kayhan.ir

کد خبر: ۳۸۹۶۵
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۵

نشان‌های جعلی در دست ستارگان جعلی!

پژمان کریمی

 یکی از ارزش‌های خبری امپریالیسم خبری، «ستاره‌سازی» است. بر پایه این ارزش، رسانه‌های امپریالیستی، از یک فرد- با هر میزان توان و ظرفیتی- ستاره‌ای موفق و محبوب می‌سازند.
گمان این است یک ستاره، چون نماد موفقیت به شمار می‌آید، در قله محبوبیت ایستاده است، پس حرف و رفتار و اثرش، الگو به نظر می‌آید و تاثیرگذار می‌شود. مردم او را می‌پذیرند و به عنوان یک نخبه و مرجع، تحسین می‌کنند و چشم‌ به او دارند!
در حیطه فرهنگ و به طور مشخص‌تر؛ هنر (و البته صنعت) جذاب سینما، ستاره‌سازی مبتنی بر امپریالیسم خبری، رویدادی روشن و معمول است. از همان سالهای نخستین پیدایی سینما، حلقه‌ای در سینمای آمریکا شکل گرفت که ماهیت آن «سیاسی» بود. به گفته‌ای؛ فیلم نژادپرستانه «تولد یک ملت» به کارگردانی «دیوید گریفیث» خبر از ظهور سینما و سینماگر سیاسی داد. خیلی زود، با تحسین فراوان از فیلم و سازنده صهیونیست آن، مصداق ستاره‌سازی رسانه‌ای با ماهیت سینمایی، رخ نمود!
ستاره‌های سینمایی- یا بهتر بگوییم ستاره‌های جعلی- مانند بازیگران بی‌اراده یا عروسک‌های نخی به میدان هنر و فرهنگ رانده شدند و بازی داده شدند، تا سناریوهای سیاسی، از رهگذار تهاجم و استیلاجویی فرهنگی، پیاده شوند و به بار بنشینند.
کمپانی‌های صهیونیستی بزرگ فیلم‌سازی یکی پس از یکی در آمریکا پا گرفت. غفلت و بضاعت سینمایی اروپا موجب شد، سینمای آمریکا در پس جنگ جهانی دوم، به تسخیر تالارهای سینمایی غرب و سپس تمامی جهان، موفق شود.
کمپانی‌های «پارامونت»، «یونیورسال»، «برادران وارنر»، «فاکس قرن بیستم»‌ و... تنها بخش‌هایی از امپراطوری رسانه‌ای صهیونیستی بودند که ستاره‌سازی یک استراتژی جدی و کلان آنها به حساب می‌آمد و می‌آید! وقتی سر و کله رونالد ریگان- بازیگر هالیوودی- در دنیای سیاست پیدا شد، جیمی کارتر رئيس جمهور آمریکا، فکرش را نمی‌کرد که روزی جانشین او در کاخ سفید، یک بازیگر درجه دوم سینما شود!
در هالیوود یک قانون نانوشته وجود دارد:
-‌ «زنهای بازیگر، پس از سی سالگی کنار گذاشته می‌شوند!»
اما این قاعده تنها در نسبت با محول کردن نقش‌های اصلی صادق است! چرا آنجلینا جولی- بازیگری که در آستانه 40 سالگی است- هنوز نامی دارد؟ هنوز سینما و رسانه‌های آمریکا، نام جولی را با صدای بلند به زبان می‌آورند؟ پاسخ زیاد سخت نیست!
جولی که گفته می‌شود در گذشته همکار «C.I.A» بوده است؛ حالا در نقش یک سیاست‌پیشه و فعال به اصطلاح صلح جهانی، برای آن دستگاه سیاسی ایفای نقش می‌کند، که برای آن تربیت شد و در مسیر آن، هدف «برجسته‌سازی» قرار گرفت. رسانه‌ها او را بزرگ‌تر از آن چیزی که در دنیای بازیگری نشان می‌داد، معرفی کردند و به باورها، تحمیل نمودند!
نام «ناتالی پورتمن» را نیز می‌توان به میان آورد. پورتمن در دامان یک خانواده جهود، در بیت‌المقدس به دنیا آمد. پورتمن، هنوز به مثابه ستاره‌ای قلمداد می‌شود که مبلغ فرهنگ صهیونیستی است.
«مدونا» که رسانه‌های آمریکایی از او به عنوان ستاره موسیقی و بازیگری نام می‌بردند، از شیفتگان و مبلغان فرقه شیطانی کابالا به شمار می‌آید.
یا ستاره‌ای جعلی به نام جانی دپ! او که یک شیطان‌پرست علنی است هر اندازه به شهرت‌اش افزوده شد، پیام سیاسی اما به ظاهر شخصی خود را- در قالب شیطان‌پرستی- به مخاطبان و دوستداران‌اش عرضه کرد.
در حیطه سینما، رسانه‌ها در ستاره‌سازی تنها نیستند. آیین‌ها و جشنواره‌ها به کمک آمده‌اند.
آیین‌ها و جشنواره‌ها، عناصر مستعد بازی خوردن را شناسایی و معرفی می‌کنند. سپس این رسانه‌ها هستند که به طرح و تحسین مشغول می‌شوند تا در نهایت، ستاره‌ای جعلی را از بطن «تحمیل و استحمار فکری» مخاطب بیرون کشند و آماده «بازی خوردن و بازی دادن» نمایند.
یکی از آیین‌ها و جشنواره‌ها، «اسکار» است!‌«کن» است! ... «برلین» است!
جشنواره برلین در آخرین دوره خود، فیلم ضعیف و احمقانه «تاکسی» را تحسین کرد و به سازنده آن، خرس طلایی جایزه داد!
تحسین کرد و جایزه داد تا مخاطب داخل ایران و بلکه جهان، دریافت کننده خرس طلایی را یک ستاره، یک نخبه، یک حجت پندارد و فرض نماید تا عمل مجرمانه فیلم‌ساز- در سیاه‌نمایی علیه جمهوری اسلامی ایران- حکمی مستدل قلمداد شود. تا ساخت غیرقانونی یک فیلم، حق جلوه کند. تا مجازات قضایی «مجرم»، سرکوب اندیشه او در سایه نظامی قرون وسطایی! تلقی شود.
به واقع در جشنواره امسال برلین، فیلمی جذاب نسبت به فیلم تخت و جعلی «تاکسی»، وجود نداشت و به نمایش درنیامد؟
آیا هر فیلم‌سازی، با ارتکاب هر نوع جرمی، باز فیلم‌ساز برجسته و قابل احترامی به شمار می‌آید؟ آیا هر فیلم‌سازی که بدون مجوز فیلم بسازد، شایسته تکریم است؟
آیا ستاره معرفی کردن فیلم‌سازی درجه چندم که کارهایش از مخاطب بی‌بهره است، اثبات سیاست‌پیشگی برلین‌نشینان و بی‌ارزش بودن خرس هر چند طلایی فاشیستهای سینمایی معنا نمی‌گردد؟!
امپریالیسم خبری، کارکرد خود را از دست داده است! به گفته‌ای؛ تحمیق رسانه‌ای مختص به دورانی بود که گوبلز و گوبلز، با «دروغ بزرگ» طرح‌های نازیستی را توجیه می‌کرد!
مخاطب، دیگر یک دریافتگر منفعل در برابر پروژه فریب و فرآیند «ستاره‌سازی» تلقی نمی‌شود!
مخاطب جهانی آگاه‌تر شده است و چون آگاه‌تر است، راه تحمیق دشوار و ناهموار است!