انعقاد توافقنامه از نگاه امام علی(ع)
حسین پسندیده1
عباس پسندیده2
سیاست خارجی با انبوهی از مسائل و مناسبات مختلف از پر جلوه ترین مظاهر حاکمیت یک کشور شمرده میشود و در بین این مسائل ریز و درشت، مسئله چگونگی ارتباط با دیگران از جمله دشمنان و عقد توافقنامه با بیگانه از اهمیت ویژهای برخوردار است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اعلام جنگ یا صلح در مجموعه وظایف رهبری آمده است(اصل 110).
نوشتار حاضر در مقام تبیین این موضوع است که اینک از نظر می گذرانید.
آنچه که مهم است این که آیا در منابع اسلامی میتوان چیزی در این باره یافت و یا متون دینی ما نسبت به این مسأله ساکت هستند؟ بر خلاف آنچه در نگاه اول به ذهن خطور میکند، داشتههای روایی ما در این زمینه کم حجم و نادر نیستند، تتبع در متون دینی و سیره معصومین (ع) گنجینهای قابل توجه را در اختیار ما قرار میدهد. علاوه بر سخنان گهربار معصومین که خود بخش مفصلی را میتواند تشکیل دهد، حداقل چهار منبع مهم و شایسته تحقیق نیز وجود دارد. وقوع سه توافقنامه مهم صلح در تاریخ صدر اسلام به همراه آیین نامه حکومتی امیرالمؤمنین(ع) چهار منبع مهم برای پژوهش در این زمینهاند که لازم است درباره آنها توضیح مختصری داده شود:
ماجرای صلح حدیبیه؛ این پیمان در ذیقعده سال هفتم هجری بسته میشود. پیامبر (ص) با انبوهی از یاران خود به قصد زیارت عازم مکه میشوند و مشرکان نیز قسم به جلوگیری از ورود ایشان میخورند. پس از چندین دور مذاکره سفیران پیامبر (ص) با مشرکان و کارشکنیهای متعدد ایشان، پیامبر(ص) با نمایش قدرت عظیم مسلمانان در قالب بیعت رضوان، فضا را برای عقد توافق مهیا میکنند و سرانجام صلح حدیبیه شکل میگیرد. متأسفانه درباره کشف مبانی آنچه در این واقعه رخ داده است کمتر سخن رانده شده است. به هر روی آنچه در صلح حدیبیه رخ داد از: پیشینه، بیعت رضوان، چگونگی انعقاد صلح، سنجش برتری یا فرودستی موقعیت طرفین، آثار و فواید کوتاه مدت و بلند مدت صلح برای طرفین، بروز واکنشهای متفاوت میان مسلمانان و مشرکان و... هر کدام دقت و تحقیق عمیقی را برای فهم صحیح این واقعه میطلبد.
ماجرای حکمیت در صفین؛ جنگ صفین در سال 37 هجری قمری به وقوع میپیوندد. در واپسین ضربات سهمگین مالک اشتر بر سپاه شام، تیر خدعه و نیرنگ عمرو عاص بر قلب سپاه کوفه مینشیند و زمینه ماجرای غمبار حکمیت را آماده میکند. با اصرار ساده دلان و مریض قلبان بر حکمیت توافق میشود. علاوه بر زمینهها و سپس آثار این ماجرا، نحوه عملکرد امام (ع) چه در هنگام بروز این فتنه و چه پس از اعلام رأی حکمیت، مؤلفههای ایشان برای انتخاب مذاکره کننده و اصرار بر آن و... نکات دقیق و قابل تأملی هستند.
ماجرای صلح امام حسن (ع) ؛ اندکی پس از بیعت با امام حسن(ع) تدارک درگیری با معاویه دیده میشود. شرایط و اقتضائاتی رخ میدهد که فرجام آن عقد صلح میان معاویه و امام حسن(ع) بود. به نظر میرسد این ماجرا بیش از دو ماجرای دیگر مورد دقت محققان قرار گرفته و مقالات و کتابهایی در این باره با هدف بررسی زمینهها، مفاد صلحنامه، پای بندی طرفین به قرارداد، فرجام و آثار مترتب بر این صلح و... تولید شدهاند.
آییننامه حکومتی امام علی (ع) به مالک اشتر نخعی؛ که آیینه سیاستهای داخلی و خارجی مطلوب امام (ع) است.
بررسی این منابع، تشکیل پرونده علمی دقیق برای هر کدام، بررسی محتوایی و شناخت نقاط مشترک و نقاط مفترق، جمعبندی و ارائه نظریه اسلام در چگونگی انعقاد توافقنامه با دشمن، پژوهشی سنگین و زمان بَر اما لازم و ضروری است. در این مجال سعی میکنیم تنها نگاهی به یکی از منابع پیش گفته یعنی عهدنامه مالک اشتر داشته باشیم.
در باره چرایی انتخاب این منبع باید گفت جایگاه رفیع و بیمانند امام علی(ع) از یک سو و فرصت تکرار نشده ایشان برای اداره حکومت در عرصه عمل، برای عهدنامه معروف ایشان به سردار بینظیرشان مالک اشتر، جایگاهی ویژه و خاص را رقم میزند. به این دو نکته اصلی باید نکاتی چون: تشنگی عصر حاضر برای ارائه نمونهای توانا و عادلانه از مدیریت حکومت، رونق نسبی مباحث فقه حکومتی پس از انقلاب اسلامی ایران، معرفی عهدنامه به عنوان سندی بینالمللی توسط سازمان ملل و... را نیز اضافه نمود که هر کدام به نحوی بر اهمیت این عهدنامه میافزایند. نویسنده این عهدنامه حکیم بلیغی چون امیر مؤمنان علی (ع) است که میتوان بر چرایی استفاده هر کلمه در نوشتارش دلیلی اقامه نمود؛ به علاوه این متن از ابتدا توسط خود ایشان به صورت مکتوب عرضه شده است و این خود امتیاز مهمی نسبت به سخنان شفاهی معصومان است که بعداً مکتوب شدهاند.
متن و ترجمه عهدنامه
پیش از بررسی و تحلیل آن بخش از عهدنامه که درباره توافقنامه با دشمن است، لازم است ابتدا عین متن آن آورده شود:
از صلحی که دشمنت به آن دعوت میکند و خشنودی خدا در آن است روی مگردان، زیرا صلح موجب آسایش لشگریان، و آسودگی خاطر آنها، و امنیت شهرهای توست. ولی پس از صلح به کلی از دشمن حذر کن، چه بسا که دشمن برای غافلگیر کردن تن به صلح دهد. در این زمینه طریق احتیاط گیر، و به راه خوشگمانی قدم مگذار. اگر بین خود و دشمنت قراردادی بستی، یا از جانب خود به او لباس امان پوشاندی، به قراردادت وفا کن، و امان دادنت را به امانت رعایت نما، و خود را سپر تعهدات خود قرار ده، زیرا مردم بر چیزی از واجبات الهی چون بزرگ شمردن وفای به پیمان- با همه هواهای گوناگون و اختلاف آرایی که دارند- اتفاق ندارند. مشرکین هم علاوه بر مسلمین وفای بر عهد را بر خود لازم میدانستند، چرا که عواقب زشت پیمانشکنی را آزموده بودند. پس در آنچه به عهده گرفتهای خیانت نورز، و پیمان خود را مشکن، و دشمنت را گول مزن، که بر خداوند جز نادان بدبخت گستاخی نکند، خداوند عهد و پیمانش را امان قرار داده و رعایت آن را از باب رحمتش بر عهده همه بندگان گذاشته، عهد و پیمان حریم امنی است تا در استواری آن بیاسایند، و همگان به پناه آن روند. بنا بر این در عهد و پیمان خیانت و فریب و مکر روا نیست. عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن راه تأویل و بهانه و توریه و فریب باز باشد، و پس از تأکید و استوار نمودن عهد و پیمان گفتار توریه مانند و دو پهلو به کار مبر، و نباید در تنگنا افتادنت به خاطر اینکه عهد و پیمان خدا برای تو الزامآور شده تو را به فسخ آن به طور نامشروع بکشاند، چرا که صبر تو در تنگنای عهد و پیمان که امید گشایش و برتری عاقبتش را داری بهتر است از خیانتی که از مجازاتش ترسانی، و نیکوتر است از اینکه از جانب حق مورد بازخواست واقع گردی، به صورتی که نتوانی در دنیا و آخرت از خداوند در خواست بخشش کنی.(نرم افزار دانشنامه علوی)
بررسی و تحلیل
پیش از تحلیل این عبارات تذکر این نکته خالی از فایده نخواهد بود که برای هر توافق و قراردادی حداقل سه مرحله قابل ترسیم است: 1. پیش از انعقاد قرارداد 2. در حین انعقاد قرارداد 3. پساز انعقاد قرارداد. با دقت در متن بالا روشن میشود امام(ع) در هر سه مرحله، راهبردهای مطلوب دولت علوی را به مالک اشتر ارائه کردهاند. مرحله به مرحله این راهبردها را مرور میکنیم:
1-پیش از انعقاد قرارداد
مرحله اول جایی است که هنوز توافقی رخ نداده و حتی مذاکرات ایجاد توافق انجام نشده است. در چنین فضایی مهمترین سؤالی که مطرح میشود این است که «اصل اولی در مناسبات بین ما و دشمن چیست؟ اصل اولی صلح است یا نه؟ اصل اولی صلح مطلق است یا صلح مشروط؟» اصل اولی، مبنای شکلگیری مناسبات میان ما و دیگران خواهد بود و به همین دلیل کشف پاسخ صحیح این چند پرسش از اهمیت بالایی برخوردار است. امیر بیان (ع) در عهدنامه خود به مالک متذکر شدهاند:
وَ لَا تَدْفَعَنَّ صُلْحاً دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ و لِلَّهِ فِیهِ رِضًا؛ از صلحی که دشمنت به آن دعوت میکند و خشنودی خدا در آن است روی مگردان
از این جمله کوتاه استفاده میشود:
الف.«اصل اولی صلح است»؛ اگر در سیاست علوی اصل اولی صلح نمیبود و صلح خلاف اصل محسوب میشد، امام (ع) از تعبیر دیگری استفاده میکردند تا مراد خود را به مالک اشتر منتقل کنند. اینکه گفته شود اصل صلح است یعنی برای خلاف اصل دلیل قطعی لازم است و در موارد مشکوک مطابق اصل عمل میشود. به شکل بدیهی، شکی در اولویت صلح نسبت به جنگ وجود ندارد اگر مسأله و سؤال ما صرفا در این خلاصه شود که «مسأله این است صلح یا جنگ» پیامدهای ویرانگر یک جنگ بر کسی پوشیده نیست و صرف جلوگیری از این پیامدها با صلح، حتی اگر هیچ منفعت و سود دیگری برای صلح متصور نباشد، خود منفعت بزرگی محسوب میشود. از همین روی امام(ع)به سه پیامد مهم صلح به اختصار اشاره میکنند:
پیامد اول: «آسایش نیروهای نظامی»؛ نیروهای نظامی بخش بزرگی از یک جامعه را تشکیل میدهند. علاوه بر فزونی کمی آنان، از لحاظ کیفی نیز در درجه بالایی قرار دارند چراکه فرماندهان مدیران لایقی هستند که توان مدیریت در بحران را دارند و نیروهای عملیاتی غالبا از ویژگی مهم جوانی و نیرومندی برخوردار هستند. با بروز جنگ این حجم کمی و کیفی از نیروهای کارآمد یک جامعه به جای فعالیت در امور مهم و سازنده، درگیر جنگ میشوند و البته بخشی از آنان در این کارزار به فیض شهادت نائل میآیند.
پیامد دوم: «امنیت خاطر بالای حاکمان با رفع نگرانیهای جنگ»؛ در مدیریت یک جامعه، مسائل بیشمار و متنوعی پیش میآید که به شکل معمول حاکم و مدیران ارشد یک نظام مجبور به اولویتبندی و ترجیح برخی بر دیگری میشوند، وقوع جنگ به معنای تغییر این اولویتبندیها و در صدر قرار گرفتن جنگ به عنوان حیاتیترین و اصلیترین اولویت است. این تغییر همراه با مدیریت جنگ در خط مقدم و مدیریت بحران در پشت خط مقدم تمام توان و انرژی مدیران ارشد و حاکم جامعه را مصرف میکند، انرژی و توانی که میتوانست در امور مهم و بنیادین یک جامعه با هدف رشد و بالندگی آن صرف شود.
پیامد سوم: «افزایش ضریب امنیت شهرها»؛ امنیت زیرساخت همه فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. رخداد جنگ این زیر ساخت را ویران میکند، زیرساختی که ویران شدنش به سست شدن پایههای اقتصادی، سیاسی و ... جامعه میانجامد.
ب.«اصل اولی صلح مشروط است»؛ اصل اولی صلح است اما نه مطلق صلح، بلکه صلح مشروط به دو شرط مهم. شرط اول آنکه در طرف مقابل هم انگیزه و داعیه صلح وجود داشته باشد «دَعَاکَ إِلَیْهِ عَدُوُّکَ» چرا که صلح قراردادی دوطرفه است و وجود انگیزه در هر دو طرف برای ایجاد این قرارداد لازم است و شرط دوم آنکه صلح مورد رضایت الهی باشد «لِلَّهِ فِیهِ رِضًا». این شرط در واقع اشارهای موجز و کوتاه به یکی از بنیادیترین اصول مدیریتی اسلام است که توضیحی مختصر را میطلبد. میدانیم جنگ و صلح بر پایه منافعی که طرفین برای خود تعریف کردهاند شکل میگیرد؛ چه در جنگی که با هدف ویران کردن جامعه مقابل صورت میگیرد چه در جنگی که با هدف توسعه سلطه طلبانه محدوده حاکمیتی شکل میگیرد و چه در قرارداد صلح که تا منافعی در آن متصور نباشد، طرفین به آن اقبالی نخواهند داشت. این نگاه، نگاه منفعتطلبانه و منفعتمحور است، در مقابل نگاه دیگری نیز وجود دارد که محور آن منفعت به معنایی که همگان آن را میفهمند، نیست. در این نگاه محوریت با رضایت الهی است یا به تعبیر بهتر این نگاه نگاهی توحیدی به مسأله مورد بحث است. در نگاه توحیدی، سطح مسأله مورد بحث تغییر و به عبارت دقیقتر ارتقاء پیدا میکند. همانطور که گذشت در نگاه منفعتطلبانه مسأله این است جنگ یا صلح، اما در نگاه توحیدی مسأله این است رضایت الهی یا عدم رضایت الهی. با توجه به این نگاه توحیدی است که میتوانیم ادعا کنیم «مبنای اولویت در صلح و جنگ رضایت الهی است»؛ اگر رضایت الهی در قامت صلح شکل گیرد صلح اصل است و اگر در لباس جنگ قابل تحصیل باشد، اصل جنگ است. در نگاه توحیدی جنگ و صلح فی نفسه و فارغ از هر عامل دیگر و حتی با در نظر گرفتن پیامدهای آن دو، اولویت ندارند مگر در محور رضایت الهی قرار بگیرند. به تعبیر دیگر با تغییر نگاه، سطح و عنوان مسأله نیز تغییر میکند و به تبع پاسخ ما به پرسش از اولویتها تغییر کرده و متفاوت خواهد بود. البته نگاه توحیدی نافی منفعت نیست بلکه تعریف جدیدی از منفعت ارائه میکند.
به هر حال بحث از مبانی رضایت الهی، مؤلفههای رضایت الهی، روشهای کشف رضایت الهی و مانند آن، مباحثی دقیق و قابل توجهاند که از حوصله این مقال خارجاند.
نتیجه آن که مبنای شکلگیری مناسبات ما و دشمنان بر پایه صلح چیده میشود البته صلحی مشروط به دو شرط؛ شرط اول احراز انگیزه صلح طلبی طرف مقابل و شرط دوم تطابق با رضایت الهی.
2-در حین انعقاد قرارداد
مرحله دوم جایی است که طرفین پای در جاده مذاکرات شفاهی و غیرشفاهی نهاده تا حدود و ثغور و مرزهای توافقنامه روشن و آشکار گردد. صرف انگیزه صلحطلبی طرفین برای ایجاد صلحی پایدار کافی نیست، حتی مذاکرات و تعهدات و قول و قرارهای شفاهی از دیرباز مورد اعتماد نبوده تا سندی مکتوب از این مذاکرات تهیه و با امضاء طرفین، تعهد و ضمانت اجرایی نسبی پیدا کند و اساساً تحقق بیرونی صلح جز با تنظیم سندی مورد توافق طرفین معنا پیدا نمیکند. تنظیم یک توافقنامه جامع که منافع طرفین را تأمین کند عاملی مهم در ایجاد صلح پایدار است. این سند مکتوب برای هر یک از طرفین دستگیرهای محکم و محکمهپسند برای هنگام بروز اختلاف یا هنگام نقض تعهد طرف مقابل شمرده میشود.
حال در این مرحله – که انگیزه صلحطلبی وجود دارد و پساز مذاکرات شفاهی قرار است متنی مکتوب، سند این توافق باشد – سؤالی که مطرح است اینکه «متن توافقنامه باید به چه شکلی تنظیم شود؟» و به تعبیر دیگر «ادبیات و الفاظ قرارداد باید چگونه تنظیم شود؟» این از آن جهت اهمیت دارد که یک توافقنامه، مبنای تنظیم مناسبات میان طرفین تخاصم است. در حقیقت توافقنامهها نقشه راه آینده مناسبات میباشند و لذا اگر اشتباهی در تنظیم آنها رخ دهد، مسیر آینده روابط با خصم را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد.
دستور امام علی (ع) به مالک اشتر در این باره این است:
وَ لَا تَعْقِدْ عَقْداً تُجَوِّزُ فِیهِ الْعِلَلَ؛ عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن راه تأویل و بهانه و توریه و فریب باز باشد.
برای فهم بهتر این عبارت لازم است بسیار کوتاه و کاربردی به واژه شناسی کلمه العلل اشاره کنیم. واژه الْعِلَلَ جمع العلة است. صاحب مقاییس اللغة برای (ع ل ل) سه اصل معنایی قائل است، یک اصل به معنای تکرار است مثلاً وقتی برای بار دوم یا بار چندم شتر را آب میدهند از این واژه استفاده میکنند. اصل دیگر به معنای روی گرداندن و منصرف کردن است مثلاً وقتی حادثهای باعث میشود شخص از چیزی رو برگرداند از این واژه استفاده میشود. اصل سوم به معنای مریضی و ضعف است.(احمد بن فارس، 395ق، ج4، ص12) در عبارت فوق علل به معنای تکرار – اصل اول - فاقد وجاهت معنایی است، اما به نظر میرسد در اصل دوم و سوم قابل ترجمه باشد. اگر علل را در اصل دوم معنا کنیم ترجمه این خواهد بود: «عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن هرگونه عامل بازدارنده و منصرف کننده – از معنای مورد توافق – راه پیدا کند» و اگر علل را در اصل سوم معنا کنیم یعنی: «عهد و پیمانی برقرار مکن که در آن هرگونه ضعف و مریضی – هرگونه آسیبی – راه داشته باشد». عموم مترجمین نهجالبلاغه علل را در اصل سوم معنا کردهاند.
به هر حال چه علل را به معنای عوامل بازدارنده معنا کنیم چه به معنای عامل ضعف و مریضی، مفهوم آن این است که در تنظیم متن قرارداد، این اصل مهم باید رعایت شود که «ساختار کلی توافق، چینش بندهای مختلف و الفاظ به کار رفته، به حدی دقیق انتخاب شوند که راه هرگونه بهانهجویی را ببندد».
روشن است که سند مکتوب توافقنامه در قالب الفاظ بر روی کاغذ نقش میبندد، الفاظی که هر یک معنایی را بر دوش خود حمل میکند. به تعبیر دیگر این معانی هستند که در مذاکره شفاهی مورد توافق قرار گرفتهاند و الفاظ برای بیان آن معانی مورد توافق، انتخاب و نگاشته میشوند. بین الفاظ و معانی مناسبات مختلفی شکل میگیرد. گاه چندین لفظ گوهره معنایی واحدی دارند گاه چندین معنا بر لفظی واحد بار میشوند گاه قرائن درونمتنی در شکلگیری معنا نقش ایفا میکنند و گاه قرائن برونمتنی و مانند آن.
مهمترین آسیب های سند توافق
اکنون لازم است به برخی از مهمترین آسیبهایی که راه بهانهجویی را برای طرف مقابل باز میکند اشاره کنیم:
الف.چند معنایی یک لفظ: تعدد معنایی یک لفظ، امری غریب و پیچیده به شمار نمیآید. در زبانهای مختلف این مسئله که لفظی چندین معنای حتی متضاد را بر خود حمل کند وجود داشته و طبیعی شمرده میشود. تعدد معنایی بیشتر در این دو گونه رخ مینماید: 1. چند معنای لغوی برای یک لفظ: گاه یک لفظ در بنیان لغوی خود دارای بیش از یک معنا و مفهوم بوده است، مانند آنچه در زبان عربی برای معانی چند دهگانه عین یا مانند آن گفته میشود. این معانی متعدد همه معنای لغوی این لفظ شمرده میشوند. 2. داشتن معنای اصطلاحی علاوه بر معنای لغوی: گاه بنیان لغوی لفظ معنای یگانهای را تحمل میکند اما برای این لفظ معنای اصطلاحی نیز وضع شده است. این معنای اصطلاحی جدای از معنای لغوی لفظ است؛ مانند معنای لغوی و اصطلاحی لفظ صلاة یا مانند آن.
این چند معنایی میتواند محملی برای طرف بهانه طلب توافق قرار گیرد. چاره کار در رعایت دو نکته ساده اما مهم در تنظیم متن توافق است تا راه بهانهجویی بسته بماند: یک. استفاده از الفاظی که دارای تعدد معنایی نیستند؛ دو. در صورت ضرورت استفاده از الفاظ چند معنایی، باید قرائن محکمی برای تعیین معنای مراد طرفین در همان متن توافقنامه گنجانده شود.
ب.چند لفظی یک معنا: گاه برای یک معنا چندین لفظ وضع شده است که الفاظ مترادف خوانده میشوند. ممکن است در نگاه اول استفاده از الفاظ مترادف در رساندن معنای مطلوب خطر بهانهجویی را به همراه نداشته باشد اما نکتهای در این میان موجود است که راه بهانهجویی احتمالی را باز میکند و آن اینکه در علم زبانشناسی و لغت این نکته ثابت شده است که الفاظ مترادف اگر چه معنای واحدی را به دوش میکشند اما هر کدام ظرافتهای معنایی خاص خود را دارند. به تعبیر دیگر زمانی برای یک معنا الفاظ متعدد وضع میشود که در این تعدد، جهات و ظرایفی لحاظ شده باشد. در زبانهای مختلف دنیا این مسئله به وضوح دیده میشود. به عنوان مثال اگر بخواهیم معنایی را به شکل غیرمحترمانه یا به شکل محترمانه یا به شکل خیلی محترمانه یا به شکل خودمانی و صمیمانه یا ... بیان کنیم از الفاظ متفاوتی استفاده میکنیم که هم معنا هستند اما جهت مورد نظر ما در آن رعایت شده باشد. حال اگر در متن توافقنامه از چنین کلماتی استفاده شود و علاوه بر اصل معنا، آن جهت ظریفی که در انتخاب این لفظ خاص وجود دارد نیز مورد پذیرش طرفین باشد مشکلی پیش نخواهد آمد اما اگر این ظرایف مورد مذاکره و پذیرش طرفین قرار نگیرد، بروز این احتمال که در آینده یکی از طرفین از پذیرش این جهت خاص شانه خالی کند و یا برعکس طرفی بخواهد با تمسک به این جهت خاص و یا با مفهوم گیری از این جهت خاص مطلبی را بر دیگری تحمیل کند راه بهانهجویی را باز میکند. برای بستن راه چنین بهانهجویی لازم است به صرف کلیت معنای الفاظ اکتفا ننمود و در الفاظ مترادف به ظرایف معنایی توجه نمود و با در نظر گرفتن آن ظرایف از مترادف مناسب با مراد طرفین در متن استفاده نمود.
ج.تکیه به قرائن بیرونی: از بهترین راههای بهانهجویی هنگامی است که متن توافق با توجه به قرائنی بیرون از متن تنظیم شود؛ قرائنی مانند توافقهای اولیه، مذاکرات شفاهی طرفین و... . به تعبیر دیگر متن مکتوب صرفاً با الفاظ موجود در متن قابل تفسیر و توضیح خواهد بود و هر گونه تفسیر و توضیح با قرائن بیرونی ارزش حقوقی نداشته و قابل احتیاج نخواهد بود. حال اگر متنی با توجه به فضای خاص میز مذاکره و حرفهای طرفین تنظیم شود که در فضای بیرونی و فارغ از میز مذاکره حداقل احتمال تفسیر و برداشتی متفاوت برود، راه برای بهانهجویی باز خواهد بود. متن یک توافقنامه باید چنان محکم تنظیم شود که در هر فضایی ارائه شود معنای آن تفسیرهای متفاوت را برنتابد.
د.حاکمیت و اولویت اصلی از اصول توافقنامه بر دیگر اصول آن: گاه در متن توافقنامهها اصل یا اصولی را به عنوان اصل حاکم بر دیگر اصول قرار داده و طرفین آن را میپذیرند. البته صرف قرار دادن اصل حاکم مشکلساز نخواهد بود و در مواردی تأمینکننده منافع طرفین است اما تنظیم چنین اصلی که حاکم بر همه مفاد توافقنامه خواهد بود بسیار حائز اهمیت و کلیدی است. چرا که ممکن است همه بندهای یک توافقنامه بسیار دقیق و حقوقی تنظیم شود اما با تنظیم اصل حاکم بنیان همه آن بندها سست گردد.
ه.مشکلات ترجمه متن در صورت تفاوت زبان طرفین: اگر طرفین یک قرارداد همزبان نباشند مشکلات و احتمالات جدیدی به موارد قبلی اضافه میگردد که میتوان اهم آن را در این دو عنوان خلاصه نمود:
بار معنایی خاص یک لغت در یک زبان: از دیرباز قابل ترجمه بودن زبانها به یکدیگر به معنای انتقال تمام ظرایف موجود – تأکید میشود تمام ظرایف موجود - در یک زبان به زبان دیگر، مورد بحث و کنکاش زباندانان بوده است. به هر روی متن توافقنامه چه به زبان یک طرف تنظیم شود و چه به زبان دو طرف، ممکن است الفاظ متن به گونهای انتخاب شوند که بار معنایی خاصی داشته باشند؛ بار معنایی خاصی که قابل ترجمه نباشد ولی بعدها مورد استناد قرار بگیرد که در زبان ما این لفظ چنین بار معنایی خاصی را دارد و طرف مقابل باید بدان پایبند باشد.
بار معنایی ساختار جملات: علاوه بر الفاظ، ترکیب و ساختار جملات نیز در هر زبانی ویژگیها و بار معنایی خاص خود را دارد. بار معنایی جمله اسمیه یا فعلیه در دو زبان مختلف میتواند متفاوت باشد یا تقدم و تأخر جملات یا کلمات در یک جمله یا ... . توجه و آشنایی به این نکته نیز برای بستن راههای بهانهجویی طرف مقابل ضروری است.
همه آنچه گذشت نمونههایی از مواردی است که میتواند به اصل مهم و راهبردی ارائه شده توسط امام (ع)در چگونگی تنظیم توافقنامه با دشمن آسیبهای جدی بزنند.
به هر شکل، اصل راهبردی امام (ع) در تنظیم مفاد توافقنامه به طور خلاصه این است: «ممنوعیت استفاده از الفاظ و ساختارِ دارای کِشسانی معنایی».
ــــــــــــــــــــــــــ
1- دانشجوی مقطع دکترای دانشگاه قرآن و حدیث
2- استادیاردانشگاه قرآن و حدیث