نهیلیسم اجتماعی تنها دستاورد بخش خصوصی در جشنواره فجر
مسعود قدیمی
نهیلیسم اجتماعی و یاس مفرط در آینده نگری ، مهم ترین پیام آثار سینمایی جشنواره فجر امسال بود. بورژوازی منفعل و شبه ابسورد آثاری چون "بهمن” ، "جامه دران” ، "شکاف” و همچنین بورژوازی بحران زده و رو به انحطاط "عصر یخبندان” و "رخ دیوانه” در کنار نهیلیسم مرگ آور آثاری چون "من دیگو مارادونا هستم” ، "چهارشنبه 19 اردیبهشت” ، "اعترافات ذهن خطرناک من” و یا "بوفالو” در کنار ابتذال "ایران برگر” جملگی نشان دهنده آشفتگی و هذیان شبه ابسورد فرهنگ خصوصی سازی شده هم اکنون ما است.
ویژگی بارز و حضور پررنگ این یاس و انفعال در جشنواره امسال در کانون دولتی است که شعار "امید” را پیشه نموده و این نمایان گر عمق تناقض مابین صورت فریبنده نئولیبرالیسم و جریان فرهنگی- خصوصی بیرون آمده از دل آن است.فرهنگ خصوصی سازی شده از سوی کانون های صاحب سرمایه همچون بانک پاسارگارد(که سرمایه گذاری برخی از فیلم های مذکور را بر عهده داشت) نه تنها هیچ نشانی از فرهنگ انقلاب اسلامی ندارد بلکه در مقابل این گفتمان ایستاده است. ترویج انفعال و وادادگی یعنی تسلیم در برابر سکولاریسم وابسوردیم و این دقیقا پدیده ای بود که انقلاب اسلامی در برابر آن طغیان نمود. پدیدار شدن بانکهای خصوصی در راستای سیاست های نئولیبرالی در عرصه فرهنگ است. مهم ترین وظیفه نهاد های مالی خصوصی تامین سود و حفاظت از سرمایه انباشت شده سرمایه داری است و به همین دلیل مهم ترین دستاورد تولیدات مورد حمایت چنین نهاد هایی حمایت از منافع بورژوازی است نه منافع ملی.
انفعال در سینمای روشنفکری نشانه بی تاریخی بورژوازی است و این پدیده ای است که در تمام کشورهای صاحب سینمای آسیای شرقی و خاورمیانه در حال وقوع است. به عنوان مثال آثار فیلمساز ابسوردی چون «نوری بیگل جیلان» دقیقا در برخورد با نئولیبرالیسم حزب اعتدال و توسعه و سیاستمدارانی چون عبدالله گل و اردوغان قرار می گیرد و دچار انفعال شدیدی است. حضور ابسوردیسم و رخوت اجتماعی پدیده فرهنگی تمامی دولتهایی است که با شعار توسعه و امید اما با تکیه بر رواج اندیشه نئولیبرالی، بحران اجتماعی را پدید می آورند که نتیجه تناقض روز افزون شعار آنان است. این پدیده در اروپا از دهه 60 میلادی به تعبیر متفکرانی چون فردریک جیمسون و یا ارنست مندل با عنوان فرهنگ پست مدرنیسم ظهور نمود. زیرا تنها با یک حربه رسانه ای عوام فریبانه می توان طبقات حداکثری در تنگنای معیشتی را مفتون بورژوازی منفعل و بی تاریخ قرار داد تا سهم سرمایه داری خصوصی را از آنان گرفت. اکنون دیگر آن زمان نیست که قهرمان فیلم "تنگسیر” و یا "سفر سنگ” قیام کند تا استثمار را ریشه کن سازد. نئولیبرالیسم یعنی استعمار پنهان و امپریالیسم بدون مستعمره. سیاست زدایی از چهره فرهنگ و به تبع آن خصوصی سازی فرهنگی در راستای این سیاست زدایی است و این چهره به غایت فریبنده نئولیبرالیسم فرهنگیاست. زمانی که به آرایش سیاسی امروز ایران نگاه میکنیم با چهره مبهمی از شعارهای اعتدال ، شکوفایی ، تدبیر و... روبرو می شویم و هیچ رابطهای مابین آنان با مشکلات اقتصادی نمی یابیم و این دقیقا صورت متناقض نئولیبرالیسم است. ظهور در عرصه فرهنگ، مهم ترین استراتژی نئولیبرالیسم است که به تعبیر آنتونیو گرامشی "فرهنگی شدن سیاست” است و این یعنی غیر قابل حل شدن آن. هنگامی که شعار عدالت با بی اعتبار نمودن عملکرد دولت پیشین مبدل به یک حربه از کار افتاده شد، عرصه برای ظهور شعار آزادی در عین سلطه طبقه صاحب سرمایه و صاحب قدرت از طریق خصوصی سازی و تحمیل ریاضت اقتصادی حداکثری به اقشار کم درآمد در عین سود آوری حداقلی، گسترده میگردد و آن هنگام است که طبقه فاقد سرمایه تنها یک گزینه را باید انتخاب کنند و آن سرمایه داری خصوصی شده نئولیبرالی با شعار اعتدال است.
و اینگونه می شود که آثار سینمایی به نمایش درآمده در سی و سومین جشنواره فیلم فجر خبر از انفعال و یاس مفرط میدهند و در فیلمی چون "عصر بخبندان” چهره بی پرده بورژوازی نمایان می شود. به طور کلی جریان سینمایی برآمده از خصوصی سازی، در مسیر بن بست اجتماعی – فرهنگی ناشی از آن قرار می گیرد و روز به روز میزان یاس، تلخکامی و نهیلیسم نهفته در آن پر رنگ تر و رنج آور تر می شود و این صراحتا در تضاد با هنر متعهدانه و مبارزه جویی است که مورد نظر امام راحل بود قرار دارد؛ هنری که کوبنده سرمایه داری و اسلام تجمل و تساهل است. هنر انقلاب اسلامی فرسنگ ها با سینمای امروز جشنواره زده بخش خصوصی فاصله دارد؛ هنر انقلاب نمایانگر چهره بی عدالتی است و نه پوشاننده آن و یا انفعال در برابر آن.
ویژگی بارز و حضور پررنگ این یاس و انفعال در جشنواره امسال در کانون دولتی است که شعار "امید” را پیشه نموده و این نمایان گر عمق تناقض مابین صورت فریبنده نئولیبرالیسم و جریان فرهنگی- خصوصی بیرون آمده از دل آن است.فرهنگ خصوصی سازی شده از سوی کانون های صاحب سرمایه همچون بانک پاسارگارد(که سرمایه گذاری برخی از فیلم های مذکور را بر عهده داشت) نه تنها هیچ نشانی از فرهنگ انقلاب اسلامی ندارد بلکه در مقابل این گفتمان ایستاده است. ترویج انفعال و وادادگی یعنی تسلیم در برابر سکولاریسم وابسوردیم و این دقیقا پدیده ای بود که انقلاب اسلامی در برابر آن طغیان نمود. پدیدار شدن بانکهای خصوصی در راستای سیاست های نئولیبرالی در عرصه فرهنگ است. مهم ترین وظیفه نهاد های مالی خصوصی تامین سود و حفاظت از سرمایه انباشت شده سرمایه داری است و به همین دلیل مهم ترین دستاورد تولیدات مورد حمایت چنین نهاد هایی حمایت از منافع بورژوازی است نه منافع ملی.
انفعال در سینمای روشنفکری نشانه بی تاریخی بورژوازی است و این پدیده ای است که در تمام کشورهای صاحب سینمای آسیای شرقی و خاورمیانه در حال وقوع است. به عنوان مثال آثار فیلمساز ابسوردی چون «نوری بیگل جیلان» دقیقا در برخورد با نئولیبرالیسم حزب اعتدال و توسعه و سیاستمدارانی چون عبدالله گل و اردوغان قرار می گیرد و دچار انفعال شدیدی است. حضور ابسوردیسم و رخوت اجتماعی پدیده فرهنگی تمامی دولتهایی است که با شعار توسعه و امید اما با تکیه بر رواج اندیشه نئولیبرالی، بحران اجتماعی را پدید می آورند که نتیجه تناقض روز افزون شعار آنان است. این پدیده در اروپا از دهه 60 میلادی به تعبیر متفکرانی چون فردریک جیمسون و یا ارنست مندل با عنوان فرهنگ پست مدرنیسم ظهور نمود. زیرا تنها با یک حربه رسانه ای عوام فریبانه می توان طبقات حداکثری در تنگنای معیشتی را مفتون بورژوازی منفعل و بی تاریخ قرار داد تا سهم سرمایه داری خصوصی را از آنان گرفت. اکنون دیگر آن زمان نیست که قهرمان فیلم "تنگسیر” و یا "سفر سنگ” قیام کند تا استثمار را ریشه کن سازد. نئولیبرالیسم یعنی استعمار پنهان و امپریالیسم بدون مستعمره. سیاست زدایی از چهره فرهنگ و به تبع آن خصوصی سازی فرهنگی در راستای این سیاست زدایی است و این چهره به غایت فریبنده نئولیبرالیسم فرهنگیاست. زمانی که به آرایش سیاسی امروز ایران نگاه میکنیم با چهره مبهمی از شعارهای اعتدال ، شکوفایی ، تدبیر و... روبرو می شویم و هیچ رابطهای مابین آنان با مشکلات اقتصادی نمی یابیم و این دقیقا صورت متناقض نئولیبرالیسم است. ظهور در عرصه فرهنگ، مهم ترین استراتژی نئولیبرالیسم است که به تعبیر آنتونیو گرامشی "فرهنگی شدن سیاست” است و این یعنی غیر قابل حل شدن آن. هنگامی که شعار عدالت با بی اعتبار نمودن عملکرد دولت پیشین مبدل به یک حربه از کار افتاده شد، عرصه برای ظهور شعار آزادی در عین سلطه طبقه صاحب سرمایه و صاحب قدرت از طریق خصوصی سازی و تحمیل ریاضت اقتصادی حداکثری به اقشار کم درآمد در عین سود آوری حداقلی، گسترده میگردد و آن هنگام است که طبقه فاقد سرمایه تنها یک گزینه را باید انتخاب کنند و آن سرمایه داری خصوصی شده نئولیبرالی با شعار اعتدال است.
و اینگونه می شود که آثار سینمایی به نمایش درآمده در سی و سومین جشنواره فیلم فجر خبر از انفعال و یاس مفرط میدهند و در فیلمی چون "عصر بخبندان” چهره بی پرده بورژوازی نمایان می شود. به طور کلی جریان سینمایی برآمده از خصوصی سازی، در مسیر بن بست اجتماعی – فرهنگی ناشی از آن قرار می گیرد و روز به روز میزان یاس، تلخکامی و نهیلیسم نهفته در آن پر رنگ تر و رنج آور تر می شود و این صراحتا در تضاد با هنر متعهدانه و مبارزه جویی است که مورد نظر امام راحل بود قرار دارد؛ هنری که کوبنده سرمایه داری و اسلام تجمل و تساهل است. هنر انقلاب اسلامی فرسنگ ها با سینمای امروز جشنواره زده بخش خصوصی فاصله دارد؛ هنر انقلاب نمایانگر چهره بی عدالتی است و نه پوشاننده آن و یا انفعال در برابر آن.