ضرورت مقابله با پديده نوظهور ويراژ خودروهاي لوكس در خيابان هاي پايتخت( بخش نخست)
خيابان در تسخير ابر خودروهاي لوكس (گزارش روز)
گروه گزارش
جولان و ويراژ دادن خودروهاي گران قيمت و لوكس كه البته بيشتر با هدف جلب توجه و خودنمايي خصوصا توسط راننده هاي جوان صورت ميگيرد، پديده جديدي نيست و چندين سال است كه بعضي از خيابان هاي بالاي شهر در تسخير اين خودروها بيشتر ساعات پاياني شب از ترافيك قفل مي شود.اما ظرف همين چند ماه گذشته، خبرهاي نه چندان خوشايندي در ميان رسانهها و شبكه هاي مجازي درباره حوادث تلخي منتشر شد كه ناشي از همين عارضه بود.
خبرهايي كه شايد بار ديگر خواسته يا ناخواسته اذهان عمومي را به اين سمت سوق داد كه ريشه اين رفتار يا بهتر است بگوييم آسيب اجتماعي كجاست و چرا طي اين سالها اين رفتار سخيف اجتماعي دامنه مخاطبان بيشتري پيدا كرده است؟
چرا برخي جوانها ترجيح مي دهند در حالي كه پشت فرمان يك اتومبيل بسيار لوكس نشستهاند بدون آنكه هيچ هدف يا مقصد معيني داشته باشند راهي خيابانها شوند و با دور زدنها و گشت زني هاي متعدد جلب توجه كنند و با خودروي مدل بالايشان فخر بفروشند؟
اين آسيب اجتماعي بعد از وقوع آن دو حادثه به قدري تاثير جدي بر جامعه گذاشت كه تا مدتها موضوع جولان اين خودروها در خيابانهاي بالاشهر بر سر زبان بود.
حتي رهبرمعظم انقلاب نيز جولان دادن برخي جوانهاي سرمستِ غرورِ وثروت با خودروهاي گران قيمت در خيابانها را يکي ديگر از مظاهر ايجاد ناامني رواني در جامعه برشمردند و تأکيد کردند: «نيروي انتظامي بايد براي ابعاد مختلف ناامني برنامه داشته باشد و با آنها مقابله کند.»
حضرت آيتالله خامنهاي لازمه ايجاد امنيت در جامعه را، عمل مقتدرانه پليس دانستند و گفتند: نيروي انتظامي مظهر حاکميت و امنيت جمهوري اسلامي است بنابراين بايد اقتدار داشته باشد اما اين اقتدار به معناي ظلم کردن و حرکت بيمهار نيست.
در گزارش امروز و فرداي روزنامه کيهان نگاهي انداختيم به زواياي مختلف اين آسيب اجتماعي و بررسي اين موضوع كه چرا با گذشت زمان و راهكارهاي مختلف از جمله برخورد نيروهاي پليس و ساير نهادها همچنان اين معضل اجتماعي بدون حل باقي مانده است.
روايت يك ماشين سواري بي هدف
ساعت حدود 11:30 شب است. يك آخر هفته معمولي و بدون هيچ تعطيلي خاصي. هنوز چند متري مانده تا ميدان نوبنياد كه گره ترافيك و راه بندان ماشينها كورتر مي شود.درانتهاي خيابان تا چشم كارمي كند،خودروهاي مدل بالايي است كه اكثرا دختران يا پسران جوان پشت رل آنها نشستهاند. صداي گوش خراش موزيك و خندههاي بلند هر ازگاهي از پنجره هاي نيمه پايين ماشينها به گوش مي رسد.تقريبا نيم ساعت است كه ماشينها بدون كمترين حركتي درهمين ترافيك مانده اند.اما نه كسي عصباني است و نه انگار عجله اي براي رفتن در كار است !
دورميدان تقريبا خودروها پراكنده مي شوند و هر كدام به سمتي مي روند.يعني مسير هاي متفاوت .بعضيها خيابان آجودانيه، بعضيها پاسداران و بعضيها نياوران و اخيرا بعضيها به سوي دار آباد و بام تهران. اما از دو راهي ارتش به نياوران دوباره ترافيك شروع مي شود.همان ترافيك معروف پنجشنبه شب هاي نياوران. خودروها و سرنشينها عجيب شبيه هم هستند.ماشين هاي مدل بالا و شاسي بلند و شاسي كوتاه و كروكي كه سرنشينانشان از پشت شيشههاي پايين به خوبي پيدا هستند.چند پسر يا دختر جوان.مدل هاي موها و لباسها اكثرا شبيه هم .رانندهها هم بدون استثنا همه جوان و به خوبي پيداست كه در رانندگي كم تجربه.
اينجا بيشتر از آنكه شبيه خيابان باشد، مانند نمايشگاه متحرك اتومبيل هاي آخرين مدل است. تا آنجا كه بعد از چند ساعت چرخيدن ديگر ديدن انواع بي ام دبليوهاي كروك و بنزهاي آخرين مدل روز دنيا آنقدرها هم عجيب نيست.
از ميدان نوبنياد تا بلوار اندرزگو به اندازه يك مسير دو ساعته طول مي كشد.لحظه به لحظه بلوارشلوغتر مي شود. ماشين هاي رنگارنگ و مختلفي كه ميلي متري جلو ميروند به محض رسيدن به دور برگردان قيطريه يا چهارراه فرمانيه دوباره دور مي زنند و بعد از آنكه آن طرف خيابان را هم ميلي متري تمام مي كنند باز سر اولين يا دومين دور برگردان برمي گردند و باز دور مي زنند و دور و دور و دور...
اكثردخترها و پسرهاي نقش اول اين دور زدنها، حرفهاي اين كار هستند و به قول خودشان «از درز سوزن ،كاميون رد ميكنند» به خوبي پيداست كه راننده يا سرنشينان ماشيني را نشان مي كنند و بعد هم ظرف چند ثانيه از لابه لاي بقيه ماشينها با مهارت خاصي خودشان را به ماشين مورد نظر مي رسانند و شروع مي كنند به صحبت كردن. لايي كشيدن و دور زدن آن هم با سرعت 10 كيلومتر در ساعت اينجا كار عادي خيليها است!
اين رفتار نه چندان خوشايند و حتي كمي باور نكردني ،هرچند خيلي سال نيست كه روي بورس آمده است اما در همين مدت كم هم حسابي جايي براي خودش باز كرده و خيليها را از اين سر شهر تا آن سر شهر پايه خود كرده. خيابان گرديهاي شبانه و خوش و بش وحتي آشنايي آن هم از نوع پشت فرماني از آن پديدههاي نوظهور اما پر دردسر اين روزهاي پايتخت شده است.
يک جامعه شناس به گزارشگر روزنامه کيهان ميگويد: «پايتختي كه با اين چند ميليون خودرويي كه بي وقفه درخيابان هايش بالا و پايين مي رود و اغلب هم در اين گره هاي بيسر و ته ترافيكي گير مي كند ،به اندازه كافي مشكلات دارد وآن وقت درست در شب هايي كه انتظار ميرود بار ترافيكي در بعضي از خيابانها بايد به نسبت هميشه كمتر باشد ،فقط و فقط به دليل اين چشم و هم چشمي آهن پرستانه تقريبا مجالي براي حركت در اين خيابانها باقي نمي ماند.»
وي ميگويد: «گذشته از آن ايجاد سرگرمي و تفريحات كاذب در بعضي خيابان هاي پايتخت كه با همين ماشين سواري و دورهاي بي هدف آغاز شده مي رود تا ظرف مدت كوتاهي با خط كشي هاي فرضي بعضي خيابانها را به بورس ماشين بازهاي لوكس و ازما بهتران تبديل كند درست همان پديده اي كه از سالها قبل جامعه شناسان و آسيب شناسان شهري نگران رواج آن بودند و اين پديده به شکاف طبقاتي بيشتر دامن ميزند که بايد جلوي اين امر گرفته شود.»
خيابانهايي که در قرق ماشين بازان است!
خيلي از اين شبها اتوبان هاي جنوب به شمال تهران يا جنوب به غرب هم غرق در ترافيك است و دليل آن هم خيلي ساده است. چون هر هفته تعداد بيشتري از جوانهايي كه در مناطق ديگر تهران به جز اين خيابانها ساكن هستند ،با شنيدن وصف اين خيابان هاي بورس ماشين بازي از راههايي دور و حتي باورنكردني و به هر قيمتي هم كه شده خودشان را به اين خيابانها ميرسانند تا مثلا از قافله رينگ و اسپرت بازان جا نمانند!
خيابانهايي مثل آفريقا،نياوران، فرمانيه، اندرزگو، پاسداران، ايران زمين، ميدان كاج و .... فعلا خيابانهاي بورس ماشين بازي در تهران هستند و معلوم نيست تا چند سال بعد چه خيابانهاي ديگري به اين ليست اضافه خواهند شد.اما گذشته از خود مناطق اين خيابانها كه ناگفته به خوبي گوياي وضعيت زندگي ودرآمد جوانان ساكن در اين مناطق است، ماشينهاي لوكس و گران قيمتي هم كه شبها در اين خيابانها جولان ميدهند آن هم توسط جواني كه شايد نهايت 18 يا 19 سال سن داشته باشد عجيب و حتي باور نكردني است.
توقيف خودروها، چاره ساز مي شود ؟
تقريبا ميتوان گفت با اين روايت، موضوع پيچيده اين گزارش كمي روشن شد. به راستي چرا تعداد معدودي از جوانان كه بايد نقش اصلي در سازندگي و آباداني كشور داشته باشند به عنوان اوقات فراغت سوار بر خودروهاي آخرين مدل خيابان هاي اين شهر را بالا و پايين ميكنند؟
اين موضوع علاوه بر تبعات فرهنگي و رواني زيادي كه به دنبال دارد ناامني معابر و تصادفات خياباني را نيز شديدا افزايش داده است. به طوري كه چندي پيش سرهنگ پرويز حسيني پليس راهور تهران، با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان نيروي انتظامي، گفته بود كه، بخشي از کاهش تصادفات تهران به دليل اجراي طرحهاي شبانه پليس در بزرگراهها و معابر و برخورد با تخلفات سرعت غيرمجاز و لاييکشي و حرکات مارپيچ است.
در حال حاضر اين طرحها با توجه به بيانات رهبر معظم انقلاب تشديد خواهد شد. برخي از رانندگان خودروهاي گرانقيمت با سرعت بالا در معابر و بزرگراههاي پايتخت تردد ميکنند و پساز دستور ايست پليس از محل متواري ميشوند که طي مکاتبه با مرجع قضايي قرار بر صدور حکم توقيف اين خودروها شد.
معاون ترافيکي پليس راهور اظهار کرد: بيشترين تخلفات شبانه شامل نقص سيستم روشنايي، لاييکشي، سرعت غيرمجاز يا حرکت وسايل نقليه سنگين در مسيرهاي سرعت است که انجام دو تخلف حادثهساز نظير سرعت غيرمجاز و حرکت مارپيچ، توقيف وسيله نقليه را به همراه دارد. به طور ميانگين 400 تا 500 وسيله نقليه به دليل تخلفات در شب توقيف ميشوند.
دكتر علي انتظاري، جامعه شناس و عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي است.
او اما چنين راه كارهايي همچون توقيف را به نوعي راهكار موقت ميداند ومعتقد است چنين راهكارهايي در بلند مدت نميتوانند موثر باشند.
او در اين خصوص به گزارشگر روزنامه كيهان ميگويد: «بله همان طور كه شما اشاره كرديد الان سالهاست كه ما نه تنها در تهران بلكه در اغلب شهرهاي بزرگ شاهد اين اقدام عدهاي از جوانان هستيم و نكته مهم اينكه متاسفانه نه پليس نيروي انتظامي و نه راهنمايي و رانندگي و نه ساير نهادهاي مرتبط با وجود تمام اقدامات صورت گرفته نيز نتوانستند مانعي براي رواج اين رفتار نابهنجار اجتماعي باشند. اگر هم اقدامي صورت گرفته باشد، به صورت موقتي و بيشتر شبيه به يك مسكن بوده تا درمان قطعي خب واقعا دليل تكرار اين پروسه معيوب چيست؟ اين است كه ما هميشه به دنبال درمانهاي موقتي هستيم و اصلا به درمان ريشهاي اهميت نميدهيم. الان در خصوص اين جوانان بحث خودروهاي ميلياردي لوكس مطرح است اما واقعا فقط مشكل همين خودروها است؟ گرايش به تجملات و خود نمايي فقط مختص اين جوانان نيست بلكه معضل بزرگي است كه دست به گريبان بخشهايي از جامعه شده و به اين راحتي هم درمان ندارد.هر قشري با هر پايگاه و درآمدي اقدام به تجمل و خود نمايي مي كند.مثلا در همين بحث عروسي و تهيه جهيزيه نگاه كنيد واقعا چقدر از اين وسيلهها و جهيزيه عروس ضروري و براي تامين نيازهاي اوليه عروس و داماد است و چقدر صرفا براي تجمل است؟ همين بوفهها و ويترينهايي كه خريداري ميشود تا داخلش را از ظروف كريستال چند ميليوني پر كنند واقعا مصداق بارز تجمل گرايي نيست؟ آيا نمي شود بدون لوازم برقي لوكس آنچناني يك زندگي مشترك را آغاز كرد؟ جهيزيه يك مثال كوچك بود در اين زمينه ما اغلب در تمام مسائل زندگي روزانهمان عادت كرديم به تجملگرايي آن هم از نوع افراطي.»
اين جامعه شناس در ادامه ميگويد: «نگاهي بيندازيد به برخي مساجد تازه تاسيس در مناطق بالاي شهر.واقعا بيشتر به قصر شباهت دارند تا مسجد!سقف هاي 6 متري، ستون هاي بزرگ، لوسترهاي آنچناني فرش هاي قيمتي دست بافت و... واقعا هدف از ساخت مسجد نشان دادن اين مصاديق تجملات به مردم است؟! مگر نه اينكه مسجد جايي است براي اينكه مردم با حضور قلب به مناجات و راز و نياز بپردازند و تمام زيورآلات دنيا را از ياد ببرند، پس اين تجملات چه معنايي ميتواند داشته باشد؟!»
اين جامعه شناس در ادامه ياد آور مي شود: «همان طور كه مي بينيد كم نيستند مصاديق اين نوع تجمل گراييهاي افراطي .يعني فقط نميتوان گفت اين روزها قشر جوان آن هم به انواع خودروهاي لوكس و قيمتي گرايش پيدا كرده اند.ما در هر زمينه اي دنبال تجملات آن هم از نوع افراطي آن هستيم. از تكنولوژي گرفته تا خانه سازي و ... ميتوان از اين معضل تعبير ديگري نيز از منظر اجتماعي داشت. در واقع ما به نوعي به بيماري به نام فرهنگ مصرفي دچار شدهايم. در حالي كه ما قبلا جامعهاي توليدي بوديم و بسياري از نياز هاي خودمان را توليد و تامين مي كرديم اما الان در واقع تمام نيازهايمان وارداتي است.چنين بيماري در جامعه اي كه فرهنگ توليد وجود ندارد چندان عجيب نيست.مثلا شما نگاه كنيد در گذشته بيشتر افراد جامعه از پير گرفته تا جوان به نوعي مولد بودند و در توليد سهمي داشتند.مثلا بيشتر بازاريها تمام ايام سال مشغول كار بودند، با دوچرخه مي رفتند و ميآمدند در طول چند سال فقط يك دست كت و شلوار ميخريدند و همان را به خوبي تا مدتها نگه ميداشتند همه اينها يعني اينكه ما تا مدتها قبل هنوز يك جامعه مصرفي نبوديم و نه تنها خودمان در توليد اقتصادي نقش داشتيم كه حتي مثل بسياري از كشورهاي توسعه يافته اين باور در ميان اغلب اقشار جامعه وجود داشت كه نبايد به سمت مصرفي شدن پيش رفت. اين يك واقعيت اجتماعي است كه وقتي افراد از فرايند توليد منفك ميشوند سعي مي كنند در عرصه هاي ديگر خودشان را نشان دهند حالا يكي در قالب اتومبيل لوكس، يكي در قالب خانه ويلايي، يكي در قالب خريد افراطي لباس هاي برند و ... بايد ريشهها را درمان کرد.»
خودروي ميلياردي از كجا ؟
شكاف و نابرابري اجتماعي يكي از اركان مهم توزيع نابرابر ثروت در جامعه است. زماني كه عدهاي با ثروتهاي باد آورده خودروي ميلياردي تهيه مي كنند و با آن در خيابانهاي شهر جولان مي دهند نبايد انتظار داشت اين باور كه ثروتهاي جامعه نابرابر توزيع شده است در اذهان عمومي خصوصا طبقه پايين و متوسط شكل نگيرد.
دكتر محمد مهدي موسوي، جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعي با اشاره به اين موضوع به گزارشگر كيهان مي گويد: «در خصوص اين معضلي كه امروزه گريبان برخي جوانها را گرفته است بحث هاي متعددي وجود دارد اما فرمايشمقام معظم رهبري در اين خصوص بسيار حكيمانه بود. ايشان به صراحت از واژه جوانان سرمست غرور و ثروت نام بردند. سرمست غرور و ثروت يعني همان دو صفت ناپسندي كه ناخودآگاه و بي هدف برخي جوانان را به خيابانها ميكشاند. خب سؤال من اين است كه چطور يك جوان 21 ساله مي تواند مالك و راننده يك خودروي آمريكايي 3ميلياردي باشد؟ واقعا اين جوان اگر خودش به اين درآمد رسيده است كه از چه زماني و با درآمد ماهانه چه اندازه توانسته اين خودرو را خريداري كند؟ اما اگر توسط والدين و اطرافيان به اين خودرو رسيده پس چه لزومي دارد كه با غرور كاذب به سطح شهر بيايد و اين ثروت را به رخ ساير جوانهايي كه شايد نتوانند از طريق اطرافيانشان به چنين خودروهايي برسند، بكشاند؟ به نظر من الان بحرانيترين مشكل ما در ميان جوانان بحران هويت است. بحراني به مراتب جدي كه همه ما در ايجاد و تشديد آن به نوعي مقصر هستيم .چرا ما نبايد كاري كنيم كه جوان ما به نوعي خودسازي اجتماعي و شخصيتي برسد و اين نوع فخر فروشي را افتخار نداند. نتيجه اين بيتوجهي ما به شخصيت سازي جوانان اين شده كه امروز خيليها حاضرند با قيمتهاي نجومي و با پرداخت چكهاي بلند مدت و اقساط طولاني خودروهاي آخرين مدل تهيه كنند چرا؟ چون از قافله جوانهاي اتومبيل سوار بالاي شهر جا نمانند.»
جولان و ويراژ دادن خودروهاي گران قيمت و لوكس كه البته بيشتر با هدف جلب توجه و خودنمايي خصوصا توسط راننده هاي جوان صورت ميگيرد، پديده جديدي نيست و چندين سال است كه بعضي از خيابان هاي بالاي شهر در تسخير اين خودروها بيشتر ساعات پاياني شب از ترافيك قفل مي شود.اما ظرف همين چند ماه گذشته، خبرهاي نه چندان خوشايندي در ميان رسانهها و شبكه هاي مجازي درباره حوادث تلخي منتشر شد كه ناشي از همين عارضه بود.
خبرهايي كه شايد بار ديگر خواسته يا ناخواسته اذهان عمومي را به اين سمت سوق داد كه ريشه اين رفتار يا بهتر است بگوييم آسيب اجتماعي كجاست و چرا طي اين سالها اين رفتار سخيف اجتماعي دامنه مخاطبان بيشتري پيدا كرده است؟
چرا برخي جوانها ترجيح مي دهند در حالي كه پشت فرمان يك اتومبيل بسيار لوكس نشستهاند بدون آنكه هيچ هدف يا مقصد معيني داشته باشند راهي خيابانها شوند و با دور زدنها و گشت زني هاي متعدد جلب توجه كنند و با خودروي مدل بالايشان فخر بفروشند؟
اين آسيب اجتماعي بعد از وقوع آن دو حادثه به قدري تاثير جدي بر جامعه گذاشت كه تا مدتها موضوع جولان اين خودروها در خيابانهاي بالاشهر بر سر زبان بود.
حتي رهبرمعظم انقلاب نيز جولان دادن برخي جوانهاي سرمستِ غرورِ وثروت با خودروهاي گران قيمت در خيابانها را يکي ديگر از مظاهر ايجاد ناامني رواني در جامعه برشمردند و تأکيد کردند: «نيروي انتظامي بايد براي ابعاد مختلف ناامني برنامه داشته باشد و با آنها مقابله کند.»
حضرت آيتالله خامنهاي لازمه ايجاد امنيت در جامعه را، عمل مقتدرانه پليس دانستند و گفتند: نيروي انتظامي مظهر حاکميت و امنيت جمهوري اسلامي است بنابراين بايد اقتدار داشته باشد اما اين اقتدار به معناي ظلم کردن و حرکت بيمهار نيست.
در گزارش امروز و فرداي روزنامه کيهان نگاهي انداختيم به زواياي مختلف اين آسيب اجتماعي و بررسي اين موضوع كه چرا با گذشت زمان و راهكارهاي مختلف از جمله برخورد نيروهاي پليس و ساير نهادها همچنان اين معضل اجتماعي بدون حل باقي مانده است.
روايت يك ماشين سواري بي هدف
ساعت حدود 11:30 شب است. يك آخر هفته معمولي و بدون هيچ تعطيلي خاصي. هنوز چند متري مانده تا ميدان نوبنياد كه گره ترافيك و راه بندان ماشينها كورتر مي شود.درانتهاي خيابان تا چشم كارمي كند،خودروهاي مدل بالايي است كه اكثرا دختران يا پسران جوان پشت رل آنها نشستهاند. صداي گوش خراش موزيك و خندههاي بلند هر ازگاهي از پنجره هاي نيمه پايين ماشينها به گوش مي رسد.تقريبا نيم ساعت است كه ماشينها بدون كمترين حركتي درهمين ترافيك مانده اند.اما نه كسي عصباني است و نه انگار عجله اي براي رفتن در كار است !
دورميدان تقريبا خودروها پراكنده مي شوند و هر كدام به سمتي مي روند.يعني مسير هاي متفاوت .بعضيها خيابان آجودانيه، بعضيها پاسداران و بعضيها نياوران و اخيرا بعضيها به سوي دار آباد و بام تهران. اما از دو راهي ارتش به نياوران دوباره ترافيك شروع مي شود.همان ترافيك معروف پنجشنبه شب هاي نياوران. خودروها و سرنشينها عجيب شبيه هم هستند.ماشين هاي مدل بالا و شاسي بلند و شاسي كوتاه و كروكي كه سرنشينانشان از پشت شيشههاي پايين به خوبي پيدا هستند.چند پسر يا دختر جوان.مدل هاي موها و لباسها اكثرا شبيه هم .رانندهها هم بدون استثنا همه جوان و به خوبي پيداست كه در رانندگي كم تجربه.
اينجا بيشتر از آنكه شبيه خيابان باشد، مانند نمايشگاه متحرك اتومبيل هاي آخرين مدل است. تا آنجا كه بعد از چند ساعت چرخيدن ديگر ديدن انواع بي ام دبليوهاي كروك و بنزهاي آخرين مدل روز دنيا آنقدرها هم عجيب نيست.
از ميدان نوبنياد تا بلوار اندرزگو به اندازه يك مسير دو ساعته طول مي كشد.لحظه به لحظه بلوارشلوغتر مي شود. ماشين هاي رنگارنگ و مختلفي كه ميلي متري جلو ميروند به محض رسيدن به دور برگردان قيطريه يا چهارراه فرمانيه دوباره دور مي زنند و بعد از آنكه آن طرف خيابان را هم ميلي متري تمام مي كنند باز سر اولين يا دومين دور برگردان برمي گردند و باز دور مي زنند و دور و دور و دور...
اكثردخترها و پسرهاي نقش اول اين دور زدنها، حرفهاي اين كار هستند و به قول خودشان «از درز سوزن ،كاميون رد ميكنند» به خوبي پيداست كه راننده يا سرنشينان ماشيني را نشان مي كنند و بعد هم ظرف چند ثانيه از لابه لاي بقيه ماشينها با مهارت خاصي خودشان را به ماشين مورد نظر مي رسانند و شروع مي كنند به صحبت كردن. لايي كشيدن و دور زدن آن هم با سرعت 10 كيلومتر در ساعت اينجا كار عادي خيليها است!
اين رفتار نه چندان خوشايند و حتي كمي باور نكردني ،هرچند خيلي سال نيست كه روي بورس آمده است اما در همين مدت كم هم حسابي جايي براي خودش باز كرده و خيليها را از اين سر شهر تا آن سر شهر پايه خود كرده. خيابان گرديهاي شبانه و خوش و بش وحتي آشنايي آن هم از نوع پشت فرماني از آن پديدههاي نوظهور اما پر دردسر اين روزهاي پايتخت شده است.
يک جامعه شناس به گزارشگر روزنامه کيهان ميگويد: «پايتختي كه با اين چند ميليون خودرويي كه بي وقفه درخيابان هايش بالا و پايين مي رود و اغلب هم در اين گره هاي بيسر و ته ترافيكي گير مي كند ،به اندازه كافي مشكلات دارد وآن وقت درست در شب هايي كه انتظار ميرود بار ترافيكي در بعضي از خيابانها بايد به نسبت هميشه كمتر باشد ،فقط و فقط به دليل اين چشم و هم چشمي آهن پرستانه تقريبا مجالي براي حركت در اين خيابانها باقي نمي ماند.»
وي ميگويد: «گذشته از آن ايجاد سرگرمي و تفريحات كاذب در بعضي خيابان هاي پايتخت كه با همين ماشين سواري و دورهاي بي هدف آغاز شده مي رود تا ظرف مدت كوتاهي با خط كشي هاي فرضي بعضي خيابانها را به بورس ماشين بازهاي لوكس و ازما بهتران تبديل كند درست همان پديده اي كه از سالها قبل جامعه شناسان و آسيب شناسان شهري نگران رواج آن بودند و اين پديده به شکاف طبقاتي بيشتر دامن ميزند که بايد جلوي اين امر گرفته شود.»
خيابانهايي که در قرق ماشين بازان است!
خيلي از اين شبها اتوبان هاي جنوب به شمال تهران يا جنوب به غرب هم غرق در ترافيك است و دليل آن هم خيلي ساده است. چون هر هفته تعداد بيشتري از جوانهايي كه در مناطق ديگر تهران به جز اين خيابانها ساكن هستند ،با شنيدن وصف اين خيابان هاي بورس ماشين بازي از راههايي دور و حتي باورنكردني و به هر قيمتي هم كه شده خودشان را به اين خيابانها ميرسانند تا مثلا از قافله رينگ و اسپرت بازان جا نمانند!
خيابانهايي مثل آفريقا،نياوران، فرمانيه، اندرزگو، پاسداران، ايران زمين، ميدان كاج و .... فعلا خيابانهاي بورس ماشين بازي در تهران هستند و معلوم نيست تا چند سال بعد چه خيابانهاي ديگري به اين ليست اضافه خواهند شد.اما گذشته از خود مناطق اين خيابانها كه ناگفته به خوبي گوياي وضعيت زندگي ودرآمد جوانان ساكن در اين مناطق است، ماشينهاي لوكس و گران قيمتي هم كه شبها در اين خيابانها جولان ميدهند آن هم توسط جواني كه شايد نهايت 18 يا 19 سال سن داشته باشد عجيب و حتي باور نكردني است.
توقيف خودروها، چاره ساز مي شود ؟
تقريبا ميتوان گفت با اين روايت، موضوع پيچيده اين گزارش كمي روشن شد. به راستي چرا تعداد معدودي از جوانان كه بايد نقش اصلي در سازندگي و آباداني كشور داشته باشند به عنوان اوقات فراغت سوار بر خودروهاي آخرين مدل خيابان هاي اين شهر را بالا و پايين ميكنند؟
اين موضوع علاوه بر تبعات فرهنگي و رواني زيادي كه به دنبال دارد ناامني معابر و تصادفات خياباني را نيز شديدا افزايش داده است. به طوري كه چندي پيش سرهنگ پرويز حسيني پليس راهور تهران، با اشاره به سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان نيروي انتظامي، گفته بود كه، بخشي از کاهش تصادفات تهران به دليل اجراي طرحهاي شبانه پليس در بزرگراهها و معابر و برخورد با تخلفات سرعت غيرمجاز و لاييکشي و حرکات مارپيچ است.
در حال حاضر اين طرحها با توجه به بيانات رهبر معظم انقلاب تشديد خواهد شد. برخي از رانندگان خودروهاي گرانقيمت با سرعت بالا در معابر و بزرگراههاي پايتخت تردد ميکنند و پساز دستور ايست پليس از محل متواري ميشوند که طي مکاتبه با مرجع قضايي قرار بر صدور حکم توقيف اين خودروها شد.
معاون ترافيکي پليس راهور اظهار کرد: بيشترين تخلفات شبانه شامل نقص سيستم روشنايي، لاييکشي، سرعت غيرمجاز يا حرکت وسايل نقليه سنگين در مسيرهاي سرعت است که انجام دو تخلف حادثهساز نظير سرعت غيرمجاز و حرکت مارپيچ، توقيف وسيله نقليه را به همراه دارد. به طور ميانگين 400 تا 500 وسيله نقليه به دليل تخلفات در شب توقيف ميشوند.
دكتر علي انتظاري، جامعه شناس و عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي است.
او اما چنين راه كارهايي همچون توقيف را به نوعي راهكار موقت ميداند ومعتقد است چنين راهكارهايي در بلند مدت نميتوانند موثر باشند.
او در اين خصوص به گزارشگر روزنامه كيهان ميگويد: «بله همان طور كه شما اشاره كرديد الان سالهاست كه ما نه تنها در تهران بلكه در اغلب شهرهاي بزرگ شاهد اين اقدام عدهاي از جوانان هستيم و نكته مهم اينكه متاسفانه نه پليس نيروي انتظامي و نه راهنمايي و رانندگي و نه ساير نهادهاي مرتبط با وجود تمام اقدامات صورت گرفته نيز نتوانستند مانعي براي رواج اين رفتار نابهنجار اجتماعي باشند. اگر هم اقدامي صورت گرفته باشد، به صورت موقتي و بيشتر شبيه به يك مسكن بوده تا درمان قطعي خب واقعا دليل تكرار اين پروسه معيوب چيست؟ اين است كه ما هميشه به دنبال درمانهاي موقتي هستيم و اصلا به درمان ريشهاي اهميت نميدهيم. الان در خصوص اين جوانان بحث خودروهاي ميلياردي لوكس مطرح است اما واقعا فقط مشكل همين خودروها است؟ گرايش به تجملات و خود نمايي فقط مختص اين جوانان نيست بلكه معضل بزرگي است كه دست به گريبان بخشهايي از جامعه شده و به اين راحتي هم درمان ندارد.هر قشري با هر پايگاه و درآمدي اقدام به تجمل و خود نمايي مي كند.مثلا در همين بحث عروسي و تهيه جهيزيه نگاه كنيد واقعا چقدر از اين وسيلهها و جهيزيه عروس ضروري و براي تامين نيازهاي اوليه عروس و داماد است و چقدر صرفا براي تجمل است؟ همين بوفهها و ويترينهايي كه خريداري ميشود تا داخلش را از ظروف كريستال چند ميليوني پر كنند واقعا مصداق بارز تجمل گرايي نيست؟ آيا نمي شود بدون لوازم برقي لوكس آنچناني يك زندگي مشترك را آغاز كرد؟ جهيزيه يك مثال كوچك بود در اين زمينه ما اغلب در تمام مسائل زندگي روزانهمان عادت كرديم به تجملگرايي آن هم از نوع افراطي.»
اين جامعه شناس در ادامه ميگويد: «نگاهي بيندازيد به برخي مساجد تازه تاسيس در مناطق بالاي شهر.واقعا بيشتر به قصر شباهت دارند تا مسجد!سقف هاي 6 متري، ستون هاي بزرگ، لوسترهاي آنچناني فرش هاي قيمتي دست بافت و... واقعا هدف از ساخت مسجد نشان دادن اين مصاديق تجملات به مردم است؟! مگر نه اينكه مسجد جايي است براي اينكه مردم با حضور قلب به مناجات و راز و نياز بپردازند و تمام زيورآلات دنيا را از ياد ببرند، پس اين تجملات چه معنايي ميتواند داشته باشد؟!»
اين جامعه شناس در ادامه ياد آور مي شود: «همان طور كه مي بينيد كم نيستند مصاديق اين نوع تجمل گراييهاي افراطي .يعني فقط نميتوان گفت اين روزها قشر جوان آن هم به انواع خودروهاي لوكس و قيمتي گرايش پيدا كرده اند.ما در هر زمينه اي دنبال تجملات آن هم از نوع افراطي آن هستيم. از تكنولوژي گرفته تا خانه سازي و ... ميتوان از اين معضل تعبير ديگري نيز از منظر اجتماعي داشت. در واقع ما به نوعي به بيماري به نام فرهنگ مصرفي دچار شدهايم. در حالي كه ما قبلا جامعهاي توليدي بوديم و بسياري از نياز هاي خودمان را توليد و تامين مي كرديم اما الان در واقع تمام نيازهايمان وارداتي است.چنين بيماري در جامعه اي كه فرهنگ توليد وجود ندارد چندان عجيب نيست.مثلا شما نگاه كنيد در گذشته بيشتر افراد جامعه از پير گرفته تا جوان به نوعي مولد بودند و در توليد سهمي داشتند.مثلا بيشتر بازاريها تمام ايام سال مشغول كار بودند، با دوچرخه مي رفتند و ميآمدند در طول چند سال فقط يك دست كت و شلوار ميخريدند و همان را به خوبي تا مدتها نگه ميداشتند همه اينها يعني اينكه ما تا مدتها قبل هنوز يك جامعه مصرفي نبوديم و نه تنها خودمان در توليد اقتصادي نقش داشتيم كه حتي مثل بسياري از كشورهاي توسعه يافته اين باور در ميان اغلب اقشار جامعه وجود داشت كه نبايد به سمت مصرفي شدن پيش رفت. اين يك واقعيت اجتماعي است كه وقتي افراد از فرايند توليد منفك ميشوند سعي مي كنند در عرصه هاي ديگر خودشان را نشان دهند حالا يكي در قالب اتومبيل لوكس، يكي در قالب خانه ويلايي، يكي در قالب خريد افراطي لباس هاي برند و ... بايد ريشهها را درمان کرد.»
خودروي ميلياردي از كجا ؟
شكاف و نابرابري اجتماعي يكي از اركان مهم توزيع نابرابر ثروت در جامعه است. زماني كه عدهاي با ثروتهاي باد آورده خودروي ميلياردي تهيه مي كنند و با آن در خيابانهاي شهر جولان مي دهند نبايد انتظار داشت اين باور كه ثروتهاي جامعه نابرابر توزيع شده است در اذهان عمومي خصوصا طبقه پايين و متوسط شكل نگيرد.
دكتر محمد مهدي موسوي، جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعي با اشاره به اين موضوع به گزارشگر كيهان مي گويد: «در خصوص اين معضلي كه امروزه گريبان برخي جوانها را گرفته است بحث هاي متعددي وجود دارد اما فرمايشمقام معظم رهبري در اين خصوص بسيار حكيمانه بود. ايشان به صراحت از واژه جوانان سرمست غرور و ثروت نام بردند. سرمست غرور و ثروت يعني همان دو صفت ناپسندي كه ناخودآگاه و بي هدف برخي جوانان را به خيابانها ميكشاند. خب سؤال من اين است كه چطور يك جوان 21 ساله مي تواند مالك و راننده يك خودروي آمريكايي 3ميلياردي باشد؟ واقعا اين جوان اگر خودش به اين درآمد رسيده است كه از چه زماني و با درآمد ماهانه چه اندازه توانسته اين خودرو را خريداري كند؟ اما اگر توسط والدين و اطرافيان به اين خودرو رسيده پس چه لزومي دارد كه با غرور كاذب به سطح شهر بيايد و اين ثروت را به رخ ساير جوانهايي كه شايد نتوانند از طريق اطرافيانشان به چنين خودروهايي برسند، بكشاند؟ به نظر من الان بحرانيترين مشكل ما در ميان جوانان بحران هويت است. بحراني به مراتب جدي كه همه ما در ايجاد و تشديد آن به نوعي مقصر هستيم .چرا ما نبايد كاري كنيم كه جوان ما به نوعي خودسازي اجتماعي و شخصيتي برسد و اين نوع فخر فروشي را افتخار نداند. نتيجه اين بيتوجهي ما به شخصيت سازي جوانان اين شده كه امروز خيليها حاضرند با قيمتهاي نجومي و با پرداخت چكهاي بلند مدت و اقساط طولاني خودروهاي آخرين مدل تهيه كنند چرا؟ چون از قافله جوانهاي اتومبيل سوار بالاي شهر جا نمانند.»