افرادی که با ظاهری آراسته آدرس غلط میدهند
«لمپن» و «لمپنیسم»آفتی که به جان فوتبال افتاده است
یکی از دلایل پنهان ماندن دلایل و موانع اصلی پیشرفت ورزش تحلیلهای غلط است که از طرف افراد و جریاناتی به عمد و با برنامه و از طرف کسانی هم از جهل و ناآگاهی، به آن دامن زده میشود تا کار و بار ورزش سامان نیابد و «وضع موجود» آن حفظ شود.
سرویس ورزشی-
در هفتههای گذشته بحثی کوتاه درباره «لمپن» و «لمپنیسم» داشتیم و وعده دادیم که در شمارههای آینده آن را ادامه دهیم، منتهاخوشبختانه یا متاسفانه مسائل ورزشی به قدری فراوان و جای مجال ما به قدری کم است که نمیشود همواره به قول خود وفا کنیم و آنچه را که از قبل در نظر داریم، عملی نمائیم. اتفاقا بعضی دوستان و خوانندگان هم طی روزهای پیش درباره سرنوشت این مطلب پرسیدند که «چه شد؟» در این فرصت و این شماره هم فرصت پرداختن کامل و آنچه در نظر داریم که درباره این بحث مطرح نمائیم، نیست، اما برای اینکه از کنار موضوع هم رد نشده باشیم و حداقل این بحث را در این صفحه زنده نگاه داریم، چند نکتهای را عرض میکنیم. اول اینکه بارها گفتهایم لمپن و لمپنیسم آفتی است که در ورزش ما به ویژه رشتههای پرطرفداری مثل فوتبال که در آن «پول» زیادی خرج میشود وجود دارد و وجود آن را کتمان نمیتوان کرد. ثانیا اگر اصلاح فوتبال و روبراه شدن وضع این رشته و حاکمیت عدالت و علم و اخلاق را در این رشته میخواهیم باید مبارزه با لمپنها و کنارزدن آنها را در دستور کار قرار دهیم همانطور که مبارزه با اجنبیپرستی و هرهری مسلکی و فکلمآبی و رواج ادبیات خالهزنکی، امری لازم و ضروری است و این دو را دو روی یک سکه بدانیم.
* شناخت علمی پدیده
نکته بعدی این است که برای مبارزه با این پدیده زشت و مخرب، مثل هر پدیده زشت و مخرب دیگری اول باید آن را خوب شناخت و از لحاظ علمی و واقعی تحلیل و بررسی نمود تا دقیقا بدانیم با کی و چی و چه پدیدهای مبارزه میکنیم. این را از آن رو ذکر میکنیم که متاسفانه در ورزش ما خیلی از واژهها و اصطلاحات رواج یافته که در جای نامربوط و معنی متفاوت با آنچه که هست، استعمال میشود. واژههایی مثل حرفهای گری، علم روز ورزش (و فوتبال) دنیا، اسطوره، لژیونر و... بالاخره همین لمپن و لمپنیسم از جمله این کلمات و اصطلاحات هستند، خیلی موارد دیده شده کسانی زیر پرچم علم روز دنیا، ورزش علمی و حرفهای گری و... سینه زده که بویی از علم روز و ورزش علمی و حرفهایگری نبرده و... یا معنی آن را اصلا درک نکرده یا حداکثر خیلی سطحی و ظاهرگرایانه آن را شناختهاند، یا میبینیم گاهی کسانی بیرق مبارزه با لمپن و مکتب لمپنیسم را بالا برده که با اندکی بررسی و دقت معلوم میشود خود طرف عین لمپن و از مصادیق عینی لمپنیسم! است. حالا اینجا هم یا طرف اصلا معنای این کلمه را نفهمیده و ریشه و خاستگاه و مشخصات آن را نمیداند یا برای زدن و تصفیه حساب کردن با این و آن از این واژه، چماق ساخته است!
* حرفهایگری فقط در ظاهر و سطح!
بنابراین شناخت مسئله مورد مطالعه، خود نیمی از حل مسئله و مشکل است. یکی از بازیهای خطرناکی که بعضیها به عمد و برخی به خاطر همرنگ دیگران شدن در ورزش و به ویژه فوتبال، راه انداختهاند همین است که عرض شد بازی با کلمات و واژهها و هیاهو راهانداختن پیرامون آنها برای اینکه از آن کلمه یا آن وسیله و... در جهت منافع ورزش استفاده نشود و... این خود کار تحقیقی مفصل نیاز دارد و مسئولان ورزش نباید از کنار این موضوع به آسانی و بیمسئولیتی عبور کنند. این جریانات سعی میکنند مثلا حرفهای درست تعریف و درک شود تا حرفهایگری با همه وسایل و ملزومات و شرط و پیششرطهای آن به معنی واقعی در ورزش ما حاکم نشود و ورزش مستعد کشور ما نتواند از این روش که هم در دنیای پیشرفته در ورزش جواب داده و هم مهمتر از آن از سالهای گذشته مورد تأیید، توصیه و سفارش رهبر انقلاب بوده است. در عوض آنچه که به نام ورزش حرفهای در کشور ما رواج مییابد و عمل میشود، اسمی از آن و ظاهر و سایهای از واقعیت است، بیشتر ادا و اطوار و تقلید از ظواهر و رواج نوعی سطحینگری است تا عمق و واقعیت حرفهایگری. به همین خاطر است که میبینیم بیش از ده سال و نزدیک پانزده سال است لیگ فوتبال ما اسم حرفهای را یدک میکشد اما از لحاظ کیفی و استانداردهایی که یک لیگ حرفهای از آن برخوردار است کماکان در مرحله ماقبل حرفهایگری است. توضیح آنکه حرفهایگری مثل هر پدیده اجتماعی دیگر دارای فرهنگی است. این فرهنگ از دو بعد مادی و غیرمادی تشکیل شده است که میتوان آن را در «فن» و «فرهنگ» خلاصه کرد. وقتی فوتبال ما در هر دو بعد فنی و فرهنگی سخت کمیتش میلنگد، آیا حرف زدن از حرفهایگری در فوتبال ایران چیزی بیشتر از خودفریبی و یا «دیگر فریبی» معنای دیگری میتواند داشته باشد؟!
همچنین است سرنوشت سایر کلمهها، اصطلاحات و روشهایی که در هر جای دنیا که درست و در معنای صحیح خودش به کار گرفته شده، کارکردهای مثبت و آشکار و نهان خود را بروز داده است. اگر در ورزش ما و به ویژه فوتبال ما پول، رسانه، و ژورنالیسم حرفهایگری و... ضد کارکرد خود عمل میکند، دلیل اصلی در درک غلط ذهنی از معنای این واژهها و وسایل و حربههاست و در نتیجه استفاده غلط عملی از آنهاست و...
* دزدی که «آیدزد» میکند!
عبارات و اصطلاحات منفی هم این معنا را دارد این معانی چون درست استفاده نمیشود به جای اینکه راه را بر خطاکاران و فرصتطلبان و خرابکاران ببندد، موجب فربه شدن و قویتر شدن و ذینفوذ شدن آنها و بستن راه بر کارشناسان واقعی و چهرههای اصیل و محبوب و مردمی ورزش میشود! در اینجا نیز به مصداق آن مثل معروف که دزدها از ارتکاب سرقت خودشان زودتر از همه و بیشتر از همه، دزد، دزد میکنند و جهتها و افراد دیگری را نشان میدهند تا خودشان شناخته نشوند و ذهن و فکر و حواس مردم را از دزدان واقعی به سمت و جهتهای غیرواقعی جلب کنند. در قضیه مثل «لمپن» و «لمپنیسم» هم همینطور است. عدهای که خودشان دانسته و ندانسته مظهر لمپنیسم در ورزش هستند، و بسیاری از نشانهها و کاراکترها و عملکردهای این تیپ اجتماعی را دارا هستند، با راه انداختن سر و صدا و شلوغ کردن شهر و انگشت اشاره را به سوی مواضع و افراد دیگری میگیرند و با لمپن خطاب کردن آنها، سعی میکنند، طبق معمول و روالی که دارند اذهان و افکار عمومی را به سمتی جز آنجا که باید دیده و محکوم شود، معطوف کنند و در یک کلام آن «بحث انحرافی» و «تحلیلهای غلطی» که در موضوعات دیگر مثل تحلیل و بررسی مسائل فنی و کارنامه فلان تیم و فلان مربی راه میاندازند تا علتها کشف و دیده نشود، در این جا نیز راه میاندازند تا اینجا نیز مشکلات حل نشود و حداکثر به معلولها پرداخته شود و دردهای ورزش پابرجا بماند.
* تحلیل انحرافی در بحث مبارزه با لمپنیسم
خوانندگان عزیزی که پیگیر مطالب و تحلیلهای این روزنامه هستند، خیلی خوب میدانند که ما بارها از آفت تحلیلهای غلط در ورزش نوشتهایم و گفتهایم این خود یکی از دلایل پنهان ماندن دلایل و موانع اصلی پیشرفت ورزش است که از طرف افراد و جریاناتی به عمد و با برنامه و از طرف کسانی هم از جهل و ناآگاهی، به آن دامن زده میشود تا کار و بار ورزش سامان نیابد و «وضع موجود» آن حفظ شود. در بحث لمپنیسم و مبارزه با آن، این جریانات و افراد که به کار گماردن افرادی که خود مصداق لمپن هستند یا از نشانهها و خصلتهای آن برخوردارند، استفاده میشود تا آنها با ظاهر بزک کرده و سلمبه و قلمبه حرف زدن (و در واقع استفاده از ادبیات خالهزنکی) دیگران را به غلط مظاهر لمپنیسم در ورزش معرفی کنند و به اذهان مخاطبان و افکار عمومی القا نمایند!
* تعریف و نشانههای «لمپن»...!
کسانی که از طرف آن آقایان «ادبیات» یا «لهجه» و طرز حرف زدنشان ملاک اصلی لمپنیسم معرفی میشود، درحالی که در تعریف «لمپن»، شاید ادبیات و لهجه هم یکی از خصوصیات باشد، اما خصوصیت اصلی فرد لمپن نیست، خصوصیات اصلی همانطور که گفته شد در نزد همان افراد تیر شده سلمبه قلمبهگو! است. خوانندگان عزیز میدانند که اصولاً «لمپن» واژهای وارداتی (آلمانی) است که به قشر و طبقهای اطلاق میشود که خاستگاه اصلی آنها در جوامع سرمایهداری و صنعتی غرب است و... اصطلاح و واژهای است که مثل سایر اصطلاحات سرگذشت و داستانی دارد. کوتاه سخن اینکه این اصطلاح بیش از هرجا در فرهنگ و ادبیات مارکسیستی استفاده میشده و منظورش کوبیدن افرادی از طبقات فرودست و پایین جامعه بوده که به جای قرار گرفتن در صفوف پرولتاریا و کارگران صنعتی به خاطر جلب منفعت و جبران کمبود، ابزار دست طبقات سرمایهدار و قدرتمند جامعه قرار میگرفتند و علیه طبقات فرودست و زحمتکش جامعه، که خود هم جزوی از آن طبقه بودند، عمل میکردند و... در این باره حداقل در این شماره بیش از این پیش نمیرویم، عرضمان را جمع میکنیم، اگر نشانه اصلی لمپن کسی باشد که برای جلب منفعت و به دست آوردن جایگاهی حاضر است به صاحبان قدرت و ثروت متوسل شود، و ابزار دست و جیرهخوار آن شود و...
* هرچه باشند «لمپن» نیستند!
آیا این افرادی که از طرف جریانات مسئلهدار و بعضی رسانههای مخرب، به لمپن و لمپنیسم معروف میشوند، از این نشانه برخوردارند، یا این که اینان خود جزو صاحبان قدرت و ثروت هستند و حداقل در این زمینه و کسب جایگاه کمبودی ندارند و دست به جیب هستند و (انشاءالله با نیت درست) هر کدام گروهی بیبضاعت و خانوادههای مستضعف را پوشش مالی میدهند، جهیزیه دهها عروس را تأمین میکنند، به احترام اهل بیت(ع) مراسم عزاداری مفصل در خانهها یا محل کار خود برپا میکنند و...؟! آیا اینها با تعریف رسمی «لمپن» مطابقت دارند؟ آیا اینها جزو بینوایان شهری یا افراد رانده شده از جامعه و وازده و فاقد پیوند، جایگاه و هویت طبقاتی هستند و...؟ ما به صراحت و با تکیه بر تعریف علمی میگوئیم این افراد- که عدهای با دزد دزد راه انداختن میخواهند خودشان را پنهان کنند و مردم را فریب بدهند و حواس آنها را به سوی اهداف و افراد موهوم پرت کنند- (دقت کنید!) هر چه باشند، لمپن نیستند، بلکه نشانههای لمپنیسم را در افرادی باید دید که شاید ظاهر آراستهای داشته باشند، خوب هم حرف میزنند- و البته حرف خوب نمیزنند- اما به خاطر جلب منفعتی و کسب جایگاهی حاضرند هویت و شخصیت و طبقه و اعتقادات خود را کتمان کنند، و طوری عمل کنند، حرف بزنند، لباس بپوشند، موضع بگیرند که صاحبان قدرت و ثروت را خوش بیاید، مثلاً اجازه دهند گرمکن تنش کند و روی نیمکت تیمی مثل تیمملی بنشیند! یا به عنوان مشاور رسانهای! حقوقبگیر رسمی فلان مربی شود، همان مربیای که آن آدم با بیچشم و رویی و برای خوشامد اربابان جدید، او را لمپن مینامد!!- یا اجازه پیدا کند به عنوان کارشناس سفارشی!! در برنامههای تلویزیونی شرکت کند و با همان ژستهای سفارشی و حرفهای سلمبه و قلمبه، آن چنان حرف بزند که صاحبان قدرت و جریانهای مخرب ورزش را خوش آید این است که تأکید میکنیم همان قدر که مبارزه با لمپنیسم برای اصلاح ورزش لازم است مبارزه با هرهری مسکلی و فکلمابی و... هم لازم است که اینان دو روی یک سکه هستند و... در اینباره باز هم مفصلتر خواهیم نوشت.
در هفتههای گذشته بحثی کوتاه درباره «لمپن» و «لمپنیسم» داشتیم و وعده دادیم که در شمارههای آینده آن را ادامه دهیم، منتهاخوشبختانه یا متاسفانه مسائل ورزشی به قدری فراوان و جای مجال ما به قدری کم است که نمیشود همواره به قول خود وفا کنیم و آنچه را که از قبل در نظر داریم، عملی نمائیم. اتفاقا بعضی دوستان و خوانندگان هم طی روزهای پیش درباره سرنوشت این مطلب پرسیدند که «چه شد؟» در این فرصت و این شماره هم فرصت پرداختن کامل و آنچه در نظر داریم که درباره این بحث مطرح نمائیم، نیست، اما برای اینکه از کنار موضوع هم رد نشده باشیم و حداقل این بحث را در این صفحه زنده نگاه داریم، چند نکتهای را عرض میکنیم. اول اینکه بارها گفتهایم لمپن و لمپنیسم آفتی است که در ورزش ما به ویژه رشتههای پرطرفداری مثل فوتبال که در آن «پول» زیادی خرج میشود وجود دارد و وجود آن را کتمان نمیتوان کرد. ثانیا اگر اصلاح فوتبال و روبراه شدن وضع این رشته و حاکمیت عدالت و علم و اخلاق را در این رشته میخواهیم باید مبارزه با لمپنها و کنارزدن آنها را در دستور کار قرار دهیم همانطور که مبارزه با اجنبیپرستی و هرهری مسلکی و فکلمآبی و رواج ادبیات خالهزنکی، امری لازم و ضروری است و این دو را دو روی یک سکه بدانیم.
* شناخت علمی پدیده
نکته بعدی این است که برای مبارزه با این پدیده زشت و مخرب، مثل هر پدیده زشت و مخرب دیگری اول باید آن را خوب شناخت و از لحاظ علمی و واقعی تحلیل و بررسی نمود تا دقیقا بدانیم با کی و چی و چه پدیدهای مبارزه میکنیم. این را از آن رو ذکر میکنیم که متاسفانه در ورزش ما خیلی از واژهها و اصطلاحات رواج یافته که در جای نامربوط و معنی متفاوت با آنچه که هست، استعمال میشود. واژههایی مثل حرفهای گری، علم روز ورزش (و فوتبال) دنیا، اسطوره، لژیونر و... بالاخره همین لمپن و لمپنیسم از جمله این کلمات و اصطلاحات هستند، خیلی موارد دیده شده کسانی زیر پرچم علم روز دنیا، ورزش علمی و حرفهای گری و... سینه زده که بویی از علم روز و ورزش علمی و حرفهایگری نبرده و... یا معنی آن را اصلا درک نکرده یا حداکثر خیلی سطحی و ظاهرگرایانه آن را شناختهاند، یا میبینیم گاهی کسانی بیرق مبارزه با لمپن و مکتب لمپنیسم را بالا برده که با اندکی بررسی و دقت معلوم میشود خود طرف عین لمپن و از مصادیق عینی لمپنیسم! است. حالا اینجا هم یا طرف اصلا معنای این کلمه را نفهمیده و ریشه و خاستگاه و مشخصات آن را نمیداند یا برای زدن و تصفیه حساب کردن با این و آن از این واژه، چماق ساخته است!
* حرفهایگری فقط در ظاهر و سطح!
بنابراین شناخت مسئله مورد مطالعه، خود نیمی از حل مسئله و مشکل است. یکی از بازیهای خطرناکی که بعضیها به عمد و برخی به خاطر همرنگ دیگران شدن در ورزش و به ویژه فوتبال، راه انداختهاند همین است که عرض شد بازی با کلمات و واژهها و هیاهو راهانداختن پیرامون آنها برای اینکه از آن کلمه یا آن وسیله و... در جهت منافع ورزش استفاده نشود و... این خود کار تحقیقی مفصل نیاز دارد و مسئولان ورزش نباید از کنار این موضوع به آسانی و بیمسئولیتی عبور کنند. این جریانات سعی میکنند مثلا حرفهای درست تعریف و درک شود تا حرفهایگری با همه وسایل و ملزومات و شرط و پیششرطهای آن به معنی واقعی در ورزش ما حاکم نشود و ورزش مستعد کشور ما نتواند از این روش که هم در دنیای پیشرفته در ورزش جواب داده و هم مهمتر از آن از سالهای گذشته مورد تأیید، توصیه و سفارش رهبر انقلاب بوده است. در عوض آنچه که به نام ورزش حرفهای در کشور ما رواج مییابد و عمل میشود، اسمی از آن و ظاهر و سایهای از واقعیت است، بیشتر ادا و اطوار و تقلید از ظواهر و رواج نوعی سطحینگری است تا عمق و واقعیت حرفهایگری. به همین خاطر است که میبینیم بیش از ده سال و نزدیک پانزده سال است لیگ فوتبال ما اسم حرفهای را یدک میکشد اما از لحاظ کیفی و استانداردهایی که یک لیگ حرفهای از آن برخوردار است کماکان در مرحله ماقبل حرفهایگری است. توضیح آنکه حرفهایگری مثل هر پدیده اجتماعی دیگر دارای فرهنگی است. این فرهنگ از دو بعد مادی و غیرمادی تشکیل شده است که میتوان آن را در «فن» و «فرهنگ» خلاصه کرد. وقتی فوتبال ما در هر دو بعد فنی و فرهنگی سخت کمیتش میلنگد، آیا حرف زدن از حرفهایگری در فوتبال ایران چیزی بیشتر از خودفریبی و یا «دیگر فریبی» معنای دیگری میتواند داشته باشد؟!
همچنین است سرنوشت سایر کلمهها، اصطلاحات و روشهایی که در هر جای دنیا که درست و در معنای صحیح خودش به کار گرفته شده، کارکردهای مثبت و آشکار و نهان خود را بروز داده است. اگر در ورزش ما و به ویژه فوتبال ما پول، رسانه، و ژورنالیسم حرفهایگری و... ضد کارکرد خود عمل میکند، دلیل اصلی در درک غلط ذهنی از معنای این واژهها و وسایل و حربههاست و در نتیجه استفاده غلط عملی از آنهاست و...
* دزدی که «آیدزد» میکند!
عبارات و اصطلاحات منفی هم این معنا را دارد این معانی چون درست استفاده نمیشود به جای اینکه راه را بر خطاکاران و فرصتطلبان و خرابکاران ببندد، موجب فربه شدن و قویتر شدن و ذینفوذ شدن آنها و بستن راه بر کارشناسان واقعی و چهرههای اصیل و محبوب و مردمی ورزش میشود! در اینجا نیز به مصداق آن مثل معروف که دزدها از ارتکاب سرقت خودشان زودتر از همه و بیشتر از همه، دزد، دزد میکنند و جهتها و افراد دیگری را نشان میدهند تا خودشان شناخته نشوند و ذهن و فکر و حواس مردم را از دزدان واقعی به سمت و جهتهای غیرواقعی جلب کنند. در قضیه مثل «لمپن» و «لمپنیسم» هم همینطور است. عدهای که خودشان دانسته و ندانسته مظهر لمپنیسم در ورزش هستند، و بسیاری از نشانهها و کاراکترها و عملکردهای این تیپ اجتماعی را دارا هستند، با راه انداختن سر و صدا و شلوغ کردن شهر و انگشت اشاره را به سوی مواضع و افراد دیگری میگیرند و با لمپن خطاب کردن آنها، سعی میکنند، طبق معمول و روالی که دارند اذهان و افکار عمومی را به سمتی جز آنجا که باید دیده و محکوم شود، معطوف کنند و در یک کلام آن «بحث انحرافی» و «تحلیلهای غلطی» که در موضوعات دیگر مثل تحلیل و بررسی مسائل فنی و کارنامه فلان تیم و فلان مربی راه میاندازند تا علتها کشف و دیده نشود، در این جا نیز راه میاندازند تا اینجا نیز مشکلات حل نشود و حداکثر به معلولها پرداخته شود و دردهای ورزش پابرجا بماند.
* تحلیل انحرافی در بحث مبارزه با لمپنیسم
خوانندگان عزیزی که پیگیر مطالب و تحلیلهای این روزنامه هستند، خیلی خوب میدانند که ما بارها از آفت تحلیلهای غلط در ورزش نوشتهایم و گفتهایم این خود یکی از دلایل پنهان ماندن دلایل و موانع اصلی پیشرفت ورزش است که از طرف افراد و جریاناتی به عمد و با برنامه و از طرف کسانی هم از جهل و ناآگاهی، به آن دامن زده میشود تا کار و بار ورزش سامان نیابد و «وضع موجود» آن حفظ شود. در بحث لمپنیسم و مبارزه با آن، این جریانات و افراد که به کار گماردن افرادی که خود مصداق لمپن هستند یا از نشانهها و خصلتهای آن برخوردارند، استفاده میشود تا آنها با ظاهر بزک کرده و سلمبه و قلمبه حرف زدن (و در واقع استفاده از ادبیات خالهزنکی) دیگران را به غلط مظاهر لمپنیسم در ورزش معرفی کنند و به اذهان مخاطبان و افکار عمومی القا نمایند!
* تعریف و نشانههای «لمپن»...!
کسانی که از طرف آن آقایان «ادبیات» یا «لهجه» و طرز حرف زدنشان ملاک اصلی لمپنیسم معرفی میشود، درحالی که در تعریف «لمپن»، شاید ادبیات و لهجه هم یکی از خصوصیات باشد، اما خصوصیت اصلی فرد لمپن نیست، خصوصیات اصلی همانطور که گفته شد در نزد همان افراد تیر شده سلمبه قلمبهگو! است. خوانندگان عزیز میدانند که اصولاً «لمپن» واژهای وارداتی (آلمانی) است که به قشر و طبقهای اطلاق میشود که خاستگاه اصلی آنها در جوامع سرمایهداری و صنعتی غرب است و... اصطلاح و واژهای است که مثل سایر اصطلاحات سرگذشت و داستانی دارد. کوتاه سخن اینکه این اصطلاح بیش از هرجا در فرهنگ و ادبیات مارکسیستی استفاده میشده و منظورش کوبیدن افرادی از طبقات فرودست و پایین جامعه بوده که به جای قرار گرفتن در صفوف پرولتاریا و کارگران صنعتی به خاطر جلب منفعت و جبران کمبود، ابزار دست طبقات سرمایهدار و قدرتمند جامعه قرار میگرفتند و علیه طبقات فرودست و زحمتکش جامعه، که خود هم جزوی از آن طبقه بودند، عمل میکردند و... در این باره حداقل در این شماره بیش از این پیش نمیرویم، عرضمان را جمع میکنیم، اگر نشانه اصلی لمپن کسی باشد که برای جلب منفعت و به دست آوردن جایگاهی حاضر است به صاحبان قدرت و ثروت متوسل شود، و ابزار دست و جیرهخوار آن شود و...
* هرچه باشند «لمپن» نیستند!
آیا این افرادی که از طرف جریانات مسئلهدار و بعضی رسانههای مخرب، به لمپن و لمپنیسم معروف میشوند، از این نشانه برخوردارند، یا این که اینان خود جزو صاحبان قدرت و ثروت هستند و حداقل در این زمینه و کسب جایگاه کمبودی ندارند و دست به جیب هستند و (انشاءالله با نیت درست) هر کدام گروهی بیبضاعت و خانوادههای مستضعف را پوشش مالی میدهند، جهیزیه دهها عروس را تأمین میکنند، به احترام اهل بیت(ع) مراسم عزاداری مفصل در خانهها یا محل کار خود برپا میکنند و...؟! آیا اینها با تعریف رسمی «لمپن» مطابقت دارند؟ آیا اینها جزو بینوایان شهری یا افراد رانده شده از جامعه و وازده و فاقد پیوند، جایگاه و هویت طبقاتی هستند و...؟ ما به صراحت و با تکیه بر تعریف علمی میگوئیم این افراد- که عدهای با دزد دزد راه انداختن میخواهند خودشان را پنهان کنند و مردم را فریب بدهند و حواس آنها را به سوی اهداف و افراد موهوم پرت کنند- (دقت کنید!) هر چه باشند، لمپن نیستند، بلکه نشانههای لمپنیسم را در افرادی باید دید که شاید ظاهر آراستهای داشته باشند، خوب هم حرف میزنند- و البته حرف خوب نمیزنند- اما به خاطر جلب منفعتی و کسب جایگاهی حاضرند هویت و شخصیت و طبقه و اعتقادات خود را کتمان کنند، و طوری عمل کنند، حرف بزنند، لباس بپوشند، موضع بگیرند که صاحبان قدرت و ثروت را خوش بیاید، مثلاً اجازه دهند گرمکن تنش کند و روی نیمکت تیمی مثل تیمملی بنشیند! یا به عنوان مشاور رسانهای! حقوقبگیر رسمی فلان مربی شود، همان مربیای که آن آدم با بیچشم و رویی و برای خوشامد اربابان جدید، او را لمپن مینامد!!- یا اجازه پیدا کند به عنوان کارشناس سفارشی!! در برنامههای تلویزیونی شرکت کند و با همان ژستهای سفارشی و حرفهای سلمبه و قلمبه، آن چنان حرف بزند که صاحبان قدرت و جریانهای مخرب ورزش را خوش آید این است که تأکید میکنیم همان قدر که مبارزه با لمپنیسم برای اصلاح ورزش لازم است مبارزه با هرهری مسکلی و فکلمابی و... هم لازم است که اینان دو روی یک سکه هستند و... در اینباره باز هم مفصلتر خواهیم نوشت.