اخلاق خدایی در کلام امام صادق(ع)
ناصر میرعبداللهی
بر اساس آموزههای قرآنی انسان میبایست رنگ خدایی بگیرد و خود را مظهر اسما و صفات الهی کند و خلق خالق را در خود تجلی دهد تا بتواند به عنوان دارنده صفات الهی و انسان خدایی شده، شایستگی خلافت الهی را بیابد، از این رو شناخت خلق الهی امری ضروری و بایسته است. در آموزههای اسلامی تلاش بر این است تا هم با معرفی صفات الهی و هم راه رسیدن به آن، تخلق به اخلاق الهی را برای خلق فراهم آورد. امام صادق (ع) یکی از مفسران و ناطقان به حقیقت قرآن بیشترین تلاش را در این راه داشته است. نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزههای ایشان رفته تا گلچینی از اخلاق خالق را در کلام صادق آل محمد (ص) ارائه دهد.
تخلق به اخلاق خالق
خداوند در آیه 138 سوره بقره میفرماید که رنگ خدا بهترین رنگهاست و انسان میبایست این رنگ را به خود بگیرد صبغهالله و من احسن منالله صبغه این رنگ خدایی با بهرهگیری از عقل و وحی ایجاد میشود و انسان میتواند با پیروی از دین اسلام که از آدم(ع) تا خاتم(ص) از سوی پیامبران در شرایع گوناگون (شوری، آیه 13) بیان شده، به این رنگ خدایی دست یابد که عنصر اساسی آن توحید و تخلق به اخلاق الهی است؛
چرا که پیامبر(ص) میفرماید: انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، جز برای اتمام مکارم اخلاقی برانگیخته نشدهام.(مستدرک الوسائل، ج2، ص 282؛ مشکوه الانوار، ص 243 و بحارالانوار، ج 66، ص4؛ بحارالانوار، ج16، ص 210).
اگر انسان به مکارم اخلاقی دست یابد، در حقیقت صفات الهی را به تمامیت در خود ظهور داده و متجلی به تجلیات صفات الهی شده است. در این صورت چون خدایی شده است، در مقام خلافت الهی میتواند به پرورش و پروردگاری ما سوی الله بپردازد. (آلعمران، آیه 79، بقره، آیات 30 تا 34).
پس انسانی میتواند خلیفه الهی باشد که متخلق به صفات و اخلاق الهی گردد. در این میان تنها انسان کامل است یعنی چهارده معصوم (ع) هستند که در این مقام قرار گرفتهاند. دیگران میبایست بر پیروی از آنان به این خلق عظیم (قلم، آیه 4) برسند چنانکه خداوند در آیه 21 سوره احزاب بر آن تاکید دارد و پیامبر (ص) را اسوه انسانها برای رسیدن به این مقام قرار داده است.
تخلق به اخلاق الهی
در آیات و روایات بر حسن خلق و نیکخویی بسیار تاکید شده است. چنانکه گفته شد، پیامبر (ص) خود را مأمور و مکلف دانسته تا مکارم اخلاقی را به مردم بیاموزد و در عمل آن را به نمایش گذارد تا مردم از ایشان به عنوان اسوه حسنه پیروی کنند. (احزاب، آیه 21) در حقیقت اینکه گفته میشود تنها خوش خلقان و نیکخویان به بهشت میروند، از آن روست که آنان متخلق به اخلاق الهی هستند.
امام صادق (ع) درباره تاثیر حسن خلق در تغییر آثار گناه و خطا میفرماید: ان الخلق الحسن یمیث الخطیئه کما تمیث الشمس الجلید؛ بدرستی که اخلاق نیکو لغزشها را ذوب میکند همان گونه که آفتاب یخ را. (بحارالانوار، ج 71، ص 375) و درباره کارکرد دنیوی حسن خلق میفرماید: ان البر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فی الاعمار؛ نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمینها را آباد میکند و بر عمرها میافزاید: (بحارالانوار، ج 71، ص 395)
این حسن خلق میبایست در زندگی اجتماعی به خوبی خود را نشان دهد. انسان در جمع و اجتماع است که نشان میدهد تا چه اندازه خودساخته است و میتواند بر اساس خوشخویی و حسن خلق رفتار کند. از این رو امام جعفر صادق (ع) میفرماید: ان المسلمین یلتقیان، فافضلهما اشدهما حبا لصاحبه؛ از دو مسلمان که به هم برخورد میکند آن که دیگری را بیشتر دوست دارد بهتر است (اصول کافی، ج 3، ص 193)
خلق انسان در زمان بلوغ عقل به کمال میرسد و هرگاه بخواهیم انسان عاقل را از جاهل شناسایی کنیم باید به خلق و خوی او توجه کنیم. پس هر چه انسان اخلاقیتر و نیکخوتر باشد او انسانی عاقلتر است؛ زیرا انسان عاقل کسی است که زمام امورش را به دست هیجانات و عواطف و احساسات نمیسپارد و در هر حال و در هر شرایط بهترین و نیکوترین رفتار را از خود به نمایش میگذارد. امام جعفر صادق (ع) میفرماید: أکمل الناس عقلا أحسنهم خلقا؛ عاقلترین مردم خوشخلقترین آنهاست. (اصول کافی، ج 1، ص 27)
همین ویژگی عقلانیت که در خلق و خوی انسانهای عاقل خودنمایی میکند موجب میشود تا با هر انسانی با توجه به میزان عقل و بهرهمندیاش از عقل رفتار کند؛ چرا که امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل میکند که آن حضرت (ص) فرمود: انا معاشر الانبیاء أمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم؛ ما گروه پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوئیم. (اصول کافی، ج 1، ص 27)
بر اساس رفتار مبتنی بر عقلانیت، عاقل در برابر رفتار جاهل و اهانتهایش بهترین و نیکوترین خلق و رفتار را نشان میدهد و از سخن اهانتآمیز جاهل به کرامت عبور میکند. خداوند در این باره میفرماید: و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛ و زمانی که جاهلان و سفیهان، مومنان را مخاطب قرار میدهند ایشان میگویند: سلام (فرقان، آیه 63) و یا در جایی دیگر میفرماید: و اذا مروا باللغو مروا کراما؛ در برابر کار لغو و بیهوده با بزرگواری میگذرند. (فرقان، آیه 72)
آن حضرت (ع) در جایی دیگر به جایگاه عقل اشاره میکند و می فرماید: قال رجل له- ماالعقل؟ قال: ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان. قال: قلت: فالذی کان فی معاویه؟ فقال: تلک النکراء، تلک الشیطنه، و هی شبیهه بالعقل، و لیست بالعقل؛ شخصی از امام صادق (ع) پرسید: عقل چیست؟ فرمود: چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید. آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمود: آن نیرنگ است، آن شیطنت است، آن شبیه عقل است، ولی عقل نیست. (اصول کافی، ج 1، ص 11)
از همین رو آن حضرت (ع) حتی گرفتاران وسواس در امور عبادی را عاقل نمیشمارد؛ زیرا رفتار ایشان خلاف اخلاق نیک و خوی پسندیده انسانی است که معتدل است و هرگز به افراط و تفریط گرایش نمییابد. بر همین اساس در خصوص کسانی که گرفتار وسواس دینی و عبادی هستند میفرماید که اصولا اینان عاقل نیستند.
ابنسنان گوید به حضرت صادق (ع) عرض کردم: مردی هست عاقل که گرفتار وسواس در وضو و نماز میباشد: فرمود آن چه عقلی است که فرمانبری شیطان میکند؟ گفتم: چگونه فرمان شیطان میبرد؟ فرمود از او بپرس وسوسهای که به او دست میدهد از چیست؟ قطعاً به تو خواهد گفت از عمل شیطان است. (اصول کافی، ج 1، ص 13)
اگر معیار انسانیت عقلی است که به حسن خلق فرمان میدهد و این حسن خلق است که انسان را به بهشت میبرد. پس میتوان گفت که عقل و جهل بهترین معیار ایمان و کفر است. چنانکه میان ایمان و کفر فاصلهای جز کم عقلی نیست. عرض شد: چگونهای پسر پیغمبر؟ فرمود: بنده خدا در حاجت خود متوجه مخلوق میشود، در صورتی که اگر با خلوص نیت متوجه خدا شود آنچه خواهد در نزدیکتر از آن وقت به او رسد. (اصول کافی، ج1، ص 32، 33)
از مصادیق حسن خلق آن است که نسبت به یکدیگر مهربان باشیم؛ چنانکه امام صادق (ص) در این باره میفرماید: شیعتنا الرحماء بینهم، الذین اذا خلوا ذکروا الله؛ شیعیان ما با یکدیگر مهربانند، چون تنها باشند خدا را یاد کنند. (اصول کافی، ج3، ص 268)
چنین افرادی همیشه تلاش دارند تا به نوعی دوستان و شیعیان را خوشحال کنند و غم و اندوه را از ایشان بزدایند. بر همین اساس اعمال و رفتاری مورد تاکید قرار میگیرد که نقش تاثیرگذاری در اندوهزدایی از دلهای مومنان دارد. امام صادق (ع) میفرماید: من أحب الاعمال الی الله عز و جل ادخال السرور علی المؤمن: اشباع جوعته أو تنفیس کربته أو قضاء دینه؛ از جمله دوست داشتنیترین اعمال نزد خدای متعال شادی رسانیدن به مؤمن است و سیر کردن او از گرسنگی یا رفع گرفتاری او یا پرداخت بدهیاش. (اصول کافی، ج3، ص 276)
خیر دنیا و آخرت با کلید زهد
مؤمنان به سبب آنکه نسبت به دنیا زهد میورزند دل در گرو دنیا ندارند و به همین سبب برای دنیا خشم نمیگیرند و دشمنی نمیورزند؛ چرا که از نظر آنان دنیا همانند مثلی است که امام صادق (ع) بیان کرده است: مثل الدنیا کمثل ماء البحر کلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتی یقتله؛ دنیا مانند آب دریاست که هر چه شخص تشنه از آن بیشتر آشامد، تشنگیاش بیشتر شود تا او را بکشد. (اصول کافی، ج 3، ص 205)
پس نسبت به دنیا اهل زهد هستند؛ چرا که میدانند خیر دنیا و آخرت به کلید زهد باز میشود؛ چنانکه امام صادق (ع) میفرماید: جعل الخیر کله فی بیت و جعل مفتاحه الزهد فی الدنیا؛ همه خیر در خانهای نهاده شده و کلیدش را زهد و بیرغبتی به دنیا قرار دادهاند. (اصول کافی، ج 3، ص 194)
مؤمن متخلق به اخلاق خدایی چون میداند که خیر در زهد قرار داده شده و از امام صادق (ع) نیز شنیده که: اذا أراد الله بعبد خیرا زهده فی الدنیا و فقهه فیالدین و بصره عیوبها و من أوتیهن فقد أوتی خیر الدنیا و الاخره؛ چون خدا خیر بندهای را خواهد او را نسبت به دنیا بیرغبت و نسبت به دین، دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هر که این خصلتها داده شود خیر دنیا و آخرت داده شده. (اصول کافی، ج3، ص 196) پس هرگز بخاطر دنیا دوستی تلاش نمیکند و با دیگران به خاطر دنیا خشم نمیگیرد بلکه خشم او تنها برای خداست؛ چرا که خدا ترس است و اخلاق نیک او به سبب حبالله و غضب و خشم او نیز به سبب خشم الهی است.
وقتی انسان همواره خود را در محضر خدا میداند و خلق الهی گرفته است دیگر رفتاری در پیش نمیگیرد که بر خلاف اخلاق خدایی و یا خواست الهی باشد. امام جفعر صادق (ع) بر همین اساس به مؤمنان توصیه میکند که خود را در محضر خدا بدانند: خف الله کأنک تراه و ان کنت لا تراه فانه یراک؛ چنان از خدا بترس که گویا او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند. (اصول کافی، ص 3، ص 110)
به هر حال، انسان مؤمن چون میخواهد خدایی شود، همیشه خدا را به یاد دارد و خود را در محضر خدا میداند و میکوشد طوری عمل کند که رضایت خدا فراهم آید و به تکالیف و وظایف خود به عنوان خلیفه به درستی در حد توان عمل کند.