kayhan.ir

کد خبر: ۳۶۹۲۲
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۸
جشنواره‌های غربی چگونه سینمای ما را مدیریت می‌کنند ؟ ( بخش پایانی)

نادیده گرفتن انگیزه درونی هنرمندان (گزارش روز)

سینماتوگراف به عنوان پدیده‌ای مدرن در زمان قاجار وارد ایران شد. به خیال اینکه این ابزار مدرن باعث تغییر و پیشرفت جامعه و فرهنگ ایرانی شود.

لیلا کریمی

همین سطحی نگری نسبت به پدیده‌ای غربی خواسته یا ناخواسته سکانی شد برای هدایت فرهنگ ایرانی به سمت غرب گرایی و بازتولید اندیشه‌های غربی در آثار سینمایی که سکاندار این جریان قشر شبه روشنفکر در ایران بود که همیشه نگاهی به غرب دارد.
 جریان سینمای شبه روشنفکری هیچ گاه دراعتلای فرهنگ ایرانی اسلامی گام برنداشته و همیشه مغلوب فرهنگ غرب بوده است و همواره نگاه تحقیر آمیزی به جامعه و قشر ضعیف آن داشته است. این قشر روشنفکر مآب همیشه سوار بر موجی از ارزش‌هایی چون اومانیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم و شیفته و مغلوب غرب است. درحقیقت ضربه‌ای که قشر شبه روشنفکر بر سینمای ایران از اول انقلاب اسلامی زده غیرقابل انکار است و باید گفت تبعات هنوز هم ادامه دارد .
نعمت الله سعیدی ؛ نویسنده در گفت و گو با گزارشگر کیهان درخصوص ورود سینما به ایران می‌گوید : « زمانی که سینما را وارد کشور کردیم فقط صرف دستگاه آپارات و تجهیزات را وارد نکردیم بلکه الفبای دیدن فیلم و جهان بینی موسسان سینما را هم وارد کشور کردیم. »
آیا سینمای غیردینی و انقلابی امکان دارد ؟
این منتقد سینما ادامه می‌دهد :« تصوری از اول انقلاب نسبت به سینما توسط اکثر صاحب نظران با گرایشات تند انقلابی با عنوان «شبه اکل میت مجاز است» شکل گرفته بود که عنوان می‌کردند سینما یک ماهیت غربی و شیطانی دارد و با فرهنگ ما سازگار نیست و اشاعه فحشا می‌کند. آنها می‌گفتند ادبیات حرفه‌ای سینما ربطی به گفتمان انقلاب ندارد ! و این سوال مطرح است که آیا سینمای دینی و انقلابی امکان دارد ؟ اما اکنون درجشنواره مردمی عمار این سوال تغییر کرده است به «آیا سینمای غیردینی و انقلابی امکان دارد ؟»
تعلیق در سینمای غربی مساوی
 با فضولی کردن
سعیدی به دو نگاه کلان در عرصه سینما اشاره می‌کند و می‌افزاید :« دو نگاه کلان در عرصه سینما وجود دارد که یک نگاه سینما را کاملا موضوعی حرفه‌ای می‌بیند که ربطی به دیانت و انقلاب ندارد و از طرفی هم عکس این دیدگاه وجود دارد. برای روشن‌تر شدن موضوع مثالی از سینمای غرب می‌آورم. سینماگر غربی در جریان تعلیق فیلم حس کنجکاوی مخاطب را برمی انگیزد تا مخاطب از خود بپرسد که قرار است چه اتفاقی بیفتد ؟ یا در ‌‌نهایت چه می‌شود؟ مثلا مخاطب از خود پرسش می‌کند ؛ رومئو عاشق ژو لیت شد یا نه ؟ آیا این دو به هم می‌رسند یا نه ؟! و... وقتی شما این سوال را از نظر گاه حکمت اسلامی نگاه کنید ؛ پاسخی که به این سوال می‌دهند این است که به هم رسیدند یا نه به شما چه مربوط است! و شما می‌بینید دست مایه و خمیر مایه «تعلیق در سینمای غرب» به تعبیر حکمت اسلامی «فضولی کردن» است. اما از این طرف در جشنواره‌ای مثل عمار تعلیق به معنای غربی وجود ندارد و مفهوم « انتظار» مد نظر است. انتظار بدین معنی که مثلا کسی در حال کتک زدن و ناسزا گفتن به کسی است ؛ آیا کسی می‌تواند بگوید به شما مربوط نیست؟ یک شهروند منصف و انقلابی و مقید به اندیشه‌های دینی در این مقوله دخالت می‌کند. اینجا شما می‌بینید مفهوم انتظار، اصل تعلیق است. اما تعلیقی که در سینمای غربی شکل گرفته است سرقت از فطرت انتظار- مفهوم انتظار به معنای شیعی خودش - کرده است .»
این کارشناس سینما قشر روشنفکر ماب را پرچم‌دار نگاهی می‌داند که می‌گویند سینما ربطی به اسلام و دیانت و عدالت و مشکلات اجتماعی ندارد و ادامه می‌دهد: «قشر شبه روشنفکر در عرصه سینما اعتقاد دارد در فیلم‌های سینمایی فقط می‌توان معضلات و مشکلات را نشان داد و اینکه مشکل اجتماعی اصلاح می‌شود یا نه ؛ معنایی ندارد و... این کلید واژه‌هایی هست که سینماگر روشنفکر ماب از غرب وام گرفته است.»
در تفکر غرب دین از سیاست جدا نیست؟
به گفته نعمت الله سعیدی اگر فیلمی براساس تعلیق به مفهوم «انتظار» برای جشنواره‌های غربی بسازید آن را تایید نمی‌کنند بلکه اصل تعلیق – موجود در جهان بینی خودشان - مورد علاقه آنها است. به یاد دارم حدود 10 سال پیش؛ یکی از دوستان فیلمی به جشنواره‌ای فرانسوی فرستاد. فیلم مورد پسند آنها قرار گرفت، به جز یک مورد که جشنواره فرانسوی گفته بود در فلان سکانس که قهرمان داستان سیگار وینیستون می‌کشد باید سکانس تغییر کند و بازیگر اصلی داستان سیگار فرانسوی بکشد و جشنواره فرانسوی این گونه توضیح داده بود که ما هزینه می‌کنیم که به مردم کشورمان بگوییم کشورهای دیگر از جمله کشورهای خاورمیانه تمایلات فرانسوی دارند! درحقیقت به شعار جدایی دین از سیاستی که سر می‌دهند اعتقادی ندارند بلکه هیچ زمانی دین از سیاست آنها جدا نبوده اما دین از منظر زمینی- دنیا گرایی - مد نظر آنها است.
نظام انگیزش درونی هنرمند
حسینی در خصوص بیراهه رفتن سینمای ایران و افتادن در دام جشنواره‌های غربی به دو دسته نظام انگیزشی بیرونی و درونی هنرمند اشاره می‌کند و می‌افزاید: « یک‌دسته؛ نظام انگیزش بیرونی از وجود هنرمند است چون امکانات، پول و... که باید در اختیار هنرمند قرار گیرد .دسته دوم ؛ نظام انگیزش درونی هنرمند یعنی توجه به اقتضائات درونی او، نگاه‌ها و دیدگاه‌ها و علاقه‌های او و مدیریت کردن بخشی از آنها است .آنچه که مسلم است نظام انگیزش درونی هنرمند در غرب و آمریکا بیشترمورد توجه است. به عنوان مثال؛ هنرمندی چون جان فورد، سمبل سینمای آمریکاست و به قول آوینی که می‌گوید مردم دنیا فورد را می‌ستایند چون به شدت آمریکایی است. کوراساوا را می‌ستایند چون به شدت ژاپنی است. در سینمای آمریکا برای حفظ انگیزش درونی جان فورد درجریان جنگ جهانی دوم، او را به جنگ می‌فرستند و به او درجه نظامی و مدال هم می‌دهند. همین «انگیزش درونی» را با فیلمسازان جدیدشان انجام می‌دهند. به عنوان مثال در جریان ساخته شدن فیلم آرگو در کشور ما نقدهای متعددی نوشته شد. در خلال نقدها در سینما رسانه، یک پرونده برای فیلم آرگو کار کردیم و از دبیر تحریه درخواست کردم که تصویر بن افلک - کارگردان آرگو- نباشد چون زیاد به آن پرداخته شده است .پس با نگاهی به پشت پرده موضوع تصمیم گرفتیم عکس تهیه کننده، جرج کلونی - در سینمای آمریکا تهیه‌کننده مهم‌تر از کارگردان است - را به جای تصویر بن افلک کار کنیم. بنابراین از دبیر تحریریه خواستم یک عکس فتوشاپی درست کند که باراک اوباما در حال صحبت در جلسه‌ای است که در آن جلسه جرج کلونی حضور دارد. دو ساعت بعد دبیر تحریه پنج عکس حقیقی متفاوت از جلسات متعددی که کلونی و اوباما در رابطه با فیلم آرگو داشتند، برایم فرستاد. پس نتیجه می‌گیریم برای حفظ نظام انگیزش درونی هنرمندی چون جرج کلونی بالاترین مقام رسمی آمریکا با او جلسات متفاوت می‌گذارد و همسر رئیس جمهور جایزه اسکار را از داخل کاخ سفید به او اهدا می‌کند. این امر نشان می‌دهد مدیریت انگیزش درونی هنرمند در آنجا جدی گرفته می‌شود اما در کشور ما مورد توجه نیست و هنرمند جدی گرفته نمی‌شود و احترامی به هنرمند و جایگاهش نمی‌گذارند و فکر می‌کنند اگر هنرمندی فیلمی با اهداف سیاسی ایران بازی کرد در جاهای مختلف دعوت شد و جایزه گرفت،به خیال خودشان با این کار دل هنرمند را به دست آورده اند.»
شهید آوینی، مدیر فرهنگی که حکم نداشت اما حکمت داشت
سردبیر سینما رسانه به مدیریت انگیزش درونی سینماگران ایرانی در دوران هشت سال دفاع مقدس اشاره می‌کند و می‌گوید :« در دوران دفاع مقدس نظام انگیزش هنرمند خود به خود اتفاق افتاده بود به طوری که بعضی از فیلمسازان ما مثل حاتمی کیا، ملاقلی پور به جبهه رفتند و از نزدیک شاهد وقایع بودند و حس انگیختگی که جبهه در آنها ایجاد کرد تا همین امروزادامه داشته مثل ساخت «چ» حاتمی کیا. در حقیقت «شهید آوینی» به عنوان مدیر فرهنگی که حکم مدیریتی نداشت ولی حکمت داشت بخش عمده‌ای از نظام انگیزشی را در کشورمحقق و مدیریت کرد؛ شاید به همین لحاظ بود که حاتمی کیا در مصاحبه خودش می‌گوید بعد از آوینی ما بی‌پدر شدیم؛ یعنی کسی دیگر به نظام انگیزش درونی توجه نمی‌کند.»
تابو از نگاه قشر شبه روشنفکر
محمد حسین نیرومند، مدرس دانشکده هنرهای زیبا جریان مدیریت سینمای ایران توسط غرب را از جانب نگاه قشر روشنفکران به سینما می‌بیند و اظهار می‌دارد:«متاسفانه آفت اساسی این جریان به نگاه قشر شبه روشنفکران بر می‌گردد.در حقیقت در نگاه آنان پرداختن به بعضی از موضوعات در سینمای ایران تابو شده است. به عنوان مثال ده‌ها فیلم در افغانستان توسط کارگردانان ایرانی با موضوع طالبان ساخته شده است. غیراز یک فیلم، سایر فیلم‌هایی که درباره افغانستان دیده ام موضوع اصلی آن طالبان است در صورتی که نقش جنایت‌های آمریکا را در افغانستان نمی‌توان نادیده بگیرید. چرا هنرمند ما جرات ساخت فیلمی در مورد نقش آمریکا در بدبختی‌های مردم افغانستان را ندارد ؟ اما از طرفی می‌شنویم خبرنگاری در آمریکا به جرم اینکه سندی را افشا می‌کند محاکمه می‌شود. خبرنگاری در آمریکا سندی از جنایت‌های سربازان آمریکایی افشا می‌کند و توسط مجلس سنای آمریکا محاکمه می‌شود. داستان از این قرار است که سربازان آمریکایی از پشت مانیتورهایشان، هواپیماهای بدون سرنشین را هدایت می‌کنند. عده‌ای از آنان مثل بازی‌های کامپیوتری در حالت مسابقه، مردم افغانستان را می‌کشند و این خبرنگار شاهد این ماجرا بوده است.حال چرا سینما و سینماگر ما جرات نمی‌کند در فیلم‌هایی با موضوع افغانستان نقش جنایت‌های آمریکا را نشان دهند ؟ باید گفت دلیل این امر جریان حاکم بر سینمای کشور است که متاسفانه توسط همین جماعت روشنفکر تابویی ایجاد شده که هنرمندان می‌ترسند علیه آمریکا کار کنند .»
بنابراین ما می‌بینیم متاسفانه در سینمای ایران هم هنرمند و هم فیلم‌ها توسط قشر شبه روشنفکر در داخل برای خوشایند و دستیابی اهداف سیاسی جشنواره‌های خارجی مدیریت می‌شوند. حال جای این سوال خالی است که مدیران سینمایی در پست‌های فرهنگی و بدنه سینما چه راه حلی دارند و چگونه در این خصوص عمل کرده‌اند ؟
مسئولان فرهنگی برنامه‌ای ندارند
جمال شورجه، کارگردان فیلم‌های «عملیات کرکوک» و «حماسه مجنون» عنوان می‌کند: « جای تاسف است مسئولانی که در پست‌ها و سمت‌های کلیدی فرهنگی کشور ایستاده‌اند برای این موضوعات برنامه‌ای ندارند درحالی که از پشت پرده ماجرای جشنواره‌های غربی و مدیریت سینمای ایران توسط غرب خبر دارند. به عنوان مثال آقای حجت‌الله ایوبی - رئیس سازمان سینمایی- کتابی درباره سی سال سینمای ایران در اروپا نوشتند. ایشان به عنوان یک دیپلمات فعالیت داشته‌اند و از وضعیت سینمای گذشته و حال ایران اطلاع دارند اما حضور در جشنواره‌های خارجی را، به عنوان یکی از امتیازهای سینمای ما می‌دانند و باید گفت این تفکر خطرناک و غلط است».
به گفته شورجه، «هیچ سیاست و برنامه‌ای در بدنه سینما نداریم تا جلوی سمپاشی‌ها و آلودگی‌ها ی ساخت فیلم‌های جشنواره‌ای با موضوع سیاه‌نمایی جامعه ایران را بگیریم. و از همه مهم‌تر اینکه هیچ برنامه مدونی نه در دستور کار مجلس و نه قوه قضاییه ونه دستگاه‌های فرهنگی برای مواجهه با این ماجرا وجود ندارد و متاسفانه بعضی از فیلمسازان ما از دامن این کشور جدا شدند.
کارگردان فیلم سی و سه روز مستقیما به بی‌تدبیری مدیران فرهنگی درخصوص مدیریت جشنواره‌های خارجی اشاره می‌کند و می‌گوید: «فیلمی مثل «عصبانی نیستم» قبل از اینکه در ایران نمایش داده شود در جشنواره‌های خارج از کشور - با مجوز یا بدون آن - نمایش داده شده است و هیچ مسئولی به این فیلمساز و فیلم او کاری ندارد و در واقع دغدغه این قضیه را ندارند .متاسفانه برای جلوگیری از ساخت فیلم‌های «زیر زمینی» هیچ قانونی وجود ندارد تا حداقل این گونه فیلمسازان ممنوع الورود و ممنوع الخروج شوند و تا یک یا دو سال به این فیلمساز پروانه ساخت ندهند. مدیریت فرهنگی ما متاسفانه صفر است و در واقع کشورهای غربی وآمریکا ما را مدیریت فرهنگی می‌کنند .»
مدیریت فرهنگی اعمالی است نه اعلانی
محمدحسین نیرومند به مدیریت فرهنگی در کشور اشاره می‌کند و می‌گوید: « در دنیا مدیریت حوزه فرهنگ، مدیریت اعمالی است نه اعلانی .ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم؛ وزارت ارشاد فیلمی بسازد و در کن نمایش داده شود. فیلمی که دولت در ساخت آن نقش داشته باشد و دیدگاه‌های جمهوری اسلامی را نشان دهد در کن به نمایش در نمی‌آید .اتفاقی که باید بیفتد این است که باید مدیران هوشمندانه فضای سینمایی کشور را مدیریت کنند تا اگر جشنواره‌ای چون کن فیلمی را انتخاب کرد از همین فضای مدیریتی هوشمندانه باشد. اما ما این فضا را ایجاد نکرده ایم و فضای سینمایی کشور با خواست‌های نظام فاصله بسیار زیادی دارد .یعنی جشنواره‌های غربی به راحتی می‌توانند از این فضا آثار زیادی را مبتنی بر دیدگاه‌های خودشان انتخاب کنند. در صورتی که باید مدیریت فرهنگی کشوربه گونه‌ای عمل کند تا جشنواره‌های غربی ناچار باشند در زمین ما بازی کنند نه اینکه ما در زمین آنان بازی کنیم .»
علیرضا سربخش مستقیما به عملکرد ضعیف مدیران سینمایی اشاره دارد و می‌گوید :« اکثر مسئولین فرهنگی کشور به سینما نمی‌روند و از موضوعات و جریانات سینما اطلاع دقیق و درستی ندارند ؛ اما با تاکیدات چند سال اخیر رهبر معظم انقلاب درباره سینما به این مهم پی برده‌اند. متاسفانه در این زمینه عملکرد ضعیفی داشتیم ولی از هر جا جلوی ضرر را بگیریم، منفعت است. ابتدا باید نقش سینما را در جامعه بدانیم. نقش رسانه‌ای سینما مهم‌ترین کاربرد سینمای ما است که به آن خیلی کم پرداختیم و سینما را باید در ابعاد هنری، فن آوری و تجاری و صنعتی و رسانه‌ای آن بدانیم و بشناسیم و با همگرایی حول محور انقلاب هم فکری کنیم و برای کسب اندیشه‌های بالا، نیروهای داخلی را توجیه کنیم تا بتوانیم از طریق فیلم‌های سینمایی انقلاب جهان شمول خودمان را صادر کنیم.»