kayhan.ir

کد خبر: ۴۶۰۳۵
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۷
انتظار موعود در شعر معاصر

ای مهربان که نام تو را یار گفته‌اند

علی خوشه چرخ دارانی

بشر امروز برخلاف تمامی پیشرفت‌های سریع در عرصه‌های علمی و فن‌آوری، نتوانسته است به منشور سعادت و نیک بختی روی آورد و حتی بیش از پیش از گذشتگان خویش احساس حیرت، یأس و ناامیدی می‌کند. نقطه مقابل این ناامیدی، انتظار و یقین قلبی و باور درونی به فرا رسیدن موعود و سامان دادن به اوضاع پریشان بشر است که این انتظار موعود همان وعده تخلف ناپذیر خداوند در قرآن عظیم مبنی بر وراثت مستضعفان بر پهن دشت‌گیتی است؛ بر این اساس مهدویت و انتظار موعود، چشم‌انداز روشنی برای روشنای الهی و نور و کمال انسانی است؛ پس همه ملت‌ها باید بکوشند تا جان خویش را به سوی سرچشمه این افق روشن هدایت نمایند.
ایمان به مهدویت، اعتقاد بر این اصل است که پروردگار انسان را در دنیای سرگردان رها نکرده است و فلسفه خلقت هستی بر این است که روزی جهان از پرتو روشنای الهی روییدن خواهد گرفت و حاکمیت خداوند، سرتاسر جهان را در بر خواهد گرفت.
مسئله موعود، از موضوعات کهن و دیرینه شعر فارسی است و در شعر بسیاری از شاعران کهن از جمله سعدی، حافظ، خواجوی کرمانی، جامی و...  به آن اشاره شده است اما طرح گسترده مهدویت در شعر فارسی به آغاز دوره صفویه و روی آوردن تفکر شیعی و به ویژه دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برمی‌گردد، به گونه‌ای که با جرأت می‌توان گفت که انعکاس مهدویت در شعر پس از پیروزی انقلاب اسلامی برابر با تمامی تاریخ شعر فارسی است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاعران کوشیده‌اند تا به مهدویت و انتظار در جلوه‌هایی بایسته و جدید بنگرند و پویایی، پایایی و هدف‌مندی که جزء لاینفک انقلاب اسلامی است را در شعر مهدوی خویش بروز و ارائه دهند.
با عنایت به موارد موصوف می‌توان گفت که برخورد شاعران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با انتظار و مهدویت دیگر گونه است، تا آن جایی که سروده‌ها مشخصاً به آن حضرت اختصاص دارد و غالباً در اشعار آنها موضع ظهور با جدیت ویژه و شایسته‌ای بیان می‌گردد که این صمیمیت زبان و ارتباط ملموس شاعر با موعود باعث دل‌نشینی شعر انتظار پس از پیروزی انقلاب گردیده است.
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی است روی لحظه‌هایم جای پای تو
اگر کافر، اگر مؤمن، به دنبال تو می‌گردم
چرا دست از سر من برنمی‌دارد هوای تو
صدایم از تو خواهد بود، اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایق‌هاست، آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جست و جو کردم
کدامین جاده امشب می‌گذارد سر به پای تو
«عبدالقادر بیدل»
در دسته‌های سینه‌زنی هر سال/ این عابر غریب سیه‌پوش/ این سوگوار بیرق خونین به دوش کیست؟/ این مرد بی‌قرار که در جانش/ چیزی شبیه شعله داغی‌هاست/ بانگ حزین و نوحه‌گر اوست/ هر جا که خیمه‌ای و چراغی هست!/ امسال هم/ او آمد و پراکند/ در دسته‌های سینه‌زنی بوی سیب را/ اما کسی ندانست/ این سوگوار کیست؟ این عابر غریب.../
فاطمه سالاروند
نکته دیگر این که شاعر معاصر در لابلای اشعار خود به مخاطب می‌گوید که ظهور و غیبت امام حجت(عج) در ادامه قیام معصومین (علیهم‌السلام) ماست و حرکت در مسیر معصومین و ائمه هدی (علیهم‌السلام) حرکت به سمت انتظار موعود است.
شاعر معاصر به طور ضمنی می‌گوید که برای استقبال از کسی هم چون امام عصر(عج)، نباید دست روی دست نهاد و چنین است که انتظار مفهومی راکد نیست، بلکه پویایی و حرکت جزء جدایی ناپذیر ذات آن است و ما باید به عنوان منتظر تلاش کنیم که در تمامی ابعاد زندگی خویش منتظر باشیم.
ای مهربان که نام تو را یار گفته‌اند
چشم تو را فروغ شب تار گفته‌اند
از دست‌های سبز تو اعجاز چیده‌اند
از گام‌های سبز تو بسیار گفته‌اند
ما با در و دریچه و روزن، غریبه‌ایم
با ما سخن همیشه ز دیوار گفته‌اند
برخیز و پرده برکش از آن روی، تا که ما
باور کنیم آن چه ز دیدار گفته‌اند
«الهام امین»
و نکته پایانی این که تعداد زیادی از شاعران معاصر از منظر فراق و حجران امام عصر(عج) به سرایش شعر پرداخته‌اند به گونه‌ای که به رغم حضور غم فراق آن امام و امید به ظهور منجی، تنها پناه شاعر آن است که دلخوش و شادمان، زندگی را سپری می‌کند در حالی که چشم به راه آن سپیده راستین و آن منجی حقیقی است.
فروغ بخش شب انتظار، آمدنی است
رفیق، آمدنی، غم‌گسار، آمدنی است
به خاک کوچه دیدار، آب می‌پاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است
صدای شیهه رخش ظهور می‌آید
خبر دهید به یاران، سوار آمدنی است
بس است هرچه پلنگان به ماه خیره شدند
یگانه فاتح این کوهسار آمدنی است
مرتضی امیری اسفندقه
با توجه به این که شالوده اصلی شعر انتظار، عدالت‌خواهی، برابری و برادری است و با لحاظ موارد ذکر شده به عنوان حسن ختام کلام را با غزلی که دربر دارنده ویژگی‌های یاد شده است به پایان می‌بریم:
هر صبح با سلام تو بیدار می‌شویم
از آفتاب چشم تو سرشار می‌شویم
در چشم‌های آبی‌ات ای تا افق وسیع
یک آسمان ستاره سیار می‌شویم
یک آسمان ستاره و یک کهکشان شهاب
بر روی شانه‌های شب آوار می‌شویم
روزی هزار مرتبه تا مرگ می‌رویم
روزی هزار مرتبه تکرار می‌شویم
فردا دوباره صبح می‌آید از این مسیر
چشم انتظار لحظه دیدار می‌شویم
«سلمان هراتی»