهاي خاورميانه و حوزه خليج فارس در انديشکده بروکينگز است و پيش از اين در سمت مشاور سياستگذاري وزارت خارجه آمريکا نيز فعاليت داشته است.
سوزان مالوني کارشناس و تحليلگر مسائل ايران و اقتصاد سياسي کشورهاي خاورميانه و حوزه خليج فارس در انديشکده بروکينگز است و پيش از اين در سمت مشاور سياستگذاري وزارت خارجه آمريکا نيز فعاليت داشته است. مقالات و تحليلهاي وي در حوزه مسائل ايران بطور مستمر در انديشکده بروکينگز و ساير رسانهها منتشر ميشود و کتابي نيز در همين زمينه با عنوان "مسير طولاني ايران: تبديل شدن به محور جهان اسلام” به چاپ رسيده است. آنچه مي خوانيد گفت و گو ي پايگاه خبري مشرق با مالوني است ؛
با توجه به اجماع صورت گرفته در ژنو 1 بر سر طرح پيشنهادي ايران، چه اتفاقي در ژنو 2 باعث شد مذاکرات به سرانجام نرسد؟ آيا کارشکني وزير خارجه فرانسه فابيوس، در ژنو 2 عامل اين بينتيجه ماندن بود؟ مواضع فرانسه در آن اجلاس چه دلايلي ميتوانست داشته باشد؟
- دليل اينکه اولين دور از مذاکرات ژنو با حضور وزراي خارجه – پس ارائه طرح پيشنهادي ايران – منجر به تصميمگيري نشد و در نشست بعدي توافق حاصل شد، نشاندهنده حجم سنگين کاري است که براي رسيدن به طرح مورد توافق همه طرفها و دربرگيرنده نگرانيهاي آنها لازم بود.انتظارات از مذاکرات بسيار بالا رفت، اما هيچ کس نبايد تلاشهايي که براي غلبه بر يک دهه رکود ديپلماتيک در پرونده هستهاي ايران صورت پذيرفت را دستکم بگيرد. همچنين، دو طرف تصريح کردند که جزئيات توافقنامه موقت، شکلدهنده به توافق نهايي خواهد بود و به همين دليل هر دو طرف ايران و 1+5 براي تجزيه و تحليل هر عبارت اين توافقنامه بسيار انگيزه داشتند تا از حفظ منافع کشورهايشان در توافق نهايي اطمينان پيدا کنند.
من فکر ميکنم بايد از ناهماهنگي و اختلاف داخلي در 1+5 در نشست قبلي ژنو جلوگيري ميشد. اعتراض فرانسه بيش از اينکه درباره محتواي توافقنامه باشد، درباره روند آن بود. چرا که اکنون مشخص شده است که ايران و آمريکا دستکم از ماه سپتامبر، در حال رايزني و مشورت دوجانبه بوده اند که اين گفتوگوها به رهبري «ويليام برنز» معاون وزير خارجه آمريکا انجام ميشد. اين مذاکرات دو جانبه پيشرفت سريع روند در چند ماه گذشته را فراهم ساخت، اما به وضوح اين احساس را به متحدان آمريکا داد که از بازي کنار گذاشته شدهاند و اعتراض فرانسه نيز به همين موضوع بود.
مالوني همچنين نظريه "پليس بد و پليس خوب” را که پس از ژنو2 بسيار در مورد رفتار فرانسه و آمريکا مطرح ميشد نيز رد کرده و به نظر او، ائتلاف 1+5 حقيقتا دچار اختلاف و ناهماهنگي بر سر توافق با ايران شده بود و آمريکا را مسؤول اين ناهماهنگي ميداند.
در مورد مواضع فرانسه در ژنو2 بسياري بحث تقسيم کار و ايفاي نقش «پليس خوب و پليس بد» را مطرح ميکنند. نظر شما درباره اين تحليل چيست؟
- من فکر نميکنم اختلافات ميان پاريس و واشنگتن عامدانه طراحي و هماهنگ شده باشد و فکر ميکنم بدون هيچ دليلي، اين برداشت را بوجود آوردند که در بين ائتلاف هميشه متحد بينالمللي، اختلاف بوجود آمده است. دولت اوباما بايد در هماهنگي بين آمريکا و متحدانش بهتر عمل ميکرد، بويژه آن دسته از متحدان که خود نيز بخشي از اين مذاکرات هستند.
دولت اوباما براي نهايي شدن توافق اشتياق فراواني نشان داده است، اين توافق چه منافعي خواهد داشت؟ آيا منافع حزبي در اين توافق براي دولت آمريکا اولويت دارد يا احتمالا اهداف اقتصادي اوباما را به توافق با ايران مشتاق کرده است؟
- رسيدن به يک توافق قابل اطمينان و بادوام قطعا دستاوردي تاريخي براي سياست خارجي دولت اوباما خواهد بود. اوباما از زمان انتخابش به عنوان رئيسجمهور، بحث عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي را در دستور کار سياست خارجي خود قرار داد، و بحران به وجود آمده در روابط با ايران، يکي از زمينههاي اصلي ترديد و تهديد منافع و متحدان آمريکا بوده است. اين مسأله براي امنتر و صلحآميز ساختن جهان و خاورميانه است. به نظر من دولت آمريکا بايد به اين فرصت بوجود آمده – انتخاب حسن روحاني و منافع احياء شده ايران در خاتمه دادن به بنبست هستهاي – با ديپلماسي فعال و براي کاهش دورنماي بروز جنگي ديگر در خاورميانه استفاده کند. اين دستاوردي بزرگ براي رئيسجمهور آمريکا خواهد بود.
به نظر من چنين دستاوردي نه صرفاً اقتصادي است و نه حزبي. البته برخي ابعاد اين توافق با توجه به واکنش جناح مخالف اوباما در کنگره، سياسي و حزبي خواهد بود اما به طور کلي در واشنگتن، در هر دو حزب بر سر مسأله ايران اجماع وجود دارد. اوباما هم به دنبال بهرهبرداري اقتصادي از اين توافق نيست چرا که افزايش چشمگير تجارت ايران و آمريکا در اين توافق موقت چندان محتمل نيست و تحريمهاي اوليه در تجارت و سرمايهگذاري در ايران بدون توجه به توافق، دستنخورده باقي مانده است.
مقامات اسرائيلي (نتانياهو و ساير اعضاي کابينه) اين توافق را يک «اشتباه تاريخي» يا «توافق بد» خواندهاند اما باراک اوباما و جان کري معتقدند اين توافق براي منطقه مفيد خواهد بود و تصريح ميکنند که آمريکا و اسرائيل اختلافات تاکتيکي بر سر برنامه هستهاي ايران دارند. شما واکنش اسرائيل به اين توافق را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
- من از مخالفتهاي علني اسرائيل با اين توافق بسيار تعجب ميکنم، اما از اصل آن نه. اسرائيليها عميقا نسبت به اينکه اين توافق اوليه راهي براي مشروعيتبخشي جهان به توانمندي هستهاي – نظامي - ايران باشد نگران هستند. ترس آنها اين است که مذاکرات در مسير رسيدن به توافق نهايي با شکست مواجه شود اما کشورهاي جهان نسبت به پيامدهاي آن بيتفاوت باشند، چرا که ممکن است احساس کنند که با همان توافق اوليه، جلوي بحران گرفته شده است. آنها به اين باور رسيدهاند که هرگونه تعديل تحريم و فشار اقتصادي بر ايران، رژيم تحريمها را متلاشي خواهد کرد و دوباره متحد کردن جهان براي اقدامات تنبيهي بر ضد ايران غيرممکن خواهد بود.
کمتر کسي در جهان چنين پيشرفت سريعي در مسأله دشوار برنامه هستهاي ايران را پيشبيني ميکرد. و بسياري اين گونه تصور ميکردند که جمهوري اسلامي ايران به رهبري آيتالله خامنهاي هرگز زير بار توافق با غرب بر سر برنامه هستهايش نخواهد رفت چرا که لازمه چنين توافقي سازش ميان طرفين بود. در همين حال، مقامات آمريکا، اسرائيليها را از رويکرد جديد در قبال تهران که پيش از انتخاب حسن روحاني آغاز شده بود مطلع ساخته بودند و به نظر ميرسيد که مقامات اسرائيل را در برخورد با توافق احتمالي خلع سلاح کرده بودند. من فکر ميکنم بخشي از اين انتقادهاي علني که مقامات اسرائيلي مطرح ميکنند، نوعي هشدار به تهران و کشورهاي جهان است. اسرائيل خشم و هشدار خود - در مورد برنامه هستهاي ايران – را نوعي "شمشير تيز” ميداند که اين کشورهاي جهان را مجبور خواهد کرد بدليل ترس از آن، هشياري خود در موضوع برنامه هستهاي ايران را حفظ کنند.
با توجه به اظهارات مقامات اسرائيل نسبت به اين توافق، واکنش لابي آيپک و کنگره به اين توافق چه خواهد بود؟
- کنگره تا کنون واکنش رسمي و آشکاري نشان نداده و سکوت کرده است؛ اما قطعاً اين توافق مخالفان و منتقدان بسياري دارد. من احساس ميکنم در حال حاضر بسياري بر تعيين چارچوب توافق نهايي با ايران متمرکز شدهاند تا اولويتهايشان در آن گنجانده شود. به نظر من کنگره ميتواند تحريمهاي جديدي بر ضد ايران وضع کند و احتمالا اين کار را خواهد کرد و تلاشهاي ديگري نيز در کنگره صورت خواهد گرفت تا مسير توافق نهايي با ايران را سختتر و پيچيدهتر کند. اما در نهايت تا زمانيکه اين روند رو به جلو در مذاکرات به سمت توافق نهايي ادامه پيدا کند، اوباما در پيشبرد سياست خود دست برتر را خواهد داشت.
با توجه به شکاف آشکار ميان آمريکا و اسرائيل در خصوص برنامه هستهاي ايران، مقامات اسرائيل – از جمله "تزيپي ليوني” – گفتهاند که پس از اين مرحله بايد تلاش کنند از توافق نهايي با ايران جلوگيري کنند. نظر شما در مورد اين اظهارات چيست و اسرائيل چه هدف و منافعي را از اتخاذ اين مواضع دنبال ميکند؟
- من هيچ منافعي در اين گونه مواضع و اظهارات اسرائيل يا کشورهاي ديگر منطقه براي ادامه اين بحران نميبينم. اميدوارم که تمام دولتها و شخصيتهاي منطقه زمان و انرژي خود را براي فراهم کردن فضاي مساعد براي صلح و امنيت صرف کنند.
آيا به نظر شما بين دو لابي اسرائيلي آيپک (به عنوان مخالف توافق) و جي استريت (موافق توافق) در آمريکا چالش و اختلافي بروز خواهد کرد؟
- اين سازمانها اعضا و اصول متفاوتي دارند. آيپک بسيار سازمانيافتهتر از لابيهاي ديگر است و در تحولات کنگره آمريکا نفوذ و اثرگذاري بيشتري دارد. اما به نظر من هيچکدام از اين گروهها قدرت ديکته کردن تصميمات نهايي به کنگره را ندارند. آنها تنها تلاش ميکنند تا نظرات اعضاي خود و گروهي که به نمايندگي از آنها فعاليت ميکنند را منعکس کنند، مانند هزاران سازمان ديگري که در واشنگتن همين اقدامات را انجام ميدهند.
آيا به نظر شما اين توافق يک "شکست استراتژيک” براي اسرائيل محسوب ميشود که اينچنين نسبت به آن ابراز نگراني ميکنند؟
- نه هرگز شکست محسوب نميشود. من فکر ميکنم تاريخ، صحيح بودن تصميم تهران، واشنگتن و ساير قدرتهاي جهان در يافتن راهحلي براي بنبست را تأييد خواهد کرد و تمام کشورها و دولتهاي منطقه با از بين رفتن تهديد بروز چالش با ايران، امنيت بيشتري را احساس خواهند کرد.
با توجه به توافق صورت گرفته که سه کشور آن از قدرتهاي اروپايي هستند، رويکرد اروپا و بطور کلي غرب در قبال ايران را چگونه پيشبيني ميکنيد؟ آيا تغيير عمدهاي شاهد خواهيم بود؟
-فراتر از مسأله هستهاي، اختلافات ديگر ميان ايران و غرب به قوت خود باقي خواهد ماند. به طور خاص، واشنگتن و متحدانش همچنان نگراني عميقي از حمايتهاي ايران از دولت بشار اسد در سوريه، حمايت از حزبالله لبنان، جهاد اسلامي و حماس در فلسطين و مسائل داخلي ايران دارند. همچنين پرونده برخي اشخاص مانند "رابرت لوينسون” افسر افبيآي که در جزيره کيش مفقود شده است و از طرف ديگر بازداشت "امير حکمتي” (تفنگدار نيروي دريايي آمريکا که به اتهام جاسوسي در خاک ايران بازداشت شد) نيز همچنان ميان تهران و واشنگتن باقي مانده است.
اين نگرانيها شايد در مقايسه با پرونده هستهاي، موانع بزرگ تري در راه تغيير روابط تهران – واشنگتن باشد. اما، اگر گفتوگوها بتواند به راهحل ديپلماتيک براي برنامه هستهاي ايران ختم شود، آنوقت ميتوان اميدوار بود که غرب در مورد ساير اختلافات باقي مانده با ايران نيز به نتيجه مثبتي دست پيدا کند. همان طور که رئيسجمهور روحاني نيز گفتند، "هرچيزي امکانپذير است”. همه کساني که در غرب به مردم ايران احترام ميگذارند و فرهنگ آنها را تحسين ميکنند، اميدوارند که اين آغازي بر پروژهاي بلندمدت براي ترميم روابط ايران و غرب باشد.