kayhan.ir

کد خبر: ۴۰۶۲۴
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۵

دست‌های باز در بستر قانون(نگاه)


محمود عباس‌زاده مشگینی
رئيس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام درگفت‌وگو با روزنامه آفتاب یزد به مواردی اشاره کردند که به نظر نگارنده عاری از ابهام نیست و احتمالا سؤالاتی در اذهان ایجاد می‌نماید، آقای هاشمی رفسنجانی اظهار داشته‌اند که حسن روحانی رئيس‌جمهوری کشورمان بیش از حد قدرت اجرایی به مردم وعده داده است و سپس تاکید می‌کنند که باید دستش را باز بگذارند که به آنها عمل کند!
درباره این قسمت از بیانات آقای رفسنجانی به طور طبیعی سؤالی که مطرح می‌شود این است که منظور از «وعده بیش از حد قدرت اجرایی» که آقای روحانی، به ‌زعم ایشان به مردم داده است چیست؟ آیا منظور وعده‌هایی است که مسئولیت تحقق آن طبق قانون اساسی فراتر از حیطه اختیارات قوه مجریه است؟ اگر پاسخ مثبت است اصولا باید روشن شود که در چنین شرایطی تکلیف قانون اساسی و اصل قانون‌گرایی چه می‌شود؟‌ ولی اگر عمل به وعده‌ها در چارچوب اختیارات و وظایف قانونی قوه مجریه و رئيس جمهور محترم است طرح مطالبه اختیار بیشتر و «باز گذاشتن دست رئيس‌جمهور» با چه انگیزه‌ای طرح می‌شود؟
البته برخی  از صاحب‌نظران سیاسی اعتقاد دارند که طرح موضوع «وعده بیش از توان اجرایی روحانی به مردم» احتمالا مقدمه‌ای برای توجیه ناکارآمدی‌ها و ناکامی‌ها و ضعف تدابیر و سیاست‌های دولت در آینده است که تحلیل و قضاوت درباره آن را به آینده موکول می‌کنیم که زمان هم در شفاف شدن موضوع کمک کند.
آقای هاشمی ‌رفسنجانی اضافه می‌نماید، اگر دست آقای روحانی باز باشد مسئله سیاست خارجی در حال حاضر مسئله مهمی است به دلیل اینکه از سمت سیاست خارجی فشار بدی روی مردم است و اگر آن مسئله حل شود ایشان می‌تواند روی وعده‌های اشتغال، عمران و آبادی و هر آنچه وعده داده بود به خوبی پیش رود.
درخصوص این قسمت از نظرات آقای هاشمی گفتنی است اولا آقای حسن روحانی در طول تاریخ بعد از انقلاب اولین رئيس جمهور و دولت یازدهم اولین دولتی است که رسما از طرف نظام اجازه مذاکره با کشورهای غربی و حتی آمریکا را کسب کرده است، «نرمش قهرمانانه»‌ به منزله عنوان و مجوز و تاکتیک یا شیوه برخورد در عرصه سیاست خارجی به‌ویژه در مواجهه با غرب و آمریکا است که متناسب با رویکردها و شعارهای انتخاباتی رئيس‌جمهور محترم پیش پای دولت گذاشته شد، فضایی که به هر دلیلی در اختیار هیچ دولتی گذاشته نشده بود و صد البته حمایت‌های مستمر مقام معظم رهبری از تیم مذاکره‌کننده یک امر کاملا روشنی است که نشان‌دهنده اعتماد نظام به دولت است، هر چند معظم له به کرات در کنار ابراز حمایت از برنامه‌ها و اولویت‌های دولت و تیم مذاکره‌کننده گوشزد فرموده‌اند که آمریکا قابل اعتماد نبوده و به حق راهبرد توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور را از مسیر «اقتصاد مقاومتی» ترسیم فرموده و پیوسته بر آن تاکید نموده‌اند. به‌طوری که غالب مدیران ارشد دولت حتی خود رئيس جمهور محترم بارها و بارها در قبال اعتماد و اعطای اختیار مذاکره با غربی‌ها و حمایت‌های مستمر معظم‌له از دولت و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای تقدیر و تشکر کرده و حتی در برخورد با منتقدان سیاست خارجی دولت به این حمایت‌ها متمسک شده‌اند!
بنابراین اگر آمریکایی‌ها در ادعای خود مبنی بر داشتن حسن‌نیت در مذاکره صداقت داشته باشند، برای حل و فصل مسائل و سوءفهمشان از طرف جمهوری اسلامی ایران هیچ منعی (جز منافع ملی و خطوط قرمزی که جزیی از ماهیت نظام و انقلاب و فی‌الواقع از اولویت‌ها و ارکان مطالبات مردم است) وجود ندارد، لذا اگر از منظر اصول و اقتصاد سیاسی، تنگناهای اقتصادی کشور و تحقق وعده‌های دولت محترم در بخش اقتصاد- و به تعبیر آقای هاشمی در حوزه اشتغال و عمران و آبادی- به شرط مذاکره و ارتباط با غربی‌ها قابل حل باشد اصولا باید نشانه‌هایی از این گشایش الان در اقتصاد کشور دیده می‌شد و شاید هم معجزه صفر شدن نرخ تورم در بهمن ماه و عبورکشور از دوره رکود که رئیس جمهور محترم خبر آن را دادند از برکات و در سایه همین مذاکرات و ارتباط است و صد البته اگر چنین باشد اصولا دیگر نگرانی آقای هاشمی و طرح مطالبه اختیار بیشتر و «باز گذاشتن دست دولت» محمل چندانی نخواهد داشت، مگر اینکه داده‌ها یا بخشی از داده‌ها واقعیت نداشته باشد که در آن صورت مسئولیت آن با مرجع و منبع داده‌هاست!
مروری بر رفتار آمریکا در 36 سال گذشته با ملت و انقلاب ایران (چه در مقاطعی که دولت‌های مستقر در جمهوری اسلامی ایران مانند دولت آقای روحانی و دولت آقای خاتمی سعی می‌کردند «تنش‌زدایی با غرب» را در راس شعارهای خود قرار دهند و چه در مقاطعی که دولت‌ها توسعه و استقلال کشور را با رویکرد درونزا پیگیری می‌کردند) عملا اثبات می‌کند که دشمنی و کینه آمریکا با ملت ایران همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید فرمودند «اصل انقلاب اسلامی» است به همین دلیل آنها اساسا با هرگونه توسعه و پیشرفت و تقویت جمهوری اسلامی و منافع ملت ایران مخالف هستند ولو اینکه با منافع ملی آمریکا (به مفهوم عرفی آن) ناسازگار هم نباشد و شکی نیست که دنبال تضعیف کشور هستند. امروزه دیگر هیچ تردیدی برای اهل بصیرت نمانده است که پشت سر تمام مزاحمت‌ها و گرفتاری‌های بین‌المللی و منطقه‌ای و حتی داخلی جمهوری اسلامی ایران اعم از جنگ سخت و نرم و غیره از موارد جزئی تا کلی، مستقیم و غیرمستقیم، کمابیش دست و اراده شیطنت‌آمیز آمریکایي‌ها به نوعی دخالت داشته است. فراموش نشده است که شدیداللحن‌ترین و گستاخانه‌ترین قطعنامه علیه جمهوری اسلامی ایران آن هم بعد از بیانیه تهران، به فاصله حدود یک سال پس از توافق بروکسل در دولت خاتمی صادر شد و در زمان دولت ایشان، گستاخانه کشور ما را محور شرارت نامیدند، در شرایطی که طبق خواست آنها، از طرف ایران غنی‌سازی کاملا تعلیق و پروتکل الحاقی هم پذیرفته شده بود. بنابراین تجربه ثابت کرده است که هر چه در مقابل زیاده‌خواهی سرقفلی‌داران کاخ سفید کوتاه آمد‌ه‌ایم و دست این موجودات را بیشتر و با اعتماد فشرده‌ایم، زیر آن دستکش مخملین ذات و ماهیت زهرآگین و چدنی دست طرف را ملموس‌تر لمس و درک کرده‌ایم و عملا اثبات شده است که رهبر معظم انقلاب حقایق موجود را در خشت خام هم می‌بیند!
در قسمتی دیگر از همین مصاحبه روزنامه آفتاب یزد از قول آقای رفسنجانی می‌آورد: رابطه ایران و آمریکا باید برقرار شود، من در زمان امام هم نامه نوشتم و هفت مورد را نام بردم و از ایشان درخواست کردم در زمان حیاتشان آنها را حل کنند چون معتقد بودم بعد از ایشان این مسائل به عنوان یک ممنوع دائمی می‌ماند و کسی جرات نمی‌کند آنها را حل کند.
 ایشان (امام راحل) چند مورد را عمل کردند این یک مورد را کاری نکردند در آن زمان البته یک جمله‌ای را هم گفتند که اگر آمریکا آدم بشود ما که نمی‌خواهیم تا همیشه دشمنی داشته باشیم. این «آدم شدن» مفهومش روشن بود یعنی زور نگوید، استکباری با ما برخورد نکند و نخواهد بر ما سیادت داشته باشد. خوب من هم نظرم همین است اگر آمریکا حاضر باشد که با موضع متساوی با ما کار کند من دلیلی نمی‌بینم که رابطه برقرار نشود منتهی این حق دیگران است و من نمی‌توانم به حق دیگران عمل کنم.
به نظر نگارنده این قسمت از نظر آقای هاشمی که عنوان می‌کنند «رابطه ایران با آمریکا باید برقرار شود»، اگر به این مفهوم است که فی نفسه «رابطه توام با احترام متقابل و تامین منافع متقابل با آمریکا»  بر «فضای اصطکاک و درگیری  و تنش با آمریکا» ترجیح دارد، این یک امر کاملا بدیهی است که به نوعی می‌شود گفت با همین نظری که خود آقای هاشمی از حضرت امام(ره) نقل می‌کنند قابل تطبیق است‌ «اگر آمریکا آدم بشود ما که نمی‌خواهیم تا همیشه دشمنی داشته باشیم.»
اما اگر- همان‌گونه که از ظاهر عبارت «رابطه ایران با آمریکا باید برقرار شود»به ویژه بدون توجه به مقدمات و توضیحات پس و پیش آن استنباط می‌شود- منظور این باشد که رابطه با آمریکا به هر قیمتی باید برقرار شود باید گفت برداشت و مفهوم این عبارت با هیچ منطقی به ویژه با منافع ملی سازگار نیست و قطعا منظور آقای هاشمی نیز اصولا نباید چنین تلقی از این عبارت باشد.
اما در خصوص قسمت دوم همین بخش از بیانات آقای هاشمی مبنی بر اینکه «معتقد بودم بعد از ایشان این مسائل به‌عنوان یک ممنوع دائمی می‌ماند و کسی جرات نمی‌کند آنها را حل کند» باید پرسید خوب اولا فلسفه این استدلال چیست؟ بدیهی است که حضرت امام(ره) به عنوان معمار و بنیانگذار انقلاب اسلامی یک شان ممتازی داشتند و مقام معظم رهبری هم پیوسته از اینکه تربیت یافته مکتب همین امام عظیم‌الشان بوده‌اند به افتخار یاد فرموده‌اند، لیکن در جایگاه ولایت‌ مطلقه فقیه دایره اختیارات تفاوتی نمی‌کند بنابراین اگر به تعبیر صریح حضرت امام(ره) آمریکا آدم شود و به تعبیر خود آقای هاشمی «زور نگوید، استکباری با ما برخورد نکند و نخواهد بر ما سیادت داشته باشد» چرا کسی جرات نمی‌کند مسئله را حل کند؟
مگر همین مسیر موجود برای دولت روحانی که با غرب مذاکره می‌کند توسط چه کسی باز شده است؟ مگر «نرمش قهرمانانه» به اذن چه کسی پیش پای دولت باز شد؟ خوب اما بدیهی است که اگر بخواهند از همین مسیر باز شده به منافع کشور و استقلال کشور و آرمان‌ها و هویت انقلاب اسلامی آسیب بزنند بدیهی است این راه مسدود می‌شود و بحمدالله جرات این کار در نظام اسلامی و ملت بزرگ ایران یک واقعیت و حقیقت بارزی است.