نگاهی به سی و دومین جشنواره تئاتر فجر بخش اول
جشنواره در قیل و قال حواشی
علیرضا آل یمین
سی و دومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر یک هفتهای است که شروع شده، اهالی تئاتر را در این یک هفته میتوان در رفت و آمد بین تئاتر شهر و تالار وحدت، مجموعه ایرانشهر و چند سالن نمایش کوچک و بزرگ دیگر دید. تئاتر فجر مهم ترین رخداد تئاتری ایران است. هرچند برگزاری جشنواره تئاتر فجر کم و بیش چون سنوات گذشته با حواشی عجیب و غریب روبه روست یا در اجرای آن ضعفهایی دیده میشود اما اینها از اهمیت آن کم نمیکند. تغییر مدیر مرکز هنرهای نمایشی یک هفته قبل از شروع جشنواره و تغییر دبیر جشنواره که آن هم با چالشهای زیادی روبه رو بود، باعث شد جشنواره سی و دوم با ترس و لرز شروع به کار کند. اینکه چرا معاونت هنری وزارت ارشاد با تاخیری حدودا سه ماهه و دقیقا چند روز پیش از شروع جشنواره اقدام به ایجاد تغییرات در مرکز هنرهای نمایشی کرد موضوع این یادداشت نیست اما موضوعی است که ذهن اهالی تئاتر را در ایام جشنواره مشغول کرده است.
جدول اجرای نمایشها به گونهای تنظیم شده است که مخاطبان از دیدن بسیاری از آثار جا میمانند. در این جا اشاره کوتاهی به نمایشهایی که طی هفته اول جشنواره به اجرا درآمده و موفق به تماشای آنها شدهام میکنم.
دایی وانیا
اکبر زنجانپور کارگردان و بازیگر نمایش دایی وانیا یکی از پیشکسوتان و استخوان خرد کردههای تئاتر است. اتفاقا آنتوان چخوف نیز در عرصه نمایشنامه نویسی چنین شرایطی را، البته در جهان دارد. شاید به خاطر همین انتظار میرفت با تلفیق این بهترین ها و برترین ها در نمایش دایی وانیا که در سه روز آغازین جشنواره در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شد شاهد اثر بهتری باشیم. دایی وانیا توقعات مخاطب را از یک متن ایده آل و یک بازیگر کارگردان خوب، برآورده نکرده است شاید به جز زنجانپور شاهد بازی خوبی از سایر بازیگران نیستیم. نوع لباس وادبیات گفتاری شبیه به آن چیزی ست که در نمایشنامه ترسیم شده اما حرکات و لحن بیان بازیگران با لباس و شخصیت و تصوری که بیننده از فضای نمایشنامه دارد هماهنگ نیست. از سوی دیگر با توجه به اینکه کارگردان سعی کرده است از هر حیث به متن وفادار باشد دلیل استفاده از طراحی صحنه متفاوت و نامناسب برای مخاطب پوشیده میماند. صحنهپردازی چوبینِ زمختی که کارکرد ویژهای در اجرا ندارد و اتفاقا به وضوح باعث به هم خوردن تعادل بازیگران در رفت و آمد هم میشود. اما سؤال اصلی برای نگارنده انتخاب نمایشنامههای خارجی برای اجرا و نسبت آن با مسائل امروز جامعه ماست. آیا این که یک نمایشنامه زیبا، قدرتمند و معتبر است میتواند دلیل خوبی برای اجرای مجدد آن در جامعهای باشد که مسائل مطروحه در نمایشنامه چندان به آن ارتباطی ندارد؟ یا اینکه برای انتخاب یک متنِ خصوصا خارجی، نسبت آن با ضرورتهای جامعه هدف نباید مورد توجه قرار گیرد؟ البته طرح این سؤالات و پاسخ به آنها مجال دیگری میخواهد که به بررسی مفصل آن پرداخته شود و مورد توجه قرار گیرد.
افسونگر
مهدی کوشکی نویسنده و مصطفی کوشکی کارگردان افسونگر است. قابلیتهای متن را اما فراتر از کارگردانی میتوان حس کرد. متن ظرفیتهایی داشته است که در اجرا ناکام مانده. 15 دقیقه اول نمایش بدون هیچ حرکتی و به کندی در یک دیالوگ دوسویه پیش میرود که تماشاچی برای پایان آن لحظه شماری میکند دختری که در یک دکه روزنامه فروشی، پنهانی نشسته است و با پسر مورد علاقه اش حرف میزند. اما هم حرفها به خودی خود کشش پیش برندگی تماشاچی را ندارد و بدتر از آنکه بازی ها نیز چنان گیرا نیست که مخاطب را میخکوب کند. هرچند در صحنه دوم سعی شده این فضا کمی تغییر داده شود تا هم با گسترده شدن محیط بازی و هم با حضور بازیگران تواناتر رخوت صحنه اول زدوده شود. کارگردان اما تمام حرکات را در عرض صحنه چیده بود.یک درِ ورودی در سمت راست و درِ اتاق در سمت چپ صحنه و مبلمان در وسط حرکت بازیگران را در خط عرضی صحنه محدود کرده بود بدون آنکه تمهید دیگری برای تغییر در میزانسن ها اندیشیده شود. ضمن اینکه بازی ها حتی در اوج هم دارای انرژی کافی برای تحریک و تهییج تماشاچی نبودند. و هر چند خلأهایی هم در آن وجود داشت که بیننده را در مرز ندانستن روابط بین آدمها رها میکرد اما با وجود این، بار پیش برندگی نمایش را باید بر دوش متن دانست.
تا اینجای جشنواره گمانم اگر از مشتریان هر روز جشنواره سؤال شود که کدام نمایش خوب و درخور را دیدهاند با تعلل و اکراه بتوانند یکی، دو اثر را نام ببرند. اما باید تا روز آخر نمایشها را دید تا شاید در هفته دوم جشنواره شاهد آثار بهتری باشیم.