سینمای سیاسی
اتکاء به روایت تاریخی، رویکرد تحلیلی به تاریخ و نگاه تاریخ نگارانه خصوصیات سینمای سیاسی است.
پژمان کریمی
اتکاء به روایت تاریخی، رویکرد تحلیلی به تاریخ و نگاه تاریخ نگارانه خصوصیات سینمای سیاسی است.
برخلاف تلاش برخی تحلیلگران که سینمای سیاسی را محصول وقوع جنگ جهانی اول توصیف میکند، سینما از همان بدو پیدایش، شکل سیاسی به خود گرفت.
میگویند توماس آلوادیسون با فیلم هفت زن محجبه(1897)، تمسخر مسلمانان، نشانه سینمای سیاسی را عرضه کرد.
«دیوید. د. گریفیت» از پایهگذاران سینمای آمریکا و هالیوود که یک جهودزاده بود، درسال 1915، با فیلم «تولد یک ملت» به توجیه تبعیضنژادی پرداخت و به این ترتیب بنمایه سینمای آمریکا را با نگاه سیاسی رقم زد!
ورود سینما به ایران نیز برپایه رویکرد سیاسی بود.
آوردهاند؛ در سفر مظفرالدین شاه - این پادشاه سست اراده قجری- به فرانسه، فراماسونرهای اطراف چون ظهیر الدوله، وی را تشویق به خرید دستگاه سینماتوگراف کردند.
عمله فراماسونری بر آن بودند که ابزار سینما میتواند در تغییر مذاق مخاطب ایرانی و بسط فرهنگ غربی و دگرگونی سبک زندگی ایرانی- مذهبی، مفید واقع شود.
اظهار ارادت سازنده فراماسون دختر لر- ابوالحسین سپنتا فرد نزدیک به تشکل فرماسونری انجمن آکابر پارسیان هند به رضا میرپنج به عنوان فردی دینستیز، خبر از وجه سیاسی جریان اولیه سینمای ایران میدهد.
نمونهی بارزتر دینستیزی در همان سالهای نخست ورود سینما به ایران، فیلم حاجی آقا اکتورسینما (آربی آوانسیان-1311) است که به شکل مستقیم دین و جامعه دینی- ایرانی را هدف میگیرد.بعدها نیز پهلوی دوم، با تقویت جریان موسوم به فیلم- فارسی و با همکاری سرمایهداران بهائي نظیر مهدی میثاقیه، ابزار سینما را در جهت ترویج اباحهگری و رنگ باختگی دین و گرایش دینی، بکار گرفت تا پایههای سلطنت غیرالهی، تکانهای را تجربه نکند.
درسال 1357، سینمای ایران از «سکس» و «خشونت» و «کلاه مخملیها» فاصله گرفت.
فیلمهای دهه 60 مانند، برنج خونین (امیر قویدل)، سناتور (مهدی صباغزاده-1362)، تشریفات (مهدی فخیمزاده-1364) و... مصادیق سینمای سیاسی قلمداد میشوند که جملگی راوی ستم حکومت پهلوی دوماند و با دور شدن از دهه 60، سینمای سیاسی در ایران که توقع بود در خدمت گسترش و تقویت گفتمان انقلاب اسلامی خلاصه شود، رنگ باخت تا اینکه پس از فتنه 88، بازهم سینمای سیاسی خود را به رخ کشید.حاصل رویکرد سینما به فتنه 88، فیلمهای حامی فتنه مانند خیابانهای آرام (کمال تبریزی- با تهیه کنندگی محمود رضوی) و ضدفتنه مانند قلادههای طلا (ابوالقاسم طالبی) بود.
با این وصف، سینمای سیاسی در ایران اگر در سالهای پیش از پیروزی انقلاب در خدمت دستگاه پهلوی اول و دوم بود، در سالهای پس از پاگیری انقلاب 57، مجال جدی ظهور نیافت و بطور کامل در خدمت گفتمان انقلاب اسلامی نبود. به عبارتی دستگاه فرهنگی کشور نتوانست از ظرفیت سینما در جهت آرمانها و اهداف سیاسی (و الهی) بهره گیرد.
کمبود سینماگر مسلط به تحلیل سیاسی و نبود سیاستهای حامی و درک نشدن ضرورت تپندگی سینمای سیاسی از طرف سینماگران و سیاستگذاران و کارگزاران فرهنگی، اصلیترین دلایل جدی نبودن سینمای سیاسی در ایران است.
سینمایی که اثری مانند« قلادههای طلا »ثابت کرد در صورت حرفهای بودن، مخاطبان انبوهی دارد.