kayhan.ir

کد خبر: ۵۵۵۷
تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۹:۱۷
ردپای 60 سال خیانت و جنایت (پاورقی) روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریکا در ایران 1392-1332

وظیفه‌ای که آیزنهاور بر دوش شاه گذاشت

فريده ديبا (مادر فرح پهلوي) نيز در کتاب خاطرات خود در مورد خروج از ايران به اتفاق شاه - در دي ماه 1357 - و پرواز به‌سوي مصر، مي‌نويسد: "نمي‌دانم در مخيله محمدرضا چه مي‌گذشت و در چه فکر بود که بدون مقدمه گفت: پدرم اشتباه بزرگي کرد. او وقت کافي داشت تا مثل کمال آتاتورک، روحانيون را به‌طور کلي از دم تيغ بگذراند." 13

Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری
فريده ديبا (مادر فرح پهلوي) نيز در کتاب خاطرات خود در مورد خروج از ايران به اتفاق شاه - در دي ماه 1357 -  و پرواز به‌سوي مصر، مي‌نويسد: "نمي‌دانم در مخيله محمدرضا چه مي‌گذشت و در چه فکر بود که بدون مقدمه گفت: پدرم اشتباه بزرگي کرد. او وقت کافي داشت تا مثل کمال آتاتورک، روحانيون را به‌طور کلي از دم تيغ بگذراند." 13 
سفارت آمريکا در تهران هم  در گزارشي با طبقه‌بندي "خيلي‌محرمانه" خطاب به وزارت امور خارجه آمريکا، به تاريخ سوم فوريه 1978 (14 بهمن 1356) مي‌گويد: 
"شاهان پهلوي با دنبال کردن رويه کمال آتاتورک در ترکيه و ادامه آن بعد از جنگ جهاني دوم، دائماً در تلاش بودند تا نهادهاي اسلامي را به‌عنوان بقاياي ارتجاعي گذشته‌اي که ديگر مناسب زمان حال نبوده و مطرود است، به مردم بشناسانند14... شاهان ايران از طريق دور کردن و جدا سازي ملّاها از انظار عموم تا حد امکان، و تمسخر آنها و به بند کشيدن بسياري از رهبرانشان در زندان‌هاي ساواک، و اصرار بر اين که ايران بايد آينده‌اي غير مذهبي داشته باشد، سعي داشتند که يک دوره غربي شدن را که شامل جدایي حکومت از مذهب مي‌شد، بر ايران تحميل نمايند."15 
در يک گزارش ديگر "خيلي‌محرمانه " مورخ اول ژوئن 1978 (يازدهم خرداد 1357) سفارت آمريکا در تهران خطاب به وزارت امور خارجه آمريکا، اين مطلب که شاه به دنبال ايجاد يک ايران غير مذهبي و متحد با غرب غير مذهبي است، مورد تأييد قرار گرفته است. 16 
و البته مي‌دانيم که کليه اقدامات سياسي، فرهنگي و امنيتي فوق، با حمايت و پشتيباني دولت های آمريکا و انگلیس، انجام مي‌گرفته است. 
استفاده از ايران به‌عنوان سدي
 در برابر نفوذ شوروي
ايجاد کمربند امنيتي از غرب اروپا تا جنوب شرق آسيا – که به استراتژي سد نفوذ معروف است – بخشي از استراتژي غرب به رهبري آمريکا، براي مقابله با اقدامات و نفوذ کمونيسم بود. در اين طرح، پيمان ناتو در غرب، مرکب از "کشورهاي غرب اروپا، آمريکا و کانادا" و پيمان سيتو در شرق آسيا مرکب از "چند کشور جنوب آسيا و استراليا"، تشکيل شد. براي تکميل کمربند امنيتي، لازم بود ايران به‌صورت حلقه اتصال عمل کند، پس پيماني نظامي مرکب از کشورهاي پاکستان (عضو پيمان سيتو)، ترکيه (عضو پيمان ناتو)، انگلستان، ايران و عراق طراحي شد و حسين علاء (نخست‌وزير وقت) در مهرماه 1334 براي امضاي اسناد مربوط به اين پيمان (معروف به پيمان بغداد) به بغداد رفت. آمريکا در اين پيمان به‌طور مستقيم شرکت نکرد. از جمله دلايلي که آمريکا براي اين کار داشت، اجتناب از برخورد مستقيم با شوروي و حفظ منافع خود در کشورهاي عربي بود.(1) گرچه آمريکا رسماً عضو پيمان بغداد نشد، ولي از سال 1336 به عضويت کميسيون‌هاي اقتصادي و نظامي اين سازمان درآمد و از آن تاريخ به بعد عملاً بر تمامي فعاليت‌هاي پيمان بغداد که پس از انقلاب عراق و کناره‌گيري اين کشور از اين پيمان در سال 1959 (1338) به پيمان سنتو تغيير نام يافت، نظارت کامل داشت. پيمان سنتو که خود شش سال پس از تأسيس پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) تشکيل شد، براي ايالات متحده آمريکا در ارتباط با جنگ کره و ماجراي شکست فرانسه در ويتنام، ارزش فوق‌العاده‌اي داشت، با عضويت ترکيه در ناتو و همچنين در سنتو، يک رابطه تشکيلاتي مستقيم بين اين دو سازمان به وجود آمد. در واقع، سنتو حلقه مرکزي سيستم دفاعي کشورهاي غربي تلقي مي‌شد که پيمان ناتو را به پيمان سيتو وصل مي‌کرد.(2) ارتشبد فردوست در مورد نقش ايران در سيستم امنيتي آمريکا در برابر شوروي مي‌گويد:
" ايران مهم‌ترين حلقه در کمربند امنيتي بود که آمريکا پيرامون مناطق نفوذ شوروي ايجاد کرد و از مهم‌ترين نقاطي بود که بايد راه توسعه‌طلبي کمونيستي را سد مي‌نمود. ايران داراي مرز مشترک حدود 2200 کيلومتري با شوروي است که اگر حدود هزار کيلومتر آن را مرز آبي بحر خزر حساب کنيم، حدود 1200 کيلومتر مرز خاکي باقي مي‌ماند. بنابراين، ايران بايد دژ مستحکمي در برابر شوروي مي‌شد و راه وصول نيروي دريايي شوروي را به آب‌هاي گرم سد مي‌کرد تا روس‌ها هيچ راهي جز شرق سيبري و جزاير شمال ژاپن براي نيروي دريايي مقتدر خود نداشته باشند." (3)
آيزنهاور (رئيس‌جمهور وقت آمريکا) در بيستم سپتامبر 1960 (29 شهريور 1339) طي نامه‌اي به شاه، وظيفه‌اي را که او بايد بر عهده بگيرد، چنين به وي متذکر مي‌شود: 
"شما در آخرين نامه خود در زمينه حوزه کلي دفاع، با ناراحتي و دلتنگي اظهار نموديد که از نيروهاي مسلح نمي‌توان انتظار داشت که در تضادها و برخوردهاي آتي نقش فعالي ايفا کند. ليکن اطلاعاتي که من در اختيار دارم حاکي از آن است که نيروهاي مسلح کشور شما مي‌تواند عنصر مؤثر، نيرومند و بسيار جنگنده‌اي در دفاع از منطقه پيمان سنتو به شمار آيد و نيز به محض مجهزشدن ارتش شما به تسليحات و تجهيزات جديد، ميزان کارآیي آن افزايش خواهد يافت." (4)
در يک گزارش "سرّي" سفارت آمريکا در تهران به تاريخ پنجم آوريل 1977 (شانزدهم فروردين 1356) چنين آمده: 
"ايالات متحده آمريکا و ايران در پايان جنگ جهاني دوم از طريق منافع متقابل در مهار کردن سياست‌هاي توسعه‌طلبانه شوروي، به طرف يکديگر جذب شدند (در آن زمان شمال غربي ايران در اشغال اتحاد شوروي بود) ... ما يک سپر امنيتي در اطراف ايران از طريق پيمان دو جانبه براي دفاع از ايران در صورت حمله شوروي و يا متحدان آن ايجاد کرديم. ما همچنين خود را با پيمان بغداد (که بعداً سنتو ناميده شد) به‌طور خاص براي همين منظور وابسته کرديم."(5)
همان‌گونه که اسناد وزارت امورخارجه آمريکا تصريح دارد، سازمان پيمان مرکزي (سنتو) همان پيمان بغداد است که صرفاً نام آن تغيير يافته، اهداف و مأموريت دفاعي و امنيتي پيمان مزبور را بدون حضور عراق، دنبال مي‌کرد. همانند پيمان بغداد، ايالات متحده آمريکا نيز در پيمان سنتو عضويت نيافت اما با کشورهاي عضو شامل انگلستان، ترکيه، پاکستان و ايران، موافقت‌نامه‌هاي همکاري جداگانه‌اي به امضاء رساند که بر طبق آن واشنگتن متعهد به دفاع از تماميت ارضي و امنيت اين کشورها مي‌شد و به آنان کمک‌هاي نظامي و اقتصادي مي‌رساند. همچنين کارشناسان و ژنرال‌هاي آمريکايي در دبيرخانه سازمان در آنکارا حضوري فعال داشته، عهده‌دار مسئوليت بودند.(6)
در بخشي از يک گزارش "محرمانه" وزارت امورخارجه آمريکا نيز که مربوط به ماه آگوست 1976 (مرداد 1355) مي‌باشد، در مورد اهميت ايران براي آمريکا گفته شده: "ايران براي يک آينده قابل پيش‌بيني، بسيار مورد توجه ايالات متحده خواهد بود. موقعيت مکاني اين کشور به تنهايي، ضامن اين پيش‌بيني است. ايران کشور عمده منطقه حائل (ترکيه، ايران، پاکستان) ميان اتحاد شوروي و شبه جزيره سرشار از نفت عربستان مي‌باشد. تا زماني که نفت خاورميانه براي غرب اهميت حياتي دارد، دوستي ايران واجد اهميت بسيار براي ايالات متحده است."(7)
در يک سند "خيلي‌محرمانه" وزارت امور خارجه آمريکا مورخ سپتامبر 1978 (شهريور 1357) نيز چنين آمده:
" ايران در رأس منطقه حائل بين شوروي و شبه جزيره نفت خيز عربستان واقع است. اين کشور در محدود ساختن نفوذ شوروي در اين منطقه بحراني، نقش منطقه‌اي بسيار مهمي را ايفا مي‌کند." (8)
در بخش ديگري از سند فوق چنين آمده:
" ايران به خاطر موقعيت جغرافيايي، منابع نفتي و نفوذ سياسي خويش در منطقه از اهميت استراتژيک ويژه‌اي برخوردار است. هدف سياست‌هاي آمريکا، تداوم کشوري با ثبات، مسئول و دوست است که در منطقه نقش سازنده‌اي را از جمله در زمينه محدود سازي نفوذ شوروي ايفا کند." (9)
در يک گزارش "سرّي" وزارت امور خارجه آمريکا به تاريخ دوم ژانويه 1977، جلوگيري از نفوذ و قدرت شوروي در خاورميانه، به‌عنوان اساس روابط آمريکا با ايران ذکر شده است.(10) و بالاخره آن که در يک سند "سرّي" سفارت آمريکا، انجام اقدامات ضروري و در حيطه قدرت ايران، به‌منظور خنثي‌سازي فعاليت‌هاي پنهان شوروي در ايران، و ممانعت از گسترش شوروي به سمت خليج‌فارس جزو اهداف ايالات متحده آمريکا ذکر شده است. (11)