شخصیت علامه طباطبایی(ره) اززبان فرزند
اخلاص؛ مهمترین پیام علامه به جوانان
علامه سید محمد حسین طباطبایی، حکیمی الهی، مفسر قرآن، فیلسوف، فقیهی بزرگ و دانشمندی آگاه بود. آثار علمی او در زمینههای مختلف، هر کدام گواه صادقی بر احاطه و عظمت مقام علمی وی است. نشستهای علمی او با هانری کربن فیلسوف و شیعه شناس فرانسوی زمینه ساز معرفی تشیع به اروپاییان شد. استاد شهید مطهری درباره علامه چنین میگوید: «این مطالب را من همه اش را از علامه طباطبایی گرفته ام؛ یعنی اصولاً من بیشتر مطالبی را که در کتابها و نوشتههای خود دارم، شاید ریشه هایش را از علامه طباطبایی و خصوصاً از المیزان گرفته ام. علامه طباطبایی خیلی شخصیت عجیبی است. ایشان یک سبک بیان و اسلوب خاصی دارند. مطالب عالی، عالیترین مسائل و معارف را آن چنان به راحتی و در جملات کوتاه بیان میفرمایند که وصف ناشدنی است و حتی خودشان هم گاه توجه ندارند؛ یعنی به نظر من ایشان مطالب را در یک حالت الهام مانند مینویسد.
متن زیر گفتوگوی سایت شفقنا با نجمهسادات طباطبایی، دختر بزرگ علامه طباطبایی و همسر آیتالله شهید قدوسی است که از نظر میگذرانید.
* در یک جمله علامه طباطبایی را معرفی کنید.
امثال من نمیتوانند آن مرحوم را تعریف کنند چون به قدری مقام ایشان بالا بود که هرکسی نمیتواند تعریف دقیقی از ایشان داشته باشد چون گوشه گوشه زندگی ایشان داستانی است اما در یک نگاه میتوان گفت فردی متدین و متعهد بود که لحظهای وقت خود را بیهوده نمیگذراند و مقصود ایشان همواره خدا بود و خود را کوچکترین فرد به شمار میآورد.
* گرچه در رابطه با ایشان نوشتهها و اقوال فراوان است اما با این همه شما خاطرهای از مرحوم علامه دارید که جایی نقل نشده اما در عین حال درس آموز باشد؟
به نظر من بالاتر از هرچیزی، اخلاص ایشان است که تعریف نشده است مثلا هرگاه شاگردان ایشان به منزل مراجعه میکردند و ما پشت درب میرفتیم و متوجه میشدیم که آنها هستند به پدرم میگفتیم شاگردان شما آمدند اما پدرم به ما میگفت نگویید شاگردان بگویید رفقا. یعنی ایشان تا این حد متواضع بودند.
* یکی از مسائلی که در جامعه امروز مهم و اساسی است بحث تحکیم مبانی خانواده است؛ متاسفانه پایههای خانواده در زمان حاضر مورد هجمه دشمنان قرار گرفته و ما فروپاشی خانوادهها را شاهد هستیم؛ رفتار علامه با فرزندان و همسر در خانواده چگونه بود؟
زندگی ما خیلی دوستانه بود و هیچگاه پدرم خود را جدا از اعضای خانواده نمیدانست و حتی در غذاخوردن، سهمی به اندازه بچهها برمیداشت؛ هرگز به فرزندان خود دستور انجام کاری را نمیداد و این در تربیت و زندگی فرزندان موثر بود که هرکس به اندازه خودش باید کاری انجام دهد.
* آنچه از زندگی علامه طباطبایی بر میآید اینکه ایشان فعالیت دیگری هم انجام میدادند و تمام وقت خود را صرف تدریس و بحث نمیکردند. دلیل این امر چیست؟
تمام وقت پدرم صرف نوشتن میشد و درس را تعطیل کردند. مقابله تفسیر بسیار وقت گرفت؛ پدرم با آیتالله موسوی همدانی وقت زیادی را صرف این کار کردند. ایشان تدریس را تعطیل کردند چون معتقد بودند کسان دیگری هستند که میتوانند تدریس کنند اما کار نوشتن تفسیرالمیزان و کتابهای دیگر را کسی نمیتوانست انجام دهد.
* چطور شد که علامه به نگارش تفسیر المیزان روی آورد؟
سالها بود که ایشان آرزوی نوشتن چنین تفسیری را داشتند؛ زمانیکه ما کودک بودیم مرتب به ما میگفت دعا کنید خداوند به من توفیق تمام کردن این کار را بدهد.
* چرا علامه طباطبایی از شهریه استفاده نمیکرد؟
شهید آیتالله قدوسی هم شهریه نمیگرفتند؛ چون معتقد بودند شهریه برای کسانی است که خیلی محتاج هستند؛ حتی از خمس هم استفاده نمیکردند چون اعتقادشان این بود که سهم امام است و خرج کردن سهم امام خیلی مشکل است.
* مرحوم علامه در ریاضیات، فیزیک و ستارهشناسی هم متبحر بودند؛ چگونه این علوم را کسب کرده بود؟
پدرم در نجف اشرف استاد داشتند و از ایشان یاد گرفتند؛ مرحوم علامه میگفت خانه استاد نزدیک منزل ما بود؛ پیش ایشان رفتم و گفتم میخواهم این علوم را یاد بگیرم و آنها گفتند ایشان فقط ساعت ۱۲ ظهر وقت دارد لذا پدرم تعریف میکرد که با لباس و عمامه وارد حوض میشدند و با همان لباس خیس نزد استاد میرفت وقتی نزد استاد میرسید لباسش خشک شده بود؛ وقتی هم که از خدمت استاد مرخص میشد در حوضی که منزل استاد بود میرفت تا به خانه میرسید لباس ایشان خشک میشد. لذا ایشان به قدری مسلط بودند که هرسوالی را پاسخ میداد.
* آیا مرحوم علامه طباطبایی در زمینه تربیت فرزندان بهره گیری لازم را از کلام وحی داشتند؟ شیوه تربیتی ایشان به چه صورتی بود؟
من خیلی زود ازدواج کردم اما آنچه که برای ما مشخص بود اینکه ایشان روی جهت خاصی حرکت میکردند؛ هیچگاه نمیگفت قرآن کریم چنین و چنان میگوید اما رفتار ایشان چه با فرزند و چه با همسر خدایی بود. به گونهای رفتار میکردند که ما میفهمیدیم روی منبعی کار میکند.
* نسل امروز علامه طباطبایی را به یاد نمیآورد و شناختی که از ایشان دارد منحصر به تفسیرالمیزان است؛ دلیل جاودانگی و اثر ایشان را در چه میدانید؟
اخلاص؛ کسی که برای خدا کار کند هرگز گم نمیشود و این اعتقاد پدرم و همسرم بود که اگر کسی برای خدا کار کند هرگز گم نمیشود. ببینید آیا ائمه ما گم شدند؟
* ویژگی خاصی در نوشتههای ایشان و به ویژه تفسیر المیزان توجه شما را جلب کرده است؟
شیوه گفتار ایشان واقعا شیرین و قابل استفاده برای همه است؛ من وقتی تفسیر را میخوانم احساس میکنم پدرم صحبت میکند.
* متاسفانه به نظر میرسد تفسیر المیزان در جامعه حوزوی و دانشگاهی ما مورد توجه قرار نمیگیرد و به نوعی مغفول مانده است.
به قول آیتالله شهید مطهری علامه و اثر ایشان بعد از صدسال شناخته میشود؛ مگر در زمانهای گذشته اینگونه شناخته شده بود؟ زمان دکتر علی شریعتی به درب منزل آمدند و خیلی اذیت کردند؛ این است که بزرگان تا وقتی در قید حیات هستند شناخته نمیشوند وقتی از میان مردم میروند شناخته میشوند.
* قرآن چگونه میتواند در متن زندگی مردم وارد شود؟
ما باید تبلیغاتی داشته باشیم؛ تبلیغات ما ناقص است. تلویزیون ما چه چیزی دارد؟ کدامیک از برنامههای آن آموزنده است؟ باید کانالی داشته باشیم که مفهوم اصلی و پیام اصلی دین را به نسل امروز برساند. نسل جوان ما امروز این سؤال را دارد که همه دین یعنی چادر و مقنعه؟ نه دین این نیست؛ فرزندان امروز فکر میکنند دین با گذشته تفاوت کرده است.
* به نظر شما عامل دین زدگی جوانان چیست؟
افراط و تفریط و تبلیغ ناقص. ما باید بفهمیم چه چیزی میخواهیم بگوییم؟ آیا مدارس ما دینی هستند؟ برخی از مدیران مدارس به ویژه مدارس غیرانتفاعی خیلی به خودشان مغرور هستند؛ آیا این خانم مدیر رفتارش را از دین گرفته است؟ فرزندان ما همین مدیر را الگو قرار میدهند.
مادر من متدیَن بود اما خیلی متواضع بود و هرگز مغرور نبود؛ تواضع انسان را جلب خود میکند. در آپارتمانی که زندگی میکنیم اغلب ساکنان آن افراد بدون چادر هستند اما خیلی مودب و خوش زبان هستند و در مقابل یک خانوادهای هستند که چادری است، اما به او سلام میکنیم پاسخ نمیدهد و حتی پشت خود را به ما میکند که مبادا مجبور شود سلام کند. خب جوان ما از دین چه میفهمد؟ این رفتارها دین زدگی به وجود میآورد.
* علامه در زمینه حقوق همسایگان چگونه برخورد داشتند؟
مادرم خیلی با همسایگان دوست بود و رفت و آمد داشت؛ آن زمان طلاب از شهرهای دور به قم میآمدند و همسرانشان غریب بودند و لذا مدام آنها را نصیحت میکرد و برای ایشان لباس میدوخت و یا آشپزی به همسران طلاب یاد میداد و پدرم خوشحال بودند از این کار و مادر را تشویق میکردند. وقتی مادرم فوت کرد تشییع عجیبی داشت و همه طلاب و همسران آنها در تشییع جنازه ایشان حضور داشتند.
* آموزههای قرآنی بنابر سخنان شما در زندگی علامه موج میزده و این رابطه همسر با همسر نمونه و اسوهای از رابطه اسلامی بوده است؛ این روش تا چه اندازه در زندگی شما مورد استفاده قرار گرفته است؟
به نظر خودم و تا جاییکه میتوانستیم پیاده کردیم و سعی کردیم زندگی ما هم منطبق با تعالیم قرآن باشد.
* پیام علامه طباطبایی به نسل امروز چیست؟
اخلاص مهمترین پیام علامه به جوانان در هر دورهای است. هروقت خبرنگاری نزد ایشان میآمد و میگفت پیامی به جوانان دهید، میگفتند خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود ببینید در این صورت است که هیچگاه منحرف نمیشود. لذا اگر معتقد به این امر باشیم هرگز راه خلاف نمیرویم.
* مسئلهای که امروز در جامعه وجود دارد بحث حجاب اجباری است؛ آیا شما در منزل خودتان و در زمینه پوشش با اجبار مواجه بودید؟
در تمام عمری که از خداوند گرفتیم یکبار مادر و پدرم به ما نگفتند که جوراب نازک نپوشید یا چادرتان را پایینتر بیاورید یا با مردها شوخی نکنید بلکه مادرم به نوعی رفتار میکرد که اینگونه تربیت شدیم و لذا رفتار مادر روی ما اثر گذاشته است.
* علامه طباطبایی به مباحث اخلاقی چه نگاهی داشتند؟
ایشان به این مباحث و مسائل خیلی مقیَد بودند؛ اخلاق خودشان که فوق العاده بود و دوست داشتند که فرزندان هم اینگونه باشند. ایشان هرگز عصبانی نمیشد و یکبار ندیدیم اخم کرده باشند.
* زندگی علامه طباطبایی نمونه زندگی قرآنی است، به نظرتان اگر بخواهیم جامعه را با این افکار آشنا کرده و این نوع زندگی را به عنوان الگو و اسوه معرفی کنیم، باید چه کارهایی را صورت دهیم؟
به نظر من تبلیغ خیلی موثر است و لذا باید سریالها و فیلمهایی از زندگی بزرگان ساخته شود تا مردم شیوه صحیح زندگی کردن را یاد بگیرند. به تدریج رویکردی که در برنامههای تلویزیون هست را تغییر دهیم.
*شما به عنوان دختر ارشد علامه طباطبایی چه انتظاری را از جامعه و حوزه علمیه در قبال علامه و اثر جاودان ایشان دارید؟
دوست داریم حقیقت بیشتر از این بیان شود؛ متاسفانه رفتارهایی را از برخی افراد میبینیم که انتظار نداریم و این خیلی دردناک است.
* اگر خاطره شیرینی از علامه دارید بیان کنید؟
مادرم بیمار بودند و ۲۴ روز در منزل بستری بود و بعد فوت کرد؛ خانمی برای آمپول زدن ایشان آمده بود؛ آقایی آن طرف ایستاده بود، پدرم کنار بستر مادرم بودند و دست و پای ایشان خیلی میلرزید، این آقا خیلی تعجب کردند و صحبتی را با پدرم داشتند که من تنها به این بخش از صحبت پدرم با این فرد رسیدم که گفت« ۴۰ سال است من با خانم هستم الآن ایشان را از ۴۰ سال قبل بهتر میبینم» در حالیکه مادرم خیلی ورم کرده بود. اینقدر قدردان بودند به نظرم پدرم تمام عاطفه بودند نه فقط با مادرم یا فرزندان بلکه حتی وقتی نامی از آیتالله قاضی برده میشد بیاختیار اشک میریخت و معتقد بود انسان در هرحالی باید قدردان نعمتهای خداوند باشد.
* خاطرهای از برخورد علامه با خودتان یا فرزندان دارید؟
من چون لوزه داشتم خیلی بیمار میشدم؛ تا تب میکردم مادرم میگفت نعلین حاج آقا را بیار و من خودم میرفتم میآوردم؛ سه بار این نعلین را به گلوی من میزدند به طوریکه میگفتند برگرد و بعد گلوی من خوب میشد.
قبل از تب، سردرد عجیبی داشتم حاج آقا وقتی وضو میگرفتند در همان حالی که دست ایشان خیس بود، میگفتند برو به حاج آقا بده بنویسد؛ میرفتم کنار ایشان مینشستم و ایشان آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» را از این طرف پیشانی تا آن طرف مینوشتند و بعد سردردم خوب میشد اما عجیب اینجا بود که انگار قرار نبود هردفعه اینطور باشد و برخی اوقات مادرم میگفت برو کفشها را بیاور؛ هنوز نفهمیدم چه راز و سرَی در این کفشها بود.
متن زیر گفتوگوی سایت شفقنا با نجمهسادات طباطبایی، دختر بزرگ علامه طباطبایی و همسر آیتالله شهید قدوسی است که از نظر میگذرانید.
* در یک جمله علامه طباطبایی را معرفی کنید.
امثال من نمیتوانند آن مرحوم را تعریف کنند چون به قدری مقام ایشان بالا بود که هرکسی نمیتواند تعریف دقیقی از ایشان داشته باشد چون گوشه گوشه زندگی ایشان داستانی است اما در یک نگاه میتوان گفت فردی متدین و متعهد بود که لحظهای وقت خود را بیهوده نمیگذراند و مقصود ایشان همواره خدا بود و خود را کوچکترین فرد به شمار میآورد.
* گرچه در رابطه با ایشان نوشتهها و اقوال فراوان است اما با این همه شما خاطرهای از مرحوم علامه دارید که جایی نقل نشده اما در عین حال درس آموز باشد؟
به نظر من بالاتر از هرچیزی، اخلاص ایشان است که تعریف نشده است مثلا هرگاه شاگردان ایشان به منزل مراجعه میکردند و ما پشت درب میرفتیم و متوجه میشدیم که آنها هستند به پدرم میگفتیم شاگردان شما آمدند اما پدرم به ما میگفت نگویید شاگردان بگویید رفقا. یعنی ایشان تا این حد متواضع بودند.
* یکی از مسائلی که در جامعه امروز مهم و اساسی است بحث تحکیم مبانی خانواده است؛ متاسفانه پایههای خانواده در زمان حاضر مورد هجمه دشمنان قرار گرفته و ما فروپاشی خانوادهها را شاهد هستیم؛ رفتار علامه با فرزندان و همسر در خانواده چگونه بود؟
زندگی ما خیلی دوستانه بود و هیچگاه پدرم خود را جدا از اعضای خانواده نمیدانست و حتی در غذاخوردن، سهمی به اندازه بچهها برمیداشت؛ هرگز به فرزندان خود دستور انجام کاری را نمیداد و این در تربیت و زندگی فرزندان موثر بود که هرکس به اندازه خودش باید کاری انجام دهد.
* آنچه از زندگی علامه طباطبایی بر میآید اینکه ایشان فعالیت دیگری هم انجام میدادند و تمام وقت خود را صرف تدریس و بحث نمیکردند. دلیل این امر چیست؟
تمام وقت پدرم صرف نوشتن میشد و درس را تعطیل کردند. مقابله تفسیر بسیار وقت گرفت؛ پدرم با آیتالله موسوی همدانی وقت زیادی را صرف این کار کردند. ایشان تدریس را تعطیل کردند چون معتقد بودند کسان دیگری هستند که میتوانند تدریس کنند اما کار نوشتن تفسیرالمیزان و کتابهای دیگر را کسی نمیتوانست انجام دهد.
* چطور شد که علامه به نگارش تفسیر المیزان روی آورد؟
سالها بود که ایشان آرزوی نوشتن چنین تفسیری را داشتند؛ زمانیکه ما کودک بودیم مرتب به ما میگفت دعا کنید خداوند به من توفیق تمام کردن این کار را بدهد.
* چرا علامه طباطبایی از شهریه استفاده نمیکرد؟
شهید آیتالله قدوسی هم شهریه نمیگرفتند؛ چون معتقد بودند شهریه برای کسانی است که خیلی محتاج هستند؛ حتی از خمس هم استفاده نمیکردند چون اعتقادشان این بود که سهم امام است و خرج کردن سهم امام خیلی مشکل است.
* مرحوم علامه در ریاضیات، فیزیک و ستارهشناسی هم متبحر بودند؛ چگونه این علوم را کسب کرده بود؟
پدرم در نجف اشرف استاد داشتند و از ایشان یاد گرفتند؛ مرحوم علامه میگفت خانه استاد نزدیک منزل ما بود؛ پیش ایشان رفتم و گفتم میخواهم این علوم را یاد بگیرم و آنها گفتند ایشان فقط ساعت ۱۲ ظهر وقت دارد لذا پدرم تعریف میکرد که با لباس و عمامه وارد حوض میشدند و با همان لباس خیس نزد استاد میرفت وقتی نزد استاد میرسید لباسش خشک شده بود؛ وقتی هم که از خدمت استاد مرخص میشد در حوضی که منزل استاد بود میرفت تا به خانه میرسید لباس ایشان خشک میشد. لذا ایشان به قدری مسلط بودند که هرسوالی را پاسخ میداد.
* آیا مرحوم علامه طباطبایی در زمینه تربیت فرزندان بهره گیری لازم را از کلام وحی داشتند؟ شیوه تربیتی ایشان به چه صورتی بود؟
من خیلی زود ازدواج کردم اما آنچه که برای ما مشخص بود اینکه ایشان روی جهت خاصی حرکت میکردند؛ هیچگاه نمیگفت قرآن کریم چنین و چنان میگوید اما رفتار ایشان چه با فرزند و چه با همسر خدایی بود. به گونهای رفتار میکردند که ما میفهمیدیم روی منبعی کار میکند.
* نسل امروز علامه طباطبایی را به یاد نمیآورد و شناختی که از ایشان دارد منحصر به تفسیرالمیزان است؛ دلیل جاودانگی و اثر ایشان را در چه میدانید؟
اخلاص؛ کسی که برای خدا کار کند هرگز گم نمیشود و این اعتقاد پدرم و همسرم بود که اگر کسی برای خدا کار کند هرگز گم نمیشود. ببینید آیا ائمه ما گم شدند؟
* ویژگی خاصی در نوشتههای ایشان و به ویژه تفسیر المیزان توجه شما را جلب کرده است؟
شیوه گفتار ایشان واقعا شیرین و قابل استفاده برای همه است؛ من وقتی تفسیر را میخوانم احساس میکنم پدرم صحبت میکند.
* متاسفانه به نظر میرسد تفسیر المیزان در جامعه حوزوی و دانشگاهی ما مورد توجه قرار نمیگیرد و به نوعی مغفول مانده است.
به قول آیتالله شهید مطهری علامه و اثر ایشان بعد از صدسال شناخته میشود؛ مگر در زمانهای گذشته اینگونه شناخته شده بود؟ زمان دکتر علی شریعتی به درب منزل آمدند و خیلی اذیت کردند؛ این است که بزرگان تا وقتی در قید حیات هستند شناخته نمیشوند وقتی از میان مردم میروند شناخته میشوند.
* قرآن چگونه میتواند در متن زندگی مردم وارد شود؟
ما باید تبلیغاتی داشته باشیم؛ تبلیغات ما ناقص است. تلویزیون ما چه چیزی دارد؟ کدامیک از برنامههای آن آموزنده است؟ باید کانالی داشته باشیم که مفهوم اصلی و پیام اصلی دین را به نسل امروز برساند. نسل جوان ما امروز این سؤال را دارد که همه دین یعنی چادر و مقنعه؟ نه دین این نیست؛ فرزندان امروز فکر میکنند دین با گذشته تفاوت کرده است.
* به نظر شما عامل دین زدگی جوانان چیست؟
افراط و تفریط و تبلیغ ناقص. ما باید بفهمیم چه چیزی میخواهیم بگوییم؟ آیا مدارس ما دینی هستند؟ برخی از مدیران مدارس به ویژه مدارس غیرانتفاعی خیلی به خودشان مغرور هستند؛ آیا این خانم مدیر رفتارش را از دین گرفته است؟ فرزندان ما همین مدیر را الگو قرار میدهند.
مادر من متدیَن بود اما خیلی متواضع بود و هرگز مغرور نبود؛ تواضع انسان را جلب خود میکند. در آپارتمانی که زندگی میکنیم اغلب ساکنان آن افراد بدون چادر هستند اما خیلی مودب و خوش زبان هستند و در مقابل یک خانوادهای هستند که چادری است، اما به او سلام میکنیم پاسخ نمیدهد و حتی پشت خود را به ما میکند که مبادا مجبور شود سلام کند. خب جوان ما از دین چه میفهمد؟ این رفتارها دین زدگی به وجود میآورد.
* علامه در زمینه حقوق همسایگان چگونه برخورد داشتند؟
مادرم خیلی با همسایگان دوست بود و رفت و آمد داشت؛ آن زمان طلاب از شهرهای دور به قم میآمدند و همسرانشان غریب بودند و لذا مدام آنها را نصیحت میکرد و برای ایشان لباس میدوخت و یا آشپزی به همسران طلاب یاد میداد و پدرم خوشحال بودند از این کار و مادر را تشویق میکردند. وقتی مادرم فوت کرد تشییع عجیبی داشت و همه طلاب و همسران آنها در تشییع جنازه ایشان حضور داشتند.
* آموزههای قرآنی بنابر سخنان شما در زندگی علامه موج میزده و این رابطه همسر با همسر نمونه و اسوهای از رابطه اسلامی بوده است؛ این روش تا چه اندازه در زندگی شما مورد استفاده قرار گرفته است؟
به نظر خودم و تا جاییکه میتوانستیم پیاده کردیم و سعی کردیم زندگی ما هم منطبق با تعالیم قرآن باشد.
* پیام علامه طباطبایی به نسل امروز چیست؟
اخلاص مهمترین پیام علامه به جوانان در هر دورهای است. هروقت خبرنگاری نزد ایشان میآمد و میگفت پیامی به جوانان دهید، میگفتند خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود ببینید در این صورت است که هیچگاه منحرف نمیشود. لذا اگر معتقد به این امر باشیم هرگز راه خلاف نمیرویم.
* مسئلهای که امروز در جامعه وجود دارد بحث حجاب اجباری است؛ آیا شما در منزل خودتان و در زمینه پوشش با اجبار مواجه بودید؟
در تمام عمری که از خداوند گرفتیم یکبار مادر و پدرم به ما نگفتند که جوراب نازک نپوشید یا چادرتان را پایینتر بیاورید یا با مردها شوخی نکنید بلکه مادرم به نوعی رفتار میکرد که اینگونه تربیت شدیم و لذا رفتار مادر روی ما اثر گذاشته است.
* علامه طباطبایی به مباحث اخلاقی چه نگاهی داشتند؟
ایشان به این مباحث و مسائل خیلی مقیَد بودند؛ اخلاق خودشان که فوق العاده بود و دوست داشتند که فرزندان هم اینگونه باشند. ایشان هرگز عصبانی نمیشد و یکبار ندیدیم اخم کرده باشند.
* زندگی علامه طباطبایی نمونه زندگی قرآنی است، به نظرتان اگر بخواهیم جامعه را با این افکار آشنا کرده و این نوع زندگی را به عنوان الگو و اسوه معرفی کنیم، باید چه کارهایی را صورت دهیم؟
به نظر من تبلیغ خیلی موثر است و لذا باید سریالها و فیلمهایی از زندگی بزرگان ساخته شود تا مردم شیوه صحیح زندگی کردن را یاد بگیرند. به تدریج رویکردی که در برنامههای تلویزیون هست را تغییر دهیم.
*شما به عنوان دختر ارشد علامه طباطبایی چه انتظاری را از جامعه و حوزه علمیه در قبال علامه و اثر جاودان ایشان دارید؟
دوست داریم حقیقت بیشتر از این بیان شود؛ متاسفانه رفتارهایی را از برخی افراد میبینیم که انتظار نداریم و این خیلی دردناک است.
* اگر خاطره شیرینی از علامه دارید بیان کنید؟
مادرم بیمار بودند و ۲۴ روز در منزل بستری بود و بعد فوت کرد؛ خانمی برای آمپول زدن ایشان آمده بود؛ آقایی آن طرف ایستاده بود، پدرم کنار بستر مادرم بودند و دست و پای ایشان خیلی میلرزید، این آقا خیلی تعجب کردند و صحبتی را با پدرم داشتند که من تنها به این بخش از صحبت پدرم با این فرد رسیدم که گفت« ۴۰ سال است من با خانم هستم الآن ایشان را از ۴۰ سال قبل بهتر میبینم» در حالیکه مادرم خیلی ورم کرده بود. اینقدر قدردان بودند به نظرم پدرم تمام عاطفه بودند نه فقط با مادرم یا فرزندان بلکه حتی وقتی نامی از آیتالله قاضی برده میشد بیاختیار اشک میریخت و معتقد بود انسان در هرحالی باید قدردان نعمتهای خداوند باشد.
* خاطرهای از برخورد علامه با خودتان یا فرزندان دارید؟
من چون لوزه داشتم خیلی بیمار میشدم؛ تا تب میکردم مادرم میگفت نعلین حاج آقا را بیار و من خودم میرفتم میآوردم؛ سه بار این نعلین را به گلوی من میزدند به طوریکه میگفتند برگرد و بعد گلوی من خوب میشد.
قبل از تب، سردرد عجیبی داشتم حاج آقا وقتی وضو میگرفتند در همان حالی که دست ایشان خیس بود، میگفتند برو به حاج آقا بده بنویسد؛ میرفتم کنار ایشان مینشستم و ایشان آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» را از این طرف پیشانی تا آن طرف مینوشتند و بعد سردردم خوب میشد اما عجیب اینجا بود که انگار قرار نبود هردفعه اینطور باشد و برخی اوقات مادرم میگفت برو کفشها را بیاور؛ هنوز نفهمیدم چه راز و سرَی در این کفشها بود.