kayhan.ir

کد خبر: ۳۳۵۸۶
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۸

بی‌تو همه‌ی دقیقه‌ها تکراری است (چشم به راه سپیده)


Email:SEPIDEH@Kayhannews.ir

نماد خورشید
برای او که برایم نماد خورشید است
ندیدمش ولی او سال‌ها مرا دیده ست
ندیدمش ولی از پشت پرده‌ها حتی-
دلم برای نگاهش همیشه لرزیده ست
سلام مهدی من! روز و ماه و سال بخیر
نگو که لحن سلامت! چه قدر شوریده ست
نگو که لحن سلامت چه قدر غمگین است
که در حوالی من غم همیشه خندیده ست
در این طرف که منم فصل‌ها همه سردند
در آن طرف که شمایی... بهار روییده ست؟
در آن طرف که شمایی در این زمستان‌ها
بگو که عطر بنفشه دوباره پیچیده ست؟
هوای سمت شما ابری است یا آرام؟
در این طرف که هوا سال‌هاست خشکیده ست
چه ساعتی ست در آنجا؟ شب است یا روز است؟
در این طرف که «زمان» سمت کعبه چرخیده ست-
برای این که هوای تو در تنش جاری ست
که سال‌هاست «ندیده» فقط تو را «دیده» ست!
- و گفته‌اند: تو از سمت کعبه می‌آیی
ولی «چه وقتش» را هیچ کس نفهمیده ست...
مطهره عباسیان

حرف دل
کاش می‌آمدی عزیز دلم، تا شود سبز روزگار دلم
کاش می‌آمدی و گل می‌کرد، خنده بر لعل غصه‌دار دلم
بس که از دل خبر نمی‌گیری، روزگارم سیاه و تلخ شده
کاش می‌آمدی که برگردد، شهد شادی سر گذار دلم
فاطمیه گذشت و فاطمه ماند، چشم بر راه تا تو برگردی
کاش می‌آمدی و مادر را، شاد می‌کردی ای قرار دلم
یاس و عباس را به یک روضه جمع کردیم و روضه رضوان است
کاش می‌آمدی بهشت خدا، به بهشتم به شاهکار دلم
حرف دل دلنشین‌ترین حرف است، به خود دل قسم دلم تنگ است
کاش می‌آمدی بهانه دل، سحر جمعه‌ای کنار دلم
کعبه را مفتخر کن از قدمت، انتظار تقاص یاس بیا
کاش می‌آمدی حرم می‌ساخت، شیعه در صحن پر غبار دلم
آسمانی به آسمان سوگند، انتظار تو کار هر روز است
کاش می‌آمدی که پاک شود، از لغتنامه انتظار دلم
حسین ایمانی

چشم قرمزم
کنار اسم تو حک می‌شود نگاهم باز
تو تکیه‌گاه کلامی، تویی پناهم باز
به من نگو که تو این جمعه هم نمی‌آیی
... که سالهاست به شوق تو، چشم راهم باز
به من نگو که تو را دیدنم میسر نیست
نگو که ناغزلی پر از اشتباهم باز
... نگاه می‌چکد از چشم قرمزم، شاید
که اشک، پرده دریده است، از گناهم باز
پریده رنگ نگاهم از انتظار آقا
نگو نگو که در این جمعه روسیاهم باز
جهان روایت یک انتظار طولانیست
کشیده می‌شود از انتظار، آهم باز
آمنه نقدی‌پور

انتظار ما...
عاقبت روزی گره خواهد گشود از بند ما
عاقبت روزی شود از عمق دل لبخند ما
جمعه‌های بی‌تو اما پر شده از چون و چند
خسته شد تقویم از اما و چون و چند ما
وای از آن لحظه که ما بی‌پرده می‌بینیمتان
می‌شود آن روز چشمان شما سوگند ما
دست من در دست تو چنگ است در حبل‌المتین
نیست چیزی غیر من مانع بر این پیوند ما
عکس ایامی که بی‌تو سر شده، با تو شود
ظلم و تبعیض و غم و رنگ و ریا در بند ما
تا ابد دیگر نیاید مثل تو معشوق پاک
هم نیاید عاشقان بی‌وفا مانند ما
انتظار ما شده ارثیه ما از پدر
کاش مانع می‌شدی زین ارث بر فرزند ما
ابراهیم کریمی