kayhan.ir

کد خبر: ۵۶۳۳۰
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۶

حدیث «یوم‌الدار» دلیل روشنی بر وصایت امام علی(ع)

قهرمان کریمی
حدیث یوم‌الدار (یوم‌الانذار)، روایتگر یکی از رویدادهای مهم تاریخی در دوران نخستین حیات اسلام است؛ در آن روز به‌خصوص، پیامبر بر مبنای فرمان خداوند، که او را به انذار خویشان و نزدیکانش مامور کرد، فرزندان عبدالمطلب و دیگر خویشان خود را که حدودا چهل مرد می‌شدند، جمع کرد و پس از اعلام دعوت خود، امام علی(ع) را به عنوان وصی، خلیفه و جانشین پس از خود به آنان معرفی کرد؛ روایت این واقعه مهم، با اسناد معتبر در منابع شیعه و سنی نقل شده است و اگر نگوییم در حد تواتر نقل شده، لااقل می‌توان آن را به عنوان یک روایت مستفیض، مورد استناد قرار داد؛ هر چند برخی نقل‌ها با هم تفاوت‌هایی دارند، اما نقطه مشترک همه حضور بنومطلب در منزل پیامبر و اعلام حمایت علی‌بن ابی‌طالب از پیامبر(ص) و معرفی آن امام به عنوان وصی، وزیر و خلیفه از سوی پیامبر است؛ این روایت در صحیح‌ترین کتاب‌ها، از دیدگاه‌ اهل سنت، ثبت شده و مورد تائید عالمان و محدثان طراز اول عامه قرار گرفته است.
در نوشتار حاضر با نقل شبهه‌ای که برخی از جماعت برادران اهل سنت نسبت به این دلیل روشن مطرح کرده‌اند، به بررسی و نقد آن می‌پردازیم. گفتنی است مطلب حاضر توسط مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم تهیه شده است.

شیعیان، براساس ادله گوناگون عقلی، قرآنی، روایی و تاریخی، باور دارند که امام علی علیه السلام وصی و خلیفه بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله پس از مرگ اوست و حوادث بعد از رحلت نبی مکرم اسلام و خلافت سه تن از صحابه، یکی پس از دیگری، هرگز به این جایگاه خدشه‌ای وارد نمی‌کند؛ یکی از ادله روشن شیعه‌ بر وصایت امام از پیامبر، که مورد اتفاق عالمان شیعی و سنی است، حدیث «یوم‌الدار» یا «یوم‌الانذار»است؛ پیامبر پس از نزول آیه «وانذر عشیرتک الاقربین» از جانب خدا مامور می‌شود تا بستگان نزدیکش را بیم دهد و به آئین پاک توحیدی اسلام دعوت کند؛ در هر دو باری که این اتفاق می‌افتد، در بخش پایانی مجلس، پیامبر به سران قریش رو می‌کند و می‌فرماید: هر کس پیش از دیگران دعوت مرا بپذیرد و مرا بر انجام دعوتم یاری کند، وصی و خلیفه من خواهد بود؛ در هر دو بار، تنها این علی است که دعوت پیامبر را لبیک گفته و آمادگی خود را اعلام می‌کند و پیامبر هم در حضور بزرگان قریش، علی را به عنوان وصی و خلیفه خود در حال حیات و مرگ معرفی می‌کند.
چکیده شبهه
«حدیث «یوم‌الدار» یکی از ادله شیعیان بر وصایت و خلافت امام علی (ع) پس از پیامبر (ص) است؛ شیعیان با استناد به آن روایت و آنچه در آن روز به‌خصوص اتفاق افتاده و سخنانی که میان پیامبر، فرزندان عبدالمطلب و امام علی(ع) مطرح شده است، معتقدند که پیامبر، امام علی را به عنوان وصی، خلیفه و جانشین پس از خود به حاضران معرفی کرده است؛ در حالی که این روایت از لحاظ سند، ضعیف و از لحاظ محتوا، نارساست و ادعای شیعیان را اثبات نمی‌کند(1) به علاوه در متن حدیث مطالبی هست که ادعای شیعه را ابطال می‌کند و آن این است که پیامبر پیش از اعلام وصایت امام علی، به سران قریش رو می‌کند و می‌گوید: کدام یک از شما زودتر دعوت مرا قبول می‌کند تا وصی و جانشین من باشد! این امر، با امامت الهی مورد ادعای شیعه ناسازگار است!»
پیش در آمد
از همان نخستین سال‌های آغاز رسالت، پیامبر(ص) در موقعیت‌ها و شرایط گوناگون و به شیوه‌های مختلف، به تبیین فضیلت‌ها و مختصات برجسته شخصیت‌ امام علی(ع) و جایگاه معنوی، اجتماعی و سیاسی ایشان می‌پرداخت و مسلمانان را برای بهره‌مندی از دولت امام و آماده ساختن ذهن‌ها و دل‌ها برای پذیرش جانشینی او پس از خود، همت می‌گماشت؛ همپای کوشش‌های پیامبر، جریان‌ها، گروه‌ها و افراد خاصی، با انگیزه‌های گوناگون سعی داشتند تا از منزلت امام علی(ع) و موقعیت‌ معنوی و دینی او بکاهند و از روی‌آوری جامعه به آن حضرت و پذیرش ولایت سیاسی امام جلوگیری کنند؛ بدگویی و سعایت، شایعه سازی، انکار فضیلت‌های امام، جعل حدیث بر ضد امام و ساختن احادیث دروغ برای رقیبان او، نمونه‌هایی از شیوه‌های به کار گرفته توسط دشمنان امام است؛ این تلاش‌های ظالمانه بر علیه اهل بیت علیهم‌السلام و در رأس آنها امام علی(ع) توسط برخی از جریان‌های نوظهور سلفی دنبال شده و می‌شود؛ انکار فضائل اهل بیت و تشکیک در اسناد و دلالات روایت فضائل و از جمله، تشکیک در سند و محتوای حدیث یوم‌الدار بخشی از این کوشش‌های عقیم و غیرمنصفانه است؛ ابن تیمیه(2) از علمای قرن هفتم و پایه‌گذار تفکر سلفی‌گری و پس از او ابن کثیر دمشقی و در این اواخر هم وهابیان معاصر، با تکرار همان سخنان به نقد و رد آموزه‌ها و باورهای شیعی پرداخته و می‌پردازند؛ یکی از ادله مطروحه در کتاب‌های کلام شیعیان بر مقام وصایت و خلافت امام علی(ع) حدیث یوم‌الدار است که به بررسی سندی و دلالی آن و پاسخگویی به شبهاتی که در پیرامون آن تنیده شده است، می‌پردازیم.
کاوش در متن روایت
ابن عباس از امام امیرالمؤمنین(ع) نقل می‌کند که فرمود: چون آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» (یعنی خویشاوندان نزدیک خود را بیم ده!) بر  رسول خدا(ص) نازل شد، پیامبر مرا طلبید و فرمود: ای علی!خدای بزرگ به من فرمان داده تا خویشان نزدیکم را بیم دهم و این مأموریت مرا در تنگنا قرار داده است؛ می‌دانم هرگاه دعوتم را با آنها در میان گذارم، پاسخ ناراحت‌کننده‌ای از ایشان دریافت خواهم کرد؛ به این سبب، دم فرو بسته‌ام (تا فرصتی پیش آید و آن را به انجام رسانم)؛‌ این تأخیر موجب شد که جبرئیل فرودآمد و به من گفت: ای محمد! اگر مأموریت خود را به انجام نرسانی، پروردگارت تو را عذاب خواهد کرد؛ سپس فرمود: علی‌جان! برای من یک «صاع» غذا تهیه کن...؛ پس از آنکه همه از غذا و شیر خوردند و نوشیدند، پیامبر در برابر آنان ایستاد و سخن آغاز کرد و فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا سوگند در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که برای قوم خود چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، آورده باشد؛ ‌من برای شما خوبی دنیا و آخرت آورده‌ام و خدا به من فرمان داده تا شما را بدان دعوت کنم؟ اینک کدام یک از شما است مرا در این مأموریت یاری می‌کند تا به پاداش آن، برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد؟
امام علی(ع) می‌فرماید: همه از پاسخ به دعوت پیامبر خودداری کردند و من که از همه آنها کم‌سن و سال‌تر و ساق پایم نازک‌تر بود، برخاستم و گفتم: ای رسول خدا! من یاور تو در این مأموریت خواهم بود! رسول خدا(ص) گردنم را گرفت و فرمود: به راستی که این است برادر و وصی و جانشین من در میان شما! سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید!‌ آن گروه برخاسته و در حالی که می‌خندیدند، به ابوطالب گفتند، شنیدی!‌ تو را فرمان داد تا از پسرت شنوائی داشته و از او اطاعت کنی!(3)
این روایت به طرق مختلف از شیعه و سنی، در منابع متعددی آمده است؛ ابن کثیر حدیث یوم‌الدار را در «السیره» به چندین طریق ثبت کرده است.(4) هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید: بزار، طبرانی و احمد با رجال صحیح این روایت را نقل کرده‌اند؛ (5) همو می‌نویسد: پیامبر به علی(علیهما‌السلام) فرمود: بنی‌هاشم را جمع کند؛ (6) که در این صورت، اشکال بر تعداد حاضرین، بی‌مورد خواهد بود؛ احمدبن حنبل، این حدیث را با پاره‌ای تفاوت‌ها نقل کرده است و حتی عبارت «و خلیفتی» را هم در نقل خود ذکر کرده است؛ (7) احمد تعداد شرکت‌کنندگان را سی‌نفر ذکر کرده و آورده است که پیامبر سی‌نفر از اهل بیتش را جمع کرد؛‌ یعنی تمام کسانی که با پیامبر نسبت نسبی داشتند؛(8) روایتی که احمد حنبل از واقعه یوم‌الدار نقل می‌کند علاوه بر صحت سند، به تعداد شرکت‌کنندگان هم اشاره دارد؛ در این نقل تصریح شده است که از میان جمع بنی‌هاشم، تنها امام علی(ع) دعوت پیامبر را پذیرفت و بقیه روایت را نمی‌آورد.(9)
سازگاری یا ناسازگاری با روایت بخاری
برخی از مخالفان گفته‌اند: روایت یوم‌الدار با روایت بخاری منافات دارد! باید گفت: اولا؛ روایتی که از این واقعه در بخاری آمده با صریح قرآن تناقض دارد؛ برای اینکه قرآن می‌فرماید: اقوام نزدیک خود را انذار بده و نگفته است عموم مردم را! تا پیامبر برود بالای کوه صفا و همه مردم را مورد خطاب قرار دهد! ثانیا: در خود بخاری نقل‌های مختلفی از این واقعه وارد شده که با همدیگر تفاوت دارند و در برخی از آنها به کوه صفا اشاره شده است(10) ثالثا: نقل بخاری با صحاح دیگر هم تفاوت دارد؛ همان‌طور که گذشت در نقل احمد، به کوه صفا اشاره نشده و این مشکل اهل سنت است که صحیح‌ترین منابع روانی‌شان با همدیگر تضاد و تناقض دارند! رابعا: احتمال دارد این ماجرا بعد از واقعه دعوت خویشان باشد؛ همان‌طور که طبری هم در تفسیرش به آن اشاره کرده است و در نقلی که از حسن‌بن ابی‌الحسن آورده می‌نویسد: وقتی آیه انذار نازل شد و پیامبر خویشان خود را دعوت کرد، سپس قریش را قبیله به قبیله، به اسلام دعوت کرد؛ (11) پس آنچه در روایت بخاری وارد شده، اشاره به بعد از دعوت خویشان دارد و سوره تبت هم در این زمان نازل شده است؛ چون انذار مردم توسط پیامبر، مکرر اتفاق افتاده است؛ خامسا: روایت بخاری از ابن‌عباس و در برخی نقل‌ها، از ابوهریره است؛ در حالی که نه ابن‌عباس واقعه یوم‌الدار را درک کرده نه ابوهریره! زیرا ابن‌عباس در زمان محاصره شعب‌ابی‌طالب متولد شده است؛ یعنی حداقل چهار سال بعد از واقعه یوم‌الدار!(12) همچنین ابوهریره بعد از اسلام آوردن، فقط یک سال و نیم از دوران حیات پیامبر را درک کرده است؛ در حالی که علی‌بن ابی‌طالب خود شخصا در واقعه حضور داشته و حداقل سیزده سال سن داشته است نه هفت سال!
تعیین جانشین پیش از فراگیری نبوت، رفتاری حکیمانه
گفته‌اند: چطور ممکن است پیامبر(ص) از مردمی که هنوز مسلمان نشده‌اند، بخواهد جانشین او شوند یا از جانشین او پیروی کنند؟! در پاسخ می‌گوئیم: اولا اینکه پیامبر به آنها فرمود:‌«فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم!» صرفا برای دفع شبهه و توطئه آنها بود؛ زیرا بعدها حتما می‌گفتند: چرا محمد با وجود بزرگان قریش، علی را که از همه کوچک‌تر بود به جانشینی خود انتخاب کرد! در حالی که می‌دانست آنها به سادگی دعوت او را نخواهند پذیرفت! چنانکه پیشتر به امام علی فرمود: و می‌دانم که هرگاه این ماموریت را با آنها درمیان بگذارم، پاسخ ناراحت‌کننده‌ای از ایشان خواهم شنید!(13) ثانیا: سخن پیامبر یک معنای مستتر دارد؛ وقتی می‌گوید: کدام یک از شما مرا بر این امر یاری می‌کند؛ کنایه از این است که کدام یک از شما نخست ایمان می‌آورد و سپس مرا یاری می‌کند!
مقام امامت، مقامی الهی!
مقام امامت، مقامی الهی است و مستلزم لیاقت و شایستگی! به همین سبب کسانی را که خداوند برای این مقام در نظر دارد، نخست مورد امتحان‌های سخت و آزمایش‌های گوناگون قرار می‌دهد؛ نمونه بارز آن حضرت ابراهیم(ع) است؛ ابراهیم پس از موفقیت در آزمون‌های الهی، به مقام امامت نایل شد؛ (14) در مورد جریان یوم‌الدار نیز قصه از همین قرار است؛ امام علی(ع) در صحنه‌های گوناگون به روشنی نشان داد که با تمام وجود به پیامبر ایمان دارد و برای هرگونه جانفشانی و فداکاری در راه اسلام و اعلای کلمه توحید آمادگی دارد! ماجرای یوم‌الدار در حقیقت برای نشان دادن این لیاقت و البته معرفی او به‌عنوان جانشین و وصی پیامبر بود؛ در آن روز نیز که در واقع روز غربت اسلام بود و هنوز شواهد روشنی بر موفقیت پیامبر به چشم نمی‌خورد، این امام علی بود که رسالت او را پذیرفت و برای هرگونه دفاع از ساحت اسلام و پیامبر اعلام آمادگی کرد! موضوع جانشینی پیامبر، موضوعی الهی بود که خود او بارها به آن اشاره می‌کرد. عامربن‌الطفیل یکی از سران قبیله بنی‌عامر، شرط اسلام خود را واگذاری مقام خلافت و جانشینی پیامبر اعلام کرد و حضرت صریحا در پاسخ او بیان فرمود: واگذاری امر خلافت در اختیار من نیست؛ بلکه به دست خداوند است، به هر که بخواهد واگذار می‌کند!(15) از اینجا روشن می‌شود که جانشین پیامبر قبلا از جانب خدا معین بوده و آن حضرت علاوه بر دعوت خویشانش به اسلام، مامور بوده تا جانشین خود را هم برای آنها معرفی کند؛ باتوجه به این نکته‌‌ها و دقت در سخنان پیامبر در این روایت، به دست می‌آید که رسول خدا در این جمع، انتخابات برگزار نکرده است؛ بلکه مامور بوده است تا علی را به عنوان جانشین خود معرفی کند. شخصی از امام علی(ع) پرسید: چرا وصی پسر عمویت (پیامبر) شدی اما وصی عمویت (عباس) نشدی؟! امام در پاسخ به همین ماجرا اشاره کرد و تبیین کرد که وصایتش از پیامبر، امری الهی و از جانب خداست و ربطی به خویشاوندی او ندارد!(16)
شمار دعوت‌شدگان چقدر بود؟
برخی از منکران روایت یوم‌الدار گفته‌اند: شماره افراد آن‌گونه که در روایت آمده است با واقعیات تاریخ سازگار نیست؛ زیرا فرزندان عبدالمطلب در آن زمان به این تعداد نمی‌رسیدند! در جواب می‌گوییم:‌اولا؛ ظاهرا در اصل روایت، کلمه «بنوالمطلب» بوده و بعضی از روایان،‌ آن را به «بنو عبدالمطلب» تغییر داده‌اند؛ کلمه «بنو المطلب» مترادف با «بنوهاشم» است که در برخی از گزارش‌ها، دقیقا همین کلمه (بنی‌هاشم) آمده است؛(17) در روایات دیگری آمده است که پیامبر، بنی‌عبدالمطلب و جمعی از بنی‌المطلب را گردهم آورد؛ در این صورت اشکال بر تعداد حاضرین بی‌مورد خواهد بود؛ این روایت را احمد حنبل با کمی تفاوت، نقل کرده و حتی عبارت «و خلیفتی» را هم آورده است؛(18) در این نقل، احمد تعداد شرکت‌کنندگان را سی‌ نفر ذکر می‌کند و نقل می‌کند که پیامبر سی‌ نفر از اهل ‌بیتش را جمع کرد؛ یعنی تمام کسانی که با پیامبر نسبت نزدیک داشتند(19)؛ با این حساب، هم شبهه امثال این تیمیه بی‌پایه و اساس است و با نص مسند احمد نمی‌خواند و هم روایتی که در بخاری آمده با این نقل در تضاد است! ثانیا: فرزندان عبدالمطلب در آن زمان، ده نفر بودند که کم‌سن‌ترین آنها حدود پنجاه سال سن داشت؛ چه استبعادی دارد که در آن زمان، خودشان فرزندانی داشته باشند که به چهل نفر برسند؟! ثالثاً؛ در متن روایت آمده است:‌«چهل نفر یا کمتر یا بیشتر» و این می‌رساند که عدد تقریبی، مورد نظر بوده است نه عدد دقیق! رابعا: اینکه تعداد حاضرین در دعوت پیامبر چند نفر بوده‌اند، در اصل موضوع، یعنی تعیین جانشین پیامبر(ص)، دخالتی ندارد!
نتیجه بحث
در اصل وقوع رویداد یوم‌الدار، هیچ تردیدی نیست؛ چنان‌که از دانشمندان نقاد در علم تاریخ و تفسیر و سیره نقل شد؛ بدون شک، پیامبر خدا(ص) جمعی از نزدیکان خود (بنی عبدالمطلب یا بنی‌هاشم) را گردهم آورد؛ این فراخوان، به دلیل آیه و انذر عشیرتک الاقربین، برای تمام قریش و تمام قبایل نبوده است؛ پیامبر برای اتمام حجت و توجه دادن به موعظه و ترغیب و تشویق آنها کوشید؛ ماموریت پیامبر از جانب خدا دو چیز بود: یکی انذار آنها و دعوتشان به اسلام و دیگر معرفی امام علی(ع) به عنوان خلیفه، وزیر و وصی پیامبر در امر رسالت و هدایت جامعه اسلامی!
___________________
1- مقاله «کشف اکاذیب حدیث یوم‌الانذار».
2- ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 7، ص 23.
3- الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج 1، ص 542. البغوی، الحسین بن مسعود، تفسیر البغوی، بیروت دارالمعرفه- 3. ص 400، ابن الجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن الجوزی الوفا باحوال المصطفی، ج 1، ص 183، تحقیق؛ مصطفی عبدالقادر عطا، دارالنشر: دارالکتب العلمیه، بیروت/ لبنان، الطبغه؛ ‌الاولی 1408هـ- 1988م ابن الجوزی الحنبلی، جمال‌الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج 2، ص 366، ناشر: دار صادر- بیروت، الطبعه؛ الاولی 1358. الهندی، علاءالدین علی المتقی بن حسام‌الدین (متوفای 975هـ)، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الأفعال، ج 13، ص 58، تحقیق: محمود عمرالدمیاطی، ناشر: دارالکتب العلمیه- بیروت، الطبعه؛ ‌الاولی 1419هـ- 1998م. ابن أثیر الجزری، عز‌الدین بن الاثیر آبی الحسن علی بن محمد (متوفای 630هـ) الکامل فی‌التاریخ، ج 1، ص 586، تحقیق: عبدالله القاضی، ناشر: دارالکتب العلمیه- بیروت، الطبعه الثانیه، 1415هـ.
4- ابن کثیر، ابوالفدا اسماعیل، سیره النبویه، بیروت دارالمعرفه، 1396هق، ج 1، صص 460-458.
5- هیثمی، مجمع‌الزوائد، بیروت دارالکتب العلمیه، 1408هق، ج 8، ص 302.
6- هیثمی، مجمع‌الزوائد، ج 9، ص 113.
7، 8، 9- احمد حنبل، مسند، بیروت دار صادره بی‌تا! ج 1، ص 111 ص 159.
10- بخاری، پیشین، ج 3، ص 190 و ج4، 161 و ج6، ص 17 و...
11- طبری، جامع‌البیان، بیروت دارالفکر، 1415هـ ق، ج 19، ص 149.
12- بخاری، تاریخ الکبیر، دیار بکر، مکتبه السلامی!بی‌تا، ج 5، ص 3.
13- و عرفت انی متی انادیهم بهذا اری منهم ما اکره
14- بقره/ 124
15- قرطبی، ابوعبدالله محمد، جامع احکام‌القرآن، بیروت موسسه تاریخ العربی، 1405 هـ ق، ج 9، ص 297.
16- طبری، پیشین، ج 2، ص 64.
17- هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 113. ابن کثیر، سیره نبویه، ج 1، ص 459. البدايه و النهایه، ج2، ص 40 و متقی هندی، کنزالعمال، ج 15، ص 113 و...
18و 19- احمد حنبل، مسند، بیروت دار صادر، بی‌تا! ج1، ص 111 ص 159.