kayhan.ir

کد خبر: ۵۰۴۷۳
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۷
بررسی آثار زیانبار و راه‌های علاج آز و طمع

دست طمع که پیش کسان می‌کنی دراز...

 مجتبی ستوده

  اخلاق فردی ناظر به فضایل و صفاتی است که منش و شخصیت فرد را شکل می‌دهد. البته انسان براساس شاکله و شخصیت خود عمل می‌کند؛ از این رو، برخی از رذایل و صفات پست در کلیت زندگی انسان تاثیر سوء به جا می‌گذارد. از جمله آنها، صفت پست آز و طمع است که نویسنده با نگاهی به تعالیم اسلام آثار آن و راههای درمان این رذیله اخلاقی را تبیین کرده است.
  آزمندی و طمع منفی، از مصادیق هواهای نفسانی
نفس انسانی حقیقتی بسیار شگفت‌انگیز است؛ زیرا در عین بساطت، مجمع اضداد است؛ از این رو نیازمند شاخصی از درون و برون است تا بتواند اعتدال و تسویه الهی خود را هم‌چنان حفظ کند. (شمس، آیه 7) در غیر این صورت هر قوه از قوای نفس بر آن است تا بیشترین بهره را برگیرد و سرزمین نفس را به اشغال کامل و مطلق خود درآورد.
نفس انسانی در مرتبه‌ای از مراتب خودش، خواسته‌ها و هواهایی دارد که باید مدیریت و مهار شود. به این خواسته‌ها که به شکل افراطی بروز و ظهور می‌کند هواهای نفسانی می‌گویند. در شرایطی هواهای نفسانی چنان‌ قوی می‌شود که دیگر به قوای دیگر اجازه بروز و ظهور یا اصلا نمی‌دهد یا بسیار کم اجازه ظهور می‌دهد. در این صورت است که نفس از حالت اعتدال طبیعی خارج می‌شود و به شکل «نفس اماره» و نفس بدفرمان در‌می‌آید. (یوسف، آیه 53)
از خصوصیات نفسی که تحت سلطه نفس اماره در آمده، زیاده‌خواهی و افراط‌گری است. به طوری که انسان به کارهایی چون اسراف، تبذیر، طمع و مانند آن روی می‌آورد. اگر این امور در ذات شخص لانه کند و به شکل حالت، ملکه و در نهایت مقام شود، به عنوان صفات پست و رذایل اخلاقی شناخته می‌شود.
به سخن دیگر، در یک فرآیندی شخص نخست تنها هر از گاهی اسراف و تبذیر دارد که از آن به حال و حالت یاد می‌شود، سپس تقویت شده و به شکل ملکه در روانش می‌نشیند که تغییر آن بسیار سخت و دشوار خواهد بود، آنگاه تبدیل به مقام می‌شود و دیگر جا خوش می‌کند و به هیچ وجه قابل تغییر و دگرگونی نیست؛ زیرا قوام و اساس شخصیت فرد می‌شود.
طمع هر چند که در آغاز به عنوان یک حالت نفسانی معرفی می‌شود،‌‌ ولی در نهایت پس‌از عبور از ملکه شدن تبدیل به مقام و قوام شخصیتی فرد خواهد شد. از این رو باید از این صفت بسیار بد دوری کرد و آلوده به آن نشد.
طمع، به معنای تمایل نفس به چیزی است که خارج از دست او است. این واژه در مقابل استغنای نفس به کار می‌رود. استغنای نفس به معنای قناعت به داشته‌ها است، نه به معنای منفی آن که نوعی خود برتربینی در برابر خداوند غنی حمید است (عبس، آیه 5، لیل، آیه 8)؛ زیرا از نظر قرآن انسان باید همواره به فقر وجودی در برابر خداوند غنی حمید خود توجه داشته باشد. (فاطر، آیه 15)
به هر حال، صفت طمع که در فارسی آز و آزمندی گفته می‌شود، صفتی از صفات مهلکه انسانی و از رذایل اخلاقی به شمار می‌رود؛ زیرا این صفت برخاسته از گرایش افراطی نفس در طلب خواسته‌های دنیوی و شهوانی و غضبانی است. از این رو آن را از آثار دنیا دوستی دانسته‌اند.
طمع، انسان را به جایی می‌کشاند که آبرو وحیثیت را از وی سلب می‌کند و او را در پیش چشم مردم خوار می‌گرداند. صائب گوید
دست طمع که پیش کسان می‌کنی دراز
پل بسته‌ای که بگذری از آبروی خویش
طمع ارزشی و غیرارزشی
طمع آن حالتی است که انسان به چیزی که بیرون از دسترس اوست گرایش و تمایل دارد و علاقه دارد تا به آن برسد و برای آن نیز تلاش می‌کند. اگر متعلق و مورد طمع، امری پسندیده باشد می‌توان از آن به طمع مثبت و ارزشی یاد کرد، ولی اگر متعلق طمع امری ضدارزشی همانند دنیاپرستی، پاسخگویی افراطی به هواها و خواسته‌های غضبانی و شهوانی نفس باشد، به عنوان طمع منفی و مذموم از آن یاد می‌شود.
پس ارزش و ضدارزشی بودن طمع به متعلق و مورد طمع بستگی دارد. باید توجه داشت که در طمع، مولفه‌ای به نام عدم استحقاق وجود دارد؛ یعنی چه در طمع ارزشی و چه ضد ارزشی شخص نسبت به چیزی طمع دارد که مستحق آن نیست و استحقاق داشتن متعلق طمع را ندارد؛ مثلا کافران طمع دارند که به بهشت بروند در حالی که استحقاق  آن را ندارند (معارج، آیات 36 و 38)، یا مومنان طمع دارند که خداوند پاسخ مثبت دعاهایشان بدهد. (اعراف، آیه 56؛ سجده، آیه 16)
آنچه در اینجا از مفهوم طمع مراد است همان  آزمندی در برابر قناعت ورزی است که از صفات پست و رذایل اخلاقی شمرده می‌شود. در روایات وقتی از طمع نکوهش می‌شود مراد همین قسم اخیر است.
نکوهش طمع منفی در قرآن
خداوند در آیاتی از قرآن طمع و آزمندی در امور دنیوی و دنیاپرستی و تن دادن به خواسته‌ها و هواهای نفسانی را مذموم دانسته و آزمندی را نکوهش کرده است. به عنوان نمونه خداوند در آیات 11 تا 15 سوره مدثر طمع ورزی در به چنگ آوردن ثروت و قدرت بیشتر را خصلتی ناپسند و مورد سرزنش دانسته است.
امام هادی(ع) نیز درباره این صفت زشت و خصلت ناپسند می‌فرماید: الطمع سجیه سیئه؛ طمع، خصلت بدی است. ( فهرست میزان الحکمه، ج 6، بلب نکوهش طمع)
آثار زیانبار طمع منفی
در آیات و روایات آثار زیانباری برای طمع منفی و گرایش افراطی به امور دنیوی بیان شده است. در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود.
1- خواری و پستی: طمع منفی و گرایش و علاقه افراطی به دنیا و مادیات به جای قناعت‌ورزی موجب می‌شود که انسان خوار و ذلیل شود. امام علی(ع) می‌فرماید: ذلیل‌ترین مردم، کسی است که طمعکار، حریص و وسوسه‌گر باشد. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 295، ح 6618) پیامبر خدا(ص) نیز می‌فرماید: چه بد بنده‌ای است آن بنده‌ای که طمعش او را به ننگ و پستی کشاند. (فهرست میزان الحکمه، ج 6، باب نکوهش طمع) امام علی(ع) می‌فرماید: ازری بنفسه من استشعر الطمع؛ هر کس جامع طمع به تن کند، خود را خوار گرداند. (نهج‌البلاغه: الحکمه2؛ منتخب میزان الحکمه: ص 344).
2- ریشه‌ زشتی‌ها: امام موسی کاظم(ع) در اندرز به هشام می‌فرماید: از طمع بپرهیز و به آنچه مردم دارند، چشمداشتی نداشته‌باش، چشمداشت به مخلوق را در خود بمیران؛ زیرا طمع، کلید هر خواری است و عقل را می‌دزدد و انسانیت‌ها را می‌درد و آبرو را می‌آلاید و دانش را از بین می‌برد. (بحارالانوار، ج 78، ص 315، حدیث 1)
3- قربانگاه عقل: عقل آدمی از قوای نفس است که می‌بایست در شرایط اعتدال رشد یافته و به بلوغ برسد، اما اگر انسان، طمعکار باشد و به خواسته‌ها و هواهای نفسانی نفس پاسخ دهد و به سخن نفس اماره و نفس بدفرمان گوش فرا دهد، عقل را به قربانگاه برده است.
امیرمومنان علی(ع) درباره مبارزه تن به تن و کشتی گرفتن طمع و عقل می‌فرماید: اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمع‌ها است. (نهج‌البلاغه، صبحی صالح، ص 507، ح 219؛ تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 298، ح 6750)
امام علی(ع) با اشاره به برق زدن طمع، بر این نکته تاکید دارد که عقل چون به عدالت و اعتدال فرمان می‌دهد، هیچ برق تجملی در آن نیست؛ زیرا عمل به فرمان عقل در بسیاری از موارد به معنای چشم‌پوشی از لذت‌ها و پا گذاشتن به خواسته‌های نفسانی است؛ در حالی که طمع، گرایش افراطی نفس به خواسته‌ها و هواهای نفسانی است که به طور طبیعی براق‌ و چشم خیره‌کن است. این گونه است که در مبارزه تجملات و لذت طلبی‌ها عقل به سادگی شکست خورده از میدان بیرون می‌رود. پس عاقل کسی است که بتواند برق طمع را بگیرد و اجازه ندهد تا با پرتوهای خیره‌کننده و فریبنده خود قلوب و نفوس را رام خود کند و عقل را از میدان بیرون راند.
4- زوال ایمان: از امام صادق(ع) سوال شد: چه چیزی ایمان را در بنده تثبیت و پابرجا می‌کند؟ حضرت فرمود: ورع و دوری از گناه؛ از آن حضرت سوال شد: چه چیزی ایمان را از دل‌بنده بیرون می‌برد؟ فرمود: طمع. (اصول، ص 259) پس زوال ایمان به طمع است و کسی که طمع می‌ورزد باید‌ آماده باشد که ایمانش را از دست خواهد داد. (نگاه کنید: مجالس، ص 174).
5- فقر حاضر: طمع، فقر حاضر است که انسان می‌بایست از آن رها شود؛ یعنی همان طوری که قناعت، غنای حاضر است چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید؛ طمع، فقر حاضر است. آن حضرت(ص) فرموده است: ایاک و الطمع فانه الفقر الحاضر؛ از طمع دوری کن؛ زیرا فقر حاضر و آماده است. (من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 348)
6- بردگی دائمی: انسانی که گرفتار طمع می‌شود، دیگر نمی‌تواند خود را از بند بردگی آن رها سازد. امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: الطمع رق موبد؛ طمع ورزی، بردگی همیشگی است. (نهج‌البلاغه، صبحی صالح، ص 501، ح 180)
7- محل هلاکت: امام علی(ع) می‌فرماید: طمع آبشخوری است که وارد شونده‌اش، بیرون نمی‌آید و ضامنی است که به ضمانت خود وفا نمی‌کند، چه بسا که آشامنده آب، پیش از سیراب شدن، آب گلوگیرش شود. هر چه مطلوب، ارزشمندتر باشد، مصیبت از دست دادن آن بزرگتر است، آرزوها، چشم‌های بصیرت را کور می‌کند و نصیب هر کس، گر چه در پی آن نرود، به او می‌رسد. (همان) آن حضرت همچنین می‌فرماید: هیچ چیز مانند بدعت، دین را ویران نکرد و هیچ چیز مثل طمع آدمی را تباه نساخت. (همان)
8- بدترین بندگان: از بدترین بندگان خداوند کسی است که گرفتار طمع است. امام باقر(ع) می‌فرماید: چه بد بنده‌ای است آن بنده که طمع، زمامدار او باشد. (الکافی: ج 2، ص 320، حدیث 2؛ منتخب میزان الحکمهًْ: ص 344)
9- بی تقوایی: طمع موجب می‌شود که انسان از تقوا خارج شود؛ زیرا ورع و تقوا با طمع جمع نمی‌شود و هر جا که طمع آمد تقوا می‌رود. امام علی(ع) می‌فرماید: لا یجتمع الورع و الطمع؛ پارسایی و آزمندی، با هم جمع نمی‌شوند. (غرر الحکم: 10578 منتخب میزان الحکمهًْ: 344)
درمان طمع و آزمندی ضدارزشی
از آنجا که خاستگاه صفت و خصلت پست طمع منفی و ضد ارزشی، پاسخگویی افراطی به هواهای نفسانی و لذت‌جویی نفس بدفرمان است، باید با مخالفت با لذت‌جویی و لذت‌خواهی نفس، اجازه بروز و ظهور طمع و آزمندی داده نشود.
بهترین راه‌‌هایی که می‌توان به درمان طمع و آزمندی پرداخت عبارتند از:
1- قناعت: انسان‌ اگر قناعت را شیوه و رویه خود در زندگی کند، می‌تواند بر صفت زشت طمع منفی غلبه کند. امام سجاد(ع) می‌فرماید: الخیر کله قد اجتمع فی قطع الطمع عما فی ایدی الناس؛ تمامی خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، می‌باشد. (کافی، الاسلامیه، ج 2، ص 148، ح 3).
2- عفت: عفیف بودن یک حالت نفسانی است که انسان را نگه می‌دارد و اجازه نمی‌دهد تا هر گونه رفتار و کرداری داشته باشد. عفت خاستگاه حیا و شرم است. همچنین کسی که عفت می‌ورزد، هرگز دست طمع و چشم طمع به سوی دیگری و دستان مردم ندارد. این گونه است که می‌تواند خود را از آزمندی رها سازد. پس تقویت عفت به معنای رهایی از طمع خواهد بود. امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: الکف عما فی ایدی الناس عفه و کبر همهًْ؛ طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، نشان عفت، عزت نفس و بلند همتی است. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 398، ح 9245)
3- مهار آرزو: طمع آدمی نسبت به چیزی است که استحقاق آن را ندارد. آرزوهای بلند و طولانی و آمال دست نیافتنی را باید کنار گذاشت تا گرفتار طمع نشد. امام علی(ع) می‌فرماید: شگفت‌ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه‌هایی از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش می‌گرداند و اگر طمع در آن سر برکشد، حرص نابودش می‌کند و اگر ناامیدی بر آن مسلط شود، اندوه، او را می‌کشد... هر کوتاهی برایش زیانبار است و هر زیاده روی برایش تباهی‌آفرین. (علل الشرایع ج 1، ص 109، ح 7)
4- استعاذه: از دیگر روش‌های درمان بیماری طمع منفی، پناه بردن به خداوند است. انسان همان طوری که باید از حسادت و دیگر صفات پست به خدا پناه برد؛ زیرا خود انسان نمی‌تواند بی یاری خداوند به تزکیه نفس بپردازد و همواره در خطر است، بهترین پناهگاه برای انسان خداوند سبحان است. از این رو پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: به خدا پناه برید از طمعی که به ننگ و پستی کشاند و از طمعی که به نتیجه نرسد و از طمعی که بیجاست. ( فهرست میزان الحکمه، ج 6، باب نکوهش طمع). در جایی دیگر نیز می‌فرماید: از سه چیز به خدا پناه ببرید: از طمع بیجا و طمعی که به ننگ و پستی کشاند و طمعی که به طمع دیگری سوق دهد. (همان)
5- توجه به علم: علم بهترین مانعی است که می‌تواند به درمان این بیماری کمک کند؛ زیرا انسان وقتی نسبت به امور، علم داشته و حقیقت توانایی و استحقاق خود را بداند طمع نمی‌ورزد. طمع سنگ صاف لغزنده‌ای است که هر کس روی آن رود سقوط مي‌کند، مگر عالم، چنانکه پیامبر(ص) می‌فرماید: آن تخته سنگ لغزنده‌ای که پای علما روی آن قرار نمی‌گیرد، طمع است. (همان؛ تنبیه الخواطر، ج 1، ص 49؛ منتخب میزان الحکمهًًًْْْ: ص 344)
6- تقوا: با تقوای الهی می‌توان به جنگ و مبارزه با صفت زشت طمع رفت. امام علی(ع) در توصیف پرهیزگاران فرمود: از نشانه‌های هر پرهیزگار این است که او را در دین نیرومند می‌بینی ... و در سختی‌ها صبور و طالب روزی حلال و در پیمودن راه هدایت، چالاک و پر نشاط، و از طمع به دور. (همان)
7- آزادی: از دیگر راه‌های رهایی از طمع حریت و آزادگی واقعی است که در بندگی خداوند تجلی می‌یابد نه بردگی و بندگی نفس و  هواهای آن. (آل‌عمران، آیه 35) امام علی(ع) می‌فرماید: هر که می‌خواهد ایام عمر خود را آزاده زندگی کند، طمع را در دل خویش جای ندهد. (تنبیه الخواطر: ج 1، ص 49؛ منتخب میزان الحکمهًْ: ص 344)