بهار آمد (شعر)
نصرت الله بیگی در باغی
بهار آمد و بوستان جان گرفت
شب غربت باغ پایان گرفت
بهار آمد و غنچه لبخند زد
چو با همت ابر باران گرفت
ز جام سحر مست شد لاله زار
ز باد صبا بوسه پنهان گرفت
هزار دل افسرده از داغ باغ
به باغ آمد و راه درمان گرفت
صبا تا گذر کرد بر بوستان
فضا عطر جانبخش ریحان گرفت
سرانجام، مهر بهار انتقام
ز سرمای سخت زمستان گرفت
شمیم نسیم آنچنان قد کشید
که عطرش فضای بیابان گرفت
شکوفه شکوفه به شاخ شجر
قرار از دل و جان دهقان گرفت
خوشا آنکه در موسم نوبهار
سراغ از دل دردمندان گرفت
خوشا بیگی آنکو به لبخند مهر
غبار غم از چشم گریان گرفت
بهار آمد و بوستان جان گرفت
شب غربت باغ پایان گرفت
بهار آمد و غنچه لبخند زد
چو با همت ابر باران گرفت
ز جام سحر مست شد لاله زار
ز باد صبا بوسه پنهان گرفت
هزار دل افسرده از داغ باغ
به باغ آمد و راه درمان گرفت
صبا تا گذر کرد بر بوستان
فضا عطر جانبخش ریحان گرفت
سرانجام، مهر بهار انتقام
ز سرمای سخت زمستان گرفت
شمیم نسیم آنچنان قد کشید
که عطرش فضای بیابان گرفت
شکوفه شکوفه به شاخ شجر
قرار از دل و جان دهقان گرفت
خوشا آنکه در موسم نوبهار
سراغ از دل دردمندان گرفت
خوشا بیگی آنکو به لبخند مهر
غبار غم از چشم گریان گرفت