خطوط كلّي رسالت پيامبران (خوان حکمت)
ذات أقدس إله در قرآن كريم يك برنامة جهان شمولي دارد؛ همة انبياء و اُمم و صحف آسماني را به خط ميکند. هر كدام از انبياء در زمان خاص خودشان بودند، خداي سبحان هم با آنها ميگفت: يا نُوح(1)، يا داوُد(2)، يا اِبراهيم(3)، يا مُوسي(4)، يا عيسي(5). در هيچ عصر و مکانی انبياء صف نبستند كه خدا به اينها بفرمايد: يا أيُّهَا الرُّسُل، يا أيُّهَا الاُمَم! اين بعد از بيان آن مطلب ثاني در سورة مباركة آل عمران است كه: اِنَّ الدّينَ عِندَاللهِ الاِسلام(6)، ذات أقدس إله يك حكم جهان شمول را به همة انبياء ميگويد.
ميفرمايد: بشر گذشته و حال و آينده، يك واقعيّت است، با فطرت توحيدي هم خلق شد، هيچ كسي هم بشر را عوض نميكند؛ نه من، نه ديگري! لا تَبدِيلَ لِخَلقالله، به نحو نفي جنس. چرا لا تَبديلَ؟ براي اينكه غير خدا كه قدرت ندارد، خود خدا هم كه به احسن وجه آفريد: لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنسانَ فِي اَحسَنِ تَقويم؛ (ما انسان را در بهترین صورت ونظام آفریدیم(7)، ديگر دليل ندارد اين را عوض بكند! لذا فرمود: فِطرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيهَا لا تَبديلَ لِخَلقِ الله (8).انسان از اين زيباتر، بهتر و ظريفتر و جليلتر فرض ندارد كه با سرماية فطرت خلق شده، با توحيد خلق شده، با جهانبيني خلق شده، با گرايش به ابد خلق شده! اين مسافرِ اَبد است، از اين بهتر ديگر فرض ندارد! اگر لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنسانَ فِي اَحسَنِ تَقويم، اگر قرون گذشته و حال و آينده يكي است، اگر انبياء، دينشان يكي است: اِنَالدّينَ عِندَاللهِ الاِسلام، اگر شريعت و منهاج فرق ميكند؛ يعني مثلاً ما چند ركعت نماز ميخوانيم، آنها چند ركعت؛ ما به كدام سمت رو بياوريم در نماز، آنها به كدام است؛ اينها شريعت و منهاج است: لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرعَهً وَ مِنهاجاً (9). اصل عقائد، اصل فقه، اصل حقوق، اصل احكام ،يكي است: اِنَّ الدّينَ عِندَاللهِ الاِسلام.
اگر بشر كه پذيراي دين است، گذشته و حال و آيندهاش يكي است؛ اگر مربي كه ذات أقدس إله هست، لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبديلاً (10)، لَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَحويلاً (11)؛ بنابراين ميشود يك خطي را رسم كرد كه انبياء در آن خطند، يك خطي را رسم كرد كه دين اسلام در آن خط است، يك خطي را هم رسم كرد كه جوامع بشري هستند به عنوان حكم جهانشمول؛ که بفرمايد: با هم زندگي مسالمتآميز داشته باشيد. براي اينكه همة شما يك چيز ميخواهيد، همة شما را يك نفر آفريد، همة شما به يك جا برميگرديد، همة شما با يك ترازو سنجيده ميشويد، همة شما با يك فطرت ساخته شدهايد؛ با هم نجنگيد. اين حرف ميتواند حرف جهاني باشد.
عهدهدار بودن سِمت قانونشناسي
به وسيله «عقل» و «نقل»
ما يك (صراط) داريم كه كار خداست، يك (سراج) داريم كه آن چراغ را هم خدا روشن كرد. منتها آن چراغ يكي «عقل» است در نهاد ما، يكي «نقل» است که به وسيلة رجال نقلي حل ميشود. از چراغ، كاري ساخته نيست؛ مگر اينكه نشان بدهد كجا چاه است، كجا راه. موضوعات را خدا آفريد، محمولات را خدا آفريد، رابطة موضوع و محمول را خدا آفريد؛ سمّ را خدا آفريد، دستگاه گوارش را خدا آفريد؛ سمّ اگر به دستگاه گوارش بيايد، مرگ را به همراه دارد. طب يك چراغي است؛ ميگويد كه اگر اين بيمار اين غذا را بخورد، ميميرد. نه اينكه حكم بكند، قانونگذار باشد! نه فقيه قانونگذار است، نه عقل قانونگذار است، نه طب قانونگذار است؛ همه، قانونشناسند! قانون را ذات أقدس إله وضع كرد، كه به نام «صراط» است. ما تشخيص اين صراط را با دو چراغ به همراه داريم؛ اين دو تا چراغ هم بايد با هم هماهنگ باشند؛ يكي چراغ « عقل » است، يكي چراغ «نقل».
اگر گفته ميشود: عقل حكم ميكند، يعني مثل اينكه شما اين فتيلة چراغ را بالا آورديد، اين چراغ خيلي شفاف به شما نشان ميدهد. ديگر چراغ حكم نميكند اين چاه است، چاه را ديگري آفريد! اينجا راه است، راه را ديگري آفريد. اگر در چاه بروي، ميميري؛ اگر به راه بروي، به مقصد ميرسي؛ اين كار چراغ نيست. چراغ فقط كشف ميكند، ميگويد: اين اينجوري هست؛ نه اينجوري بايد باشد! منتها ما در تدبير امور داخلي خودمان يك بايدي داريم كه حالا كه اين است، من بايد به راه بروم! اينچنين نيست كه عقل قانونگذار باشد، مثل اينكه چراغ حرفي براي گفتن ندارد. عقل چراغي است قانونشناس، نه قانونگذار! قانون را ديگري وضع كرد.
خطاب عام به انبياء (ع)، دالّ بر امت واحد جهاني
خداي سبحان درسورة مؤمنون همة انبياء را به خط ميکند، ميفرمايد: يا أيُّهَا الرُّسُل (12)؛ يعني حرفي است، ما به همه گفتيم؛ غذاي طيّب و طاهر بخوريد. اين ( اَكل ) نظير لا تَأكُلُوا اَموالَكُمْ بِينَكُمْ بِالباطِل(13) است كه مراد مطلق تصرّف است؛ اگر كسي زمين مردم را غصب كرد، ميگوئيم مال مردم راخورد. چه در ادبيات فارسي، چه در ادبيات عرب،مطلق تصرّف را ميگويند: (اَكل). كُلُوا مِنَ الطَّيِبات يعني تصرّفات طيّب و طاهر داشته باشيد، وَ اعْمَلُوا صالِحاً، كار صالح انجام بدهيد و من ناظرم. اين حرفي است كه ما به همة انبياء گفتيم. عمل صالح چيزي است برابر همان كه در سورة مباركة آل عمران مشخص شد كه: اِنَّ الدّينَ عِندَ اللهِ الاِسلام. لذا بشر و اين 72 ملّت ميتوانند بدون جنگ زندگي بكنند؛ نشانه اش آن است كه وجود مبارك حضرت صاحب (عج) كه ظهور كرد، اَلبِيعَهُ لِلّه حاكم است(14). حالا ممكن است بعضي از اقليّتهاي ديني بمانند، ولي جِزيه ميدهند؛ نه مظلوم ميشوند، نه ظالم. فرمود: اين حرفي است كه ما به همه گفتيم.
خدای سبحان براساس اِنَالدّينَ عِندَاللهِ الاِسلام ميفرمايد: حرف ما به همة انبياء و اُمم يكي است كه بدترين دشمن شما خود شمائيد؛ مواظب باشيد بيگانه، دشمن شما نيست. اين هوس خواهي، اين زيادهخواهي، اين استكبار، اين اعتلاءطلبي، شما را به جان هم انداخت.شما خيال ميكنيد كه معيار ارزش داشتن تكاثر است، ما به شما ميفهمانيم معيار ارزش داشتن كوثر است. شما جاه و مقام ميخواهيد، هميشه به جان هم ميافتيد؛ ما شما را به كوثر دعوت ميكنيم. شما اگربخواهيد با تكاثر متّحد بشويد، اين شدني نيست! با خودخواهي تفاهم بكنيد و مجلس داشته باشيد و جلسه بگيريد كه تفاهم بكنيد، همهتان دلتان پيش يك ميز و مقام بتپد، اين شدني نيست! تا تكاثر هست، همين درگيري و زد و خورد هست؛ تا كوثر هست، وحدت هست. فرمود: اين حرفي است كه ما به همة انبياء گفتيم؛ الآن هم به وجود مبارك پيامبر و اهل بيت همين حرف را داريم.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (مدظلّه)
در جلسه درس تفسير سوره مؤمنون در جمع طلاب
و فضلاي حوزه علميّه قم ـ 1/ 3/ 1390
(1تا 5) ر. ك: سورهای هود/ شعراء/ ص/ انبياء/ صافات/ مائده/ آل عمران
(6) آل عمران/ 19 (7) تين/ 4
(8) روم/ 30 (9) مائده/ 48
(10) احزاب/ 62 و فتح/ 23 (11) فاطر/ 43
(12) مؤمنون/ 51 (13) بقره/ 188
(14) ر. ك: العدد القويّه/ 66 ـ نَبَذَهُ مِنْ اَحوالِ الاِمامِ الحُجَّه (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهای زوج منتشر میشود.