درسوگ استاد و معلم قرآن سیدهادی محدث
خادم بیادعا
برای آنها که سالها با «مفاهیم قرآن» زندگی کرده بودند و آنها که جرعه نوش سرچشمه زلال معرفت و وحی بودند، خبر، تلخ و تأسفبار بود، خبر از دست دادن استادی گرانقدر و کمنظیر. هر چند او امروز به پاس عمری خدمتگزاری به آستان ثقل اکبر، قرآن کریم، در جوار قرب الهی متنعم و گرامی است اما نمیتوان از غم از دست دادن او چیزی نگفت و جای خالی او را ندیده گرفت!
برای آنها که سالها با «مفاهیم قرآن» زندگی کرده بودند و آنها که جرعه نوش سرچشمه زلال معرفت و وحی بودند، خبر، تلخ و تأسفبار بود، خبر از دست دادن استادی گرانقدر و کمنظیر. هر چند او امروز به پاس عمری خدمتگزاری به آستان ثقل اکبر، قرآن کریم، در جوار قرب الهی متنعم و گرامی است اما نمیتوان از غم از دست دادن او چیزی نگفت و جای خالی او را ندیده گرفت!
استاد سید هادی محدث، از مفاخر جامعه قرآنی و خدمتگزار گمنام و بیادعای قرآن کریم دو هفته قبل رخ در نقاب خاک کشید و به دیدار صاحب قرآن شتافت. او که شاگردان زیادی را به جامعه قرآنی تقدیم کرده است، در سال 1316 در مشهدالرضا(ع) دیده به جهان گشود. خانوادهاش روحانی و اهل فضل بودند و تربیت نیکوی او سبب برجستگی و بروز استعدادهایش شد و او را از همان دوران متمایز از دیگران کرد. دبیرستان را که با عنوان «دانشآموز نخبه» تمام کرد، به دانشسرای عالی تهران آمد تا فیزیک بخواند. همانجایی که شهید رجایی هم دانشجویش بود و خیلی زود رشته الفتی بینشان بسته شد که تا پایان عمر بابرکت شهید رجایی مستحکم و ناگسستنی باقی ماند. محدث عزیز، مثل دوست شهیدش رجایی، معلمی را برگزید و پس از پایان تحصیلش، دبیرستان علوی را برای نشر اسلام و ادای دین انتخاب نمود. او مدتها مسئول امور آموزشی مدرسه بود و در روزگاری که تحجر و جمود بر جامعه حاکم بود و برای عدهای عبادت همان فرایض واجب بود، انقلابی و روشنگر و ظلمستیز بود، از رگ رگ وجودش به امام عشق میورزید و به معنی واقعی کلمه خود را سرباز او میدانست.
آنها که او را از نزدیک دیده بودند به یاد دارند که در روزهای آسمانی حضور امام راحل عظیمالشأن در مدرسه علوی در پوست خود نمیگنجید و لحظهای از آن مقتدای الهی غافل نبود. این عشق تنها یک علاقه فردی نبود! او به راه و مشرب امام از بن دندان معتقد بود و به همین دلیل بود که پس از پیروزی انقلاب به همراه شهید بزرگوار حجتالاسلام سید کاظم موسوی به بازسازی و بازنویسی نظام تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش پرداخت؛ امری که برکاتش سالهای سال به نسل جوان و نوپای انقلاب رسید. شهید باهنر که به خوبی قابلیتها و تقوایش را میشناخت، جراحی عظیم و سرنوشتساز بخش تربیتی کشور یعنی پاکسازی آموزش و پرورش را به او سپرد که الحق باید گفت در این امر یادگاری ماندگار از خود بر جای گذاشت. همان زمان با جمعی دیگر از معلمها به تأسیس انجمن اسلامی معلمان پرداخت و تا آن هنگام که آنجا را سنگری برای مبارزه و به قول شهید بهشتی «معبد» میدید، به ادای دین پرداخت. در تأسیس و برپایی نهضت عظیم سوادآموزی جزء اولینها و پیشقدمها بود اما چون به شدت متقی و شهرتگریز بود، هرگز حاضر نشد نامی از او برده شود!
اما او افزون بر همه مناصب اجرایی و فکری مثل دبیر ستاد پاکسازی، مشاور وزیر آموزش و پرورش، دبیر ستاد اجرایی تغییر نظام آموزشی و... در اندیشهای دیگر بود! اندیشهای که بذرش با رگ و خونش پیوند خورده بود. او آرزو داشت که قرآن برای جامعه ایران و به خصوص نسل جوان ما کتاب زندگی و الگوی عملی باشد و در این راه، گام اول، «فهم قرآن» بود. آرزو میکرد که فهم قرآن برای عموم مردم ممکن و میسر گردد و سالها ذهنش به یافتن راهی برای فهم بهتر و آسانتر قرآن مشغول بود. همین دغدغه او را موفق کرد که در اوایل دهه هفتاد با همت عالی خودش و کمک تنی چند از نخبگان قرآنی مجموعه فاخر و ارزشمند «آموزش مفاهیم قرآن» را تألیف کند و مدتی بعد مجموعه «آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن کریم» را با همراهی شماری دیگر از اساتید قرآن به پیشگاه قرآن و قرآندوستان پیشکش کرد. کسانی که تنها یک بار این مجموعهها را دیدهاند و از آنها برای فهم قرآن بهره بردهاند و فرزندانشان را از این طریق به کوثر زلال وحی آشنا کردهاند میدانند که این کتابها چه تأثیر شگرفی بر فهم بهتر قرآن داشتهاند و استاد محدث چه خدمتی به نسلهای بعد از خودش نموده است!
این مجموعهها بارها و بارها تجدید چاپ شد و صدها هزار نسخه از آن در سراسر کشور توسط اساتید بین مشتاقان توزیع و تدریس شد تا گوهر معرفت به قلم استاد عزیزمان محدث در جامعه نشر یابد.
او تا واپسین سالهای عمر بابرکتش مجاهدانه از هیچ کوششی فروگذار نکرد، کتابهای آموزش قرآن مقطع راهنمایی را تألیف کرد و در دیگری از معارف را به روی نونهالان کشورمان گشود و روش نوینی را بنیان گذاشت که براساس آن حتی نوآموزان مقطع ابتدایی، همزمان با آموزش روخوانی قرآن، با ترجمه و مفاهیم نیز آشنا میشدند!
وی علاقه عجیبی به گمنامی داشت و به شدت شهرتگریز بود! با اینکه در سال 1385 به عنوان خادم قرآن کریم برگزیده شد، از تدریس برای چند کودک هم دریغ نداشت. همین چند سال قبل میدیدم که در مسجد محمدی تهران، به چند کودک نوآموز با دقتی مثالزدنی و حوصلهای بینظیر، در نهایت ملاطفت و عشق، مفاهیم قرآن را میآموخت، آن گونه که کودکان طعم عسل مصفای قرآن را به خوبی از کلمات آن استاد فقید میچشیدند و سرمست میشدند. استاد بینظیر و ممتازی که بسیاری از بزرگان و نخبگان کشوری خود را ریزهخوار سفره بابرکت علم، معنویت و اخلاق محمدیاش میدانند.
آنچه در آخرین روزهای عمر پربرکت استاد محدث، او را متأثر کرده بود و برایش اشک میریخت ممانعت بیماری طاقتفرسای او از انجام برنامه چندین ساله انس هر شامگاه با دعای ابوحمزه ثمالی بود. محدث پس از ابداع اسلوب آشنایی عموم با مفاهیم قرآن، به تازگی توانسته بود همین کار را درباره ادعیه به عنوان منبع بیپایان معارف اهل بیت علیهمالسلام انجام دهد و کتابی را با عنوان «قرآن صاعد» به اتفاق دوستان قرآنیاش به جامعه مشتاق معارف معصومین(ع) تقدیم کند.
در کنار این فعالیتهای مقدس او همواره دغدغه حفظ انقلاب اسلامی و توسعه ارزشهای آن را داشت. پس از رحلت امام خمینی، یک لحظه از تلاش برای دفاع از جایگاه منیع ولایت فقیه و خلف صالح خمینی کبیر غافل نبود. نزدیکانش و هر آن کسی که او را میشناسد گواهی میدهد که اطاعتش از امام خامنهای از جنس عشقورزی با معرفت عمیق و نیم قرن شناخت نزدیک از رهبر معظم انقلاب بوده است.
این جهادگر کوشا و معلم پارسا، دو هفته قبل به لقای معبود شتافت و بر ماست که با استمرار راه او و نشر آثار ارزشمندش، راه ارتباط بیشتر جامعه با «مفاهیم قرآن» را هموار کنیم. چنین باد.