رمز تغییر حال ما زهراست(چشم به راه سپیده)
سر سفره زهرا(س)
قلبم چو کویر و چشمهایم دریاست
یک سال گذشت و غصههایم برجاست
ای کاش کنار هفتسینم بودی
این سفرهی ما بدون تو بیمعناست
امسال بیا منتقم آل علی
امسال به نام مادر تو زهراست
امسال سر سفرهی زهرا هستیم
«سالی که نکوست از بهارش پیداست»
این فاطمیه کنارمان میآیی؟
با شوق ظهور روضه خواندن زیباست
امروز برای مادرت خیمه زدی؟
ای وای امام بینشانم تنهاست
فردا به کدام رو به رویت نگرم؟
فردا که حساب حشر هم دست شماست
امسال بیا برای ما گریه نکن
تو گریه نکن عزیز، مشکل از ماست
عبدالحسین مخلصآبادی
***
لبریز از نور
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از رد پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
تو از تورات و انجیل و زبور، از نور لبریزی
تو قرآنی، زمین مات شکوهت، آسمانها هم
جهان نیلیست طوفانی، جهان دلمرده ظلمانی
تویی تو نوح،موسی هم، تویی تو خضر، عیسی هم
نوایت نغمهی داوود، حسنت سورهی یوسف
مرا ذوق شنیدن میکشد، شوق تماشا هم
«تو آن ماهی که در پایت تلاطم میکند دریا»
من آن دریای سرگردان دورافتاده از ماهم
اسیر روی ماه تو، هوا خواه نگاه تو
نشسته بین راه تو نه تنها من که دنیا هم
تمام روزها بیتو شده روز مبادا «نه»
که میگرید به حال و روز ما روز مبادا هم
همه امروزها مثل غروب جمعه دلگیرند
که بیتو تیره و تلخست چون دیروز فردا هم
جهانی را که پژواک صدایت را نمیخواهد
نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم نمیخواهم
سیدمحمدجواد شرافت
***
عید آمد و...
با گردش روزگار دمساز نشد
با صبح و پرندهها همآواز نشد
بیروی تو ای بهانه زیستنم
عید آمد و سال عشق آغاز نشد
عبدالرحیم سعیدآبادی
***
وقتی که میآیی
در چشمهایت شعر داری ماه کنعانی
بلبل به لکنت میفِتد وقتی غزلخوانی
بالا بلندی دست ما هم گاه کوتاهست
خورشید میماند برای پرتوافشانی
یوسف که زیبا نیست وقتی چهره بگشایی
انگار خورشیدی نشسته روی پیشانی
در گامهایت باغهایی میشکوفد سبز
زیرا شما اولاد دریا... آب و بارانی
ما در کویری خشک... تنها با دهانی باز
امیدمان اینست... تا آبی بنوشانی
تاریک شد وقتی که رفتی ماه هم کوچید
باید شما خورشید را بر ما بتابانی
با یاسها هم نسبتی با گل که خویشاوند
حتی مسیر باغها را خوب میدانی
ما انتظارت را غروب جمعهها داریم
وقتی بیایی جشن میگیریم و مهمانی
مجتبی اصغری فرزقی