هشدارهایی که شنیده نشد و قدرتی که فرو پاشید !
نام امام خمینی با مقاومت و پایداری گره خورده است و نگاهی هر چند گذرا به سخنرانیها و پیامهای آتشین حضرت روح الله از نخستین روز قیام تا روز پایانی حیات زمینی آن حضرت و عروج ایشان به ملکوت نشان از آن دارد که روح خدا در کالبد زمین هرگز اسیر شیاطین آسمانی و زمینی نشد و از هیچ قدرتی واهمه به دل راه نداد و بر عکس سیاستمداران دیگر که هر روز بر عمرشان افزوده میشود محافظه کارتر میشوند و سازش کارتر امام خمینی روز به روز بر قاطعیت انقلابی خویش افزوده و وارد کارزاری بس شگفت با این قدرتها شد.
مقابله امام با قدرتها از منظر نه شرقی و نه غربی انقلاب شکوهمند اسلامی نشات میگرفت حضرت روحالله بدان اندازه که آمریکا را شیطان بزرگ میدانستند و بر انقلابیون نهیب میزدند که نگذارید شعار انحرافی مرگ بر شوروی شعار بنیادین مرگ بر آمریکا این شیطان بزرگ را به حاشیه برد از سوی دیگر مبارزه فرهنگی با قطب دیگر استعمار جهانی یعنی شوروی را نیز مورد تاکید قرار میدادند.
از یادها نرفته است که امام خمینی با همان قدرتی که حضور آمریکا در خاورمیانه را مورد اعتراض قرار دادند به همان شدت و حدت حضور نظامی شوروی در افغانستان را نیز مورد اعتراض شدید خود قرار دادند.
با این وجود نگاه امام به شوروی همانند نگاه ایشان به آمریکا نبود، ایشان آمریکا را شیطان بزرگ میدانستند ولی شوروی را قدرتی که نگاه اشتباه سردمدارانش به جهان و واقعیات موجود در آن زمینه ساز اشتباهاتی مهلک در گیتی شده است .
و این دو تفاوت از زمین تا آسمان دارد ؛ اگر ایشان برای تغییر مسیر در شوروی به سمت آن چه که صلاح ملتها است امیدوار بودند و این امید را در نامه تاریخی خود به گورباچف مطرح ساختند این امید را به شیاطین غرب نداشتند. در بخش ابتدایی نامه امام به گورباچف به این امید اشاره شده و آمده است «از آنجا كه پس از روي كار آمدن شما چنين احساس ميشود كه جنابعالي در تحليل حوادث سياسي جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروي، در دور جديدي از بازنگري و تحول و برخورد قرار گرفتهايد، و جسارت و گستاخي شما در برخورد با واقعيات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلي حاكم بر جهان گردد، لازم ديدم نكاتي را يادآور شوم.»
با روی کار آمدن گورباچف و تغییراتی که وی در شیوه زمامداری رهبران پیشین داد این امید پیش آمد که شوروی مسیر دیگری را طی خواهد کرد، در آن شرایط که شوروی در حال جنگی سرد با دیگر ابرقدرت جهان یعنی آمریکا بود و ظاهرا هم پای آن به جلو میتاخت حضرت روح الله در نامهای اعلام میکنند که «مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست. همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است.»
و در ادامه نیز سقوط قطعی شوروی را به دنبال سقوط اندیشه و مرام کمونیسم و مارکسیسم نوید داده و تاکید میکنند «براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستوجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.»
امام خمینی در مکاتبه با دشمنان بشر نیز هرگز از خیر خواهی برای آنان دریغ نکردند، این خیر خواهی تا بدان جا بود که حضرت روح الله رهبران شوروی را از افتادن به دام لیبرالیسم غربی بر حذر داشته و راه و صراط صحیح نیل به حقیقت را بر آنان تصویر گر شدند.
ایشان در این بخش از نامه تاریخی خود به گورباچف مینویسند «ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است.»
رهبران وقت شوروی انذارها و هشدارهای امام را نشنیدند و این نشنیدن و متوجه نشدن در پاسخ آنها به حضرت امام که یک پاسخ دیپلماتیک و از سر بیدردی بود عیان و واضح بود.
این گونه بود که پیش بینی حضرت روح الله دو سال بعد و در عین ناباوری معتقدان به کمونیسم و مرام بیخدایی محقق شد و «حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی در 25 دسامبر 1991 میلادی به صورت رسمی در هم شکست و فروپاشید.»
پیش از ارسال این نامه برخی شخصیتهای سیاسی که از مفاد آن به مقتضای مسئولیت خود آگاه شده بودند نگرانی خود را از رنجش گورباچف اعلام میکنند !
در خاطرات 26 آذر ماه 1367 آیتالله هاشمی رفسنجانی به این موضوع به صراحت اشاره شده است «احمدآقا متن نامه امام به گورباچف[رهبر اتحاد جماهير شوروي] را براي مشورت آورده بود. قرار شد بعداً جواب بدهم. نامه خوبي است، ولي احتمال رنجيدن او هم هست.»
چنان که عیان است آقای هاشمی و افرادی نظیر وی نگران بودند که ابرقدرت شرق از نامه امام ناراحت شود ولی حضرت روح الله هرگز ناراحتی و یا عصبانیت فرد یا قدرتی را در موضع گیریهای خود دخیل نمیدانستند.
بسیاری از همین شخصیتها که امروز از ضرورت حذف شعار مرگ بر آمریکا سخن میگویند و بیمهابا و حتی بیشرمانه آن را به امام منتسب میکنند هرگز به آخرین سخنان و وصایای ایشان توجه نمیکنند و یا آن را مورد اشاره قرار نمیدهند که ما به دنبال جهانیسازی شعار مرگ بر آمریکا و شوروی هستیم ؛ آیا طنین انداز شدن شعار مرگ بر آمریکا و شوروی از مسجد تا ناقوس کلیسا جز جهانیسازی این دو ذکر بزرگ اسلامی معنای دیگری دارد.
گورباچف سال 1378 همزمان با سالگرد ارتحال امام خمینی در مصاحبهای در مسکو به این نامه اشاره و تاکید کردای کاش به مفاد آن توجه کرده بود !
طبیعی است که قدرتها در اوج قدرت و اقتدار به پیام رهبران آسمانی توجهی نمیکنند اگر خسروپرویز به پیام آسمانی نبی معظم اسلام توجه کرده بود شاید سرنوشت دیگری داشت و اگر گورباچف به انذارهای روح خدا گوش داده بود شاید شوروی سرنوشت دیگری مییافت ...