نگاهی به زندگی دستفروشی و هزار و یک خم ساماندهی ( بخش پایانی )
یک بام و دو هوای ساماندهی در فصل بساطیها (گزارش روز)
گالیا توانگر
روزهای پایانی سال که فرا میرسد، بازار بساطیها و دست فروشیها نیز داغ داغ میشود.
حالا فارغ از اینکه چقدر ازدحام دست فروشان در اماکن عمومی میتواند سد معبر ایجاد کرده و متعاقبا بر بار ترافیکی خیابانهای شهر بیفزاید، این گونه فروش اجناس هم به دلیل ارزان بودن قیمتها و هم به دلیل تنوع اجناسی که در بساطهای مختلف پیش روی مشتریان چیده شده اند، برای مردم جذابیت خاص خود را دارند.
بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم در روزهای پایانی سال با پدیده رونق دست فروشیها روبروییم. شهرداری همواره سعی داشته با برپایی نمایشگاه فصلی در ایام خاص سال بویژه عید نوروز به کمک خریدهای شهروندان بیاید. اما فراموش نکنیم که تنوع، هیاهو و ارزانترین بودن در قلب بساطیهای شهر چیزهایی نیستند که از نظر شهروندان کنجکاو و جستجوگر دور بمانند.به نظر میرسد بهترین کاری که شهرداری میتواند در ایام شب عید برای ساماندهی بساطیها انجام دهد، در نظر گرفتن میادین و زمینهای خاکی بزرگ جهت تجمع بساطیها و فروش آزادانه و ارزان قیمت انواع و اقسام کالا در بدنه شهر باشد.در این بین حتی میتوان از فروشندگانی که کالاهای تولیدی خود را به میادین و زمینهای مورد تجمع بساطیها میآورند، حمایتهای ویژهای داشت.
نمونهای از جمعه بازارهایی که چند سالی است به نحو پررونقی در شهر تهران فعالیت دارند و اتفاقا جای خود را نیز در بین شهروندان به نحو خوبی باز کرده، جمعه بازار پاساژ پروانه واقع در کوچه برلن است.
در اکثر بساطهای این جمعه بازار میتوان اجناس هنری قدیمی و یا کاردست فروشندگان را دید.این قبیل بازارها باعث تقویت حس اعتماد به نفس افرادی میشود که میخواهند با اتکا به هنرها و بازوی خود برای خانواده شان کسب رزق حلال داشته باشند. ضمنا با ارائه کارهای هنری و دستی برای بازدید کنندگان اوقات به یاد ماندی و خوشی را رقم میزنند.
بنابراین نباید همه دستفروشان را افرادی با شغل کاذب معرفی کرد، چرا که آنها میتوانستهاند به جای کسب روزی حلال در پی کسب رزق از طریق خلافهای مرسوم باشند، اما سختی کار در شرایط سخت را به جان خریده و مسئولان امر باید به این قبیل افراد نگاه خاص و کمکهای ویژهای داشته باشند.
ضرورت چک کردن تاریخ مصرف اجناس فروشندگان مترو
شلوغی مترو امان مسافران را بریده و کوچکترین تلنگری به یک مشاجره عصبی طولانی تبدیل میشود. در همین حین فروشنده مترو با ساک بزرگش از در وارد شده و میخواهد به هر طریق ممکن لابه لای ازدحام جمعیت جا باز کند. یکی از مسافران به تندی میگوید:«حالا تو هم توی این شلوغی اجناس آشغال خودت را برای فروش آورده ای!»
مشاجره لفظی بالا میگیرد و درست ایستگاه بعدی فروشنده با جواب دادن تلخ و دندان شکن از مترو بیرون کشده و به دامن ایستگاه در میافتد. از این صحنهها در مترو زیادند.
لیلا آشوری یک مسافر برایمان میگوید:«آنقدر دستفروشهای مترو زیاد شدهاند که باید ناراحتیاش را مسافران متحمل شوند. به هر جهت اینطور نمیشود که اجناس بنجل و دست چندم چینی را برای فروش بیاورند و در حین رفت و آمد هایشان بین مسافران واگنها ایجاد مزاحمت داشته باشند. شهرداری باید برایشان غرفههایی در ایستگاهها در نظر بگیرد و بر روی اجناسی که ارائه میدهند، نظارت داشته باشند.
اما سودابه مراد حسنی یکی دیگر از مسافران هر روزه مترو بر این باور است که برخی از اجناسی که توسط فروشندگان مترو ارائه میشوند، هم ارزان هستند و هم از کیفت خوبی برخوردارند تا آنجا که برخی از اجناس را نمیتوان هیچ کجای دیگری جز مترو یافت.
با این حال توصیه وی خطاب به مشتریان اجناس مترو چنین است:«حتما تاریخ مصرف روی اجناس خوراکی و آرایشی و بهداشتی را کنترل کنید.»
از مارک بنگلادش تا چین
درست روبروی ورودی مترو ولیعصر بساط فروش بافتهای خارجی اش را پهن کرده است. همه رنگ و مدل از مارک بنگلادش تا چین میفروشد. آیا تاناکوراست؟ فروشنده اصرار دارد که بقبولاند به هیچ وجه ! تنها اجناسی هستند که ته انبار باقی ماندهاند. داد که میزند و جملاتی برای تبلیغ کارش میگوید؛ مشتریها را به خنده وا می دارد .چون همه جملاتش بار طنز دارند. فروشنده برایمان میگوید:«شغل اصلیام چیز دیگری ست. این لباسها را از یک دست میخرم و بعد از ظهرهایی که باد و باران نباشد، با کمی سود میفروشم. عایدی اش آنقدری هست که یک کمک خرجی به حساب میآید.»
در کنار همین فروشنده آنقدر بساطیها از شیر مرغ تا جان آدمیزاد میفروشند که به بازار مکارهای بدل شده است.بویژه اینکه این روزها بهانه فروش شب عید را هم دارند و این توجیه خوبی به نظر میرسد. حالا بخواهی از دل سنگفرشی که ختم به دهانه ورودی مترو میشود راه باز کنی، خودش بیست دقیقه تا نیم ساعتی طول میکشد، چون دقایقی نیز نا خواسته محو تماشا میشوی.
بیشتر فروشندگان حوالی مترو را مردان و داخل مترو را زنان شامل میشوند
الهه که یک فروشنده متروست، برایمان میگوید:«داخل مترو برای کار فروشندگان زن امنیت بیشتری دارد و همچنین از گزند گرما و سرما در امانیم. مسئولان برای ما که تولیدات دست خودمان را میآوریم و از سویی به شدت به حمایت نیازمندیم، باید غرفههای ارزان قیمت و در مکانهای مشخصی در نظر بگیرند. به خدا ما هم از سر ناچاری این گزینه آخر یعنی دستفروشی در مترو را انتخاب کرده ایم. بماند بعضی از فروشندگان برای تامین مخارج غیرضروری و جانبی شان تنها با وسوسه اینکه این کار اگر به صورت پاره وقت هم انجام بشود، در آمد خوبی دارد، راه دستفروشی در مترو را گرفتهاند.
می خواهم زندگی کنم
زیر ردیف کتابهای قدیمی که در کنار هم خوش نشسته اند، پلاستیک ضخیمی پهن کرده و یک تعداد از کتابها راهم هنوز از تپه کارتنهای موزی بیرون نیاورده است. مرد میانسالی است که به امید بیشتر دیده شدن کتاب هایش در کنار یک دکه روزنامه فروشی بساط پهن کرده و در حالی که یک استکان چای داغ را در هوای سرد هورت میکشد، گه گاهی نیز به مشتریان کنجکاو در مورد برخی عناوین کتابها توضیحاتی میدهد.
فروشنده کتابها خیلی ادبی صحبت میکند، شاید هم از برکت همنشینی با کتاب طی سالیان متمادی باشد. دل پری دارد از روزگار ناجوانمرد! برایم میگوید:« شاید همه فکر کنند دستفروشی شغل نامناسبی است، اما من این فکر را ندارم. به نظر من ما دستفروشها به آدمهایی میمانیم که همه راهها را رفته ایم و این آخرین انتخابمان بوده است. ما نمادی از آنانی هستیم که تسلیم نشدهاند و همچنان در کارزار زندگی در حال مبارزهاند. با این تعابیر دستفروشی فکر خوبیست.ترجیح میدهم یک فروشنده کتاب باشم. با لباسهایی تیره از غبار، با کلاهی پشمی کشیده بر پیشانی، با کوهی از کتابهای کهنه در کارتنهای کهنه تر.هر روز کف زمین را با یک پلاستیک بزرگ میپوشانم و یکی یکی کتابها را به روی آن میچینم. میخواهم آنها به ترتیب موضوع مرتب کنم، اما بعد فکر میکنم بطور نامنظم بچینمشان شانس بیشتری برای جذب خریدارها دارم .این گونه احتمال اینکه نگاه یکی با عنوان کتاب مورد علاقه اش گره بخورد، بیشتر است .انتخاب محل کارم در کنار دکه روزنامه فروشی هم انتخاب هوشمندانهای بوده، این هم احتمال دیگریست از دیده شدن توسط انسانهای اهل خواندن.»
دستفروشی زاییده توسعه زندگی شهری
در این بین گروهی از کارشناسان و صاحب نظران اجتماعی با نگاهی بینابینی به چالشهای زندگی دستفروشی بر این باورند که باید کمر همت به ساماندهی درست مکانی دستفروشان بست و اساسا نباید با این قشر که بیشترشان به دلیل نبود شغل و سرمایه و در پی کسب روزی حلال برای خانوادههایشان به دستفروشی روی آورده اند، برخوردهای تند و تحقیر آمیز داشت.
سید حسن موسوی چلک محقق و مددکار اجتماعی برایمان توضیح میدهد:«وقتی در هر حوزهای یک تغییر و توسعهای ایجاد میشود طبیعتا شاهد بروز پدیدههای جدید هستیم و یکی از موضوعات در یک دهه گذشته در تهران موضوع مترو و توسعه خطوط و تسهیل در تردد مردم بود که البته کارکردهای زیست محیطی هم داشت. توسعه مشاغلی که به صورت خردهفروشی انجام میشود یکی از این فرصتها بود که بیشتر در مترو انجام میشود.زنان، مردان و حتی کودکانی که در مترو اقدام به دستفروشی میکنند، بیشتر به صورت خانواده هستند یا با هم ارتباط دارند و توسط خانواده حمایت میشوند، اما آنچه مشخص است این است که اینها خیابانگرد و کارتنخواب نیستند و با این کار هزینههای زندگی خود را تامین میکنند.حتی در میان آنها زنان سرپرست خانواری یا عضوی از یک خانواده نیازمند وجود دارد که مجبور به کار کردن هستند و مترو با وجود تعداد زیاد مشتری، مکان سرپوشیدهای است که آنها را از سرما و گرما و تعرض محفوظ نگه میدارد. زیاد بودن مشتریهایی که همیشه در مترو وجود دارند، در دسترس بودن و ارزان بودن اجناسی که شاید در بیرون از مترو به سختی پیدا شود، همه از محاسنی است که دستفروشی در مترو به دنبال دارد.»
این کارشناس مسائل اجتماعی ادامه میدهد:«در کنار این نمیتوان از ساعات طولانی کار دستفروشان و تحقیرهایی که به آنان میشود گذشت، چرا که دستفروشان مجبورند برای فروش کالای خود خریداران را به هر شکلی مجاب کنند و همین فشار روانی مضاعفی را به آنان تحمیل میکند.اصولا کار کردن در خیابان چون فضای پوشیده و تعریفشدهای ندارد، میتواند آسیبزا باشد اما بهطور کلی نمیتوان گفت هرکس در خیابان و مترو و اماکن شلوغ دستفروشی میکند درگیر آسیبهای اجتماعی میشود.»
ساماندهی بهتر از تحقیر
یزدانی یک کارشناس اجتماعی با نگاه و لحن حق به جانب تری نسبت به برخورد و قضاوت در مورد شغل دستفروشی میگوید:« نهادهای مسئول ساماندهی نگاه و برخورد خوبی با دستفروشان ندارند.به نظر من دستفروشی نباید جزو مشاغل کاذب طبق بندی شود، بلکه دستفروشی شغلی است مانند همه مشاغل دیگر که بر اثر حاشیهنشینی و بیکاری به وجود آمده است. دستفروشی برای کسی که به شهر آمده و شغلی و ماوایی ندارد بهترین شغل است، چرا که میتوانست مواد فروش شود و نباید به آنها نگاه منفی داشت.»
این دست اندر کار سیاست گذاریهای اجتماعی در ادامه میگوید:«دراختیار گذاشتن غرفه میتواند مناسب باشد و شهرداری میتواند در مکانهای مختلف بهصورت ثابت یا متغیر در اختیارشان بگذارد، اما این گروه مزاحمت زیادی برای شهروندان ندارند و اگر ماموران شهرداری اذیتشان نکنند، مردم میتوانند با قیمتهای کمتری لوازم مورد نیاز را بخرند و راضی باشند.»
روزهای پایانی سال که فرا میرسد، بازار بساطیها و دست فروشیها نیز داغ داغ میشود.
حالا فارغ از اینکه چقدر ازدحام دست فروشان در اماکن عمومی میتواند سد معبر ایجاد کرده و متعاقبا بر بار ترافیکی خیابانهای شهر بیفزاید، این گونه فروش اجناس هم به دلیل ارزان بودن قیمتها و هم به دلیل تنوع اجناسی که در بساطهای مختلف پیش روی مشتریان چیده شده اند، برای مردم جذابیت خاص خود را دارند.
بنابراین چه بخواهیم و چه نخواهیم در روزهای پایانی سال با پدیده رونق دست فروشیها روبروییم. شهرداری همواره سعی داشته با برپایی نمایشگاه فصلی در ایام خاص سال بویژه عید نوروز به کمک خریدهای شهروندان بیاید. اما فراموش نکنیم که تنوع، هیاهو و ارزانترین بودن در قلب بساطیهای شهر چیزهایی نیستند که از نظر شهروندان کنجکاو و جستجوگر دور بمانند.به نظر میرسد بهترین کاری که شهرداری میتواند در ایام شب عید برای ساماندهی بساطیها انجام دهد، در نظر گرفتن میادین و زمینهای خاکی بزرگ جهت تجمع بساطیها و فروش آزادانه و ارزان قیمت انواع و اقسام کالا در بدنه شهر باشد.در این بین حتی میتوان از فروشندگانی که کالاهای تولیدی خود را به میادین و زمینهای مورد تجمع بساطیها میآورند، حمایتهای ویژهای داشت.
نمونهای از جمعه بازارهایی که چند سالی است به نحو پررونقی در شهر تهران فعالیت دارند و اتفاقا جای خود را نیز در بین شهروندان به نحو خوبی باز کرده، جمعه بازار پاساژ پروانه واقع در کوچه برلن است.
در اکثر بساطهای این جمعه بازار میتوان اجناس هنری قدیمی و یا کاردست فروشندگان را دید.این قبیل بازارها باعث تقویت حس اعتماد به نفس افرادی میشود که میخواهند با اتکا به هنرها و بازوی خود برای خانواده شان کسب رزق حلال داشته باشند. ضمنا با ارائه کارهای هنری و دستی برای بازدید کنندگان اوقات به یاد ماندی و خوشی را رقم میزنند.
بنابراین نباید همه دستفروشان را افرادی با شغل کاذب معرفی کرد، چرا که آنها میتوانستهاند به جای کسب روزی حلال در پی کسب رزق از طریق خلافهای مرسوم باشند، اما سختی کار در شرایط سخت را به جان خریده و مسئولان امر باید به این قبیل افراد نگاه خاص و کمکهای ویژهای داشته باشند.
ضرورت چک کردن تاریخ مصرف اجناس فروشندگان مترو
شلوغی مترو امان مسافران را بریده و کوچکترین تلنگری به یک مشاجره عصبی طولانی تبدیل میشود. در همین حین فروشنده مترو با ساک بزرگش از در وارد شده و میخواهد به هر طریق ممکن لابه لای ازدحام جمعیت جا باز کند. یکی از مسافران به تندی میگوید:«حالا تو هم توی این شلوغی اجناس آشغال خودت را برای فروش آورده ای!»
مشاجره لفظی بالا میگیرد و درست ایستگاه بعدی فروشنده با جواب دادن تلخ و دندان شکن از مترو بیرون کشده و به دامن ایستگاه در میافتد. از این صحنهها در مترو زیادند.
لیلا آشوری یک مسافر برایمان میگوید:«آنقدر دستفروشهای مترو زیاد شدهاند که باید ناراحتیاش را مسافران متحمل شوند. به هر جهت اینطور نمیشود که اجناس بنجل و دست چندم چینی را برای فروش بیاورند و در حین رفت و آمد هایشان بین مسافران واگنها ایجاد مزاحمت داشته باشند. شهرداری باید برایشان غرفههایی در ایستگاهها در نظر بگیرد و بر روی اجناسی که ارائه میدهند، نظارت داشته باشند.
اما سودابه مراد حسنی یکی دیگر از مسافران هر روزه مترو بر این باور است که برخی از اجناسی که توسط فروشندگان مترو ارائه میشوند، هم ارزان هستند و هم از کیفت خوبی برخوردارند تا آنجا که برخی از اجناس را نمیتوان هیچ کجای دیگری جز مترو یافت.
با این حال توصیه وی خطاب به مشتریان اجناس مترو چنین است:«حتما تاریخ مصرف روی اجناس خوراکی و آرایشی و بهداشتی را کنترل کنید.»
از مارک بنگلادش تا چین
درست روبروی ورودی مترو ولیعصر بساط فروش بافتهای خارجی اش را پهن کرده است. همه رنگ و مدل از مارک بنگلادش تا چین میفروشد. آیا تاناکوراست؟ فروشنده اصرار دارد که بقبولاند به هیچ وجه ! تنها اجناسی هستند که ته انبار باقی ماندهاند. داد که میزند و جملاتی برای تبلیغ کارش میگوید؛ مشتریها را به خنده وا می دارد .چون همه جملاتش بار طنز دارند. فروشنده برایمان میگوید:«شغل اصلیام چیز دیگری ست. این لباسها را از یک دست میخرم و بعد از ظهرهایی که باد و باران نباشد، با کمی سود میفروشم. عایدی اش آنقدری هست که یک کمک خرجی به حساب میآید.»
در کنار همین فروشنده آنقدر بساطیها از شیر مرغ تا جان آدمیزاد میفروشند که به بازار مکارهای بدل شده است.بویژه اینکه این روزها بهانه فروش شب عید را هم دارند و این توجیه خوبی به نظر میرسد. حالا بخواهی از دل سنگفرشی که ختم به دهانه ورودی مترو میشود راه باز کنی، خودش بیست دقیقه تا نیم ساعتی طول میکشد، چون دقایقی نیز نا خواسته محو تماشا میشوی.
بیشتر فروشندگان حوالی مترو را مردان و داخل مترو را زنان شامل میشوند
الهه که یک فروشنده متروست، برایمان میگوید:«داخل مترو برای کار فروشندگان زن امنیت بیشتری دارد و همچنین از گزند گرما و سرما در امانیم. مسئولان برای ما که تولیدات دست خودمان را میآوریم و از سویی به شدت به حمایت نیازمندیم، باید غرفههای ارزان قیمت و در مکانهای مشخصی در نظر بگیرند. به خدا ما هم از سر ناچاری این گزینه آخر یعنی دستفروشی در مترو را انتخاب کرده ایم. بماند بعضی از فروشندگان برای تامین مخارج غیرضروری و جانبی شان تنها با وسوسه اینکه این کار اگر به صورت پاره وقت هم انجام بشود، در آمد خوبی دارد، راه دستفروشی در مترو را گرفتهاند.
می خواهم زندگی کنم
زیر ردیف کتابهای قدیمی که در کنار هم خوش نشسته اند، پلاستیک ضخیمی پهن کرده و یک تعداد از کتابها راهم هنوز از تپه کارتنهای موزی بیرون نیاورده است. مرد میانسالی است که به امید بیشتر دیده شدن کتاب هایش در کنار یک دکه روزنامه فروشی بساط پهن کرده و در حالی که یک استکان چای داغ را در هوای سرد هورت میکشد، گه گاهی نیز به مشتریان کنجکاو در مورد برخی عناوین کتابها توضیحاتی میدهد.
فروشنده کتابها خیلی ادبی صحبت میکند، شاید هم از برکت همنشینی با کتاب طی سالیان متمادی باشد. دل پری دارد از روزگار ناجوانمرد! برایم میگوید:« شاید همه فکر کنند دستفروشی شغل نامناسبی است، اما من این فکر را ندارم. به نظر من ما دستفروشها به آدمهایی میمانیم که همه راهها را رفته ایم و این آخرین انتخابمان بوده است. ما نمادی از آنانی هستیم که تسلیم نشدهاند و همچنان در کارزار زندگی در حال مبارزهاند. با این تعابیر دستفروشی فکر خوبیست.ترجیح میدهم یک فروشنده کتاب باشم. با لباسهایی تیره از غبار، با کلاهی پشمی کشیده بر پیشانی، با کوهی از کتابهای کهنه در کارتنهای کهنه تر.هر روز کف زمین را با یک پلاستیک بزرگ میپوشانم و یکی یکی کتابها را به روی آن میچینم. میخواهم آنها به ترتیب موضوع مرتب کنم، اما بعد فکر میکنم بطور نامنظم بچینمشان شانس بیشتری برای جذب خریدارها دارم .این گونه احتمال اینکه نگاه یکی با عنوان کتاب مورد علاقه اش گره بخورد، بیشتر است .انتخاب محل کارم در کنار دکه روزنامه فروشی هم انتخاب هوشمندانهای بوده، این هم احتمال دیگریست از دیده شدن توسط انسانهای اهل خواندن.»
دستفروشی زاییده توسعه زندگی شهری
در این بین گروهی از کارشناسان و صاحب نظران اجتماعی با نگاهی بینابینی به چالشهای زندگی دستفروشی بر این باورند که باید کمر همت به ساماندهی درست مکانی دستفروشان بست و اساسا نباید با این قشر که بیشترشان به دلیل نبود شغل و سرمایه و در پی کسب روزی حلال برای خانوادههایشان به دستفروشی روی آورده اند، برخوردهای تند و تحقیر آمیز داشت.
سید حسن موسوی چلک محقق و مددکار اجتماعی برایمان توضیح میدهد:«وقتی در هر حوزهای یک تغییر و توسعهای ایجاد میشود طبیعتا شاهد بروز پدیدههای جدید هستیم و یکی از موضوعات در یک دهه گذشته در تهران موضوع مترو و توسعه خطوط و تسهیل در تردد مردم بود که البته کارکردهای زیست محیطی هم داشت. توسعه مشاغلی که به صورت خردهفروشی انجام میشود یکی از این فرصتها بود که بیشتر در مترو انجام میشود.زنان، مردان و حتی کودکانی که در مترو اقدام به دستفروشی میکنند، بیشتر به صورت خانواده هستند یا با هم ارتباط دارند و توسط خانواده حمایت میشوند، اما آنچه مشخص است این است که اینها خیابانگرد و کارتنخواب نیستند و با این کار هزینههای زندگی خود را تامین میکنند.حتی در میان آنها زنان سرپرست خانواری یا عضوی از یک خانواده نیازمند وجود دارد که مجبور به کار کردن هستند و مترو با وجود تعداد زیاد مشتری، مکان سرپوشیدهای است که آنها را از سرما و گرما و تعرض محفوظ نگه میدارد. زیاد بودن مشتریهایی که همیشه در مترو وجود دارند، در دسترس بودن و ارزان بودن اجناسی که شاید در بیرون از مترو به سختی پیدا شود، همه از محاسنی است که دستفروشی در مترو به دنبال دارد.»
این کارشناس مسائل اجتماعی ادامه میدهد:«در کنار این نمیتوان از ساعات طولانی کار دستفروشان و تحقیرهایی که به آنان میشود گذشت، چرا که دستفروشان مجبورند برای فروش کالای خود خریداران را به هر شکلی مجاب کنند و همین فشار روانی مضاعفی را به آنان تحمیل میکند.اصولا کار کردن در خیابان چون فضای پوشیده و تعریفشدهای ندارد، میتواند آسیبزا باشد اما بهطور کلی نمیتوان گفت هرکس در خیابان و مترو و اماکن شلوغ دستفروشی میکند درگیر آسیبهای اجتماعی میشود.»
ساماندهی بهتر از تحقیر
یزدانی یک کارشناس اجتماعی با نگاه و لحن حق به جانب تری نسبت به برخورد و قضاوت در مورد شغل دستفروشی میگوید:« نهادهای مسئول ساماندهی نگاه و برخورد خوبی با دستفروشان ندارند.به نظر من دستفروشی نباید جزو مشاغل کاذب طبق بندی شود، بلکه دستفروشی شغلی است مانند همه مشاغل دیگر که بر اثر حاشیهنشینی و بیکاری به وجود آمده است. دستفروشی برای کسی که به شهر آمده و شغلی و ماوایی ندارد بهترین شغل است، چرا که میتوانست مواد فروش شود و نباید به آنها نگاه منفی داشت.»
این دست اندر کار سیاست گذاریهای اجتماعی در ادامه میگوید:«دراختیار گذاشتن غرفه میتواند مناسب باشد و شهرداری میتواند در مکانهای مختلف بهصورت ثابت یا متغیر در اختیارشان بگذارد، اما این گروه مزاحمت زیادی برای شهروندان ندارند و اگر ماموران شهرداری اذیتشان نکنند، مردم میتوانند با قیمتهای کمتری لوازم مورد نیاز را بخرند و راضی باشند.»