تخطئه آشکار قوانین بالادستی کشور ادامه دارد:
همایشهای دولتی که بحران جمعیت را منکر میشوند!
فقدان عزم جدی در مسئولین دولت، برای پیشبرد اهداف جمعیتی نظام و جلوگیری از بحران قریب الوقوع سالخوردگی جمعیت کشور، مصادیق متعددی دارد که هر روز زوایای بیشتری از آنها آشکار میشود. در مطلب پیش رو، نمونهای عجیب از این موارد مورد بیان و تحلیل قرار میگیرد.
حسین مروتی
پس از برگزاری سمینار عجیب «پویایی جمعیت در کشورهای مسلمان» که در تضاد آشکار با سیاستهای جمعیتی نظام اسلامی بود و با حمایت صندوق جمعیت سازمان ملل و سفارت سوییس، مهرماه سال جاری در کشور برگزار شد، نوبت به برگزاري همايشی با عنوان «رويكردهاي جديد جمعيتي» رسید. همایشی که اواخر آذر ماه، از سوي دفتر امور بانوان استانداري تهران با همراهي وزارت بهداشت، دانشگاههاي علوم پزشكي تهران، ايران و شهيد بهشتي و همچنین شهرداري تهران برگزار شد. بررسی صحبتهایی که در این همایش صورت گرفت، آشکارا نشان میدهد که متاسفانه برخی مسئولان مربوطه در وزارت بهداشت، عزم و اعتقاد کافی برای پیشبرد سیاستهای کلی نظام در بحث جمعیت ندارند. در ذیل، ضمن محورهایی به نقد و بررسی برخی از این صحبتها میپردازیم.
تحلیلهای غیرمرتبط
و محدودکننده وظایف
مباحث جمعیت شناسی به دلیل میان رشتهای بودن، متاثر از عوامل گوناگونی از حوزههای متفاوت هستند و از همین رو مولفههای مختلف فرهنگی، سیاسی – امنیتی، بهداشتی و اقتصادی بر جمعیت اثر گذارند. البته این مسئله تنها مختص مباحث جمعیتی نیست و میتوان گفت هیچ یک از حوزههای مختلف اجتماعی نیست که متاثر از دیگر حوزهها نباشد، به عنوان مثال بهداشت بر امنیت اثر دارد و اگر سطح بهداشتی جامعه پایین باشد، قدرت یک کشور در تامین امنیت مردمانش کم میشود. همچنین امنیت نیز بر بهداشت، اثر دارد و اگر امنیت تامین نشود، نمیتوان سطح مناسبی از بهداشت را برای مردم فراهم آورد. نکتهای که باید در اینجا مدنظر قرار گیرد این است که این تحلیلها در عین صحیح بودن، از کسی رفع تکلیف نمیکند و به عنوان مثال در جامعهای که سطح بهداشت پایین است، نیروهای امنیتی نمیتوانند بنشینند و بگویند: "تامین امنیت منوط به تامین بهداشت است و تا سطح بهداشت بالا نرود، ما تکلیفی راجع به امنیت مردم نداریم”
در سمینار «رويكردهاي جديد جمعيتي» شاهد ارائه ی یک سری تحلیلهای جهتدار هستیم که سعی میکند، نقش وزارت بهداشت در رخداد بحران جمعیتی را منکر شود و از این طریق، کمک کند که وزارت بهداشت از بار مسئولیت خود شانه خالی کرده و به فعالیتهای گذشته خود با همان کیفیت و کمیت ادامه دهد.
به عنوان مثال در این همایش دکتر «محمداسماعیل مطلق» مدیرکل سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت میگوید: سالانه 440 هزار فرصت فرزند آوری در کشور از دست میرود. از این تعداد 410 هزار فرصت فرزند آوری در زنان ازدواج نکرده، 10 هزار فرصت فرزند آوری براساس فوت همسر و 20 هزار فرصت فرزند آوری نیز بر اثر طلاق از دست میرود.
چنان که از این تحلیل بر میآید، وزارت بهداشت در بحران جمعیت، تقریبا هیچکاره است! چرا که قریب به 94 درصد از این بحران مرتبط با ازدواج است، 4 درصد مرتبط با طلاق و دو درصد هم مرتبط با فوت همسر! فوت همسر نیز احتمالا بیشتر از هر چیز بر گردن حوادث باشد و جاده ها! پس با تحلیل مزبور، نقش وزارت مسکن، راه و شهرسازی بیشتر از وزارت بهداشت است؛ وزارت بهداشتی که به لطف اجرای طرح تنظیم خانواده و یا همان باروری سالم، بیشترین سهم را در رخداد بحران جمعیتی داشته است اما به نظر نمیرسد درصدد جبران باشند. آقای مطلق در بهمن ماه سال گذشته نیز در میزگردی گفته بود: اصلاً برنامه ما این نيست که جمعيت را کم یا زیاد کنيم. برنامه ما تأمين سلامت مادر و کودک است!
دکتر فرسار – معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی- در این سمینار میگوید: تک فرزندی در مادرانی که تحصیلات دانشگاهی دارند، ۱۰ برابر مادرانی است که تحصیلات زیر دیپلم دارند.
این تحلیل نیز نه تنها هیچگونه ربطی به مسئولیت وزارت بهداشت ندارد، راهکاری را نیز برای حل بحران جمعیت پیشنهاد نمیکند، مگر اینکه بخواهیم در آینده جلوی تحصیل دختران را بگیریم(!) که این نیز قاعدتا مدنظر این مدیر محترم نبوده است. خوب است که ایشان مقصودشان از ارائه این تحلیل را بگویند تا مردم بدانند بر این تحلیل چه فایدهای مترتب است؟
محمد اسلامی - معاون فنی دفتر سلامت جمعیت خانواده و مدارس وزارت بهداشت- در این سمینار میگوید: براساس مطالعهای دیگر توسط پژوهشکده آمار و وزارت بهداشت، اکثر دختر و پسرهایی که در کلاسهای آموزشی ازدواج شرکت کرده بودند، تمایل داشتند تا2 فرزند داشته باشند. وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه همین افرادی که تمایل به 2 فرزند دارند چرا این تعداد را به دنیا نمیآورند، میگوید: این موضوع علل مختلفی دارد که ناباروری، مسائل و مشکلات مالی، نداشتن شغل و مسکن، از جمله این عوامل است.
ایشان نیز عمده علت بحران را بر بخش اقتصادی تحمیل کرده و در حوزه مرتبط با خود، تنها ناباروری را عنوان میکند.
در قسمتی دیگر از همایش، دکتر سیاری معاون بهداشت وزیر بهداشت، با ارائه تحلیلی تامل برانگیز، به شدت حوزه وظایف وزارت بهداشت را محدود میکند و بیش از همه، مسئولیت را بر گردن مسئولین اقتصادی میاندازد و میگوید: در کشور ما 22 هزار کودک زیر 5 سال که 14 هزار نفر آنها نوزاد هستند و 300 مادر در اثر زایمان فوت میکنند که قابل پیشگیری است، اما ازدواج دیرهنگام و رشد طلاق و دیگر مشکلات سیاستهای افزایش جمعیت، باید به همت متخصصان توسعه، اقتصادی و اجتماعی بررسی شود. جالب اینجاست که متخصصان مذکور نیز برنامهای مدون برای حل مشکلات اقتصادی در حوزه دولتی ندارند! اجرای "سیاستهای تشویقی فرزندآوری” مشابه کشورهای پیشرفته نیز اصولا به دلایلی نامعلوم هرگز در دستور کار دولت و مجلس قرار نگرفته است و امیدی نیز به حل خودبخودی بحران سالمندی جمعیت ایران نمیرود! سوال اصلی اینجاست که اگر مسئولین "برنامهای” برای حل این مشکل ندارند و حاضر به اجرای سیاستهای کلی ابلاغی جمعیت نیز نیستند پس علت برگزاری مکرر همایش با موضوع "جمعیت” چیست؟!
اما در خصوص تحلیل "دکتر سیاری” نخست باید یادآور شد که، تمام موارد فوت کودک و مادر، قابل پیشگیری نیستند و اگر بر فرض محال، این موارد فوت به صفر برسند نیز، هرگز تاثیر قابل ملاحظهای بر نرخ باروری کشور نخواهد داشت. اما آقای سیاری باید به این پرسش پاسخ دهد که: آیا واقعا حیطه فعالیت وزارت بهداشت، برای تحقق سیاستهای جدید جمعیتی، تنها مربوط به کاهش فوتیهای مادر و کودک است؟ مردم ما هنوز آن زمان را فراموش نکردهاند که لشکر هزاران هزار نفری بهورز و پزشک و پرستار، طرح تنظیم خانواده را شهر به شهر، روستا به روستا و خانه به خانه اجرا کردند. چه شده است که اکنون آن همت و عزم برای سیاستهای جدید جمعیتی وجود ندارد؟ ضمنا خوب است مسئولان اقتصاد کشور تنها این دو سوال را از آقای سیاری بپرسند:
- چرا زمان دفاع مقدس که اوضاع اقتصادی مردم به مراتب نابسامانتر از امروز بود، نرخ باروری بالا بود؟
- چرا فرزندآوری در اقشار مرفه کمتر از اقشار کم درآمد است و چرا ثروتمندترین استانهای کشور، کمترین نرخ باروری را دارند؟
فی الجمله وقتی که مسئولان یک نهاد، اعتقاد و عزم جدی برای رفع یک معضل داشته باشند، از میان تحلیلها، موردی را انتخاب میکنند که سهم واقعی نهاد مربوطه را در ایجاد و نهایتا رفع معضل نشان دهد؛ نه اینکه برای رفع تکلیف، تحلیلی نادرست دست و پا کنند که نهایتا معطوف به نهادهای دیگر است و هیچ وظیفهای را متوجه آنان نمیکند!
نگارنده در این مجال پیشنهاد میکند که مسئولان وزارت بهداشت از تحلیل برآمده از مطالعه آقای دکتر امیر عرفانی بهره بگیرند. نتایج تحقیق دکتر عرفانی (محقق و استاد دانشگاه نیپسینگ کانادا) که در مرداد سال 1391 بر جامعه زنان متاهل تهرانی در سن باروری (15 تا 49 ساله) صورت گرفته نشان میدهد که 69 درصد کاهش باروری در تهران به دلیل روشهای ممانعت از بارداری است و همچنین 23 درصد مربوط به جوانانی میشود که ازدواج را به تاخیر انداختهاند،
5 درصد نیز مربوط به دوران شیردهی و 3 درصد نیز مربوط به سقط جنین است. تحقیق مزبور نشان میدهد که این درصدها نسبت به 10 سال پیش تغییر نکرده است. طبق همین تحقیق، مهمترین عاملی که در فاصلهگذاری برای فرزندآوری تأثیر گذاشته، استفاده از روش پیشگیری است.
اصرار بر ادامه تنظیم خانواده، با نام «باروری سالم»
در کنفرانس جمعیت و توسعه درسال 1994، موسوم به کنفرانس قاهره، تصمیم گرفته شد که عبارت «باروری سالم» جایگزین عبارت تنظیم خانواده شود؛ چرا که تنظیم خانواده، حقوق مربوط به فرزندآوری زنان را خدشهدار میکرد و صرفا روابط جنسی معطوف به خانواده را شامل میشد و روابط آزاد جنسی را در بر نمیگرفت.
اما در کشور ما پس از آشکار شدن بحران جمعیتی، متاسفانه سیاستهای قبلی تنظیم خانواده بیهیچ تغییری ذیل نام جدید «باروری سالم» ادامه پیدا کرد و همچنان نیز این روند در وزارت بهداشت ادامه دارد. در سمینار مزبور دکتر سیاری ضمن دفاع از عملکرد گذشته وزارت بهداشت در زمینه جمعیت میگوید: "ارائه خدمات بهداشتی و اجرای برنامه تنظیم خانواده، موجب کاهش جمعیت کشور نبوده است” در مورد این ادعای جناب آقای سیاری باید از ایشان پرسید: اگر کاهش بینظیر رشد جمعیت کشور به طرح تنظیم خانواده ارتباطی ندارد، پس چرا سازمانهای بینالمللی با دست و دلبازی فراوان جوایز جمعیت خود را به عاملان اجرای طرح تنظیم خانواده در ایران داده اند؟ (دوست و دشمن در کتب و مقالات مختلفی، تنظیم خانواده را از علل عمده سقوط جمعیتی میهنمان دانستهاند که ان شاء الله در فرصتی مجزا به آن پرداخته میشود.)
آقای دکتر سیاری در این همایش، نه تنها ادامه اجرای برنامههای «باروری سالم» را ضروری عنوان میکند و میگوید: "خدمات باروری سالم برای گروههای مختلف سنی باید تداوم یابد...” بلکه تداوم خدمات تنظیم خانواده برای گروههای مختلف در جامعه را، از مهمترین عوامل افزایش رشد باروری سالم و موثر عنوان میکند! دکتر اسلامی نیز در این زمینه میگوید: "هر چند باید نرخ باروری کل را ارتقا دهیم، اما از سوی دیگر نباید سلامت مادر و کودک را نیز نادیده بگیریم” از مجموع این صحبتها اینگونه برداشت میشود که طرح تنظیم خانواده تقصیری در ایجاد بحران کنونی جمعیت نداشته است و برای حفظ سلامت مادر و کودک، باید روال سابق کنترل موالید پابرجا بماند!
اما آیا به راستی طرح تنظیم خانواده یا همان «باروری سالم»، به دنبال سلامت مادر و کودک بوده است و آیا رویکرد این طرح واقعا سلامت نگر بوده و هدف غایی آن کاهش جمعیت نبوده است؟
اگر این طرح مورد واکاوی دقیق قرار گیرد، مشاهده میشود که آسیبهای این طرح به خانواده و سلامت آن، کمتر از فواید آن نبوده است. به عنوان مثال آیا تشویق گسترده و در برخی موارد اجبار مردم برای انجام اعمال عقیمسازی دائمی (وازکتومی و توبکتومی) که به گفته دکتر سیم فروش –چهره ماندگار و رئیس قطب اورولوژی کشور- مضرات فراوانی برای سلامت افراد دارد، در جهت سلامت مردم بوده است؟ آیا واقعا تنظیم خانواده در جهت سلامت مادران حرکت کرده است؟ اگر چنین بوده است چرا اکنون ایران، رتبه نخست آمار سزارین در دنیا را دارد؟ آیا تنظیم خانواده طبق ادعای حامیانش، در مسیر حفظ سلامت مادران، از آمار سقط جنین غیرقانونی کاسته است؟
آمارهای رسمی نشان میدهد با وجود اینکه در فاصله سالهای 1377 تا سال 1392 استفاده از روشهای تحدید نسل بیشتر شده و در نتیجه نرخ باروری کاهش پیداکرده، آمار سقط جنین غیرقانونی تقریبا سه برابر شده است؛ چنان که آمار رسمی درسال ۱۳۷۷، سالانه
۹۰ هزار مورد سقط جنین قانونی و غیرقانونی را نشان میداد(!) از این میزان 10 هزار مورد قانونی بود و این آمار در سال 1392، 256 هزار مورد سقط بوده است، که از این میان تنها 6 هزار مورد قانونی بوده است. این مسئله شاید عجیب به نظر برسد ولی تجارب جهانی، نیز نشان میدهد که فرهنگ تنظیم خانواده، به مرور زمان، منجر به ترویج جنایت بزرگ سقط جنین عمدی و غیرقانونی میشود. به عنوان مثال کمیته کار و منابع انسانی سنای آمریکا اعلام کرده است که در فاصله ی سالهای 1981-1971، ایالتهایی که بیشترین بودجه را صرف تنظیم خانواده کرده بودند، بیشترین افزایش سقط جنین و موالید نامشروع را داشتند. (ویلیام گاردنر، «جنگ علیه خانواده»)
با این توضیحات و با توجه به اینکه درصد بسیار اندکی از مردم، به دلایل پزشکی، نیاز به وسایل ممانعت از بارداری دارند، این سوال پیش میآید که چرا همچنان برخی از افراد از ادامه طرح تنظیم خانواده حمایت و در مسیر لغو قانون آن کارشکنی میکنند؟ چرا انجام عقیمسازیهای دائمی، بدون اطلاع رسانی صحیح از مضرات آنها به متقاضیان، همچنان ادامه دارد؟ اگر غرض از ادامه این روند، تامین برخی منافع و عمل به برخی تعهدات بینالمللی برای کاهش رشد جمعیت کشور (ICPD 1994) نیست، پس هدف از این همه چیست؟
اما قصه تاسف بار این همایش به تحلیلهای گزینشی و اصرار بر ادامه روند پیشین تنظیم خانواده ختم نمیشود، بلکه در کمال ناباوری شاهدیم که معاون بهداشتی وزیر بهداشت طی اظهاراتی عجیب، اساس بحران جمعیت را منکر میشود! دکتر سیاری با اشاره به درصد بالای افرادی که در سن فعالیت اقتصادی هستند، میگوید: "ما در این دوران قرار داریم و بهترین دوران جمعیتی کشور است. اکنون از نظر جمعیتی زمان عروسی است، اما مشغول عزاداری شدهایم، چون اطلاعات را درست ثبت نکردیم. سازمان جهانی بهداشت پیشبینی جمعیتی کرده بود که بدترین وضعیت را ما انتخاب کردیم و به اطلاع رهبر رساندیم. به طوری که در بدترین حالت، کشور ممکن است در سال 1480 به جمعیت 31 میلیون نفر برسد. در حالی که ما همه حقایق را باید به ولی فقیه بگوییم و براساس سه پیشبینی سازمان جهانی بهداشت، بدترین و بهترین حالت را باید اعلام میکردیم”
در زمینه ی این ادعاها باید چند نکته را یادآور شد:
- به نظر میرسد کسی که در زمینه مباحث جمعیتی اطلاعات نادرست دریافت کرده خود آقای دکتر سیاری است و نه مقام معظم رهبری، چرا که به عنوان یک مسئول هنوز نمیدانند که پیشبینی جمعیتی توسط بخش جمعیت دپارتمان اقتصاد و امور اجتماعی سازمان ملل صورت میگیرد و نه سازمان بهداشت جهانی (WHO)!
- آقای دکتر میرزایی –استاد جمعیت شناسی دانشگاه تهران- که اخیرا مدعی شده است کشور در عروسی جمعیتی است و نباید عزا گرفت(!)، خود در مقالهای با عنوان «جمعيت شناسي سالمندان در ايران براساس سرشماريهاي 1335-1385» حرفهایی کاملا متفاوت زده بود و باید از ایشان پرسید که در گذر ایام چه رخ داده است که ایشان عزا و عروسی را اشتباه گرفته اند؟! میرزایی در قسمت نتیجه مقاله عنوان کرده بود که: "جمعيت ايران در سال 1385 داراي بیست و پنج درصد زير 15 سال و هفت و سه دهم درصد بالاي 60 سال است كه مي تواند نشاندهنده گذار ساختمان سني جمعيت از جواني به سالخوردگي باشد.” وی در چکیده مقاله مزبور میگوید: "با توجه به آهنگ پرشتاب كاهش باروري ايران طي دو دهه اخير، پيش بيني ميشود حركت به سمت سالخوردگي جمعيت تسريع شود” و همچنین عنوان میکند: "فزوني سرعت رشد جمعيت سالمند در مقايسه با رشد جمعيت كل كشور و پيش بيني افزايش تعداد و سهم سالخوردگان (جمعيت 60 سال و بالاتر) در سالهاي آتي، لزوم برنامهريزي آينده نگر براي كنترل مسائل مربوط به اين گروه از جمعيت را مورد تاكيد قرار مي دهد” آیا اظهار این مطالب، آن هم قریب به هفت سال قبل از ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت، نشان نمیدهد که دکتر میرزایی قبل از بسیاری از کارشناسان، برای بحران جمعیت کشور اعلام عزای عمومی کرده بود؟
به هر حال از جناب آقای سیاری توقع میرود که استنادات را از افراد متعهد عنوان کنند و با تکرار سخنانی بیاساس، برای صدای آمریکا و دیگر رسانههای معاند تیتر فراهم نکنند.
- ضمنا آیا دکتر سیاری سندی دارند و میتوانند اثبات کنند که کارشناسان، تنها بدترین سناریوی پیش بینی را به اظهار مقام معظم رهبری رساندهاند؟
بعد از گذشت بیش از سه سال از نخستین اخطار مقام معظم رهبری در زمینه کاهش شدید رشد جمعیت که پس از آن نیز بیش از 15 بار تکرار شده است، آیا رواست که یکی از مسئولین نظام، اساس صحبتهای ایشان را زیر سوال ببرد؟
در پایان امید میرود دولت و به خصوص وزارت بهداشت، گامی مناسب و در حد و اندازه امکانات و بودجه و اختیارات خود برای پیشبرد اهداف جمعیتی نظام بردارند و مسئولان وزارت بهداشت نیز سیاستهای کلی جمعیت، اهداف استراتژیک نظام و دغدغههای مراجع عظام تقلید را مدنظر قرار دهند، نه افکار و امیال شخصی یا سیاستهای ابلاغی از آن سوی مرزها که طبیعتا مطابق با اهداف غیرملی و ضد ایرانی تهیه و تنظیم شده اند.