معرفی کتاب «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر»
کوچه به کوچه با مدافعان خرمشهر (کتابستان)
محمدصادق علیزاده
«نمیدانم چرا مرادی از این طرف جاده به آن طرف دوید! ترکشی به گردنش اصابت کرد و سرش را پراند! پیکر بیسرش مسافتی را دوید و بعد افتاد روی جاده! وقتی رسیدم دیدم دست و پا میزند. خبر داشتم همسرش حامله است. افسر عملیات گردان، بیسیم زد و گفت خودت را به پلیسراه برسان. بلافاصله رفتم. وقتی با دوربین نگاه کردم، وحشت کردم! بیش از 300 تانک و نفربر در حرکت بودند تا خودشان را به دروازههای شهر برسانند. اگر کاری نمیکردم خرمشهر از دست میرفت. آتش توپخانه و پشتیبان نداشتیم تا قدرت متوقف کردن آن نیروی زرهی را داشته باشیم...»
رزمندگان ارتشی در دوران جنگ سهم عمدهای در دفاع از مرز و بوم این دیار داشتند. با این حال آن چنان که باید به این قشر ادایِ دِین نشده است. هنوز هم بعد از گذشت 26 سال از پایان جنگ بسیاری از رشادتهای این دسته از رزمندگان ناگفته مانده است. خیلیها نمیدانند در مقاومت 34 روزه قبل از سقوط خرمشهر، گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش، نقش عمدهای در گرفتنِ ترمزِ ماشینِ جنگی حزب بعث و ساماندهی مدافعان مردمی داشت. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» ادایِ دِینی به این گردان شجاع و دلاور است که هنوز هم هیچ نامی از آنها در مقاومت 34 روزه خرمشهر نیست. سیدقاسم حسینی کوشیده با زبانی شیوا و صریح، خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران را در آن روزها به تصویر بکشد. گردان600 نفرهای که از همان روزهای اول جنگ، شبانه از بوشهر به خرمشهر نقل مکان کرد.
جهانآرا به تکاوران خیلی احترام میگذاشت
شجاعت و رشادتهای آنها مایه خوشنامیشان میان اهالی خرمشهر شده بود: «مردم خرمشهر تکاوران را فرزندان خودشان میدانستند. هر کاری از دستشان بر میآمد برای آنها انجام میدادند. از بوشهر آشپزخانه صحرایی با خودمان آورده بودیم اما حتی یک بار هم از آن استفاده نکردیم. از همان روز اول ورودمان، صبحانه و ناهار و شام تکاوران را مردم فراهم میکردند. چندین بار هم با جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر برای انجام عملیات مشترک جلسه داشتم. آدم خاکی و خوبی بود. به من و تکاوران خیلی احترام میگذاشت. تکاوران، او و همرزمانش را در خرداد 58 و در جریان غائله خلق عرب از محاصره ضدانقلاب نجات داده بودند.»
مخاطب صفحه به صفحه جلو میرود. به مرور خود را درون جامعه کوچک مدافعان خرمشهر میبیند. شهر در معرض سقوط است. وعدههای پی در پی برای ارسال نیروی کمکی هم با گذشت 30 روز به جایی نرسیده است: «شهر دست عراقیها افتاده بود. آنقدر تماس گرفته و عاجزانه تقاضای کمک کرده و وعدههای سرخرمن شنیده بودم که دیگر ناامید شده بود. تلخترین روزهای زندگیام بود. با چشمانم میدیدم عراقیها خرمشهر را گرفته و قدم به قدم به ما نزدیک میشوند اما کاری از دستمان بر نمیآید. فقط بر خیابان ساحلی تسلط داشتیم. از گردان 600 نفره تکاوران، 376 نفر شهید و مجروح شده بودند. از گردان 270 نفره ناخدا ضرغامی هم فقط 17 نفر باقی مانده بودند.»
بعضی تکاوران با شنا و گریان، خرمشهر را ترک کردند
با همه اینها اما خرمشهر سقوط میکند. مدافعان باید شهر را ترک کنند و دردناکترین بخشهای کتاب همین بخشهاست. ناخدا صمدی که تا الان همه را برای مقاومت تهییج میکرد حالا باید فرمان عقبنشینی را ابلاغ کند: «هیچ کس زیر بار حرفم نرفت. همه شوکه شدند. بعدش هم جر و بحث با تکاوران و بچههای سپاه شروع شد. بعضی آنقدر عصبانی بودند که به من توهین میکردند: ناخدا! 33 روز است میگویی کمک میآید. حالا بعد از این همه شهید میگویی باید عقبنشینی کنیم؟! گفتم تکلیف از من ساقط شده. هر کس بماند مسئولیتش با خودش است. آن شب چه بر من گذشت خدا میداند. بعضی از مردم و پرسنل و رزمندهها زار زار گریه میکردند. بعضی از تکاوران با شنا و گریان از کارون عبور کردند. مجبور بودم اینها را ببینم و به روی خودم نیاورم. من و ناخدا ضربعلیان تقریبا جزء آخرین نفراتی بودیم که خرمشهر را ترک کردیم. هوا دیگر روشن شده بود. هر دو گریه میکردیم.» «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» در 300 صفحه و به قیمت 10 هزار و 900 تومان توسط انتشارات سوره مهر روانه منتشر شده است. مطالعه این کتاب میتواند دریچه جدیدی باز کند به مقاومت مظلومانه و غریبانه مدافعان خرمشهر.
«نمیدانم چرا مرادی از این طرف جاده به آن طرف دوید! ترکشی به گردنش اصابت کرد و سرش را پراند! پیکر بیسرش مسافتی را دوید و بعد افتاد روی جاده! وقتی رسیدم دیدم دست و پا میزند. خبر داشتم همسرش حامله است. افسر عملیات گردان، بیسیم زد و گفت خودت را به پلیسراه برسان. بلافاصله رفتم. وقتی با دوربین نگاه کردم، وحشت کردم! بیش از 300 تانک و نفربر در حرکت بودند تا خودشان را به دروازههای شهر برسانند. اگر کاری نمیکردم خرمشهر از دست میرفت. آتش توپخانه و پشتیبان نداشتیم تا قدرت متوقف کردن آن نیروی زرهی را داشته باشیم...»
رزمندگان ارتشی در دوران جنگ سهم عمدهای در دفاع از مرز و بوم این دیار داشتند. با این حال آن چنان که باید به این قشر ادایِ دِین نشده است. هنوز هم بعد از گذشت 26 سال از پایان جنگ بسیاری از رشادتهای این دسته از رزمندگان ناگفته مانده است. خیلیها نمیدانند در مقاومت 34 روزه قبل از سقوط خرمشهر، گردان تکاوران نیروی دریایی ارتش، نقش عمدهای در گرفتنِ ترمزِ ماشینِ جنگی حزب بعث و ساماندهی مدافعان مردمی داشت. «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» ادایِ دِینی به این گردان شجاع و دلاور است که هنوز هم هیچ نامی از آنها در مقاومت 34 روزه خرمشهر نیست. سیدقاسم حسینی کوشیده با زبانی شیوا و صریح، خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران را در آن روزها به تصویر بکشد. گردان600 نفرهای که از همان روزهای اول جنگ، شبانه از بوشهر به خرمشهر نقل مکان کرد.
جهانآرا به تکاوران خیلی احترام میگذاشت
شجاعت و رشادتهای آنها مایه خوشنامیشان میان اهالی خرمشهر شده بود: «مردم خرمشهر تکاوران را فرزندان خودشان میدانستند. هر کاری از دستشان بر میآمد برای آنها انجام میدادند. از بوشهر آشپزخانه صحرایی با خودمان آورده بودیم اما حتی یک بار هم از آن استفاده نکردیم. از همان روز اول ورودمان، صبحانه و ناهار و شام تکاوران را مردم فراهم میکردند. چندین بار هم با جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر برای انجام عملیات مشترک جلسه داشتم. آدم خاکی و خوبی بود. به من و تکاوران خیلی احترام میگذاشت. تکاوران، او و همرزمانش را در خرداد 58 و در جریان غائله خلق عرب از محاصره ضدانقلاب نجات داده بودند.»
مخاطب صفحه به صفحه جلو میرود. به مرور خود را درون جامعه کوچک مدافعان خرمشهر میبیند. شهر در معرض سقوط است. وعدههای پی در پی برای ارسال نیروی کمکی هم با گذشت 30 روز به جایی نرسیده است: «شهر دست عراقیها افتاده بود. آنقدر تماس گرفته و عاجزانه تقاضای کمک کرده و وعدههای سرخرمن شنیده بودم که دیگر ناامید شده بود. تلخترین روزهای زندگیام بود. با چشمانم میدیدم عراقیها خرمشهر را گرفته و قدم به قدم به ما نزدیک میشوند اما کاری از دستمان بر نمیآید. فقط بر خیابان ساحلی تسلط داشتیم. از گردان 600 نفره تکاوران، 376 نفر شهید و مجروح شده بودند. از گردان 270 نفره ناخدا ضرغامی هم فقط 17 نفر باقی مانده بودند.»
بعضی تکاوران با شنا و گریان، خرمشهر را ترک کردند
با همه اینها اما خرمشهر سقوط میکند. مدافعان باید شهر را ترک کنند و دردناکترین بخشهای کتاب همین بخشهاست. ناخدا صمدی که تا الان همه را برای مقاومت تهییج میکرد حالا باید فرمان عقبنشینی را ابلاغ کند: «هیچ کس زیر بار حرفم نرفت. همه شوکه شدند. بعدش هم جر و بحث با تکاوران و بچههای سپاه شروع شد. بعضی آنقدر عصبانی بودند که به من توهین میکردند: ناخدا! 33 روز است میگویی کمک میآید. حالا بعد از این همه شهید میگویی باید عقبنشینی کنیم؟! گفتم تکلیف از من ساقط شده. هر کس بماند مسئولیتش با خودش است. آن شب چه بر من گذشت خدا میداند. بعضی از مردم و پرسنل و رزمندهها زار زار گریه میکردند. بعضی از تکاوران با شنا و گریان از کارون عبور کردند. مجبور بودم اینها را ببینم و به روی خودم نیاورم. من و ناخدا ضربعلیان تقریبا جزء آخرین نفراتی بودیم که خرمشهر را ترک کردیم. هوا دیگر روشن شده بود. هر دو گریه میکردیم.» «تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر» در 300 صفحه و به قیمت 10 هزار و 900 تومان توسط انتشارات سوره مهر روانه منتشر شده است. مطالعه این کتاب میتواند دریچه جدیدی باز کند به مقاومت مظلومانه و غریبانه مدافعان خرمشهر.