kayhan.ir

کد خبر: ۴۶۲۸۴
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۸

خط سرخ یا زهرا(س)...


نیستان تا نیستان آتشی در ناله ها پیداست
عطش می بارد از چشمم، نگاهم خیره بر صحراست
من و این سوز تنهایی، من و درد شکیبایی
تو این جا با منی اما نگاهم سخت نابیناست
تو را می جویم از هرجا، تو را می بویم از هر باغ
دلم در آتش سوزان، نگاهم سیل خون پالاست
جدا افتاده ام از تو نمی یابم نشان، اما
دلم پیوسته می گوید که آن آیینه در اینجاست
زمان سرگشته می گردد، زمین برخویش می لرزد
صدا در کوه می پیچد زطوفانی که ناپیداست
کسی آن سوی این آبی، مهیا کرده اسبش را
که می بینم ردایش را زپشت ابرها پیداست
کسی می آید از آن دورها، عین یقین است این
زمین را وارث آخر، زمان را حجت تنهاست
کسی از مشرق شیعه، به برق تیغ او آتش
به دوشش رایت طوفان به مشتش خشم دریاهاست
نه ترس از فتنه و شورش، نه خوف از برق و بورانش
نه بیم از موج و طوفانش، که خود طوفان صد دریاست
کسی می گفت: او در «دشت عباس» آب در مشکش
میان خط و خون، هر صبح و شب سقای سنگرهاست
و می دیدند بین قبر مفقودان که می گردد
به روی شال پیشانیش خط سرخ یا «زهرا»ست
و من هر صبح آدینه به سمت کعبه می گریم
نگاهم منتظر، جانم به «آمنا» و «صدقنا»ست
و من هر شام تیغم را جلا با اشک و خون دادم
که همراهی کنم شاید سواری را که با فرداست
حسین اسرافیلی