رخنههای فرهنگی و نقش دولتمردان در ایجاد آن
شخصیت هایی که بیشترین تاثیر را در تخریب فرهنگ اسلامی داشتند (پاورقی)
برآیند جریان دولتمردان حاکم در سه دولت موسوی، رفسنجانی و خاتمی
نگاهی به تفکرات و جهت گیری های دولت های روی کارآمده و وزرای وزارتخانههای فرهنگی؛ آموزش و پرورش، آموزش عالی، بویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان میدهد که در مدت 24 سال یعنی در دوره دولتهای میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، تقریباً جهت گیری و تفکر اسلامی آمیخته به رنگ و بوی سکولار، بیشترین اثر را در فرهنگ کشور داشته است. سیدمحمد خاتمی با 9 سال سابقة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (7 سال در دولتهای میرحسین موسوی و 2 سال در دولتهای هاشمی رفسنجانی و سپس با 8 سال تصدّی ریاست جمهوری)، اثرات بسیار منفی در ساز وکارها و هویتفرهنگی کشور داشته است. هم اینک او در رأس جریان فتنه، به نوعی ساختارشکنی نظام جمهوری اسلامی و همسوئی با دشمنان قسم خوردة نظام را دنبال میکند. خواهیم دید که در زمان ریاست جمهوری او، بیشترین تقدّسشکنی در حوزة دین و قبحزدایی از تفکرات سکولاریستی انجام شده است. بایستی به نقش آقای هاشمی رفسنجانی نیز اشاره داشت که وی با 8 سال حضور در ریاست مجلس شورای اسلامی و سپس 8 سال ریاست جمهوری و بعد در جایگاه پدرخوانده جریان کارگزاران و اصلاحطلبی غیر انقلابی و به نوعی حمایت از جریان فتنه، در تغییر مسیر فرهنگ جامعه از گفتمان حضرت امامخمینی و عدالتخواهی، تأثیر خاص داشته است و البته وی بیشتر در نقش محوری سیاستهای خارجی و اقتصادی، ظاهر شده است که اثرات این جهتگیریهای اغلب انحرافی، در فرهنگ نیز قابل تأمّل و بررسی است.
نتایج و برآیند حاکمیت 24 سالة این جریان در فرهنگ نظام جمهوری اسلامی را میتوان در محورهای ذیل تلخیص و ارائه نمود:
۱- تضعیف گفتمان امام و انقلاب در عرصة حکومتی بویژه در بُعد مدیریت، فرهنگ و عدالت اجتماعی.
۲- سربرآوردن نوکیسهها و لیبرالها در مدیریت کشور و بدست گرفتن مراکز فرهنگی و ترویج سبک زندگی تجملاتی و اشرافی.
۳- احیاء فرهنگ مصرفی و غربزدگی بویژه در قشرهای باصصلاح روشنفکری.
۴- طرح شدن تفکرات سکولاری و لیبرالی در بدنة مدیریت کشور و القاء شبهات فراوان در جامعه و در قشرهای دانشگاهی.
۵- القاء تفسیرها و برداشتهای نادرست از اصول اسلام، انقلاب و امام بویژه در سیاست خارجی و طرح مذاکره با آمریکا.
۶- ترویج آزادی افراطی مطبوعاتی و صدور مجوز برای مطبوعات زنجیرهای جهت فضاسازی و طرح شبهات و قبحزدایی از اهانت به مقدسات و اعتقادات دینی.
۷- طرح مسأله اصلاحات و اقدامات و تفسیرهایی منطبق بر اصلاحات آمریکایی و فاصله گرفتن هرچه بیشتر از نظام و دین و تشویش در اذهان عمومی.
۸- القاء دوگانگی در رأس نظام (رهبری و قوای تحت نظارت و اختیار وی، ریاست جمهوری و دولت) و دادن امکان تهاجم به دشمنان در موضوع رهبری و ولایتفقیه.
۹- تبدیل دانشگاهها به باشگاه احزاب و گروههای سیاسی بهگونهای که فتنه سال 78 با دخالت دولتیها رقم خورد.
۱۰- بیتوجهی به هشدارهای رهبری در زمینة تهاجم و آرایش فرهنگی دشمن و فراهم آوردن هرچه بیشتر امکان نفوذ فرهنگ دین ستیزی دشمنان با اقدامات موهن و شبههافکنی در روزنامهها و سخنرانیهای خود.
نگاهی به فهرست اشخاصی که در اثر سیاستهای مخرّب فرهنگی و به تبع آن سیاسی و اقتصادی زیانبار در این 24 سال، میدان پیدا کرده و توانستند افکار ناصواب و غیراسلامی را مطرح و ترویج کنند، نشان میدهد که دولتمردان فرهنگی در این دورهها چه رخنههای بزرگی را در جامعه ایجاد کردند. البته لازم نیست در جای جای این مطلب، به نقش تعیین کنندة ولیِّفقیه و بصیرت مردم در سد کردن و ترمیم این رخنهها اشاره کنیم که اگر این توفیقات نبود قطعاً استحالة نظام و براندازی از درون محقق شده بود.
شمار بسیاری از دستاندرکاران این رخنه اکنون پناهنده به دشمنان ملت شده و به عملگی و مزدوری سیا و موساد و بیبیسی و منافقین و شاه عربستان مشغولند و این خود بهترین گواه بر منحرف بودن افکار و عملکرد و جهتگیریهای آنهاست.
نگاهی هم به نظریات و افکار سکولاریستی و گاه مسخرهآمیز آنان میافکنیم تا اوج فاجعه و عمق رخنههایی که میخواستند بوجود بیاورند را بهتر درک کنیم.
ترویج الهیات سکولار در کسوت مرجعیت دینی.
گسترش فمنیسم و استفاده ابزاری از زنان در فرآیند توسعه سیاسی.
ایجاد بحران هویتی با مداخله در معرفتشناسی دینی.
پرتاب اصطلاحات متشابه در فضای فکری جامعه برای ایجاد تشویش و فتنه (مثل جامعه مدنی، اصلاحات، تسامح و تساهل و...).
نسبی معرفی کردن ارزشهای مطلق و همیشگی.
وارد دانستن انتقاد و شبهه در خداوند و هر آنچه از این ناحیه بصورت وحی نازل شده است.
نفی سندیت دعاها و ادعیه معتبر و مؤکد مانند زیارت جامعه کبیره.
دین سیاسی را دین حکومتی و افیون حکومتها معرفی کردن.
ترویج دیدگاه جدایی دین از سیاست و نهاد دین از نهاد دولت.
اهانت به ائمه معصومین علیهمالسّلام و به تبع آنها به روحانیت و نسبت دادن خشونت به آنها.
دو فتنه بزرگ و خسارتبار سالهای 78 و 88 محصول این تفکرات و ترویج آنها در جامعه است که با سیاستهای روشنگرانه و هوشیارانه رهبری و بصیرت مردمی در روزهای به یادماندنی 23 تیر 78 و 9 دی 88، ترمیم و برطرف گردید، لکن آثار آن و تلاشهای پیوستگان به شیطان بزرگ همچنان ادامه دارد.
نگاهی به تفکرات و جهت گیری های دولت های روی کارآمده و وزرای وزارتخانههای فرهنگی؛ آموزش و پرورش، آموزش عالی، بویژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان میدهد که در مدت 24 سال یعنی در دوره دولتهای میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی، تقریباً جهت گیری و تفکر اسلامی آمیخته به رنگ و بوی سکولار، بیشترین اثر را در فرهنگ کشور داشته است. سیدمحمد خاتمی با 9 سال سابقة وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (7 سال در دولتهای میرحسین موسوی و 2 سال در دولتهای هاشمی رفسنجانی و سپس با 8 سال تصدّی ریاست جمهوری)، اثرات بسیار منفی در ساز وکارها و هویتفرهنگی کشور داشته است. هم اینک او در رأس جریان فتنه، به نوعی ساختارشکنی نظام جمهوری اسلامی و همسوئی با دشمنان قسم خوردة نظام را دنبال میکند. خواهیم دید که در زمان ریاست جمهوری او، بیشترین تقدّسشکنی در حوزة دین و قبحزدایی از تفکرات سکولاریستی انجام شده است. بایستی به نقش آقای هاشمی رفسنجانی نیز اشاره داشت که وی با 8 سال حضور در ریاست مجلس شورای اسلامی و سپس 8 سال ریاست جمهوری و بعد در جایگاه پدرخوانده جریان کارگزاران و اصلاحطلبی غیر انقلابی و به نوعی حمایت از جریان فتنه، در تغییر مسیر فرهنگ جامعه از گفتمان حضرت امامخمینی و عدالتخواهی، تأثیر خاص داشته است و البته وی بیشتر در نقش محوری سیاستهای خارجی و اقتصادی، ظاهر شده است که اثرات این جهتگیریهای اغلب انحرافی، در فرهنگ نیز قابل تأمّل و بررسی است.
نتایج و برآیند حاکمیت 24 سالة این جریان در فرهنگ نظام جمهوری اسلامی را میتوان در محورهای ذیل تلخیص و ارائه نمود:
۱- تضعیف گفتمان امام و انقلاب در عرصة حکومتی بویژه در بُعد مدیریت، فرهنگ و عدالت اجتماعی.
۲- سربرآوردن نوکیسهها و لیبرالها در مدیریت کشور و بدست گرفتن مراکز فرهنگی و ترویج سبک زندگی تجملاتی و اشرافی.
۳- احیاء فرهنگ مصرفی و غربزدگی بویژه در قشرهای باصصلاح روشنفکری.
۴- طرح شدن تفکرات سکولاری و لیبرالی در بدنة مدیریت کشور و القاء شبهات فراوان در جامعه و در قشرهای دانشگاهی.
۵- القاء تفسیرها و برداشتهای نادرست از اصول اسلام، انقلاب و امام بویژه در سیاست خارجی و طرح مذاکره با آمریکا.
۶- ترویج آزادی افراطی مطبوعاتی و صدور مجوز برای مطبوعات زنجیرهای جهت فضاسازی و طرح شبهات و قبحزدایی از اهانت به مقدسات و اعتقادات دینی.
۷- طرح مسأله اصلاحات و اقدامات و تفسیرهایی منطبق بر اصلاحات آمریکایی و فاصله گرفتن هرچه بیشتر از نظام و دین و تشویش در اذهان عمومی.
۸- القاء دوگانگی در رأس نظام (رهبری و قوای تحت نظارت و اختیار وی، ریاست جمهوری و دولت) و دادن امکان تهاجم به دشمنان در موضوع رهبری و ولایتفقیه.
۹- تبدیل دانشگاهها به باشگاه احزاب و گروههای سیاسی بهگونهای که فتنه سال 78 با دخالت دولتیها رقم خورد.
۱۰- بیتوجهی به هشدارهای رهبری در زمینة تهاجم و آرایش فرهنگی دشمن و فراهم آوردن هرچه بیشتر امکان نفوذ فرهنگ دین ستیزی دشمنان با اقدامات موهن و شبههافکنی در روزنامهها و سخنرانیهای خود.
نگاهی به فهرست اشخاصی که در اثر سیاستهای مخرّب فرهنگی و به تبع آن سیاسی و اقتصادی زیانبار در این 24 سال، میدان پیدا کرده و توانستند افکار ناصواب و غیراسلامی را مطرح و ترویج کنند، نشان میدهد که دولتمردان فرهنگی در این دورهها چه رخنههای بزرگی را در جامعه ایجاد کردند. البته لازم نیست در جای جای این مطلب، به نقش تعیین کنندة ولیِّفقیه و بصیرت مردم در سد کردن و ترمیم این رخنهها اشاره کنیم که اگر این توفیقات نبود قطعاً استحالة نظام و براندازی از درون محقق شده بود.
شمار بسیاری از دستاندرکاران این رخنه اکنون پناهنده به دشمنان ملت شده و به عملگی و مزدوری سیا و موساد و بیبیسی و منافقین و شاه عربستان مشغولند و این خود بهترین گواه بر منحرف بودن افکار و عملکرد و جهتگیریهای آنهاست.
نگاهی هم به نظریات و افکار سکولاریستی و گاه مسخرهآمیز آنان میافکنیم تا اوج فاجعه و عمق رخنههایی که میخواستند بوجود بیاورند را بهتر درک کنیم.
ترویج الهیات سکولار در کسوت مرجعیت دینی.
گسترش فمنیسم و استفاده ابزاری از زنان در فرآیند توسعه سیاسی.
ایجاد بحران هویتی با مداخله در معرفتشناسی دینی.
پرتاب اصطلاحات متشابه در فضای فکری جامعه برای ایجاد تشویش و فتنه (مثل جامعه مدنی، اصلاحات، تسامح و تساهل و...).
نسبی معرفی کردن ارزشهای مطلق و همیشگی.
وارد دانستن انتقاد و شبهه در خداوند و هر آنچه از این ناحیه بصورت وحی نازل شده است.
نفی سندیت دعاها و ادعیه معتبر و مؤکد مانند زیارت جامعه کبیره.
دین سیاسی را دین حکومتی و افیون حکومتها معرفی کردن.
ترویج دیدگاه جدایی دین از سیاست و نهاد دین از نهاد دولت.
اهانت به ائمه معصومین علیهمالسّلام و به تبع آنها به روحانیت و نسبت دادن خشونت به آنها.
دو فتنه بزرگ و خسارتبار سالهای 78 و 88 محصول این تفکرات و ترویج آنها در جامعه است که با سیاستهای روشنگرانه و هوشیارانه رهبری و بصیرت مردمی در روزهای به یادماندنی 23 تیر 78 و 9 دی 88، ترمیم و برطرف گردید، لکن آثار آن و تلاشهای پیوستگان به شیطان بزرگ همچنان ادامه دارد.