گفت و گو با سید محمد پولادگر رئیس فدراسیون تکواندو
98 درصد موفقیت های تکواندو پس از انقلاباست اوج موفقیت ما زمانی بود که رهبری پیام تبریک دادند
سید محمد پولادگر را باید یکی از مدیران موفق ورزش دانست، مدیری ازدسته مدیران اصفهانی ورزش که نقش پررنگی در موفقیت تکواندو داشت. از کودکی علاقه مند به این رشته ورزشی بود اما نبود رقابتهای رسمی سبب شد که خیلی زود از دنیای قهرمانی فاصله بگیرد. با تحصیل در دروس حوزوی در قم سکنی گزید. پس از چند سال تحصیل در حوزه، معمم شد ولی با ورود به امور اجرایی تکواندو، دنیای تازهای را تجربه کرد. از سال 1379 ریاست فدراسیون تکواندو را برعهده گرفت و تا همین امروز نیز بر صندلی ریاست این فدراسیون بزرگ جلوس زده است. خودش راز ماندگاری را نیت پاک و رعایت اصول مدیریتی میداند.
پولادگر در تازهترین صحبتهای خود با کیهان از چگونگی پیشرفت تکواندو گفت؛ گزیدهای از صحبتهای یکی از موفقترین روسای فدراسیونهای ورزشی در ادامه میآید:
* تمام رشتههای رزمی در کشور ما به وسیله جوانانی پیگیری میشود که با نیتی پاک، ستودنی، خالص و زیبا به رشتههای مذکور وارد شدهاند. این جوانان، برای حفظ ارزشهای انقلابشان و حفظ خاک کشورشان مبادرت به این ورزشها نمودهاند. این نیت خیلی زیباست و خداوند توجه خاص به آن مینماید. این طرز تفکر جوانان، که مهارت پیدا کنند و آمادگیشان بیشتر شود تا از مملکت خودشان دفاع کنند، ریشههای خیلی پاکی دارد.
* موفقیتها را معمولا به دو بخش قبل و بعد از انقلاب تقسیم میکنند. در این زمینه میتوان گفت که بیش از 98 درصد از موفقیتهای تکواندو، در سالهای بعد از انقلاب اتفاق افتاده است.
* اوج موفقیت خیلی از رشتههای ورزشیمان در رویداد مهم بازیهای آسیایی تهران (1353) بود. در بسیاری از رشتههای ورزشی که پس از انقلاب به موفقیت رسیدهایم، تازه شبیه موفقیت همان رشته را در سالهای پیش از انقلاب بدست آوردهایم، ولی رشته تکواندو از این لحاظ با سایر رشتهها تفاوت دارد و پس از انقلاب رشد چشمگیری داشته است. به همین دلیل همیشه با افتخار عرض کردهام که اگر بخواهیم برای مدیریت ورزشی در سالهای بعد از انقلاب مثال بزنیم، میتوان تکواندو را به عنوان یک الگوی موفق در نظام اسلامی مثال زد.
* انسان از دو بعد جسمی و روح مجرد تشکیل شده است. به نظر من، باید به هر دو بعد انسانها توجه کرد و هر دو را پرورش داد، تا موفقیتی حاصل شود. اگر بدون در نظر گرفتن یکی از این دو بخواهیم پیشرفتی را ایجاد کنیم قطعا موفقیتی ابتر، ناقص و بدون پشتوانه خواهد بود. تلاش ما همواره در هر دو حوزه بوده است. در حوزه فنی، بزرگترین اتفاقات افتاد. این اتفاقات، منحصر به کشور ایران است که ما را از دنیای تکواندو، متمایز میکند. شاخصترین اتفاق، راهاندازی مسابقات لیگ باشگاهی تکواندو است. آن زمان که ما این مسابقات را راهاندازی کردیم، هیچ کشوری در دنیا، آن را نداشت. الان هم من سراغ ندارم. حتی در کرهجنوبی هم با گستردگی، تمرکز و هماهنگی کشورما وجود ندارد. امسال لیگ ما بیست ساله شد. ما با مقاومت و یکدندگی، این لیگ را حفظ و پایداری کردیم. یک نهال ضعیفی بود که امکان داشت در معرض توفانهای حاشیه و اطرافش نابود شود ولی ما به پای آن ایستادیم و امروز - بدون اغراق - به صورت درخت تنومند ریشه داری درآمده است.
* موضوعی را به دستاندرکاران و مسئولان ورزش که میتوانستند تأثیرگذار باشند، عرض کردم و اینجا نیز همان را بازگو میکنم به این موضوع اعتقاد دارم و هر جایی که احساس میکنم، حرفم مؤثر است، آن را میگویم. به نظر من نگاهها و در واقع فاکتورهای ارزیابی فدراسیونها بایستی تغییر کند تا ما بتوانیم سالیان دراز، پشتوانهسازی کنیم و حضورمان را در عرصههای جهانی حفظ کنیم. این نگاهی که عرض میکنم، از باب موفقیتهایی است که کسب میشود. البته این موضوع فقط در حوزه وزارت ورزش یا کمیته ملی المپیک نیست، جراید ما و به تبع آنها نگاه جامعه نیز همین طور است. اگر فدراسیونی در رده بزرگسالان موفقیتی کسب کند، همگان، آن را موفقیت میدانند و موفقیت سایر ردههای سنی، خیلی اهمیتی ندارد. این طرز تفکر، در همه ارزیابیها تسری پیدا کرده است. مجبور شدم که این مثال را بزنم: اگر به قهرمان جهان، 80 سکه بهار آزادی دادند، به یک نوجوان که قهرمان جهان شود، 8 سکه بهار آزادی میدهند!
* در بحث تغییر تابعیت برخی تکواندوکاران ایرانی و حضور آنها در کشور آذربایجان باید بگویم که قوانین، سفت و سخت است ولی ما هم باید به همه اینها اعلام کنیم که بودجه این مردم برای شما هزینه شده و لذا باید پایبند به کشور و مرز و بومتان باشید، شما باید به این مملکت وفادار باشید. آدمهای عجول اینگونه تصمیم میگیرند اما افرادی که عجول نباشند، همیشه یک فرصت برای آنها هست و شاید فرصتهای زیاد. الآن، علیرغم اینکه عدهای فکر میکنند با این «رنکینگ» سیستمی که ایجاد شده فقط 5، 6 نفر را فدراسیون به صورت گلخانهای نگه میدارد و ساپورت میکند تا در «رنکینگ» یک تا شش دنیا باشند ولی این جوری نیست. ما داریم فضا و شرایطی را مهیا میکنیم که در هر وزن، بین «رنکینگ» یک تا بیست، چند نفر را داشته باشیم.
* سال 1994 بود که من عضو شورای قانونگذاری شدم. در زمان آقای «اونیون کیم»، نایب رئیس فدراسیون بودم. ایشان دو تا حکم به نامهای بنده و آقای صفوی زد و عضویت کمیتههای خودشان را به ما داد- که بیشتر حالت تشریفاتی داشت. در سال 2004 به علت مشکلاتی که برای آقای «اونیون کیم» پیش آمد، در واقع از فدراسیون جهانی برکنار شد و آقای دکتر «چو» آمد. پیش از او آدمهای خاصی بودند که اجازه ورود به هیچ کشوری را نمی دادند. در طول سالیانی که آقای «اونیون کیم» سرکار بود، فقط یک بار انتخابات برگزار شد. ایشان تنها کاندیدایی بود که شرکت داشت، حتی رأیگیری کتبی هم نکردند! و به صورت قیام و قعود رأیگیری کردند و ایشان رئیس شد. ایشان در سال 2004 برکنار شد و آقای دکتر «چو» یک سال سرپرست بود و سال 2005 انتخابات فدراسیون جهانی برگزار شد و در آنجا بنده افتخار پیدا کردم که به نیابت از جمهوری اسلامی ایران، یکی از 20 کرسی هیئت اجرایی فدراسیون جهانی تکواندو را بدست بیاورم.
* بدست آوردن یک کرسی بینالمللی بستگی به عوامل مختلفی دارد که از جمله آنها میتوان به هزینهها و هدایا اشاره کرد. حالا من نمی خواهم خیلی وارد این بحثها شوم که خدای نکرده بخواهم به کشوری، تهمت بزنم! در مجموع عرض میکنم که بیشتر کشورهایی که این کرسی را دارند، نتیجه فعالیت بخشهای مختلف کشورشان است. یعنی بخشهای اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی و رسانهای آنها با یکدیگر همکاری میکنند تا کرسی را بدست بیاورند.
* متأسفانه در کشور ما این جوری نیست و خیلی سخت است که حتی بتوان کرسی را حفظ کرد! متأسفانه درد دلهایی دارم که دلم نمیخواهد بگویم. هیچ وقت یادم نمی رود که در سال 2009 که برای دومین بار به عنوان عضو شورای اجرایی انتخاب شدم، آقای «پراگلیوس»، رئیس اتحادیه تکواندو اروپا از کشور یونان - که هنوز هم رئیس اتحادیه است- و رئیس اتحادیه «پان امریکن» در واقع رئیس اتحادیه تکواندوی آمریکا، هر دو نفر گفتند که دیشب از ایران برای ما «ایمیل»هایی آمده که به پولادگر رأی ندهید، چون او از حزب اللهیهای افراطی است، درست در شب انتخابات سال 2009 بود!
* نیروهای ما نهتنها متحد نمیشوند بلکه علیه یکدیگر هم میشوند! مشکل عمده ما این است. بخشهای سیاسی ما از افتخارات ملی کشورشان بیخبرند. خیلی وقتها اتفاق افتاده که سفیرمان زنگ میزند که من با مسئولان ورزش اینجا صحبت کردم که شما کمپ مشترک داشته باشید. یعنی آنها که به اینجا می آیند، شما هزینههایشان را بپردازید و شما که به آنجا می روید، آنها هزینههای شما را بدهند. گفتم جناب سفیر، میدانید که جایگاه تکواندوی کشور ایران با جایگاه تکواندوی آن کشوری که شما در آن حضور دارید چقدر اختلاف دارد؟! گفتم جایگاه ما، اول تا سوم جهان است ولی آنها در 75 کشور اول دنیا هم نیستند- شما میگویید تیم آنها به ایران بیاید و من هزینهاش را بدهم؟! اصلاً برای ما هیچ امتیازی ندارد. اعتقاد من این است که یک سفیر باید از همه قابلیتهای کشورش با اطلاع باشد، تا بتواند در مذکراتی که با همتای خودش یا مسئولان کشور دیگر انجام می دهد، از آن اهرمها نیز استفاده کند.
* امروز همه میدانند که پیروزی در ورزش، از ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... چه جایگاهی دارد. ورزش در ایجاد وحدت، شادابی و نشاط ملی تأثیرگذار است. وقتی که من به عنوان نماینده و سفیر کشورم پای میز مذاکره مینشینم باید یادم باشد که کشورم در چند رشته حرف اول را میزند. اینها، داشتههای من است که در صحبتهایم باید درنظر بگیرم و به من کمک کند، اما متأسفانه در بخشهای سیاسی، به این موضوعات، کمتر توجه می شود. البته اینکه در کشورهای مختلف با سلیقه و توجه و مدیریت سفرای ما، برخوردهای متفاوت می شود، نشاندهنده این است که به صورت کلان، برخورد و شرایط یکنواختی برای بخش سیاسی و سفرای ما تعریف نشده است. یک وقت دستورالعملی کلی می دهند که تیمهای ملی در هر رشتهای که آمدند، باید این استقبال را از آنها کنید و این کار را انجام دهید، به سالن مسابقه بروید و از اینها حمایت کنید، حضور داشته باشید. وقتی که ما به یک کشور میرویم و هیچ کدام از این اتفاقات را نمیبینیم ولی به کشور دیگری میرویم و میبینیم که استقبال از ما و برخورد با ما، در حد فوق العاده و اعلاست، بعد میبینیم که سفیرمان چقدر نسبت به رشته ما مطلع است! میفهمیم که این، سلیقه خود سفیر بوده است.
* همه علائم و شواهد این را نشان میدهد که هنوز، ورزش دغدغه مسئولان ما نشده است. اگر چیزی به عنوان دغدغه من باشد، همیشه ملکه ذهنم خواهد بود. دیدید که یک نفر مورد توجه و دغدغه شماست، هرچه میخواهید کنار بگذارید، میگویید سهم فلانی یادت نرود! اول سهم او را کنار بگذاریم. وقتی که در بودجه ما و تخصیص آن بودجه و در توجه به ورزش کشور مخصوصاً در برهههای خاص، ما الآن در سال بسیار حساسی هستیم؛ فقط هم دولت را نمیگویم، مجلس هم همین نگاه را دارد، مجلس هم همین بیتفاوتی را دارد. ما، در خیلی از جاها این را میبینیم. ما الآن در سال قبل از المپیک هستیم. هنوز هم بسیاری از کسانی که در بودجه کشور تأثیرگذار هستند، می گویند شما سال دیگر میخواهید به المپیک بروید! دیگر نمیدانند که ما باید در سال قبل از المپیک سهمیه بگیریم .
* خوشحالم امسال بعد از والیبال، فوتبال و کشتی، این افتخار نصیب تکواندو شد که مورد تفقد و محبت مقام معظم رهبری قرار گرفتیم. این پیام برای ما خیلی ارزشمند بود. من به بچهها گفتم که عظمت و بزرگی کار شما را، بایستی از پیام مقام معظم رهبری متوجه شویم. این پیام، ارزش واقعی کار ما را نشان داد.
* همه ملی پوشان تکواندو با انگیزه شاد کردن و تقویت روحیه شادابی و نشاط و وحدت ملی و مردم، به میدان مسابقه میروند. بچهها احساس میکنند که به مردم مدیون هستند. همه ما مدیونیم، خصوصاً به شهدا مدیون هستیم. شاید بتوانیم ذرهای از حق آنها را که به گردن ما هست ادا کنیم ولی نه، مطمئن هستم که نمیتوانیم. من خیلی وقتها به بچهها میگویم: «لحظههایی که فکر میکنید سوپ شما سرد است یا جای شما مناسب نیست، یاد بچههایی بیفتید که در میادین دفاع مقدس، با دشواری بسیار و شرایطی به مراتب سختتر از شما تلاش کردند و جان خود را فدا کردند.» این تفکر به بچههای ما انرژی میدهد. امیدوارم که ما هیچگاه این عزیزان و بزرگواران را در کوچه پسکوچههای خاطراتمان فراموش نکنیم. اینها اسطورههایی هستند که سالیان سال میتوانند برای فرزندان ما انرژی بخش باشند.
پولادگر در تازهترین صحبتهای خود با کیهان از چگونگی پیشرفت تکواندو گفت؛ گزیدهای از صحبتهای یکی از موفقترین روسای فدراسیونهای ورزشی در ادامه میآید:
* تمام رشتههای رزمی در کشور ما به وسیله جوانانی پیگیری میشود که با نیتی پاک، ستودنی، خالص و زیبا به رشتههای مذکور وارد شدهاند. این جوانان، برای حفظ ارزشهای انقلابشان و حفظ خاک کشورشان مبادرت به این ورزشها نمودهاند. این نیت خیلی زیباست و خداوند توجه خاص به آن مینماید. این طرز تفکر جوانان، که مهارت پیدا کنند و آمادگیشان بیشتر شود تا از مملکت خودشان دفاع کنند، ریشههای خیلی پاکی دارد.
* موفقیتها را معمولا به دو بخش قبل و بعد از انقلاب تقسیم میکنند. در این زمینه میتوان گفت که بیش از 98 درصد از موفقیتهای تکواندو، در سالهای بعد از انقلاب اتفاق افتاده است.
* اوج موفقیت خیلی از رشتههای ورزشیمان در رویداد مهم بازیهای آسیایی تهران (1353) بود. در بسیاری از رشتههای ورزشی که پس از انقلاب به موفقیت رسیدهایم، تازه شبیه موفقیت همان رشته را در سالهای پیش از انقلاب بدست آوردهایم، ولی رشته تکواندو از این لحاظ با سایر رشتهها تفاوت دارد و پس از انقلاب رشد چشمگیری داشته است. به همین دلیل همیشه با افتخار عرض کردهام که اگر بخواهیم برای مدیریت ورزشی در سالهای بعد از انقلاب مثال بزنیم، میتوان تکواندو را به عنوان یک الگوی موفق در نظام اسلامی مثال زد.
* انسان از دو بعد جسمی و روح مجرد تشکیل شده است. به نظر من، باید به هر دو بعد انسانها توجه کرد و هر دو را پرورش داد، تا موفقیتی حاصل شود. اگر بدون در نظر گرفتن یکی از این دو بخواهیم پیشرفتی را ایجاد کنیم قطعا موفقیتی ابتر، ناقص و بدون پشتوانه خواهد بود. تلاش ما همواره در هر دو حوزه بوده است. در حوزه فنی، بزرگترین اتفاقات افتاد. این اتفاقات، منحصر به کشور ایران است که ما را از دنیای تکواندو، متمایز میکند. شاخصترین اتفاق، راهاندازی مسابقات لیگ باشگاهی تکواندو است. آن زمان که ما این مسابقات را راهاندازی کردیم، هیچ کشوری در دنیا، آن را نداشت. الان هم من سراغ ندارم. حتی در کرهجنوبی هم با گستردگی، تمرکز و هماهنگی کشورما وجود ندارد. امسال لیگ ما بیست ساله شد. ما با مقاومت و یکدندگی، این لیگ را حفظ و پایداری کردیم. یک نهال ضعیفی بود که امکان داشت در معرض توفانهای حاشیه و اطرافش نابود شود ولی ما به پای آن ایستادیم و امروز - بدون اغراق - به صورت درخت تنومند ریشه داری درآمده است.
* موضوعی را به دستاندرکاران و مسئولان ورزش که میتوانستند تأثیرگذار باشند، عرض کردم و اینجا نیز همان را بازگو میکنم به این موضوع اعتقاد دارم و هر جایی که احساس میکنم، حرفم مؤثر است، آن را میگویم. به نظر من نگاهها و در واقع فاکتورهای ارزیابی فدراسیونها بایستی تغییر کند تا ما بتوانیم سالیان دراز، پشتوانهسازی کنیم و حضورمان را در عرصههای جهانی حفظ کنیم. این نگاهی که عرض میکنم، از باب موفقیتهایی است که کسب میشود. البته این موضوع فقط در حوزه وزارت ورزش یا کمیته ملی المپیک نیست، جراید ما و به تبع آنها نگاه جامعه نیز همین طور است. اگر فدراسیونی در رده بزرگسالان موفقیتی کسب کند، همگان، آن را موفقیت میدانند و موفقیت سایر ردههای سنی، خیلی اهمیتی ندارد. این طرز تفکر، در همه ارزیابیها تسری پیدا کرده است. مجبور شدم که این مثال را بزنم: اگر به قهرمان جهان، 80 سکه بهار آزادی دادند، به یک نوجوان که قهرمان جهان شود، 8 سکه بهار آزادی میدهند!
* در بحث تغییر تابعیت برخی تکواندوکاران ایرانی و حضور آنها در کشور آذربایجان باید بگویم که قوانین، سفت و سخت است ولی ما هم باید به همه اینها اعلام کنیم که بودجه این مردم برای شما هزینه شده و لذا باید پایبند به کشور و مرز و بومتان باشید، شما باید به این مملکت وفادار باشید. آدمهای عجول اینگونه تصمیم میگیرند اما افرادی که عجول نباشند، همیشه یک فرصت برای آنها هست و شاید فرصتهای زیاد. الآن، علیرغم اینکه عدهای فکر میکنند با این «رنکینگ» سیستمی که ایجاد شده فقط 5، 6 نفر را فدراسیون به صورت گلخانهای نگه میدارد و ساپورت میکند تا در «رنکینگ» یک تا شش دنیا باشند ولی این جوری نیست. ما داریم فضا و شرایطی را مهیا میکنیم که در هر وزن، بین «رنکینگ» یک تا بیست، چند نفر را داشته باشیم.
* سال 1994 بود که من عضو شورای قانونگذاری شدم. در زمان آقای «اونیون کیم»، نایب رئیس فدراسیون بودم. ایشان دو تا حکم به نامهای بنده و آقای صفوی زد و عضویت کمیتههای خودشان را به ما داد- که بیشتر حالت تشریفاتی داشت. در سال 2004 به علت مشکلاتی که برای آقای «اونیون کیم» پیش آمد، در واقع از فدراسیون جهانی برکنار شد و آقای دکتر «چو» آمد. پیش از او آدمهای خاصی بودند که اجازه ورود به هیچ کشوری را نمی دادند. در طول سالیانی که آقای «اونیون کیم» سرکار بود، فقط یک بار انتخابات برگزار شد. ایشان تنها کاندیدایی بود که شرکت داشت، حتی رأیگیری کتبی هم نکردند! و به صورت قیام و قعود رأیگیری کردند و ایشان رئیس شد. ایشان در سال 2004 برکنار شد و آقای دکتر «چو» یک سال سرپرست بود و سال 2005 انتخابات فدراسیون جهانی برگزار شد و در آنجا بنده افتخار پیدا کردم که به نیابت از جمهوری اسلامی ایران، یکی از 20 کرسی هیئت اجرایی فدراسیون جهانی تکواندو را بدست بیاورم.
* بدست آوردن یک کرسی بینالمللی بستگی به عوامل مختلفی دارد که از جمله آنها میتوان به هزینهها و هدایا اشاره کرد. حالا من نمی خواهم خیلی وارد این بحثها شوم که خدای نکرده بخواهم به کشوری، تهمت بزنم! در مجموع عرض میکنم که بیشتر کشورهایی که این کرسی را دارند، نتیجه فعالیت بخشهای مختلف کشورشان است. یعنی بخشهای اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی و رسانهای آنها با یکدیگر همکاری میکنند تا کرسی را بدست بیاورند.
* متأسفانه در کشور ما این جوری نیست و خیلی سخت است که حتی بتوان کرسی را حفظ کرد! متأسفانه درد دلهایی دارم که دلم نمیخواهد بگویم. هیچ وقت یادم نمی رود که در سال 2009 که برای دومین بار به عنوان عضو شورای اجرایی انتخاب شدم، آقای «پراگلیوس»، رئیس اتحادیه تکواندو اروپا از کشور یونان - که هنوز هم رئیس اتحادیه است- و رئیس اتحادیه «پان امریکن» در واقع رئیس اتحادیه تکواندوی آمریکا، هر دو نفر گفتند که دیشب از ایران برای ما «ایمیل»هایی آمده که به پولادگر رأی ندهید، چون او از حزب اللهیهای افراطی است، درست در شب انتخابات سال 2009 بود!
* نیروهای ما نهتنها متحد نمیشوند بلکه علیه یکدیگر هم میشوند! مشکل عمده ما این است. بخشهای سیاسی ما از افتخارات ملی کشورشان بیخبرند. خیلی وقتها اتفاق افتاده که سفیرمان زنگ میزند که من با مسئولان ورزش اینجا صحبت کردم که شما کمپ مشترک داشته باشید. یعنی آنها که به اینجا می آیند، شما هزینههایشان را بپردازید و شما که به آنجا می روید، آنها هزینههای شما را بدهند. گفتم جناب سفیر، میدانید که جایگاه تکواندوی کشور ایران با جایگاه تکواندوی آن کشوری که شما در آن حضور دارید چقدر اختلاف دارد؟! گفتم جایگاه ما، اول تا سوم جهان است ولی آنها در 75 کشور اول دنیا هم نیستند- شما میگویید تیم آنها به ایران بیاید و من هزینهاش را بدهم؟! اصلاً برای ما هیچ امتیازی ندارد. اعتقاد من این است که یک سفیر باید از همه قابلیتهای کشورش با اطلاع باشد، تا بتواند در مذکراتی که با همتای خودش یا مسئولان کشور دیگر انجام می دهد، از آن اهرمها نیز استفاده کند.
* امروز همه میدانند که پیروزی در ورزش، از ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... چه جایگاهی دارد. ورزش در ایجاد وحدت، شادابی و نشاط ملی تأثیرگذار است. وقتی که من به عنوان نماینده و سفیر کشورم پای میز مذاکره مینشینم باید یادم باشد که کشورم در چند رشته حرف اول را میزند. اینها، داشتههای من است که در صحبتهایم باید درنظر بگیرم و به من کمک کند، اما متأسفانه در بخشهای سیاسی، به این موضوعات، کمتر توجه می شود. البته اینکه در کشورهای مختلف با سلیقه و توجه و مدیریت سفرای ما، برخوردهای متفاوت می شود، نشاندهنده این است که به صورت کلان، برخورد و شرایط یکنواختی برای بخش سیاسی و سفرای ما تعریف نشده است. یک وقت دستورالعملی کلی می دهند که تیمهای ملی در هر رشتهای که آمدند، باید این استقبال را از آنها کنید و این کار را انجام دهید، به سالن مسابقه بروید و از اینها حمایت کنید، حضور داشته باشید. وقتی که ما به یک کشور میرویم و هیچ کدام از این اتفاقات را نمیبینیم ولی به کشور دیگری میرویم و میبینیم که استقبال از ما و برخورد با ما، در حد فوق العاده و اعلاست، بعد میبینیم که سفیرمان چقدر نسبت به رشته ما مطلع است! میفهمیم که این، سلیقه خود سفیر بوده است.
* همه علائم و شواهد این را نشان میدهد که هنوز، ورزش دغدغه مسئولان ما نشده است. اگر چیزی به عنوان دغدغه من باشد، همیشه ملکه ذهنم خواهد بود. دیدید که یک نفر مورد توجه و دغدغه شماست، هرچه میخواهید کنار بگذارید، میگویید سهم فلانی یادت نرود! اول سهم او را کنار بگذاریم. وقتی که در بودجه ما و تخصیص آن بودجه و در توجه به ورزش کشور مخصوصاً در برهههای خاص، ما الآن در سال بسیار حساسی هستیم؛ فقط هم دولت را نمیگویم، مجلس هم همین نگاه را دارد، مجلس هم همین بیتفاوتی را دارد. ما، در خیلی از جاها این را میبینیم. ما الآن در سال قبل از المپیک هستیم. هنوز هم بسیاری از کسانی که در بودجه کشور تأثیرگذار هستند، می گویند شما سال دیگر میخواهید به المپیک بروید! دیگر نمیدانند که ما باید در سال قبل از المپیک سهمیه بگیریم .
* خوشحالم امسال بعد از والیبال، فوتبال و کشتی، این افتخار نصیب تکواندو شد که مورد تفقد و محبت مقام معظم رهبری قرار گرفتیم. این پیام برای ما خیلی ارزشمند بود. من به بچهها گفتم که عظمت و بزرگی کار شما را، بایستی از پیام مقام معظم رهبری متوجه شویم. این پیام، ارزش واقعی کار ما را نشان داد.
* همه ملی پوشان تکواندو با انگیزه شاد کردن و تقویت روحیه شادابی و نشاط و وحدت ملی و مردم، به میدان مسابقه میروند. بچهها احساس میکنند که به مردم مدیون هستند. همه ما مدیونیم، خصوصاً به شهدا مدیون هستیم. شاید بتوانیم ذرهای از حق آنها را که به گردن ما هست ادا کنیم ولی نه، مطمئن هستم که نمیتوانیم. من خیلی وقتها به بچهها میگویم: «لحظههایی که فکر میکنید سوپ شما سرد است یا جای شما مناسب نیست، یاد بچههایی بیفتید که در میادین دفاع مقدس، با دشواری بسیار و شرایطی به مراتب سختتر از شما تلاش کردند و جان خود را فدا کردند.» این تفکر به بچههای ما انرژی میدهد. امیدوارم که ما هیچگاه این عزیزان و بزرگواران را در کوچه پسکوچههای خاطراتمان فراموش نکنیم. اینها اسطورههایی هستند که سالیان سال میتوانند برای فرزندان ما انرژی بخش باشند.