به روایت یکی از شاهدان عینی
قیام 19 دی این گونه رقم خورد(پاورقی)
Research@kayhan.ir
محسن حسینی نهوجی
اشاره:
جریان انقلاب اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی(ره) و از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شکل گرفت در طول مدت خود با فراز و نشیبهای فراوانی مواجه بود اما فوت مشکوک حاج آقا مصطفی خمینی در ۶ آبان ۱۳۵۶ و پس از آن مقاله توهین آمیزی که با امضای موهوم رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۷ دی ۵۶ منتشر شد این جریان را به اوج خود رساند تا آنجا که مردم قم در اعتراض به اعمال هتاکانه رژیم منحوس پهلوی دست به راهپیماییای عظیم زدند که در تاریخ انقلاب با عنوان حماسه ۱۹دی مردم قم شناخته میشود. به منظور آشنایی با مقاطع اثرگذار تاریخ انقلاب و جلوگیری از تحریف و فراموشی آن، تصمیم گرفتیم تا در سی و هفتمین سالگرد این واقعه مقاله ارسالی آقای محسن حسینی نهوجی را که پژوهشی است پیرامون حماسه تاریخی ۱۹ دی منتشر کنیم؛ پیشتر سلسله مقالاتی با عنوان «روایتی از اربعینهای انقلاب اسلامی» از همین نویسنده در صفحه پاورقی کیهان منتشر شده بود که مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
روز10دیماه56 هنگام استقبال از کارتررئیس جمهورآمریکا درتهران،گروههائی که بااتوبوسهای دولتی آورده شده بودند وآنهائی که بر اثرغفلت ویاازسرکنجکاوی حضورداشتند، با ابراز احساسات برای کارتر هورا کشیدند. هنگامی که پرزیدنت کارتر، سایروس ونس، برژینسکی وآلفرد اترتون، بااسکورت عظیم، به مقابل دانشگاه صنعتی رسیدند، عدّة اندکی که هیجان وجنب وجوش بیشتری داشتند، آنان را هوکرده، باشعار»یانکی گو هوم» به سویشان تخم مرغ گندیده وگوجة له شده پرت کردند. دژخیمان، برای متفرّق کردن معترضان، با چرخاندن باتومهای بلندشان به سمت آنان یورش بردند. هنگامی که غریوشعار«درودبرخمینی» به وسیلة چند طلبه و دانشجوی قمی درفضا پیچید، نعرة ساواکیها و هیاهوی دستگیرشدگان، اوضاع را دگرگون کرد. تصویرفضای باز سیاسی و نمودار رعایت حقوق بشر، چنان کامل شد که اختناق، قلم راازتوصیف آن عاجز ساخت. نگارنده در وقت مقرّر به محل قرار در خیابان آذربایجان رسید و با دوستان مجرّب درگیریهای چهارمردان،که به چنگ دژخیمان نیفتاده بودند، به قم بازگشت.گویندة خبر شبانگاهی تلویزیون، بدون اشاره به حضور معترضان، مراسم استقبال کارتر را، پرشور توصیف کرد، و با پخش صحنة بزم اهریمنی، نطق سـرمستانة کارتر را چنین ترجمه کرد: «ایران تحت رهبری عالی شاه جزیرةثبات وآرامش، در یکی از طوفانیترین مناطق جهان است.»
نه تنها رسانههای داخلی، خبراعتراض به ورودکارتر، را سانسورکردند بلکه بازتاب وسیع یا بایکوت یک خبر، به دریافت هدایای شاهانه درضیافتهای اردشیر زاهدی درسفارت ایران درآمریکا، یا هتل والدروف استوریا بستگی داشت. شاه با بخشش از کیسة خلیفه،این شـیوه را درسطوح بالاتر، حتّی درسرویسهای جاسوسی معمول کرده بود. باچنان سازوکاری، رویدادها براساس دادههای ساواک تحلیل و ارزیابی میشد. برهمین مبنا پیش بینی میشد ایران تاسالهای طولانی، عرصة تاخت وتاز و”جزیرة ثبات”عیّاشان وکلاّشان آمریکائی و غارتگاه عظیم نفت وگاز و پایگاه جاسوسی علیه شوروی، وحیاط خلوت کفتارهای اشغالگر قدس خواهد بود.
امّا 7روز پس از یاوه سرایی سرمستانةکارتر، زنان متعهّد مشهد، باپیروی از مشی امام خمینی، در روز17دی56، سالروزکشف حجاب رضا میرپنج، باحمل پلاکارد درخواست آزادی زندانیان سیاسی و با شعار» الله اکـبر» به دفاع ازکرامت انسانی و اسلامی زن ایرانی برخاستند و ادّعای”حقوق بشر” کـارتر و» آزادی زن» مدّعایی شـاه را به چالش کشیدند.
7 روز پس از بزم شومی که اهریمنیان به سلامتی یکدیگرجام میبرجام زدند وبراثر نشـئة توهّمزایش،کارتر سرخوش ازرؤیای «جزیرةثبات»،آرزوهای دور ودراز ِ غارت در سرمی پروراند؛ و شاه سرمستِ غرور، وسوسة قدرت نمائی وعقده گشائی به ذهنش خطورکرد؛ ناگهان خماریِ لاعلاج سرسام آور، خواب از چشم غارتگر و خائن ربود. غروب17دی56 درپی انتشارمقالة موهن«استعمارسرخ وسیاه» در روزنامة اطلاعات، جوانان، دانشجویان و طلاّبی که 15سال پیش درگهواره با خمینی پیمان بسته بودند و تحت مدیریت شاگردان بزرگوار ایشان، تلمّذ کرده، دوره ادبیات عرب وسطوح مقدّماتی فقه، اصول، منطق، فلسفه ومبانی نظری اسلام راگذرانده؛ علاوه برکلاسهای درسی حضرات استاد مطهّری، خامنهای و بهشتی غالباً به وسیلةکتاب و نوار از اندیشة علمی و روشنگرانة آنان بهره برده، در سیر مطالعاتی کتابهای آقایان محمدرضاحکیمی، دکترشریعتی، جلال الدین فارسی، جلال آل احمد وسایرکتب مفید را مطالعه کرده، علیرغم دسیسههای دشمن، برای نقش آفرینی در بزنگاههای مهمّ نهضت اسلامی، تربیت ومهیّا شده بودند. آیتالله خامنهای درجلسة12دیماه 55 فرمودند: «جوان امروز با نداشتن امکانات فکری، کتابهای اقتصادی، تاریخی و فلسفی، جزوه، وبا نداشتن به قول آقای دکتر یک مانیفست مجمل، در مقابل مکتبی قرارگرفته که از هزارکانال،سیل جزوه، نمایشنامه، داستان وکتاب علمی وشبه علمی وشبه فلسفی به سوی[او] سرازیرکرده،...امّا یک واقعیّتی ....که جدّاً احساس میشود یک معجزهای وجود دارد. یک فرمول ناشناختهای هست....علیرغم همة این ظواهر مأیوسکننده وبه تعبیرایشان»آیات یأس»بازهم شکوفائی وبالندگی فکراسلامی مثل یک«آیة امید» روشنی بخش درمقابل چشمهاپیداست. جوانهاقرآن ونهج البلاغه را مطالعه ودرآنهاتحقیق و به صورت تصاعدهندسی پیشرفت میکنند.» استاد مطهّری فرمودند:« جوانهای بسیار متدیّن و پرجوش وخروشی که در طب، مهندسی، علوم اجتماعی وجامعه شناسی تحصیلات عالیه دارند، یک حالت بیتابی پیداکرده اندکه بیایند طلبه بشوند...پارسال که شیراز بودم، عدّة زیادی ازدانشجویان آنجاکسب تکلیف میکردندکه بعد ازفارغ التحصیلی، برای فراگیری معارف اسلامی، به قم یا دانشکدة الهیّات بیایند؟» عدّهای ازاین دانشجویان ازسال 56 به صورت غیررسمی و درخفا وارد حوزه علمیة قم شده به فراگرفتن ادبیات عرب، تفسیر قرآن، نهج البلاغه فلسفه و مبانی نظری اسلام پرداختند. نگارنده با برخی ازآنان مرتبط و باچندتن ازجمله آقای سیّدیحیی صفوی درقم، هم منزل بود. ساواک در طول بیش از یک دهه با ایجاد ترس و وحشت و ترویج افسانة شکست ناپذیری شاه، او را در بین عوام در هالهای از روئین تنی قرار داده بود. پس از شهادت آیتالله مصطفی خمینی در طول 40 روز مجالس بزرگداشت و نیایش ودعا وتکرارنام امام خمینی وصلوات برای ایشان و نیز سخنرانیهای روشنگرانه و قرائت قطعنامههای پایانی که خواستههای انقلابی و بازگشت امام رامطرح ساخته باجملة صحیح است توسط مردم تأیید میشد و نیز شعارها و پخش اعلامیه پس از هر مجلس موجب فرو ریختن رعب ووحشت و بیاعتبار شدن توهّم شکست ناپذیری شاه گردید. شاه از طرح علنی نام امام خمینی و درخواست بازگشت ایشان به وحشت افتاده؛ برای مخدوش نمودن شأن و منزلت ایشان، دستور داده بود مقالة کذائی را در روزنامه منتشر نمایند. طلاّبی که حتّی غالباً در اوین وکمیته مشترک ضدخرابکاری، سابقه وتعهّد عدم انجام اقدامات ضد سلطنتی داشتند؛وقتی بااهانت به حجّت مسلمانی خود« خمینی» مواجه شدند؛آنچنان برآشفتند،که بیمحابا درمسجد اعظم وصحن مطهّرحرم حضرت معصومه(س) درحضور انبوه زائران روزنامة هتّاک اطلاعات را پاره کرده، با طنین فریادخمینی خمینی خدانگهدارتو، بمیردبمیرد دشمن خونخوار تو، عزم قاطع خود را برای تعطیل نمودن هردرس وتدریس ومَدرس و هربحث و مباحثه و مبحثی درحوزة علمیّة قم؛ به منظور ادای احترام ِدرخور جایگاه والای ولایت فقیه، به محضر امام خمینی وتأدیب و پشیمان نمودن شاه از یاوه گوئی، باصراحت وشجاعت اعلام، و با فوریّت فوق تصوّر، مراجع عظام ومدرّسین محترم حوزه را ازتصمیم خود، مبنی بر تعطیل نمودن کلیّة دروس درهرسطحی وحرکت توأم با سکوت به سمت بیوت مراجع تقلید مستحضرنمودند. خبر«راهپیمائی سکوت» به سمت بیوت مراجع، به نحوشگفتی از اوائل شب دربین تمامی اقشار مردم قم، دهان به دهان منتشرشد. موضوع شگفتی که کمترمورد توجّه راویان واقعه قرارگرفته آرامش و طمأنینة طلاّب پرجنب وجوشی است که باپرداختن به ورزشهای رزمی وپیاده روی شبهای جمعه از انتهای چهارمردان تاکوه خضر،وکوه نوردی ازآنجاتاجمکران وپیاده روی مسیر بازگشت، دارای اندامی چابک بودند و درچنین مواقعی پس ازسردادن شعارعلیه شاه و حمایت از مشی امام، باتاکتیک بزن در رو،آسایش مأموران شهربانی و ساواک را سلب و ابرازوجود میکردند؛ اکنون علیرغم شدّت نفرت از رژیم و دستیابی به کوکتل مولوتفهای انفجاری پرقدرت بدون فتیله،که به محض برخورد به هدف منفجر میشد و پرتاب کنندة ترک سوار موتورسیکلت، دغدغة شعله ورنگشتن یا خاموش شدن فتیله درشرایط هیجانی را نداشت؛ هیچ دکّة پلیس و بانکی را به آتش نکشیده، حتّی از هدف قراردادن شعبة حزب رستاخیزکه فقط دو نگهبان داشت و به آتش کشیدن آن موجب خوشحالی و تقویت روحیة مردم میگشت، خود داری ورزیدند و انگار با سایرطلاّبی که پیشتر با آنها نظرات متفاوت وحتّی متعارضی داشتند، تحت تأثیر یک ارادة برتر مرموزی که تمامی اذهان را مسخ نموده، به صورت شگفتی متّفقاً به راهکار واحد رسیده؛ هیچ تدبیری به جز«راهپیمائی سکوت» به سوی بیت مراجع را برنمی تافتند.آنان که در آن شرایط سرنوشت ساز و حسّاس خودرا مخاطب « اَعِظُکُم بِواحِدَه اَن تَقُومـُوا لِـللّه» و مجتبی و برگزیدة «وَجاهِدُوافِی اللهِ حَـقَّ جِهادِه هُوَاجتَباکُم» تشخیص دادند، مصداق «اِذادُعُواِالَی اللهِ وَرَسُولِه ِلیَحکُمَ بَینَهُم اَن یَقُولُوا سَمِعناوَ اَطَعنا» قرارگرفتند و خدا راههای خود را به آنان نشان داد. «وَاّلَذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا
تو پای به راه در نــه و هیـــچ مـپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
حضرات آیات و مدرّسین محترم، وحید خراسانی، سبحانی، مکارم، مؤمن، طاهری خرّم آبادی، مشکینی، محمدی گیلانی،که تحت سیطرة آن ارادة غیبی، وسیلة اجرای مشیّت الهی بودند، نیمه شب 17دی56 باپیگیری آقای موسوی تبریزی، به تکاپو افتاده در جلسة بیت آیتالله نوری حضور یافتند. برخی از آیات با تعطیل کردن درسها چندان موافق نبوده، ترجیح میدادند علما و اساتید حوزه درپایان دروس خود ضمن دفاع از شخصیّت و جایگاه امام خمینی، به تهیّه و چاپ مقالة کذائی اعتراض کنند. برخی از آیات نیز که با مراجعة برخی از طلاّب درجریان امر قرارگرفته ازتصمیم قطعی آنان مطّلع گشته بودند، پیشنهاد تعطیل کردن کلّیه دروس در روز18دی و حمایت اساتید از امام خمینی و بیان اعتراض به انتشار مقالة موهن در پایان درسها در روز 19دی رامطرح کرده بودند. به نقل ازآقای موسوی تبریزی با تصویب پیشنهاد دوّم، چندتن از حاضران عهدهدار مطّلع نمودن حضرات آیات گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری شده بودند.
محاسن تدبیر «راهپیمائی سکوت»
ـ در شرایطی که 7 روز پیش کارتر داعیهدار حقوق بشر، ایران را جزیرة ثبات نامیده، شاه نیز مدّعی ایجاد فضای باز سیاسی بود، رژیم در مقابل«راهپیمائی سکوت» بدون حمل هرگونه پلاکارد و عکس، خلع بهانه شده، در مقابل عمل انجام شده قرار میگرفت و تا به دست نیاوردن بهانه آن را تحمّل میکرد.
ـ با حضور منظّم و بدون شعار در بیوت مراجع، رژیم بهانهای برای تحت فشار قراردادن مراجع نداشت.
ـ پیروان و مقلّدان مراجع با مشاهدة امنیت وعظمت جمعیّت ترغیب به حضور در بیت مرجع تقلید خود شده بدین ترتیب پس از هر بیت، جمعیّت راهپیمایان افزون و افزونتر از بیت قبلی میشد.
ـ مراجعی که برای حفظ حوزه و حفظ جان مردم، معتقد به بهانه ندادن به دست رژیم بودند، با مشاهدة مسالمت آمیزی، امنیّت و نظم راهپیمائی و عدم تعرّض دژخیمان باگستردگی مراسم در بیوت خود مخالفتی نکرده، عملاً وارد گود نهضت شده، بستر توسعة جنبش سکوت فراهم میشد.
ـ درجامعهای که فضای باز وآزادی سیاسی واقعی باشد، راهپیمائی سکوت، مناسبتی ندارد. سکوت ودهان بسته، متناقض آزادی بیان و فضای سیاسی بوده، تعریف پارادوکسی راتفهیم خواهدکرد و بازتاب تبلیغاتی مطلوبی برای رژیم نخواهد داشت.
ـ افزایش پی درپی جمعیّت راهپیمائی سکوت، موجب سرایت این حرکت به شهرها ومشارکت مقلّدین همة مراجع در این جنبش میگشت.
ـ گستردگی این حرکت متضمّن حمایت از امام خمینی و مخالفت با شاه، و پیشبرد اهداف نهضت اسلامی بود.
صبح روز 18دی، نگارنده به اتفاق چند تن از دوستان، در معیّت آقای سیدیحیی صفوی که پس از اخذ لیسانس دورة نظام وظیفه را درتیپ 55 هوا بردگذرانده، برای فراگرفتن مبانی اسلام به قم آمده بود، خود را به پل آهنچی رساندند. در لحظات اوّلیه دوستان زیادی دیده میشدند، امّا زمان زیادی نگذشت که امواج خروشان جمعیّتی که از هرطرف به راهپیمایان میپیوستند، هویّت یگانةای را پدیدآوردکه هویّت افراد را درخود محوکرده بود. حرکت جمعیت انبوه ازمحورهای مختلف شهر، مأموران و عوامل رژیم راتجزیه نموده، ارتباط آنها را درچند نقطه قطع و توانائی آنان را برای برخورد با اقیانوس جمعیّت سلب کرده بود. دژخیمان که پیش بینی میکردند چنانچه این جمعیت متلاشی و پراکنده نشود، سرانجام خطرناکی را برای آنان رقم خواهد زد در صدد شکاف و تجزیه مردم برآمدند. در مدّت توقّف جمعیت در بیت آیتالله گلپایگانی، دژخیمان نیروهای پراکندة خودرا باز یافته باسازماندهی جدیدی درچند نقطة مناسب مستقروهنگام حرکت به سمت منزل شریعتمداری، باترفندهای مختلفی شرایطی را ایجادکردندکه در خیابان اصلی بین دستههای جمعیت فاصلههای زیادی به وجودآمد. رئیس ساواک و شهربانی و معاونان و مزدورانشان با هجوم به دستههای پراکنده، آنان را وادار به فرار و پخش شدن در مسیرهای جداگانه کردند. در خیابان چهار مردان باگریدر به سمت جمعیت حمله کرده گروهی از مأموران از سمت دیگری مردم را مورد هجوم قرار میدادند. پس از مدّتی به هرصورتی بود مردم و طلاّب از راهها وکوچه پس کوچههای اصلی وفرعی خودرا به منزل شریعتمداری رساندند.شریعتمداری به گفتة افراد بیتش در خانه نبود.خدا میداند طبق هماهنگی ساواک برای متفرّق شدن جمعیت از پیوستن به جمع خودداری میورزید یا دلیل دیگری داشت. به هرحال جمعیت گفته بودندتا زمانی که ایشان راملاقات نکنیم اینجا را ترک نخواهیم کرد. پس از 90 دقیقه شریعتمداری درمیان جمع حضوریافت. تأخیر او باعث شد همة جدا شدگان و جاماندگان به منزل وی برسند و دوباره جمعیت متراکم شود و به سمت حسینیّة آیتالله نجفی مرعشی حرکت کند. پس از نماز مغرب وعشا همچون شب قبل تظاهرات با شعارهای خمینی خمینی خدا نگهدارتوبرگزارشد.
طبق توافق شب گذشتة فضلا ومدرّسین، به زعم آنان در روز 19 دی اوضاع به حال عادی بازمی گشت و طبق روال عادی تدریس وتحصیل برقرار میشد. امّا طلاّب مصمّم بودند تا اطلاّع ثانوی درسها راتعطیل نمایند. به لطف خدا بازاریان شجاع قم با انتشار اطلاعیهای اعلام کردند در اعتراض به چاپ مقالة موهن فردا بازار و مغازهها را تعطیل و برای عرض تسلیت در بیت مراجع تجمع مینمایند.
روز 19 دی شریعتمداری از ساعت 8 صبح درس خود در شبستان سمت آرامگاه آیتالله بروجردی در مسجد اعظم راشروع کرده بود. بیشاز هزار نفر از طلاّب باورود به شبستان شروع به فرستادن صلوات کردند. شریعتمداری هم با گفتن اینکه ما نمیدانستیم امروز هم برنامه است درس را تعطیل کرد. سیل جمعیت از مسجد اعظم، مسجد امام حسن، مدرسة خان، مدرسة حقّانی و از سمت نیروگاه وکوچههای منتهی به پل آهنچی به سوی بیت مراجع به حرکت درآمد و مردم به ترتیب در بیوت آیات میرزا هاشم آملی، علاّمه طباطبائی، مکارم، وحیدخراسانی تجمع کرده به سخنرانی آیات گوش فرادادند. تجمع بیت آیتالله نوری بینظیر بود. از ساعت 3 بعد ازظهراتاقها و حیاط گنجایش نداشت. سراسر خیابان بیگدلی با بلندگو هائی که در معرض دید نبود سیستم صوتی مناسبی برقرار شده، تا خیابان صفائیه طول جمعیت امتداد یافته بود.
دژخیمان که روز دوم با جمعیتی بسیارافزونتر از روز قبل مواجه شدند، کم کم به عمق حرکت وتأثیر امواج خروشان پیش بینی نشدة آن پی برده، اطمینان یافتند چنانچه این ابتکار سیاسی در قم با این عظمت تداوم یابد، علاوه برکشیدن خط بطلان بر ادّعای در اقلّیت بودن پیروان خمینی، وحدت و هماهنگی ایجاد شده بین مراجع و مردم با آیتالله خمینی، موجب تسرّی این ابتکاربه سایر شهرها وتهران خواهد شد و درطول محرّم وصفر، تمامی نقاطی را که درآن پرچم سیّدالشهدا(ع) به اهتزاز درآمده، فراخواهدگرفت. شاه در سفر به آمریکا در جواب کارترکه گفته بود آیا نمیتوان بااستفاده از روشهای دوستانه و ارتباط نزدیکتر، به جای روشهای خشونت آمیزپلیسی، ازشدّت تشنّجات کاست؟پاسخ داده بود:ما ناچاریم برای مبارزه با نفوذکمونیزم در ایران سخت گیر باشیم...اینان در واقع اقلیّت بسیار اندکی را تشکیل میدهند و از پشتیبانی اکثریت گسترده و تودة مردم ایران برخوردار نیستند.
در صورت فراگیرتر شدن این راهپیمائی و تجمّعات، و بازتاب خبر این حمایت گسترده از امام خمینی، آیاشاه میتوانست بازهم ادّعای جلوگیری از نفوذ کمونیزم را برای توجیه سرکوب مطرح نماید؟ آیا میتوانست به بهانة مبارزه باکمونیزم برای مراجع ایجاد محدودیت کند؟حیثیّت و استمرار حاکمیّت شاه به پایان یافتن این حرکت بستگی داشت. دژخیمان مو ظّف گشته بودند به هر ترتیبی با یافتن بهانهای به این بحران غافلگیرکننده پایان دهند. مقابله با آن جمعیت عظیم به سادگی امکان پذیر نبود. دژخیمان ناچار بودند پیشروی راهپیمایان را درموضع دفاعی مناسبی مسدود نموده، با استقرار نیروهای مهاجم در مواضع تهاجمی و اجرای تاکتیک فریب، امواج خروشان جمعیت را تحت فشار، به ستونی باریک و آسیب پذیر در یک سمت خیابان تبدیل و بارسیدن به موضعی که از همه طرف بر آن اشراف دارند با سهولت سرکوب نمایند. چهارراه فاطمیه به عنوان مناسبترین نقطه برای اجرای این تاکتیک انتخاب شده بود. از چهار طرف آن نیروها با اشراف و دید تیرعالی قادر به هدف قرار دادن جمعیت بودند. مأ موران سدکننده نیز با استقرار در چهارراه در لبه جلوئی صفوف جمعیت، با هدف قرار دادن بانک و به آشوب کشیدن حرکت مسالمت آمیز، راهپیمایان را به حمله به بانک وکلانتری متّهم نموده، با ادّعای پیشگیری از آشوب و اخلالگری، با کشتار و سرکوب خونین و ایجاد جو وحشت همچون 15 خرداد به زعم خود به غائله پایان خواهندداد. در امتداد دیوارهای بلند مدرسة حجّتیه و دیوار مقابل، مردم هیچ جان پناهی نمییافتند و جمعیت در حال فرار در خیابان حجّتیه و حاشیة رودخانه و جاده اصفهان در تیر رس جنایتکاران قرار داشتند و نقطة مناسبی برای ایجاد حمّام خون و جلو گیری از به هم پیوستن دوبارة جمعیّت بود.
پس از خروج جمعیت از بیت آیتالله نوری، سونامی عظیم 19 دی با آرامش و سکوت مطلق به سمت بیت آیتالله مشکینی در حرکت بود که با رسیدن اولین نفرات به چهار راه فاطمیّه، مزدوری با بلندگوی دستی خطاب به جمعیت اظهار داشت: سد معبر حرام است. از پیاده رو سمت راست خیابان حرکت کرده، متفرّق شوید. در حین تکرار این دستور ناگهان صدای عجیبی در فضا پیچید و سپس صدای شکستن و فرو ریختن شیشة بانک مجاور کلانتری و در پی آن غرّش تفنگ و مسلسلهای یوزی فضای مقدّس و حریم حرم حضرت معصومه (س) و مرکز فقاهت تشیّع راپرکرد و مظلومانه خون مؤمنان خدا برآسفالت خیابان جاری شد.
طلاب باخروش قهرمانانه وبرپائی اعجازآمیز« تظاهرات هوشمند سکوت» در روزهای 18و 19دی، «فضـای بازسـیاسی» و حقوق بشر ادّعائی ابر پرزیدنت و شاهنشاه میرپنج در«جزیـرة ثبات» را به چالش کشیده، با افشای ماهیّت واقعی غارتگران،آنان را در افکار عمومی جهان، رسوا نموده، قدرتشان را به سخره گرفتند. تحوّل روحی شگفت و انگیزة الهی طلاّب ومؤمنان قم «قیام لِلّه» و عمل صالح تا پای ایثار جان و سنگ تمام مراجع عظام ومدرّسین محترم درمانورعظیم» اتّحادمرجعیّت و روحانیت تشیّع» به دفاع از اسلام و قرآن، موجب نزول الطاف الهی و اقدام نهائی حضرت امام شد. ایشان با ملاحظة «یُغَیِّروُا ما بِاَنفُسِهم» ازجانب ملّت، فرمودند:«این رفراندوم سرتا سری در حقیقت خلع شاه از سلطنت غاصبانه جائرانه است. کارتـر و دیگـر غارتگـران مخازن ملّتهای مظلوم، باید بدانند محمدرضا خائن ویاغی و ناچار از سلطنت مخلوع است.»
برژینسکی وهمسویانش در شورای امنیت ملّی و هارولدبراون و همفکرانش در وزارت دفاع آمریکا، بااین تصوّرکه کشتار وایجاد حمّام خـون، انصرافِ مردم ازتداوم جنبش اسلامی را به دنبال خواهد داشت؛ پسرمیرپنج را، به اتّخاذ سیاست مشت آهنین سوق داد. به روی مردم آتش گشود، امّا برخلاف تصـوّرگاوچرانها، فورانِ خـون شـهید؛ تأثیر معنوی مرمـوز و تحوّل عجیبی را در مردم، برجانهاد.
مردمی با پیشینة فرهنگی شهادت طلبی وشأن والای شهید درقرآن، که از اطلاق لفظ مرده برای کسی که در راه خدا کشته شده، نهی میکند، وآنان را زندگانی برمی شماردکه نزد خدا روزی میبرند. مردمی که درمذهب شان شهیدی که در صحنة کارزار حق و باطل به شهادت رسیده، از چنان قداستی برخوردار است که غسل وکفن لازم ندارد و با لباس خونینش به خاک سپرده میشود و ملّتی که11تن از امامان معصومش به شهادت رسیدهاند وشهادت محسن قبل ازتولّد، علی اصغر6 ماهه، رقیة3 ساله، طفلان مسلم، عبدالله وقاسم نوجوان، علی اکبرجوان و صدها شهید درسن مختلف را الگو قرارداده، برتربت سیّد الشهدا سجده کرده، باآن،کام نوزاد گشوده، از قرنها پیش اجدادش، پدر بزرگش، پدرش، خودش، هرسال در روزعاشورا سوگوار وگریان آه ازدل برآورده،یالَیتَنی،کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزُمَعَکُم را باشهدای کربلا نجواکرده، ظهورمنتقم موعود را انتظارکشیده؛ بزرگترین آرزویش شهادت در رکاب اوبوده، درمواجهه باشهید، چنان منقلب و متحوّل گشت،که فلاح خودرا در پیروی از خمینی فرزند شهید، پدر شهید و امام شهدا، میدانست و هیچ مانعی قادر به سد راهش نبود.
جامعه شناسان وتحلیلگران رخدادها وتحوّلات، هنوز ازتحیّر پدیدة اسرارآمیز19دی و اقدام آگاهانة طلاّب وجوانان قهرمان قمی خارج نشده بودند،که سربازان متعهّد درگهوارة آذری، بااتّخاذتاکتیک غافلگیرکنندةیورش همزمان ازهمه طرف، طی حرکتی برق آساهمة موانع راپشت سرگذاشتند وبا درهم شکستن مواضع ومقاومت دشمن، تبریز را تسخیرنموده، مراکزظلم وفساد وهرآنچه راکه نشانی از شاه وآمریکا داشت منهدم کردند. خالقان حماسة اسرارآمیز29بهمن56، که به همّت شاگردان نستوه امام به ویژه آیتالله قاضی طباطبائی پرورش یافته برای نقش آفرینی درصحنههای کارزار انقلاب اسلامی مهیّاشده بودند، با زمزمة:
گر مرد رهی، میان خـون باید رفت
وز پای فـتاده، ســــرنگون باید رفت
تو پای به راه درنـه و هیـچ مـپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
با بیاعتنائی به مدّعیان متوهّم تئوری و علـم مبارزه، ضمن ایفای نقش مؤثّر در پیشبردِ انقلاب اسلامی، تاکتیک «تهاجـم همزمان از همة محورها برای درهم شکستن سریع موانع و انهدام مواضـع دشمن» را در تاریخ انقلابهای مردمی جهان به نام خود ثبت؛ و جامعه شناسان و اندیشمندان علوم سیاسی، تاریخ وتحلیلگران انقلابهای بزرگ جهان را مبهوت خویش ساختند.
40روز بعد، دژخیمان به مسجد محلّ برگزاری مراسم«اربعین» در یزد وسپس جهرم وسایرشهرهاهجوم آورده، مراسم«اربعین» رابه شهادتگاه دیگری بدل ساختند. «اربعین»های موازی، پس ازهر«اربعین»برپا شد وچرخة«اربعین»های موازی در درون هریک ازمردم»اربعینی» به پاکردکه درچلّه نشینی درونی خویش، متحوّل شده به کمال رسیدند. شهدای انقلاب اسلامی وآیت الله شهیدمصطفی خمینی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتّح، شهید قدّوسی، شهید مدنی، شهید قاضی طباطبائی، شهیدصدوقی، شهیددستغیب، شهیداشرفی اصفهانی، شهیدباهنر، آیتالله مشکینی، آیتالله مهدوی کنی وسایر شاگردان وفادار امام،آیات عظام، مدرسین و طلاّب، اساتیددانشگاه، دانشجویان، دانشآموزان وآحاد ایرانیانی که ازعاشورای حسینی و15خردادخمینی الهام گرفته بودند، باچلّه نشینی انقلابی وعمل صالح و»تسلسل اربعین»های خود، بیش ازهشتادشهرکشور را به هم متّصل ساختند.
رژیم دست نشانده برای نجات از گردابی که خود آفریده بود، به هر جنایتی دست میزد. بسیاری از علما وشاگردان نستوه امام را به نقاط محروم و دور افتاده تبعید کرد و بازار و مسجد و سینما رابه آتش کشید. امّا علمداران نهضت، هر پدیده ای، حتّی حوادث طبیعی چون زلزله و سیل را به کانونی علیه طاغوت بدل ساختند.
غروب روز11تیر57/شب27رجب98 همزمان باجشن بعثت پیامبراعظم(ص) صحن داخلی و بیرونی و ایوانهای اطراف مسجدآل رسول ایرانشهر،آکنده از مردمی بود که نماز مغرب وعشا را به امامت آقایخامنهای اقامه میکردند. هنگام عشا صدای تندر وغرّش رعدوبرق درآسمان وزمین پیچید ونمازعشا که تمام شد، سیل همه جای ایرانشهررا فراگرفته بود. درتاریکی توأم باوحشت، فریادیاری خواهی مردم بلندبود. انبارهای موادغذائی زیرآب قرارداشت وآوارگی، بیسرپناهی، سرماوگرسنگی درکمین محرومترین مردم کشور بود.آقاسید علی با شعار«نجات شهرگرسنه» از ادارة پست وتلگراف تلفنی و باپیام ازآیت الله کفعمی وآیت الله صدوقی و از مشهد وتهران کمک طلبید و با تشکیل گروه امداد،کارت جیره بندی صادرکرد. هم بحران و امدادرسانی رامدیریت میکرد، هم کیسة آرد بر دوش با شلوار تاخورده توی سیلاب میرفت و میآمد و عمل صالح 40 روزه اش اربعین دیگری بر سلسله اربعینهای نهضت اسلامی افزود. این اربعین تأثیر به سزائی در روشنگری وتحوّل مردم آن دیار برجا نهاد. شب22 مرداد رئیس شهربانی در خانة تبعیدیان را به صدا درآورد وگفت: بایدآماده حرکت شوید.آقای خامنهای باید2 ساعت بعد، به سوی جیرفت راه بیفتد. تبعیدگاه جدیدآقایان نوری همدانی محمدیزدی، حجتی کرمانی، مکارم،گرامی، معادیخواه، حاج دخیلی، سلیمانی و خردمند جیرفت تعیین شده بود.آقای ربانی شیرازی جلو میافتاد وبقیه آقایان شبیه تظاهرات درپی او به سوی مسجد جامع حرکت میکردند. ماه مبارک رمضان بود و حضورمردم بیش از پیش نمود داشت. پخش اعلامیه وسردادن شعار پس از سخنرانیهای ماه رمضان صورتی عادی به خود گرفت. ازمدّت تبعید در جیرفت40روز سپری و «اربعین» بیداری و تحوّل مردم جیرفت کامل شده بودکه رئیس شهربانی جیرفت خبرآزادی تبعیدیان رااعلام کرد. با پیوستن همة «اربعـین»ها، به «اربعـین سیدالشهداع «؛ ایمان خالصانه، قیام لِله، عمل صالح، پایداری، ایثار و شهادت طلبی مؤمنان موجب نزول رحمت والطاف ذات اقدس خداوند وتحقّق وعدة الهی وَکانَ حقّاًعَلَینا نَصرَالمُؤمِنین گشت و کار رژیم دست نشاندة ابر قدرت آمریکا را یکسره ساخت.
اتاق فکر و مراکزتوطئه در واشنگتن، لندن، پاریس، بن، اورشلیم،گوادلوپ و سفارتخانهها و ایستگاههای جاسوسی نظام استکباری، با پادوئی ساواک و اداره دوم ارتش، طرّاحی واجرای توطئههای شیطانی علیه انقلاب اسلامی را به عهده داشتند. کارتر، برژنیسکی و ونس به زد و بند و معامله با برژنف، الکسی کاسکین، مائو، چوئن لای، هوا و دنگ روی آورده، تمامی هم پیمانان و رقیبان خود را برای بقـاء حاکمـیّت رژیم دست نشانده و استمرار نفوذ و تداوم غارتگریِ خویش، به کمک طلبیدند. سفرای آمریکا، انگلیس، رئیس سیا و مشاور امنیت ملی آمریکا به صورت نوبهای با میر پنج شاه ملاقات میکردند، تا روحیةآشـفتة وی را سروسامان بخشند. رؤسای سرویسهای جاسوسی اروپا،آمریکا واسرائیل درمقام مشاور ویـژة اعلیحضـرت به تکاپو افتادند، امّا هیچیک نتوانستند، او راکه چون خسی برفراز امواج سهمگین ابرسونامی انقــلاب اسلامی، به هرسو رانده میشد، نجات دهند.
کُنت دمارانش، رئیس سرویس جاسوسی فرانسه که درسال51 برای اجرای «پروژة نفوذ به درون جامعة شیعی”[به زعم خود] شبکة اطلاعاتی را درمساجد ایران تأسیس کرده بود،یکی ازآن مشاوران است.گرچه”پروژة نفوذ” را سیا، درگسترة وسیعتری باصدها عامل تعقیب میکرد، امّا روش دمارانش،باشیوة هلمز متفاوت بود. او میگفت :آمریکائیهااطلاعات راازفیلتر”ذهنیت غربی”ردکرده، سپس به تفسیرآن میپردازند. درحالیکه بایداطلاعات را براساس”ذهنیّت روحانیان انقلابی شـیعه» تفسیرکرد، تا به تصویری روشن از انگیزهها و اهداف آنان رسید. دمارانش امـام را بهتر از دیگر رؤسای سرویسهای جاسوسی میشناخت. او با سعدون شاکر رئیس سازمان امنیّت عراق،که مسئول مستقیم حفاظت از امام در نجف بود رفاقت وآشنائی دیرین داشت وگزارش روحیات و روابط امام را از او دریافت میکرد. دمارانش در پنج ماه منتهی به انقلاب اسلامی، لحظه به لحظه امام را، در فرانسه تعقیب کرد، و شخصیت مبارز ایشان را، از نزدیک میشناخت. [هیچ جاسوس وفرد اطلاعاتی باهرسطح دانش وتجربه ای، قادر به شناخت ابعاد شخصیتی امام نبود] درشش ماه منتـهی به انقلاب اسلامی دمارانش، شش بار شاه را درتهران ملاقات کرد. ششمین بار، در دیماه1357درکتابخانه کاخ نیاوران، دیداری طولانی با شـاه داشت تاگزارش جاسوسی از فعّالیتهای سیاسی امام در نوفل لوشاتو را به اطّلاعش برساند. دمارانش روز16مهر57 طرحی فوری را برای اخراج امام از فرانسه به تصویب رئیس جمهور ژیسکاردستن رساند، امّا به مرحلـه اجرا نرسید. سپس یک روز بعد نقشهای برای انتقال امام به ایتالیا و ترور ایشان درحین سفرکشید. پس از موافقت دولت فرانسه شروع عملیـات فوق سـرّی، به سـازمان ضد جاسوسی ایران ابلاغ شد، امّا ناکام ماند.
دست نشاندگانی چون آل سعود، سادات، حسین اردنی، حسن مراکشی و شیوخ حاشیه خلیج فارس، موظّف به حمایت و پشتیبانی او شده بودند. ژنرال هایزر معاون فرماندهی ناتو، با مداخله آشکار در امورکشورمان، فرماندهی و هدایت هیئت مستشاری آمریکا وتیمسارهای حقیر پر مدّعای شاه را به عهده گرفته بود، تا با حمایت از بختیار، اجرای جنگ روانی و فریب، ربودن هواپیمای حامل حضرت امام خمینی، به راه انداختن حمّام خون و انجام کودتا، به زعم کارتر، قدرت سیاسی را در هر شرایطی به کنترل درآورده، نهایتا به یکی از دست نشاندگان هماهنگ شده منتقل وتأمین منافع استعماری گاوچرانهای غارتگر را تضمین نماید. در چنین شرایطی، امام خمینی، پیرمرد 78 سالهای که پانزده سال اخیر عمرش را درغربت تبعید ودر خانه ی کوچکی درگرمای طاقت فرسای نجف سپری کرده بود، با اتّکال به خدا بر اوضاع و شرایط وتحوّلات پیچیده و پرشتاب، اشراف و تسلط داشت و پیشاپیش، دست دشمنان را خوانده، سـناریوی توطئـه را، افشاء و خنثی میکرد. قلم اعجازگرش، از چنان قدرت شگرفی برخوردار بود،که هر زمان دستوری را برکاغذ مینگاشت میلیونها فدائی مسحور خویش را به حرکت در میآورد. هرگاه لب به سخن میگشود، هزاران دستگاه ضبط صوت وصل شده به خطوط تلفن درشهرهای مختلف، سخنانش را ازآن سوی جهان ضبط میکردند و به سرعت، توسّط هزاران فدائی تکثیر و در شرایطی که انقلاب اسلامی از هیچ امکانات رسانهای برخوردار نبود، توسّط میلیونها هوادار شهادت طلب، تا دورافتادهترین نقاط سراسرکشورتوزیع میگشت. صدای دلنشینش، ازکاستها برمی خاست و بردلهـا مینشست وطوفان به پا میکرد. لبیک گویانش با رها ساختن همة تعلّقات زندگی، برای انجام تکلیف الهی به حرکت در میآمدند و هیچ مانعی قادر نبود راهشان را سدکند. خیابانها و گذرها، میادین وپلها وفراز پشت بامها در سراسرکشور، زیر پایشان دامن میگسترد وجان برکف گرفتگان،آیاتی را میخواندندکه اگرخالق برکوه نازل کرده بود،کوه ازترس خدا متلاشی میشد.لوانزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته خاشعاًمتصدعاًمن خشیه الله مؤمنان مخلص، با عمل به آیة شریفة اَطیعُواالله َواَطیعُواالرّسُول وَ اُولوالامر به فرمان امام ومدیریّت میدانی چند روحانی، وبه تعبیرغربیها، چندملاّ، شعار «الله اکبر» سردادند وخدا رعب را بردل دشمنانشان میانداخت. وَ قَذفَ فی قُلوبهم الرُّعب. سربازان مقاوم و شجاع خمینی در ناباوری و حیرت اندیشمندان علوم جامعه شناسی و سیاسی، بدینگونه شگفت انگیزترین و اسـرارآمیزترین انقلاب تاریخ را با کمک یک دست نامــرئی مِن حََیثُ لم یحتسبوا به پیروزی رســاندند. طرّاح، تئوریسین و رهبرانقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام برخاسته ازآن، امام خمینی، در وصیّت نامه ی سیاسی الهی خود فرمود :
«شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه ی انقلابها جداست، هم در پیدایش و هم در کیفیّت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. تردید نیست که این یک تحفه ی الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منّان بر این ملّت مظلوم غارت زده، عنایت شده است.