دیپلماسی با طعم تروریسم!(نگاه)
بازیگران عرصه بینالمللی برای برآورده ساختن منافع خود به ابزارها و روشهای مختلفی متوسل میشوند. برخی منافع خود را از طریق «دیپلماسی» و برخی از طریق «جنگ» دنبال میکنند. این منطق کنونی عرصه بینالملل است. منطقی که برخی از کشورهای عرصه بینالملل که قائل به نقش اخلاق در سیاست هستند آن را به شدت رد میکنند و همواره معتقدند که در هر نوع تغییر نگاه و رفتار «اخلاق» باید درنظر گرفته شود. جمهوری اسلامی ایران از جمله این کشورها است که هیچگاه در برابر این جمله معروف که «هدف وسیله را توجیه میکند» کوتاه نیامده است و همچنان قائل به اخلاقی بودن «وسیله» و «هدف» است.
محمدرضا کلهر
اما برخی دیگر از کشورها همانند عربستان و قطر معتقدند که اصل کلی در سیاست خارجی «منافع» است و باید با تمسک به هر وسیلهای آن را برآورده کرد. این دو کشور به علاوه برخی دیگر از کشورهای منطقه مانند بحرین همواره خود را به عنوان «بزرگترینها» در خلیجفارس معرفی کردند. اما این صفت تنها در امور منفی و سلبی بوده است: بزرگترین ناقض حقوق بشر، بزرگترین حامی تروریسم، بزرگترین زندان جهان و...!
این دو کشور تا دو ماه پیش «آشکارا» به حمایت از تروریسم میپرداختند و تمام توان خود را برای جمعآوری تروریستهای بیشتری از کشورهای مختلف و اعزام آنان به سوریه به عمل آوردند. قطر از ابتدای آغاز بحران سوریه در 2011 (1389) نقشی کاملاً تخریبی برای دولت بشار اسد ایفا کرد. این کشور با همکاری عربستان و ترکیه یک مثلث تخریبی را تشکیل داده و زمینه را برای ورود هزاران تروریست از هشتاد کشور مختلف جهان فراهم کردهاند. گزارشها نشان میدهد دولت قطر و رژیم آلسعود در طول 45 ماهی که از بحران سوریه میگذرد 36 میلیارد دلار کمک مالی در اختیار داعش و جبهه النصره قرار دادهاند و هدف از این اقدامات «قطع محور دمشق بیروت» و «سرنگونی دولت ضد صهیونیستی سوریه» و تضعیف وحدت و مقاومت اسلامی لبنان بوده است.
با این وجود این دو کشور تاکنون نتوانستهاند به اهداف از پیش تعیین شده خود برسند، چرا که نظام بشار اسد و ارتش سوریه نهتنها از پای درنیامدند بلکه روز به روز قویتر شده و مناطق اشغال شده بیشتری را آزاد میکند. برخی دیگر از گروههای میانهرو در سوریه نیز خواستار گفتوگو با نظام این کشور شدهاند. طرح دیمیستورا نماینده سازمان ملل برای آتشبس در شهر حلب نیز خود داستان دیگری از ناکامی تروریستها در سوریه است.
با نگاهی به رفتارهای قطر و عربستان در دو ماه اخیر میتوان به خوبی نوعی تغییر تدریجی در آن مشاهده کرد. به نظر میرسد این دو کشور که عملاً خود را به عنوان بزرگترین حامیان تروریسم در منطقه معرفی کردهاند، در این مدت نوعی «سیاست مماشات و تجدیدنظر» در برابر تروریسم در پیش گرفتهاند. (البته این سیاست مقطعی بوده و احتمالاً برای کاهش فشارها اتخاذ شده است) چراکه با افزایش سطح جنایات داعش و انزجار جامعه جهانی از آن دیگر هیچ بازیگری جرأت حمایت علنی از این گروه را ندارد. اولین نشانه این رفتار شرکت در ائتلاف بینالمللی ضد داعش بود. هرچند که خود این ائتلاف نیز با علامت سؤالهایی مواجه است و بیشتر ناظران منطقهای بر این باورند که در مدت تشکیل این ائتلاف نهتنها به تروریستها آسیبی وارد نشده بلکه در پارهای از مواقع هواپیماها و جنگندههای این ائتلاف نیروهای نظام سوریه و عراق را هدف قرار دادهاند. اما حتی در شکل ظاهری نیز پیوستن قطر و عربستان به این ائتلاف نمایشی نیز حاکی از برخی از تنگناهای سیاسی است. مطمئناً اگر این دو کشور همچنان با حمایت از تروریسم به شکل آشکارا میتوانستند منافع خود را برآورده سازند لحظهای تردید نمیکردند و به این ائتلاف نمیپیوستند. اما شکستهای اخیر این تغییر نگاه را بر آنها تحمیل کرد.
میانجیگری آلسعود در روابط بین قطر و مصر نیز در همین چارچوب قابل بررسی است. از زمانی که نظامیان مصری علیه محمد مرسی رئیسجمهور این کشور کودتا کردند قطر هیچگاه حاضر نشد که حکومت جدید مصر را به رسمیت بشناسد و همچنان از اخوانیها حمایت میکرد. اما شکست طرحهای این کشور در کنار عربستان در مورد استفاده از تروریسم و سیاستهای مداخلهجویانه، قطر را به این نتیجه رساند که از دشمنی با مصر حداقل در کوتاهمدت و به نوعی از حمایت اخوانیها در سطح گذشته دست بکشد. عربستان نیز که در سه سال گذشته چهرهای منفور از خود در میان جهان عرب به نمایش گذاشته است سعی دارد برای انحراف افکار عمومی تا حدودی این چهره را عوض کند. بنابراین به سیاست میانجیگرایانه روی آورده است.
برآیند تمام این تحولات این است که «قطر و عربستان به دنبال بهبود چهره خود در جهان عرب هستند» و همزمان میخواهند از طریق مسالمتآمیز منافع خود را به دست آورند و با بهبود شرایط بار دیگر به سیاستهای مداخلهجویانه خود ادامه دهند.
رویارویی عربستان و قطر در چند سال گذشته یکی از دلایل شکست سیاستهای منطقهای عربستان در عرصههای مختلف بوده است از اینرو مسلم است که یکی از انگیزههای مهم ریاض از نزدیکی به قطر و ایجاد آشتی بین قطر و مصر جبران ناکامیها و شکستهای منطقهای این کشور است. اما از آنجا که عربستان تصور میکند مجموعه تحولاتی مانند: شکست پروژه براندازی در سوریه، روند مذاکرات هستهای میان ایران و گروه 5+1، ادامه انقلاب بحرین و تقویت روزافزون موقعیت حوثیها در یمن، موازنه منطقهای را به نفع ایران تغییر داده است. از اینرو میتوان گفت که مهمترین انگیزه عربستان از تحرکات و رایزنیهای جاری در منطقه تشکیل جبهه جدیدی است که بتواند به برقراری موازنه جدید منطقهای بینجامد. از این دید عربستان میخواهد قطر و مصر و بقیه اعضای شورای همکاری خلیج فارس را به ابزار اجرای سیاستهای بدبینانه خود تبدیل کند.