به یاد شهید «محسن امانی»
به یاد شهید «محسن امانی»
شهید «محسن امانی» سال 1337 درشهرستان گرمه خراسان شمالی متولد شد. در 25/12/62 در عملیات خیبر - جزیره مجنون - در سن 25 سالگی به مقام والای شهادت نائل آمد. اوایل بهمن 62 بود. آرام و بیسر و صدا ساک کوچکش را برداشت و به داخل حیاط رفت. نمیخواست صدایی بلند شود و باعث بیدار شدن دو دختر دلبند دو ساله و چهار روزه اش شود. لابد میترسید صدا و چهره معصوم فرزندانش باعث لرزش گامهای استوارش شود. گاهی به فرزندان و یتیمی شان فکر میکرد و پایش سست میشد و گاهی به خوابی که دیده بود میاندیشید و عزم رفتن میکرد. محسن خواب خود را برای مادر اینگونه روایت کرد: در عالم خواب دیدم به همراه 5 تن از دوستانم در منطقهای جنگی گم شدهایم. راه بسیاری رفتیم ولی هرچه میگشتیم نه از نیروهای خودی خبری بود و نه از دشمن. تشنه و خسته بیابان را زیر پا میگذاشتیم اما انگار هیچ امیدی نبود و همگی نا امید دور خود میگشتیم تا آنکه چشممان به گنبدی در دور دست افتاد. به سختی و با تشنگی زیاد خود را به آن بنا رسانده و وارد شدیم. مکانی با صفا و پوشیده از پارچههای سبز رنگ بود که به محض ورود آقایی با عبا و عمامه سبز با خوشرویی ما را پذیرفت و به یک یک ما کاسهای آب داد. ما از فرط خستگی و حیرت از اتفاقی که برایمان افتاده بود فراموش کرده بودیم از میزبان سوال کنیم کجائیم و آنجا کجاست؟ بعد از استراحتی که داشتیم تمام افراد جمع شدیم و جلوی درب ورودی بقعه منتظر ماندیم تا آن کسی که به ما لطف کرده وپذیرائی نموده بود آمد و ما ضمن تشکر خداحافظی میکردیم. من نیز ضمن تشکر، خداحافظی گفتم ولی آن آقا به من گفت این5 نفر میتوانند بازگردند، شما باید بمانید. تعجب کردم و گفتم: نمیتوانم. من مسئولیت دارم، باید برگردم. ایشان به من رو کرد و گفت: میدانی اینجا کجاست؟ گفتم: هرکجا باشد من نمیتوانم بمانم. دوباره گفت نمیخواهی بدانی کجائی؟ در عالم خواب لحظهای شک کردم و گفتم مگر کجایم و اینجا کجاست؟ گفت: اینجا حرم آقا ابوالفضلالعباس است و شما از طرف حضرت به نگهبانی اینجا انتخاب شدهاید و دیگر هرگز بازنخواهید گشت! من با شنیدن این حرف از خواب پریدم ولی جای شکی برایم نمانده که این آخرین دیدارم با فرزندانم است. پدرش میگوید: این پسر هرگز در چشمان من نگاه نمیکرد، در یک لحظه به سمت من آمد دست داد و با من رو بوسی کرد. نگاهم را ازاو برنداشتم تا سوار هلیکوپتر شد. احساس کردم از محسن نوری جدا شد. همانجا به همرزم بغل دستیام گفتم فلانی محسن رو دیگه نمیبینم، شهید میشه! گفت چرا اینجوری فکر میکنی؟ گفتم گفتنی نیست ولی شک ندارم.
هرگز اثری از پیکر پاکش پیدا نشد. شاید بتوان گفت تنها و آخرین اثری که بعد از شهادت این شهید جاوید از وی مانده است تصویری است که تلویزیون عراق در سال 62 از پیکر مطهرش به نمایش گذاشت.