رونمایی از زوایای بالادستی پروژه فتح وزارت علوم:
تضعیف دانشگاه مقدمه ظهور استبداد اجتماعی
زهرا طباخی
اهمیت به رسمیت شناختن جریان جهانی که برای فتح کرسیهای تربیت نسل آینده ساز کشورها میلیاردها دلار هزینه میکند تا با بورسیه نمودن رایگان فرزندان و نخبگان دشمنان خود، فرصت ایجاد تغییر در آرمانها و اهداف جوامع انها را بیابد به حدی است که امام خمینی (ره) در توضیح آن فرمود: « اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود، همه چيزمان از دستمان رفته است...عزيزان من! ما از حصر اقتصادي نميترسيم؛ ما از دخالت نظامي نميترسيم؛ آن چيزي که ما را مي ترساند، وابستگي فرهنگي است. ما از دانشگاه استعماري ميترسيم.»
اگر پیش از این بهائیان و مارکسیستها و حجتیه و کمونیست ها؛ پنهانی به زیرمجموعه خود برای نفوذ در حوزه آموزش کشور فرمان میدادند امروزه تلاش سیاسیون داخلی برای فتح دانشگاهها برای حاکمیت سلایق و علایق حزبی نیز به رویهای معمول و جنگی آشکار تبدیل شده است!
برخلاف آنچه در ابتدای هفته اخیر در صحبتهای رئیس جمهور دولت یازدهم موج میزد، «اعتدالیون» نیز همچون بسیاری از گروههای سیاسی قدرت یافته در کشورمان، تا به حال از هیچ تلاشی برای فتح سیاسی دانشگاه مضایقه نکرده اند! از اجرای طرح تغییر روسای اکثریت قریب به اتفاق دانشگاهها و مراکز علمی کشور به کمک «کمیته داس و کلید» گرفته تا پروژه تبدیل دانشگاه به «پادگان فتنه گران» با اتکا به نقشه بازگرداندن اساتید و مدیران که به علت ارتکاب جرایم مختلف و عدم پایبندی به تعهدات علمی و اسلامی و انقلابی از موقعیتهای دانشگاهی و کرسیهای وزارت علوم خلع ید شده بودند.
سیاسی کاری دولتیها توام با فضاسازی برای فتح سنگر به سنگر موقعیتهای علمی آینده ساز کشور تا بدانجا رشد یافت که با شعار «مبارزه با تخلفات دولت قبل» انگ «خلافکار» به بیش از 3500 دانشجوی بورسیه کشور چسباندند و وزیری که با به کارگیری بیش از 140 فتنه گر بدسابقه در ردههای مدیریتی علمیترین وزارتخانه کشور، در معرض اتهامات جدی قرار داشت، در صحن مجلس شورای اسلامی ایستاد و علنا فریاد برآورد «شرط تعهد» نباید در گزینش دانشجویان بورسیه لحاظ شود و هواداران اندک جریان مذکور نیز کوشیدند با قیل و قال، در دعوای ساختگی «تعهد و تخصص»، طرح تبدیل دانشگاه به باشگاه احزاب را اجرایی سازند!
هر چند دولت برای عملیاتی شدن چنین پروژهای هزینه هم داد اما حقیقت این است که در بحبوحه تضعیف عملی «شورای عالی انقلاب فرهنگی» به واسطه ریاست رئیس جمهور بر آن، پروژه بدسرپرستی تعداد قابل تاملی از دانشگاههای مهم کشور عملیاتی شد و روند رو به رشد تولید علم در جامعه نخبگانی کشور به واسطه از دست رفتن «استقلال دانشگاه ها» با کندی محسوسی روبرو گشت.
در حقیقت هزینه نظام در حوزه آینده ساز «رشدعلمی دانشگاه ها» همزمان با از دست رفتن بخشی از کرسیهای تربیت نسل جوان آینده به واسطه روی کار آمدن مدیران و اساتید فتنه گر در پستهای حساس علمی بسیار بیشتر از چند گزینهای بود که به گفته رئیس جمهور در هر حال «نفر بعدی» هم ادامهدهنده راه همانها خواهد بود. این همان موضوعی است که در صحبتهای رهبر انقلاب در دو سال اخیر کرارا مورد تذکر واقع شده است. در هفته اخیر ایشان در بازدید از نمایشگاه دستاوردهای فناوری نانو فرمودند: «یکی از مهمترین عوامل استمرار پیشرفتها این است که اجازه ندهید انگیزههای سیاسی به درون فضاهای علمی و تحقیقاتی نفوذ کند.»
هم اکنون دانشگاه تهران، مادر جنبش علمی کشور، مدیر ندارد! دانشگاه فرهنگیان به عنوان مهمترین مرکز تربیت معلمان و اساتید دانشگاههای کشور، به واسطه بدسرپرستی یک و سال نیم اخیر، با بحران هویتی روبروست. حتی بنیان ساختاری «تربیت معلم» در دانشگاه فرهنگیان به واسطه انکار طرح پیشرو و آینده ساز شهیدان رجایی و باهنر، به لرزه درآمده است. ماهوارههای تحقیقاتی دانشگاههای شریف و امیرکبیر هم دو سال است که در انتظار پرتاب خاک میخورند و بسیاری از طرحهای علمی در بحبوحه نظامسازی سلیقهای احزاب در حیاط دانشگاهها متوقف شده است! صحبت از «استقلال» دانشگاهها و مراکز علمی کشور در چنین شرایطی حقیقتا به لطیفه بیشتر مینماید تا خواستهای حقیقی که از جانب دولتمردان کشور مطرح شده است!
هم اکنون استقلال جریان علمی کشور به حدی تضعیف شده است که مدیر اجرایی کشور درخصوص «اسلامی نماندن» دانشگاهها و «اسلامی نشدن علوم» نیز علنا سخن میراند! مطرح شدن چنین موضوعاتی به علت تشابه بیش از اندازه آن با بحثهای سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی حقیقتا جالب توجه است. در فضایی که روحانی کنکاش برای اطلاع از «نمازخوان» بودن اساتید دانشگاه را امری مذ موم برمی شمارد، امام خمینی (ره) به منظور پاکسازی دانشگاههای کشور از اساتید بیخدا و ضد انقلاب، فرمان «انقلاب فرهنگی» را صادر کرد! در پیام نوروزی امام در سال 59 آمده است: «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید، تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی برای تدریس علوم عالی اسلامی شود.”
تعطیلی جریان صحیح «انقلاب فرهنگی در دانشگاهها» در دوره کارگزاران، منجر به سربرآوردن وضعیت فعلی شد که اطلاع از «نمازخوان» بودن یا نبودن اساتید دانشگاه که در مرتبه بسیار مهم تربیت نسل آینده تکیه زدهاند، نیز برای حاکمیت از جانب مدیر اجرایی کشور، مذموم اعلام میشود اما پروژه فتح سیاسی دانشگاه همراه با حاکمیت سلایق قبیلهای «ارزش» خوانده میشود. به نحوی که علیرغم حذف مهرههایی همچون «فرجی دانا» ادامه این مسیر غلط، ملاک صحت رفتاری وزیر بعدی قلمداد میشود!
امام در مذمت تخصص بدون تعهد میفرماید: «اگر ملت ما، علم را، آن علم جهتدار را ياد بگيرند، تربيت بشوند، کنار علم هم تربيت باشد، تربيت ديني، تربيت الهي، تربيت انساني و هم علم، اگر اين دو حربه در دست شما باشد، کسي نمي تواند به شما تعدّي کند، کسي نميتواند استبداد را برگرداند و اگر اين علم نباشد، مردم را توجيه ميکنند به جايي که باز هم آن مسائل سابق برگردد و آن استبداد سابق و آن وابستگيهاي سابق.»
پس فتح دانشگاه توسط جریانی تکنوکرات که مدعی ارزشمندی «علم منهای تعهد» است، زمینه ساز فراگیری مجدد «استبداد» در کشور خواهد شد. استبدادی که بر مبنای آن اساتید دانشگاه به علت انتقاد از «دیپلماسی ضعیف خارجی» کشور تنبیه و تحقیر میشوند و جنبش مردمی مطالبه گر از دولت در حوزه عمل به مولفههای «اقتصاد مقاومتی» به بهانه ایجاد «مسیر انحرافی» مورد تمسخر واقع میگردد!
در چنین فضایی دو راه بیشتر مقابل نظام قرار ندارد. راه اول این است که سیاستهای کلی نظام را در دورههای مشروط قدرت گیری سیاسیون، دست خوش تغییرات سلیقهای بیابیم و فرضا مشابه شرایط فعلی، شاهد ایجاد تغییرات اساسی در حوزههای مختلف علمی و تخصصی از جمله زیرمجموعه آموزش عالی کشور باشیم... رئیس جمهور و وزراء تعیین کنند که شرط استخدام اساتید دانشگاهی «نمازخوان» بودن و «تعهد اسلامی» توام با «تخصص ملی» باشد یا صرفا «تخصص سکولاریستی» کفایت کند! فرجی دانا و امثال او تصمیم بگیرند که دانشجویان بهایی در دانشگاه تحصیل کنند و اساتید ضد نظام بر کرسیهای تربیت نسل آینده ساز کشور، تکیه زنند یا خیر! محیط دانشگاه فضای «قیل و قال بیهوده سیاسیون» بماند یا از نشاط علمی و آزاداندیشی غیرحزبی سود ببرد. اصلا سرفصلهای علوم انسانی کشور اسلامی شود یا نشود!
مسیر دوم که اتفاقا از مطابقت بسیار بالایی با مشی کشورهای توسعه یافته برخوردار است برآمده از تفکر صحیح و آینده نگر یک نظام متکی بر اصول و ارزشهایی مشخص است که به هیچ سیاستمداری اجازه دستکاری دورهای آنها را براساس مطامع و انگیزشهای چند روزه شخصی و حزبی و قبیلهای نمیدهد.
آیا با قطع مکرر برنامههای بلندمدت نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه استراتژیک «علم» و «تربیت نسل» میتوان امیدی به طلوع آیندهای روشن داشت؟ تهیه دهها «سند تحول» در شرایطی که قوه اجرایی کشور به واسطه انگیزشهای سیاسی و سلایق متنوع فکری، از عمل به آنها سر باز میزند، چگونه مفید فایده خواهد بود؟ سی و ششمین بهار فجر انقلاب شکوهمند اسلامی، فرصت مناسبی برای تبیین ساختارهای قانونی و رفع اشکال از نظامی است که با هدف برآورده ساختن آرمانها و اهداف بلند ملت بزرگ ایران، برپا شد. چه کنیم تا روسای جمهورمان به جای تلاش برای تبیین ساختار و نظامات دلخواه، مجری سیاستهای کلی نظام باشند و با شعار بازگرداندن «استقلال به دانشگاه» به برپا ساختن اردوی سیاسی سلیقهای خود در حساسترین و عالیترین عرصه تربیت نسل متعهد و متخصص جامعه اقدام نکنند؟