kayhan.ir

کد خبر: ۳۴۵۱
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۰:۰۶

تبار شناسی نظریه بومی سازی علوم انسانی

حسین روحانی*
بومی‌سازی علوم انسانی و تبعات و پیامدهای مترتب بر آن، از دیرباز تا کنون محل مباحثه و مناقشه میان متولیان فرهنگ و دانش ایران اسلامی بوده است و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی کشور نیز به فراخور و فراخنای فکری خویش در این باب داد سخن سر داده‌اند و قلم بر کاغذ چرخانده‌اند. حال سؤالی که در این میان در اذهان متفکران و ناظران آگاه به مسائل کشور نقش می‌بندد این است که چه ضرورت و نیاز مبرم و جدی‌ای، موجد و موجب این امر شده است که نظریه بومی سازی علوم انسانی در مرکز توجهات مسؤولین کشوری و لشکری نظام اسلامی قرار گیرد؟ پاسخ به این سؤال مهم و استراتژیک، زمانی اهمیتی دو چندان و مضاعف پیدا می‌کند که این نکته کلیدی و مهم را متذکر شویم که انقلاب اسلامی ایران که در سال 1357 به پیروزی رسید، نخستین انقلاب معاصر بود که ضربات سنگین و شالوده شکنانه‌ای را بر پیکره تمدن غرب وارد نمود و بسیاری از متفکران غربی را که پیش از این، از تفوق تمدن غربی در جهان سخن می‌راندند را در بهت و سکوتی مرگبار فروبرد. انقلاب اسلامی، صرف یک انقلاب همانند انقلاب‌های دیگرجهان نبود، بلکه این انقلاب، بشارت جهانی را می‌داد که ممیزه شاخص آن، برقراری قسط و داد در اقصی نقاط گیتی بود. این انقلاب، انقلابی بود که با رهبری داهیانه امام راحل و با تکیه بر نصرت الهی و مستظهر به حمایت‌های حضرت ولی عصر – ارواحنا فداه- توانست، گفتمان جدیدی را صورتبندی نماید که عناصر و دقایق سازنده این گفتمان را می‌توان در پرتو شناسه‌هایی چون اسلام گرایی، عدالتخواهی و استکبار ستیزی مورد شناسایی قرار داد. انقلاب اسلامی ایران، شورش پا برهنگان و مستضعفان علیه ستم پیشگان عالم بود و درست از این رو بود که حاملان و عاملان گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان سکولار غرب را شالوده‌شکنی نموده و استراتژی مقاومت را در برابر استراتژی قدرت‌مدار غربی به منصه ظهور رساندند. اگر در دوران پیش از انقلاب اسلامی، گرانیگاه فکری ایران زمین، حول غرب‌گرایی و باستان‌گرایی می‌چرخید، در عهد جدید که همانا عهد اسلام‌گرایی می‌باشد، این اصول و شؤون مذهبی است که دائر مدار ایرانیان می‌باشد و درست از این رو بود که امام راحل، بارها و به کرات بر ضرورت تحول بنیادین درعلوم انسانی تأکید می‌ورزیدند، چرا که پیر جماران به نیکی می‌دانست که زنجیرهای اسارت و سرسپردگی به غربیان زمانی پاره خواهد شد که جزمیت‌های سکولاریستی فکری و عقیدتی نخبگان و متفکران ایران زمین نیز متزلزل شود. آری، رسالت حاملان و عاملان انقلاب اسلامی، تنها محدود و منحصر به برچیدن نهادهای طاغوتی و سکولاریستی نمی‌شد، بلکه وظیفه خطیر دیگری نیز در راه بود که آن همانا جنگ میان اندیشه حق و باطل بود. جنگی که مرز خاصی را نمی‌شناخت و بردی موسع و جهانی داشت و درست از این رهگذر بود که سیاست و فرهنگ نیز به مجرد پیروزی انقلاب اسلامی تعریف و تکوینی مجدد و دگر باره پیدا کردند و اسلام ناب محمدی به عنوان قطب‌نما و شاهین ترازویی مطمئن، نقشی سترگ و تاریخی را در تصمیم سازی­ها و سیاست گذاری­های کلان کشور ایفا نمود. انقلاب فرهنگی، نخستین جرقه و بارقه امید را در دل دینداران و دلسوزان انقلاب پدید آورد و استمرار آن می‌توانست تحولات مبارک و بنیادینی در عرصه دانشگاه، علی الخصوص در حوزه علوم انسانی و به کارگیری اساتید انقلابی و متعهد پدید آورد و آمال و آرمان­های انقلاب که همانا حاکمیت اصول و ارزش­های اسلامی در ساختارهای فرهنگی و علمی بود، به مرحله تحقق انتزاعی و انضمامی خود نزدیک کند. البته در این گیر و دار، گروهک‌های معاند و روشنفکران وابسته که پتک کوبنده اسلام‌گرایان را بر جمجمه خویش احساس می‌کردند بیکار ننشستند و در گوشه و کنار در صدد ضربه زدن به اسلام بر آمدند و در راستای نیل به مقصود خویش، مقالات انحرافی و ساختار شکنانه‌ای را روانه بازار نشر نمودند و با برگزاری سلسله نشست­هایی، سعی در منحرف نمودن جوانان این مرز و بوم نمودند. این تلاش‌های مذبوحانه و خائنانه بعد از اتمام جنگ تحمیلی و به روی کار آمدن دولت سازندگی، روندی تصاعدی و فزاینده به خود گرفت و شدت و حدت بیشتری پیدا نمود و بسیاری از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکرانی که تا پیش از این جرات عرض اندام در عرصه عمومی کشور را نداشتند، از پستوی خانه‌هایشان برون آمدند و مراکز علمی و فرهنگی کشور را عرصه تاخت و تاز خویش قرار دادند. یکی از مهمترین مراکز در راستای اشاعه و ترویج تئوری‌های سکولاریستی، دانشگاه‌های کشور بود. در دوران سازندگی و به طریق اولی در دوران اصلاحات، اساتید بسیاری با رویکردهای سکولاریستی به استخدام گروه‌های علوم انسانی درآمدند و به صورتی خزنده و زیرپوستی و به واسطه متشبث شدن به رهیافت­های غربی، استراتژی­های براندازی نظام اسلامی را تدارک دیدند و نیروی انسانی لازم و کارآزموده را جهت استحاله تدریجی نظام فراهم ساختند. طنز تلخ داستان آنجایی بود که جمعی از مسؤولین کشور به سهو یا به عمد نیز آتش تهیه لازم برای مانور هر چه بیشتر عناصر منحرف و فاسد  فراهم ساختند. در دوران اصلاحات بود که فیلمسازان طاغوتی بار دیگر به صحنه آمدند و با ساخت فیلم‌هایی با مضامین فمینیستی، لیبرالیستی و اباحه‌گرانه، مشهورات علوم انسانی غرب را به مخاطبان خویش حقنه نمودند. در بازار نشر و کتاب نیز نویسندگان سکولار، بار دیگر با تقریر و تنسیق مقالات وکتبی با درونمایه‌ای اسلام ستیزانه، آرا و عقاید اسلامی را آماج حملات و هجمه‌های رذیلانه و موذیانه خویش قرار دادند. در دوران اصلاحات، بسیاری از مدیران فرهنگی و دانشگاهی به جای آنکه از موازین و مقدمات نظام اسلامی نگهبانی نمایند، جاده صاف‌کن حرکات ساختار شکنانه شدند و کار به آنجایی کشید که یکی از اساتید اصلاح طلب دانشگاه تربیت مدرس رسماً و علناً، جایگاه روحانیت شیعه را در ساختار سیاسی ایران به چالش گرفت و اتهامات ناروایی را متوجه مبانی اسلامی نمود. یکی از نتایج عملی و عینی رواج و گسترش تئوری‌های غربی در عرصه‌های فرهنگی و علمی و حتی اقتصادی و اجتماعی کشور، به راه انداختن فتنه کوی دانشگاه در سال 1378 بودکه شمار اندکی از نیروهای متعلق به ضد انقلاب با حمایت‌های پیدا و پنهان مسئولین وقت وزارت علوم و کشور، امنیت و کیان کشور را به خطر انداختند و زمینه‌ساز اقدامات ایذایی و ساختار شکنانه گروهک‌های ضد انقلاب شدند. تحرکات و اقدامات براندازانه فتنه‌گران درگذر زمان ابعاد جدیدی پیدا نمود و در سال 1388 جبهه ضدانقلاب در اتحاد و ائتلافی وسیع و پر دامنه همچون جنگ احزاب وارد منازعه با نظام اسلامی شدند و بسیاری از پادوهای ناتوی فرهنگی دشمن نیز در این فتنه از لاک خویش برون آمده و با وقاحتی آشکار و کم نظیر اصل مترقی ولایت فقیه را به چالش گرفتند ولی این بار نیز، صفوف به هم فشرده حامیان ولایت، میخی بر تابوت فتنه‌گران زدند و در مدت زمان کوتاهی بعد از فتنه 88 بود که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بر ضرورت بومی‌سازی علوم انسانی تأکید ورزیدند و از آن تاریخ تا کنون، تلاش‌های در خوری  نیز در راستای نیل به این مهم صورت گرفته است. ولی این روزها، زمزمه‌های خطرناکی مبنی بر تعطیل و اسقاط نظریه بومی سازی علوم انسانی از جانب نظریه پردازان حامی فتنه به گوش می‌رسد که می‌تواند زنگ خطری برای باورمندان انقلاب اسلامی باشد. زنگ خطری که اگر با تغافل و تجاهل، جدی گرفته نشود، می‌تواند در میان مدت و بلند مدت، نظام فکری و عقیدتی کشور را با خطرات عمده‌ای روبه رو کند. فلذا، بر متفکران، اساتید و دانشجویان انقلابی کشور فرض است با نصب العین قرار دادن رهنمودهای حکیمانه و راهگشای رهبر معظم انقلاب اسلامی، بسترها و زمینه‌های لازم جهت تحقق نظریه بومی‌سازی علوم انسانی را فراهم سازند. 
* استاد علوم سیاسی د انشگاه اصفهان