اصلاحات و اصلاح طلبی انقلابی و آمریکایی« از دیدگاه امام خمینی (ره) و امام خامنهای (مدظله)»
غرب زدگی و شرق زدگی مانع اصلاح(پاورقی)
Research@kayhan.ir
اصلاح نفس در جوانی سریعتر و آسانتر
پسرم! اكنون با تو كه جوانى صحبت مىكنم. بايد توجه كنى كه براى جوانان توبه آسانتر و اصلاح نفس و تربيت باطن سريعتر مىتواند باشد. در پيران هواهاى نفسانى و جاه طلبى و مال دوستى و خود بزرگ بينى بسيار افزونتر از جوانان است، روح جوانان لطيف است و انعطاف پذير و آن قدر كه در پيران حبّنفس و حبّ دنياست، در جوانان نيست. جوان مىتواند با آسانى نسبى خود را از شرّ نفس امّاره رها سازد و به معنويات گرايش پيدا كند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر كه جوانان تحت تأثير واقع مىشوند، پيران نمىشوند. جوانان متوجّه باشند و گول وسوسههاى نفسانى و شيطانى را نخورند. مرگ به جوانان و پيران به يك گونه نزديك است. كدام جوان مىتواند اطمينان حاصل كند كه به پيرى مىرسد و كدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزديكتر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح كن. پيران نيز بايد بدانند كه تا در اين عالم هستند مىتوانند جبران تبهكاریها و معصيتها را بكنند و اگر از اين جا منتقل شدند كار از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اوليا- عليهم السلام- و تجرّى در معاصى، از خدعههاى بزرگ شيطانى است. شما به حالات آنان كه دل به شفاعتشان بسته و از خدا بىخبر شده و به معاصى جرأت مىكنيد، بنگريد، نالهها و گريهها و دعاها و سوز و گدازهاى آنان را ببينيد و عبرت بگيريد. در حديث است كه حضرت صادق- عليه سلام اللّه- در اواخر عمر، بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قريب به اين مضمون به آنان فرمود كه: «فردا با عمل بايد در محضر خداوند برويد و گمان نكنيد بستگى شما به من فايده دارد.»(65)
حیلة شیطان برای جلوگیری از اصلاح نفس
جوانها متوجه باشند كه در جوانى مىشود اصلاح كند انسان خودش را. هر مقدارى انسان سنّش زيادتر مىشود، اقبالش به دنيا بيشتر مىشود. جوانها نزديكترند به ملكوت. پيرها هرچه مىگذرد، هرچه بر عمرشان مىگذرد، هى اضافه مىشود يك چيزهايى كه آنها را از خدا دور مىكند.(66)
وعدة اصلاح در زمان پیری!
عزيزم! از جوانى به اندازهاى كه باقى است، استفاده كن كه در پيرى همه چيز از دست مىرود؛ حتى توجه به آخرت و خداى تعالى. از مكايد بزرگ شيطان و نفس امّاره آن است كه جوانان را وعدة صلاح و اصلاح در زمان پيرى مىدهد تا جوانى با غفلت از دست برود و به پيران وعدة طول عمر مىدهد. و تا لحظه آخر با وعدههاى پوچ انسان را از ذكر خدا و اخلاص براى او باز مىدارد تا مرگ برسد، و در آن حال ايمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد، مىگيرد .. پس در جوانى كه قدرت بيشتر دارى به مجاهدت برخيز، و از غير دوست- جلّ وعلا- بگريز، و پيوند خود را هرچه بيشتر- اگر پيوندى دارى- محكمتر كن؛ و اگر خداى نخواسته ندارى، تحصيل كن و در تقويتش همّت گمار، كه هيچ موجودى جز او- جلّ و علا- سزاوار پيوند نيست.(67)
در جوانی، لذّت؛ در پیری، توبه!
با ما پيران با سلاح يأس از حضور و ياد حاضر براند كه هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنى نيستيد و ايّام جوانى كه وقت كشت و درو بود، رفت و در ايّام ضعف پيرى و كهولت كه قدرت اصلاح از دست رفته و ريشه هواها و معاصى در تمام اركان وجود نفوذ كرده و شاخه دوانده و تو را از لياقت محضر او- جلّ و علا- انداخته و كار از كار گذشته، چه بهتر كه اين چند روز آخر عمر از دنيا استفاده هر چه بيشتر كنى. و گاه با ما پيران نيز مانند شما جوانان عمل مىكند، به شما مىگويد شما جوانيد و در اين فصل جوانى وقت تمتّع و لذّات است، اكنون مطابق شهوات خود رفتار كن، انشاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الرّاحمين است، و هرچه گناهان بزرگتر و بيشتر باشد، پشيمانى و رجوع به حق در آخر عمر زيادتر و توجه به خداى تعالى بيشتر و اتّصال به او- جلّ و علا- افزونتر خواهد بود. چه بسيار مردم بودهاند كه در جوانى بهرههاى جوانى را برده و در ايّام پيرى تتمّة عمر را با عبادت و ذكر و دعا و زيارت ائمه- عليهم السلام- و توسّل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنيا رفتهاند. به ما پيران نيز از اين وسوسهها مىشود كه معلوم نيست به اين زودى بميرى، فرصت باقى است. چند روز آخر عمر توبه كن، علاوه باب شفاعت پيامبر- صلى اللَّه عليه و آله- باز است و مولا اميرالمؤمنين- عليه السلام- نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب كنند، و در وقت مردن او را خواهى ديد و از تو دستگيرى خواهد كرد، و از اين مقولههاى فراوان كه به گوش انسان مىخواند.(68)
وعدة شیطان؛ آخر عمر توبه کن!
اساساً اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى. سازندگى انسان خودش را، مقدّم بر همة جهادهاست. اين است كه رسول اكرم «جهاد اكبر» فرمودهاند. جهادى بس بزرگ است و مشكل. و همة فضيلتها دنبال آن جهاد است. جهاد اكبر است؛ جهادى است كه با نفْس طاغوتى خودش انسان انجام مىدهد. شما جوانها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد. نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود. هرچه قواى جوانى از دست برود ريشههاى اخلاقِ فاسد در انسان زيادتر مى شود و مشكلتر، جهادْ مشكلتر. جوان زود مىتواند در اين جهاد پيروز بشود؛ پير به اين زوديها نمىتواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد. يكى از كِيدهايى كه نفْس انسانى به انسان مىكند و شيطان به انسان پيشنهاد مىكند، اين است كه بگذار براى آخر عمر، خودت را اصلاح كن. حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن. اين يك طرح شيطنت آميز است كه نفْس انسان مىكند به تعليم شيطان بزرگ. انسان تا قواى جوانىاش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشههاى فساد در او كم است، مىتواند اصلاح كند خودش را لكن اگر چنانچه ريشههاى فساد در انسان ريشهاش قوى شد، ملكة انسان شد فسادها، آن وقت است كه امكان ندارد. شما جوانها كه الآن مهيّا هستيد براى جهاد در راه ساختن، اين يك جهاد است، لكن «جهاد اكبر» جهاد در راه سازندگی خودتان.(69)
انحراف را با انحراف نمیتوان اصلاح کرد
ما فرض مىكنيم كه شما در محل كه رفتيد، بعضى از اشخاص منحرف هستند- پيغمبر اكرم- صلى اللَّه عليه و اله و سلم- براى همينها غصّه مىخورد. براى همين مردم منحرف غصّه مىخورد! لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفسَكَ [از] آنكه مؤمن نشدند، همچو غصّهاى كه مثل اینکه مى خواهى خودت را بكشى! ما فرض مىكنيم كه شما وقتى كه رفتيد يك انحرافات. ديديد، انحرافات را با انحراف خيال نكنيد [مىتوانيد] اصلاح بكنيد. انحراف نمىتواند انحراف را مستقيم كند. انحرافات را با نور هدايت خدا و باسم ربك مستقيم كنيد. با اسم خدا حركت كنيد و با اسم خدا هدايت كنيد و با اسم خدا ترويج كنيد و با اسم خدا انحرافات را مستقيم كنيد. اگر ديديد آنجا مىخواهد نفْس امّاره بگويد كه حالا اين آقا كه اينجا مدتى بوده است و عنوانى دارد، بخواهيد عنوانش را يكوقت خداى نخواسته از دستش بگيريد، بدانيد كه اين الهى نيست، اين شيطانى است. بخواهيد مقابل يك اهل علمى كه آنجا هست، بايستيد و بشكنيد خداى نخواسته حيثيت او را، بدانيد كه اين انسانى نيست و الهى نيست، شيطانى است. با همه مَحبّت كنيد. با مَحبّت مىشود منحرفها را مستقيم كرد؛ بهتر از اینکه با شدّت و حِدّت. گاهى نمىشود.(70)
غربزدگی و شرقزدگی، مانع اصلاح
اينها با تبليغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده كردند كه همه چيز خودمان، همة مفاخر خودمان، يادمان رفت، براى خودمان ديگر چيزى قائل نيستيم. همين چند روز پيش از اين يك آقايى- كه من نمىشناسمش- آمد اينجا نشست، همچو تُند تُند هِى شروع كرد گفتن كه آقا ما محتاجيم به آنها، ما محتاجيم به آنها، ما از آنها همه چيز بايد بگيريم! من اصلًا جوابش را ندادم. يك همچو مغزهايى است! ما تا نفهميم كه محتاج به آنها نيستيم، نفهميم كه آنها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آنها، نمىتوانيم اصلاح بشويم. شرق همه چيز دارد. فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است، فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چيزش از غرب بهتر است، فقط تُهيش كردند از خودش. فقط تبليغات دامنهدارى كه به وسيلة نوكرهاى اينها- كه الآن هم موجودند در مملكت ما، الآن هم با صورتهاى مختلف در مملكت ما موجودند، و معالأسف اشخاصى دامن مىزنند به اینکه اينها را بزرگ كنند، ما را از خودمان تهى كردند؛ به طورى كه ما خيال مىكنيم هر چيز كه هست، از آنجاست. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، تا شرق خودش را پيدا نكند، تا اين گمشده پيدا نشود، نمىتوانيم سر پاى خودمان بايستيم. بايد از مغزهاى ما اسم «غرب» زدوده بشود، در مقابلِ آن وقت كه هر خيابانى كه مىخواستند بيشتر ترويجش كنند [اسمش را مىگذاشتند] خيابان «روزولت»! خيابان نمىدانم زهرمار! هِى از آنها. هر دواخانهاى كه مىخواستند بيشتر مشترى پيدا بكند، يك اسمى از خارجى رويش مىگذاشتند. هر دوايى را كه مىخواستند، دوا را خودشان درست میكردند، لكن مىخواستند ترويج بشود، يك اسمى از آنها رويش مىگذاشتند. هر پارچهاى را كه مىبافتند، اصفهان پارچه مىبافت، لكن اسمِ آنها را رويش مىگذاشتند! ما همه چيزمان را باختيم. حالا دزدها را بيرون كرديم، اما خودمان را پيدا نكرديم.
بايد خودمان را پيدا كنيم. شرق بايد درِ غرب را ببندد؛ در غرب را به روى خودش ببندد. تا غرب راه به اينجا دارد، شما به استقلال خودتان نمىرسيد. و تا اين غربزدههايى كه در همه جا موجودند، از اين مملكت نروند يا اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهيد رسيد. اينها نمىگذارند، ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سرِ پاى خودمان بايستيم و بفهميم ما هم موجودى هستيم.(71)
پانوشتها:
65 - صحیفة امام، ج 16، ص 222.
66 - صحیفة امام، ج 21، ص 45.
67 - صحیفة امام، ج 20، ص 156.
68 - صحیفة امام، ج 16، صص 221 و 222.
69 - صحیفة امام، ج 8، ص 300.
70 - صحیفة امام، ج 8، صص 330- 331.
71 - صحیفة امام، ج 10، صص 390 و 391.