kayhan.ir

کد خبر: ۳۴۴۸۵
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۷
اصلاحات و اصلاح طلبی انقلابی و آمریکایی« از دیدگاه امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای (مدظله)»

غرب زدگی و شرق زدگی مانع اصلاح(پاورقی)


Research@kayhan.ir
اصلاح نفس در جوانی سریع‌تر و آسان‌تر
پسرم! اكنون با تو كه جوانى صحبت مى‏كنم. بايد توجه كنى كه براى جوانان توبه آسان‏تر و اصلاح نفس و تربيت باطن سريع‏تر مى‏تواند باشد. در پيران هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خود بزرگ بينى بسيار افزون‏تر از جوانان است، روح جوانان لطيف است و انعطاف پذير و آن قدر كه در پيران حبّ‌نفس و حبّ دنياست، در جوانان نيست. جوان مى‏تواند با آسانى نسبى خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنويات گرايش پيدا كند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر كه جوانان تحت تأثير واقع مى‏شوند، پيران نمى‏شوند. جوانان متوجّه باشند و گول وسوسه‏هاى نفسانى و شيطانى را نخورند. مرگ به جوانان و پيران به يك گونه نزديك است. كدام جوان مى‏تواند اطمينان حاصل كند كه به پيرى مى‏رسد و كدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزديك‏تر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح كن. پيران نيز بايد بدانند كه تا در اين عالم هستند مى‏توانند جبران تبهكاریها و معصيتها را بكنند و اگر از اين جا منتقل شدند كار از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اوليا- عليهم السلام- و تجرّى در معاصى، از خدعه‏هاى بزرگ شيطانى است. شما به حالات آنان كه دل به شفاعتشان بسته و از خدا بى‏خبر شده و به معاصى جرأت مى‏كنيد، بنگريد، ناله‏ها و گريه‏ها و دعاها و سوز و گدازهاى آنان را ببينيد و عبرت بگيريد. در حديث است كه حضرت صادق- عليه سلام اللّه- در اواخر عمر، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قريب به اين مضمون به آنان فرمود كه: «فردا با عمل بايد در محضر خداوند برويد و گمان نكنيد بستگى شما به من فايده دارد.»(65)
حیلة شیطان برای جلوگیری از اصلاح نفس
جوانها متوجه باشند كه در جوانى مى‏شود اصلاح كند انسان خودش را. هر مقدارى انسان سنّش زيادتر مى‏شود، اقبالش به دنيا بيشتر مى‏شود. جوانها نزديك‌ترند به ملكوت. پيرها هرچه مى‏گذرد، هرچه بر عمرشان مى‏گذرد، هى اضافه مى‏شود يك چيزهايى كه آنها را از خدا دور مى‏كند.(66)
وعدة اصلاح در زمان پیری!
عزيزم! از جوانى به اندازه‏اى كه باقى است، استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مى‏رود؛ حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مكايد بزرگ شيطان و نفس امّاره آن است كه جوانان را وعدة صلاح و اصلاح در زمان پيرى مى‏دهد تا جوانى با غفلت از دست برود و به پيران وعدة طول عمر مى‏دهد. و تا لحظه آخر با وعده‏هاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او باز مى‏دارد تا مرگ برسد، و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مى‏گيرد .. پس در جوانى كه قدرت بيشتر دارى به مجاهدت برخيز، و از غير دوست- جلّ وعلا- بگريز، و پيوند خود را هرچه بيشتر- اگر پيوندى دارى- محكم‏تر كن؛ و اگر خداى نخواسته ندارى، تحصيل كن و در تقويتش همّت گمار، كه هيچ موجودى جز او- جلّ و علا- سزاوار پيوند نيست‏.(67)
در جوانی، لذّت؛ در پیری، توبه!
با ما پيران با سلاح يأس از حضور و ياد حاضر براند كه هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنى نيستيد و ايّام جوانى كه وقت كشت و درو بود، رفت و در ايّام ضعف پيرى و كهولت كه قدرت اصلاح از دست رفته و ريشه هواها و معاصى در تمام اركان وجود نفوذ كرده و شاخه دوانده و تو را از لياقت محضر او- جلّ و علا- انداخته و كار از كار گذشته، چه بهتر كه اين چند روز آخر عمر از دنيا استفاده هر چه بيشتر كنى. و گاه با ما پيران نيز مانند شما جوانان عمل مى‏كند، به شما مى‏گويد شما جوانيد و در اين فصل جوانى وقت تمتّع و لذّات است، اكنون مطابق شهوات خود رفتار كن، ان‌شاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الرّاحمين است، و هرچه گناهان بزرگ‌تر و بيشتر باشد، پشيمانى و رجوع به حق در آخر عمر زيادتر و توجه به خداى تعالى بيشتر و اتّصال به او- جلّ و علا- افزون‏تر خواهد بود. چه بسيار مردم بوده‏اند كه در جوانى بهره‏هاى جوانى را برده و در ايّام پيرى تتمّة عمر را با عبادت و ذكر و دعا و زيارت ائمه- عليهم السلام- و توسّل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنيا رفته‏اند. به ما پيران نيز از اين وسوسه‏ها مى‏شود كه معلوم نيست به اين زودى بميرى، فرصت باقى است. چند روز آخر عمر توبه كن، علاوه باب شفاعت پيامبر- صلى اللَّه عليه و آله- باز است و مولا اميرالمؤمنين- عليه السلام- نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب كنند، و در وقت مردن او را خواهى ديد و از تو دستگيرى خواهد كرد، و از اين مقوله‏هاى فراوان كه به گوش انسان مى‏خواند.(68)
وعدة شیطان؛ آخر عمر توبه کن!
اساساً اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى. سازندگى انسان خودش را، مقدّم بر همة جهادهاست. اين است كه رسول اكرم «جهاد اكبر» فرموده‏اند. جهادى بس بزرگ است و مشكل. و همة فضيلتها دنبال آن جهاد است. جهاد اكبر است؛ جهادى است كه با نفْس طاغوتى خودش انسان انجام مى‏دهد. شما جوانها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد. نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود. هرچه قواى جوانى از دست برود ريشه‏هاى اخلاقِ فاسد در انسان زيادتر مى شود و مشكل‌تر، جهادْ مشكل‌تر. جوان زود مى‏تواند در اين جهاد پيروز بشود؛ پير به اين زوديها نمى‏تواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد. يكى از كِيدهايى كه نفْس انسانى به انسان مى‏كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى‏كند، اين است كه بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح كن. حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن. اين يك طرح شيطنت آميز است كه نفْس انسان مى‏كند به تعليم شيطان بزرگ. انسان تا قواى جوانى‏اش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه‏هاى فساد در او كم است، مى‏تواند اصلاح كند خودش را لكن اگر چنانچه ريشه‏هاى فساد در انسان ريشه‏اش قوى شد، ملكة انسان شد فسادها، آن وقت است كه امكان ندارد. شما جوانها كه الآن مهيّا هستيد براى جهاد در راه ساختن، اين يك جهاد است، لكن «جهاد اكبر» جهاد در راه سازندگی خودتان.(69)
انحراف را با انحراف نمی‌توان اصلاح کرد
ما فرض مى‏كنيم كه شما در محل كه رفتيد، بعضى از اشخاص منحرف هستند- پيغمبر اكرم- صلى اللَّه عليه و اله و سلم- براى همين‌ها غصّه مى‏خورد. براى همين مردم منحرف غصّه مى‏خورد! لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفسَكَ [از] آن‌كه مؤمن نشدند، همچو غصّه‏اى كه مثل این‌که مى خواهى خودت را بكشى! ما فرض مى‏كنيم كه شما وقتى كه رفتيد يك انحرافات. ديديد، انحرافات را با انحراف خيال نكنيد [مى‏توانيد] اصلاح بكنيد. انحراف نمى‏تواند انحراف را مستقيم كند. انحرافات را با نور هدايت خدا و باسم ربك مستقيم كنيد. با اسم خدا حركت كنيد و با اسم خدا هدايت كنيد و با اسم خدا ترويج كنيد و با اسم خدا انحرافات را مستقيم كنيد. اگر ديديد آن‌جا مى‏خواهد نفْس امّاره بگويد كه حالا اين آقا كه اين‌جا مدتى بوده است و عنوانى دارد، بخواهيد عنوانش را يك‌وقت خداى نخواسته از دستش بگيريد، بدانيد كه اين الهى نيست، اين شيطانى است. بخواهيد مقابل يك اهل علمى كه آن‌جا هست، بايستيد و بشكنيد خداى نخواسته حيثيت او را، بدانيد كه اين انسانى نيست و الهى نيست، شيطانى است. با همه مَحبّت كنيد. با مَحبّت مى‏شود منحرفها را مستقيم كرد؛ بهتر از این‌که با شدّت و حِدّت. گاهى نمى‏شود.(70)
غرب‌زدگی و شرق‌زدگی، مانع اصلاح
اينها با تبليغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غرب‌زده كردند كه همه چيز خودمان، همة مفاخر خودمان، يادمان رفت، براى خودمان ديگر چيزى قائل نيستيم. همين چند روز پيش از اين يك آقايى- كه من نمى‏شناسمش- آمد اين‌جا نشست، همچو تُند تُند هِى شروع كرد گفتن كه آقا ما محتاجيم به آنها، ما محتاجيم به آنها، ما از آنها همه چيز بايد بگيريم! من اصلًا جوابش را ندادم. يك همچو مغزهايى است! ما تا نفهميم كه محتاج به آنها نيستيم، نفهميم كه آنها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آنها، نمى‏توانيم اصلاح بشويم. شرق همه چيز دارد. فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است، فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چيزش از غرب بهتر است، فقط تُهيش كردند از خودش. فقط تبليغات دامنه‌دارى كه به وسيلة نوكرهاى اينها- كه الآن هم موجودند در مملكت ما، الآن هم با صورتهاى مختلف در مملكت ما موجودند، و مع‌الأسف اشخاصى دامن مى‏زنند به این‌که اينها را بزرگ كنند، ما را از خودمان تهى كردند؛ به طورى كه ما خيال مى‏كنيم هر چيز كه هست، از آن‌جاست. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، تا شرق خودش را پيدا نكند، تا اين گمشده پيدا نشود، نمى‏توانيم سر پاى خودمان بايستيم. بايد از مغزهاى ما اسم «غرب» زدوده بشود، در مقابلِ آن وقت كه هر خيابانى كه مى‏خواستند بيشتر ترويجش كنند [اسمش را مى‏گذاشتند] خيابان «روزولت»! خيابان نمى‏دانم زهرمار! هِى از آنها. هر دواخانه‏اى كه مى‏خواستند بيشتر مشترى پيدا بكند، يك اسمى از خارجى رويش مى‏گذاشتند. هر دوايى را كه مى‏خواستند، دوا را خودشان درست می‌كردند، لكن مى‏خواستند ترويج بشود، يك اسمى از آنها رويش مى‏گذاشتند. هر پارچه‏اى را كه مى‏بافتند، اصفهان پارچه مى‏بافت، لكن اسمِ آنها را رويش مى‏گذاشتند! ما همه چيزمان را باختيم. حالا دزدها را بيرون كرديم، اما خودمان را پيدا نكرديم‏.
بايد خودمان را پيدا كنيم. شرق بايد درِ غرب را ببندد؛ در غرب را به روى خودش‏ ببندد. تا غرب راه به اين‌جا دارد، شما به استقلال خودتان نمى‏رسيد. و تا اين غرب‌زده‌هايى كه در همه جا موجودند، از اين مملكت نروند يا اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهيد رسيد. اينها نمى‏گذارند، ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سرِ پاى خودمان بايستيم و بفهميم ما هم موجودى هستيم.(71)
پانوشت‌ها:
65 - صحیفة امام، ج 16، ص 222.
66 - صحیفة امام، ج 21، ص 45.
67 - صحیفة امام، ج 20، ص 156.
68 - صحیفة امام، ج 16، صص 221 و 222.
69 - صحیفة امام، ج 8، ص 300.
70 - صحیفة امام، ج 8، صص 330- 331.
71 - صحیفة امام، ج 10، صص 390 و 391.