نگاهی به فیلم «سلما»
تبلیغ کاخ سفید با تظاهر به حمایت از سیاهپوستها
مهدی امیدی
همزمان شدن تولید و نمایش فیلم «سلما» با اعتراضهای سیاهپوستها در آمریکا، نشانه قابلیت هالیوود در واکنش سریع به مسائل روز در آن کشور است. فیلمی با درونمایهای چند بعدی که در ظاهر حمایت از سیاهپوستها، به تبلیغ کاخ سفید میپردازد. آن هم درست در اوج خیزش جنبش اعتراضی سیاهپوستهای آمریکا و دورانی که نژادپرستی و ظلم به رنگین پوستها در ایالات به اصطلاح متحده به اوج رسیده بود.
داستان کلی فیلم «سلما» به کارگردانی آوا دوورنی، درباره یکشنبه خونین تاریخ آمریکاست؛ 7 مارس سال 1965 گروهی از سیاه پوستهای مقیم ایالات متحده به رهبری مارتین لوترکینگ برای احقاق حق رأی خود در شهر سلما راهپیمایی کردند، اما سرکوب شدند. در این فیلم زمینهها و پیامدهای این تظاهرات به تصویر کشیده شده است.
شخصیت اول و محوری فیلم، مارتین لوترکینگ است، اما برخلاف سایر قهرمانان هالیوودی، او فاقد گیرایی و جاذبه یک شخصیت کاریزماتیک سیاسی و اجتماعی است. آنچه فیلم هالیوودی سلما از یک اسطوره سیاه پوست ارائه میدهد، فردی میان مایه، ضعیف النفس، ناتوان در اداره زندگی شخصی و خانوادگی و دارای مشکلات اخلاقی است!
فیلم «سلما» نیز از همان الگوی سایر فیلمهای سیاه پوست محور هالیوود تبعیت میکند. الگویی که قبلا هم در فیلمهایی مثل «12 سال بردگی»، «جانگوی آزاد شده»، «لینکلن»، «خدمتکار» و... هم دیده بودیم. طبق این الگو، ابتدا به ظلم و ستمهای اربابها و فئودالها به سیاهپوستها اشاره میشود. اما در ادامه، آنچه موجب رهایی و رستگاری شخصیت یا شخصیتهای سیاه پوست میشود، حکومت آمریکاست. همچنان که در فیلم «12 سال بردگی» یک سفید پوست سرمایهدار منتسب به دولت باعث آزاد شدن شخصیت محوری فیلم شد، این بار هم رئیسجمهور وقت و دادگاه حکومت آمریکاست که حکم تظاهرات و کسب حق رأی سیاهان آمریکا را صادر میکنند. فیلم، با آزادی در محوطه مقابل کاخ سفید و برافراشته شدن صدها پرچم آمریکا در دستان سیاه پوستها به پایان میرسد. سکانس پایانی سخنرانی لوترکینگ در مقابل کاخ سفید است. کاخی که در واقعیت مرکز همه شرارتها و جنایتهای جهان است اما در «هالیوود» به مرکزی برای تحقق رویاهای آمریکاییها معرفی میشود!بنابراین، «سلما» نیز همچون بسیاری دیگر از فیلمهای استراتژیک هالیوود، «کاخ سفید» را به عنوان قهرمان و منجی واقعی معرفی میکند. حتی در سکانس مذاکره لوترکینگ با لیندون جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا، (با بازی تام ویلکینسون) از قول رئیسجمهور گفته میشود که دولت به دلیل مبارزه با فقر و گسترش عدالت اجتماعی مجبور به تعویق رسیدگی به حقوق مدنی سیاهان در آن کشور بوده است. در طول فیلم، بارها بر تلاش دولت برای ساخت بزرگراه، کمک به فقرا و ... تأکید میشود. با وجود همه این نشانهها و عناصر روایی آشکار در حمایت از حکومت آمریکا، جای شگفت است که عدهای در داخل و خارج از کشور این فیلم را اثری مستقل و در انتقاد از حاکمیت معرفی میکنند!
ضمن اینکه در فیلم «سلما» دغدغه مارتین لوترکینگ و حامیانش نه تقابل و مبارزه با حاکمیت آمریکا بلکه حمایت از این حکومت بوده است. همانطور که در یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم میبینیم، زنی سیاه پوست، علاقهمند به شرکت در انتخابات، چگونه به قانون اساسی آمریکا عشق میورزد.
نکته دیگر این است که این فیلم درست در شرایطی به نمایش درآمد که برای اولین بار، رئیس جمهور آمریکا قصد حضور در مراسم سالگرد یکشنبه خونین را داشت. به همین دلیل هم بسیاری، این فیلم را یک پروپاگاندا برای خودنمایی باراک اوباما در مراسم 7 مارس امسال در شهر سلما میدانند.
همزمان شدن تولید و نمایش فیلم «سلما» با اعتراضهای سیاهپوستها در آمریکا، نشانه قابلیت هالیوود در واکنش سریع به مسائل روز در آن کشور است. فیلمی با درونمایهای چند بعدی که در ظاهر حمایت از سیاهپوستها، به تبلیغ کاخ سفید میپردازد. آن هم درست در اوج خیزش جنبش اعتراضی سیاهپوستهای آمریکا و دورانی که نژادپرستی و ظلم به رنگین پوستها در ایالات به اصطلاح متحده به اوج رسیده بود.
داستان کلی فیلم «سلما» به کارگردانی آوا دوورنی، درباره یکشنبه خونین تاریخ آمریکاست؛ 7 مارس سال 1965 گروهی از سیاه پوستهای مقیم ایالات متحده به رهبری مارتین لوترکینگ برای احقاق حق رأی خود در شهر سلما راهپیمایی کردند، اما سرکوب شدند. در این فیلم زمینهها و پیامدهای این تظاهرات به تصویر کشیده شده است.
شخصیت اول و محوری فیلم، مارتین لوترکینگ است، اما برخلاف سایر قهرمانان هالیوودی، او فاقد گیرایی و جاذبه یک شخصیت کاریزماتیک سیاسی و اجتماعی است. آنچه فیلم هالیوودی سلما از یک اسطوره سیاه پوست ارائه میدهد، فردی میان مایه، ضعیف النفس، ناتوان در اداره زندگی شخصی و خانوادگی و دارای مشکلات اخلاقی است!
فیلم «سلما» نیز از همان الگوی سایر فیلمهای سیاه پوست محور هالیوود تبعیت میکند. الگویی که قبلا هم در فیلمهایی مثل «12 سال بردگی»، «جانگوی آزاد شده»، «لینکلن»، «خدمتکار» و... هم دیده بودیم. طبق این الگو، ابتدا به ظلم و ستمهای اربابها و فئودالها به سیاهپوستها اشاره میشود. اما در ادامه، آنچه موجب رهایی و رستگاری شخصیت یا شخصیتهای سیاه پوست میشود، حکومت آمریکاست. همچنان که در فیلم «12 سال بردگی» یک سفید پوست سرمایهدار منتسب به دولت باعث آزاد شدن شخصیت محوری فیلم شد، این بار هم رئیسجمهور وقت و دادگاه حکومت آمریکاست که حکم تظاهرات و کسب حق رأی سیاهان آمریکا را صادر میکنند. فیلم، با آزادی در محوطه مقابل کاخ سفید و برافراشته شدن صدها پرچم آمریکا در دستان سیاه پوستها به پایان میرسد. سکانس پایانی سخنرانی لوترکینگ در مقابل کاخ سفید است. کاخی که در واقعیت مرکز همه شرارتها و جنایتهای جهان است اما در «هالیوود» به مرکزی برای تحقق رویاهای آمریکاییها معرفی میشود!بنابراین، «سلما» نیز همچون بسیاری دیگر از فیلمهای استراتژیک هالیوود، «کاخ سفید» را به عنوان قهرمان و منجی واقعی معرفی میکند. حتی در سکانس مذاکره لوترکینگ با لیندون جانسون رئیس جمهور وقت آمریکا، (با بازی تام ویلکینسون) از قول رئیسجمهور گفته میشود که دولت به دلیل مبارزه با فقر و گسترش عدالت اجتماعی مجبور به تعویق رسیدگی به حقوق مدنی سیاهان در آن کشور بوده است. در طول فیلم، بارها بر تلاش دولت برای ساخت بزرگراه، کمک به فقرا و ... تأکید میشود. با وجود همه این نشانهها و عناصر روایی آشکار در حمایت از حکومت آمریکا، جای شگفت است که عدهای در داخل و خارج از کشور این فیلم را اثری مستقل و در انتقاد از حاکمیت معرفی میکنند!
ضمن اینکه در فیلم «سلما» دغدغه مارتین لوترکینگ و حامیانش نه تقابل و مبارزه با حاکمیت آمریکا بلکه حمایت از این حکومت بوده است. همانطور که در یکی از سکانسهای ابتدایی فیلم میبینیم، زنی سیاه پوست، علاقهمند به شرکت در انتخابات، چگونه به قانون اساسی آمریکا عشق میورزد.
نکته دیگر این است که این فیلم درست در شرایطی به نمایش درآمد که برای اولین بار، رئیس جمهور آمریکا قصد حضور در مراسم سالگرد یکشنبه خونین را داشت. به همین دلیل هم بسیاری، این فیلم را یک پروپاگاندا برای خودنمایی باراک اوباما در مراسم 7 مارس امسال در شهر سلما میدانند.