نجوا در قرآن
صمد نوراللهی
نجوا در آیات قرآنی باتوجه به روش و اهداف به دو گونه ارزشی و ضدارزشی معرفی شده است. نجوا میتواند عبادت باشد یا عمل شیطانی. نویسنده در این مطلب به بررسی اقسام و انواع نجوا و مناجات در آموزههای قرآنی پرداخته است.
مفهومشناسی نجوا و مناجات
نجوی و همس واژه عربی به معنای زمزمه، سخن گفتن درگوشی، زیرگوشی و رازگویی و مانند آن است. انسان وقتی رازی را آهسته بیان میکند آن را نجوا میگویند. البته نجوی کردن با خود به معنای حدیث نفس کردن و زمزمه کردن با خود است.
نجوی در زبان فارسی با الف نوشته میشود. مناجات به معنی آن که انسان با دیگری نجوا میکند. از همینرو از دعا به مناجات تعبیر میشود. این بدان معنا است که در هنگام دعا و نیایش، تنها یک نیایشگر سخن نمیگوید بلکه این امر به شکل گفتوگوی دو طرفه میان بنده و خدا صورت میگیرد.
البته واژه منادات نیز برای تعبیر از دعا به کار رفته است. تفاوت منادات با مناجات در این است که هنگام منادات بنده احساس دوری از خدا میکند؛ از همینرو، خداوند را ندا میدهد که بیانگر دوری نیایشگر از خداست. هنگامی که شخص احساس کرد که حالی به دست آورده و خود را نزدیک خدا احساس میکند، دیگر از منادات بیرون آمده و به مناجات میپردازد. از همینرو پس از گفتن عبارتی همانند «یا رب»، «یا الهی» ادات و ابزار ندا و منادات را حذف کرده و در مناجات میگوید: «رب»، «الهی» که بیانگر قرب و نزدیک است.
باید توجه داشت که خداوند همواره از خود ما به ما نزدیکتر است (حدید، آیه4؛ ق، آیه16) بهطوری که حایل میان آدمی و قلبش است. (انفال، آیه24) پس اگر ما دور هستیم، خداوند به ما نزدیک است؛ چنین امری در امور معنوی امکانپذیر است؛ یعنی اگر در اضافه مادی فاصله دو چیز یکسان است، ولی در امور معنوی و اضافه اشراقی میتوان فرض کرد که یک طرف دور و آن دیگری نزدیک است.
نجوا و مناجات در اصطلاح کلامی
پس نجوا و مناجات، به معنای زمزمه کردن و درگوشی گفتن به قصد رازگویی است. در اصطلاح کلامی، نجوا و مناجات به معنای رازگویی با خداوند و زمزمه عاشقانه با اوست.
در آیات و روایات، نجوا کردن با خداوند یکی از زیباترین جلوههای دعاست؛ به این معنا که دعا نمایانگر عبودیت کامل بنده است که رازها و نیازهای خویش را تنها با معبود خویش در میان میگذارد و او را پروردگار خود دانسته و هر کوچک و بزرگی را از او میخواهد. رازها و اسرار خویش را با خداوند در میان میگذارد و با خدایش معاشقه دارد.
در اصطلاح اخلاق، نجوا کردن به معنای درگوشی سخن گفتن در جمع است. چنین عملی در علم اخلاق اجتماعی، عملی نادرست و زشت است و به عنوان نابهنجاری اجتماعی مذموم دانسته شده است.
احکام نجوا کردن
در آیات قرآنی از نجوا و مناجات سخن به میان آمده است. چنانکه بیان شد در تحلیل قرآنی نجوا و مناجات بر 2 گونه است: 1- نجوا و مناجات کلامی که در حوزه اخلاق فردی تعریف و تبیین میشود؛ زیرا اینگونه از نجواها همان مناجات با خداست که جزوی از عبادات و نیایش با خداوندگار است؛ 2- نجوای اخلاقی که در حوزه عمل اجتماعی تعریف میشود.
الف: مناجات با خدا؛ برترین عبادات
نجوا و مناجات با خدا در آیات قرآنی و روایات اسلامی به عنوان امری پسندیده و خلق و خوی خوب و نیکو مورد تمجید و تأیید قرار گرفته است؛ زیرا مناجات به معنای زمزمه با خدا بیانگر ارتباط نزدیک انسان با خداست. انسان با مناجات و زمزمههای خویش همواره نهتنها ارتباط خود را با خدا حفظ میکند و ذکر و یادکرد خدا را در عمل، مصداقی عینی میبخشد، بلکه فراتر از آن خود را چنان به خدا نزدیک مییابد که میخواهد درگوشی با خداوند زمزمههای عاشقانه داشته باشد؛ چنانکه حضرت موسی(ع) در مناجات با خداوند چنان نزدیک میشود که خداوند از او درباره عصای او میپرسد و او عاشقانه با اطناب در کلام و پرهیز از ایجاز در سخن، میکوشد تا با محبوب خویش بیشتر سخن گوید و با او مقدار بیشتری معاشقه کند. (طه، آیات17 و 18) از همینرو مناجات با خدا از صفات مؤمنان دانسته شده است. مومن با مناجات خویش، خدا را به عنوان همصحبت و یار خویش میپذیرد و نیازها و خواهشهای خود را به او میگوید. زمزمههای عاشقانهای که میان بنده و خدا در سحرگاهان و شبانگاهان انجام میشود از بهترین گلواژههایی است که میان دو شخص رد و بدل میشود. در این حالت است که انسان خود را چنان که هست به خدا عرضه میدارد و عاشقانه از وی میخواهد که در کنار وی بوده و او را یاری رساند. در حقیقت مناجات، اوج تمنای انسان عاشق است که حتی نیازهای روحی خویش را به خدا عرضه میدارد. مناجات در اشکال مختلف انجام میشود از جمله میتواند دعا و یا راز و نیاز باشد، یا تنها به تعریف خدا و یا ذکر او بسنده شود و یا به بیان حالات و رفتار و کردار خویش بپردازد.
اهل مناجات با خدا، نهتنها اینگونه با مناجات خویش از تکبر و استکبار میگریزد (غافر، آیه60)، بلکه بهترین و زیباترین جلوههای عبادت را به نمایش میگذارد؛ از همینرو مناجات از بهترین عبادات خالصانه با خداوند است؛ زیرا در این حالت هیچ ریا و ناخالصی و تکبر و زشتی و بدی در رفتار بنده دیده نمیشود.
ب) نجوای اجتماعی بین خوب و بد
در آیات قرآنی نجوا، زمزمه و درگوشی سخن گفتن به جز در دعوت به خیر و خوبی جایز و روا دانسته نشده است. (مجادله، آیه9) نجوای دو شخص یا چند شخص در مسئلهای در هنگام حضور در جمع و جمعیت میتواند امری جایز باشد؛ اما بهتر آن است که ترک شود؛ زیرا جواز به معنای وجوب و استحباب نیست.
به نظر میرسد که اصل در نجوای اجتماعی ترک آن باشد؛ زیرا اغلب نجوا کردنهای اجتماعی، حداقل موجب ایجاد شک و تردید و ظن در اطرافیان میشود؛ و هر چند که به مؤمنان هشدار داده شده که از ظن و گمان در حق دیگران اجتناب ورزند و بسیاری از گمانها از مصادیق گناه است (حجرات، آیه12)، ولی باید توجه داشت که درگوشی و نجوا کردن بهطور طبیعی، موجب ظن در دیگران میشود که نکند درباره چیزی سخن میگویند که در ارتباط با آنان است و یا درحال غیبت کردن و تهمت و افترا و بهتان زدن هستند؛ وگرنه چرا نباید بلند و آشکارا سخن بگویند و درگوشی درحال پچپچ کردن باشند؟
از نظر اسلام انسانها وظیفه دارند از مواضع تهمت دوری کنند؛ یعنی اگر احتمال میدهند که این درگوشی سخن گفتن، موجب ظن و گمان بد درباره آنان میشود و آنان را در معرض غیبت کردن و تهمت زدن نشان میدهد، باید از آن کار پرهیز کنند.
در آیات قرآن بیشتر نجواها در حوزه عمل اجتماعی، یک رفتار نابهنجار اجتماعی است؛ زیرا نجوا در تحلیل قرآن در بیشتر موارد آن، به اموری چون غیبت و تهمت و مانند آن برمیگردد و میتوان گفت که نجواهای اجتماعی در اغلب موارد آن در جوزه نابهنجاری های اجتماعی قرار دارد. در حقیقت کسانی که به نجوا و زمزمه و درگوشی مشغول میشوند از آنرو که این کار در میان جمع و فراتر از زمزمهکنندگان انجام میشود، آثار نابهنجار و زشت و زنندهای از خود به جا میگذارد. نجواکنندگان به جهاتی به بیان برخی از مسایل و مباحث میپردازند که نمیخواهند دیگران از آن آگاه شوند. اگر این عمل نجوا کردن در بیرون از اجتماع و جمعیت انجام شود، یعنی دو نفر در گوشهای به دور از دید و نظر دیگران مشغول سخن گفتن باشند، هیچ مشکلی ایجاد نمیکند حتی اگر به بیان حالات و رفتار دیگران مربوط باشد؛ چراکه این عمل آنان در نهایت شکلی از اشکال غیبت است که آثار و تبعات آن کمتر و محدودتر است. اما نجوا در حضور درجمع آثار زشت و زنندهای به جای میگذارد که بسیار وسیعتر، عمیقتر و زشتتر است.
شخصی که ناظر به نجوای دو نفر است، درحالت روحی و روانی خاصی قرار میگیرد و خود را نامحرم و بیگانه از آن جمع مییابد. از سوی دیگر سوءظن گمانهای بد و زشت را در وی تقویت میکند که این دو شخص یا غیبت میکنند و یا تهمت میزنند و یا آنکه در حال توطئه هستند و گرنه لزومی نداشت که اینگونه رفتار کنند.
به هر حال نجوا کردن در میان جمع به عنوان نابهنجاری اجتماعی مطرح و از آن بازداشته شده است. قرآن توضیح میدهد که انسانها در این حالت باید توجه داشته باشند که خداوند در این نجواها حضور دارد، پس افراد نباید به رفتار زشت وگفتار نابهنجار و ناپسند اقدام کنند.
نجوا و پچپچ کردن امری نیست که خداوند از آن غافل باشد و به محتوای آن آگاه نگردد؛ چرا که خداوند نه تنها از رگ کردن به ایشان نزدیکتر است، بلکه حتی دو فرشته رقیب و عتید از راست و چپ آنها نشسته و هر آنچه را به زبان و گفتار میآورند مینگارند. (ق آیات 16 تا 18)
از آنجایی که بیشتر نجواها در میان مردم بیرون از حدود و قوانین الهی است، خداوند به این مسئله هشدار میدهد و میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که با یکدیگر نجوا میکنید در باب گناه و تجاوز به حقوق مردم و سرپیچی از فرمانها و دستورهای پیامبر خدا نجوا نکنید بلکه در نجواهایتان درباره کارهای پسندیده و رعایت تقوا سخن بگویید و از خدا که به سوی او محشور میشوید پروا بدارید (مجادله آیه 9)
بنابراین برخی از نجوا کردنها و صحبتهای در گوشی، از جمله اعمالی است که ترک آن در مجالس، مورد نظر اسلام است. امامصادق(ع) میفرماید: هرگاه سه نفر با هم، هم صحبتند، دو نفر از آنها سر به گوش و در گوشی با هم صحبت نکنند، زیرا مایه آزار رفیق سوم ایشان است. (کافی، ج 4، ص 481)
ملاک نهی امامصادق(ع) در این روایت از نجوا کردن در اجتماع سه نفر و بیشتر آزردگی طرف سوم است؛ چون مایه سوء تفاهم او میگردد و باصطلاح نفر سوم خیال میکند راجع به او صحبت میکنند. به همین دلیل عدد 3 در روایت اگرچه در حکم، نقش دارد، ولی میتوان گفت: در مجالس هرگاه چنین توهمی وجود داشته باشد، نجوا مورد نهی قرار میگیرد و ترک آن ضروری است.
نجوای اجتماعی، عمل و توطئه شیطانی
خداوند بصراحت نجوا کردنی را که درجامعه و اجتماع انجام میشود و هدف آن خیرخواهی نیست نه تنها جایز نمیشمارد بلکه آن را عملی شیطانی معرفی میکند. اصولا افراد در جامعه وقتی نجوا میکنند، یا در حوزه رفتارهای فردی دیگران است یا در حوزه نظام اجتماعی است.
به سخن دیگر، نجواهای اجتماعی را میتوان به دو قسم دستهبندی کرد: 1. نجواهای اجتماعی با کارکردی فردی؛ 2. نجواهای اجتماعی با کارکردی اجتماعی
قسمت نخست همان است که تاکنون از آن سخن به میان آمده است؛ اما قسمت دوم نیز به دو گونه دستهبندی میشود: 1. نجواهای اجتماعی با کارکرد اجتماعی - فردی؛2- نجواهای اجتماعی با کارکرد اجتماعی - سیاسی.
با توجه به کارکردهای نجوا در جامعه میتوان به این نکته اشاره کرد که گروهی از بیماردلان و مخالفان دولت اسلامی با ایجاد پایگاههایی میکوشند تا انجمن سری و زیرزمینی تشکیل دهند و در آنها به توطئه میپردازند. از این رو میتوان گفت که در کاربرد قرآن از واژه نجوا میتوان به کارکردهای سیاسی آن توجه داد. به این معنا که نجوا در کاربردهای قرآنی به معنای محافل و انجمنهای سری است که دشمنان و مخالفان دین و حکومت اسلامی با حضور در آن به بیان مطالبی سری میپردازند و میکوشند تا رفتارهای ضد قانونی و ضد حقوقبشری و ضد مردمی خویش را تنظیم کنند. آنان در این انجمنها و محافل به تبادل اطلاعات میپردازند و رفتارها و کردارهای خویش را برنامهریزی و هماهنگ میکنند تا بتوانند با راههای مختلف علیه مردم و دولت ضربه وارد سازند.
قرآن در آیه 10 سوره مجادله به این انجمنهای سری نجواکنندگان اشاره کرده و میفرماید: جز این نیست که نجوای منافقان و بیماردلان برخاسته از وسوسههای شیطان است. او آنان را به نجوا وا میدارد تا کسانی را که ایمان آوردهاند اندوهگین کند و افکارشان را به گمان اینکه حادثه ناگواری رخ داده است، مضطرب و پریشان سازد. ولی مومنان بدانند که کارها به دست خداست و شیطان و دسیسههای او زیانی به آنان نمیرساند مگر آنکه خدا رخصت تاثیرگذاری را دهد. پس مومنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
قرآن به این نکته نیز اشاره میکند که آنان پیش از این در جامعه حضور داشته و در همان حال به نجوا و توطئه مشغول بودهاند و زمانی که از این کار باز داشته و نهی شدند به محافل مخفی و زیرزمینی پناه برده و در آنجا به ادامه توطئهگری خویش مشغول شدند.
خداوند میفرماید: آیا به کسانی ننگریستهای که از نجوا کردن باز داشته شدهاند ولی هنوز از این کار باز نایستادهاند و پیوسته به آنچه از آن نهی شدهاند باز میگردند؟ آنان درباره گناه و تجاوز به حقوق مردم و سرپیچی از فرمانهای پیامبر (که شامل فرمانهای حکومتی نیز میشد) با یکدیگر نجوا و گفتوگو میکنند و هنگامی که نزد تو میآیند با چیزی بر تو سلام میکنند که خدا با آن بر تو سلام نکرده است و در آن حال با خود میگویند: اگر او پیامبری بر حق است چرا خدا ما را به سبب آنچه به او میگوییم و اینگونه اهانتش کرده و بازیاش میدهیم ما را عذاب نمیکند؟ (مجادله آیه 8)
در این آیه به خوبی توضیح داده شده است که اهل محفلهای زیرزمینی رفتاری منافقانه دارند. مبنای رفتار آنان بر این نهاده شده است که گناه کنند و به حقوق مردم تجاوز کرده و از فرمانهای پیامبر و رهبر جامعه سرپیچی نمایند. شگفت آنکه آنان خود را دلسوزتر به مردم و علاقهمندتر از خدا به رهبر معرفی میکنند و از این روست که در هنگام دیدار رهبر جامع از چاپلوسی فروگذار نمیکنند، به گونهای که خدا این پرسش را مطرح میکند که اینها چگونه رهبر را به صفات یا نامهایی میخوانند که حتی خدا که به رهبر جامعه مهربانتر و دلسوزتر است اینگونه وی را نمیستاید (همان)
آنان در انجمنها و محافل سری نجواکدههای خویش مومنان و مردم را سرزنش و تمسخر میکنند و میگویند که ما مردم را به بازی گرفتهایم (بقره آیه 14) و در جامعه که وارد میشوند و میخواهند خود را از همه پیشتازتر در امر دین و دنیا مردم معرفی کنند میگویند که ما برای انجام اصلاحات آمدهایم و میخواهیم نابسامانیهای جامعه را برطرف سازیم و فساد و تباهی را از میان برداریم. (بقره آیه 11)
اینها نمونههایی است که قرآن در تحلیل اهل نجوا و محافل زیرزمینی میگوید و به مردم هشدار میدهد که فریب نیرنگ آنها را نخورند و در دام رنگهای شیطانیشان نیفتند.
شگفت اینکه برای توجیه رفتار ضد اجتماعی خویش و برگزاری محفلهای زیرزمینی پیشنهاد میدهند که این امری خوب و پسندیده است و پیامبر به عنوان رهبر اجتماع نیز باید با برخی از دوستان و صاحبنظران، چنین محفلی داشته باشند. اینگونه است که خداوند برای رسوایی آن منافقان این پیشنهاد را میپذیرد و برگزاری اینگونه محافل را مشروط به پرداخت سرانهای برای هر نجوا و دیدار محفلی به دولت اسلامی میکند. با این همه، هیچکس حاضر نمیشود تا در این محفل شرکت کند و تنها امیر مومنانعلی(ع) با پرداخت درهمی به این محفل نورانی نبوی راه مییابد.
منافقان که از این حیله نتوانسته بودند به مقصد خود برسند و محافل خویش را توجیه کنند با تحریم محفل رهبر جامعه خواستند تا از این دامی که خود نهاده بودند رهایی یابند. دست ایشان رو میشود و اینگونه است که محفل پیامبر نیز تعطیل میشود. (مجادله آیات 12 و 13)
هدف پیامبر از اجرای طرح محفل این بود که آنان را به رفتارهای پسندیده دعوت کند و آنان را به حزبالله و امت واحد اسلام نزدیک سازد. اما اهل محفلها وقتی دیدند که اینگونه رفتار میتواند اهداف آنان را زیر سوال برد از پذیرش آن سرباز زدند.
قرآن برقراری هرگونه محفل و نجواگری را مشروط به دعوت یکدیگر به تقوا و انجام اعمال صالح میکند و پس از آنکه با واکنش منفی منافقان و اهل ریا مواجه میشود دستور میدهد که به جای ایجاد محفل بهتر است که به میان مردم رفته و رفتارهای خویش را اجتماعی کنند و با مردم به اقامه نماز و پرداخت زکات بپردازند و از ایجاد محفل خودداری ورزند. بهترین کار آن است که اطاعت از فرمان خدا و پیامبر کنند. (همان آیه 13)
تاکید خداوند در این آیه بر اطاعت از خدا و پیامبر که بیشتر در حوزه امور اجتماعی است، بیانگر این مفهوم است که اهل محافل و نجوا کسانی نبودهاند که بخواهند در محدوده قانون و فرمانهای حکومتی عمل کنند و در حقیقت با ایجاد محفل نجوا، در جستوجوی راهکارهایی برای فرار از قانون بودند. از این رو قرآن آنان را به خشم و غضب خود حوالت میدهد و تهدید میکنند که رفتارهای محفلی شما جز عذاب دنیا و آخرت چیزی به همراه نخواهد داشت (همان آیه 14 و 15)
به هر حال نجواگری در فرهنگ قرآنی به معنای محافل زیرزمینی نیز آمده است که برای توطئهگری و ایجاد آشوب و تعدی و تجاوز به حقوق انسانها ایجاد میشود وگرنه اگر اهل ایمان بودند، به میان مردم میآمدند و همانند آنان آشکارا نماز میخواندند و زکات میدادند و از قوانین پیروی و اطاعت میکردند و نسبت به فرمانهای رهبر جامعه سرپیچی نمیکردند.
حالات استثنایی نجوای اجتماعی - فردی
چنانچه گفته شد، نجوای اجتماعی گاهی کارکردی اجتماعی و فردی دارد. در این حالات تنها سه مورد است که در آیات قرآنی استثنا شده و جایز دانسته شده که نجواهایی صورت گیرد و حتی محافلی برای این مقاصد تشکیل شود و به رایزنی سری و مخفی درباره آن پرداخته شود. به این معنا که گاه برای حل و فصل امور اجتماعی - فردی لازم است تا اجتماعات مخفی و سری تشکیل شود تا در یک محفل مخفی و دوستانه مشکلات و معضلات فردی یا میان دو فرد واکاوی و تحلیل و حل و فصل شود.
خداوند در آیه 114 سوره نساء میفرماید: لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس و من یفعل ذلک ابتغاء مرضات الله فسوف نوتیه اجرا عظیما؛ در بیشتر سخنانی که مردم آهسته در گوش هم نجوا میکنند خیر و فایدهای نیست مگر آنکه کسی آهسته به انفاق و صدقهای بخواند و یا انجام کار نیکویی را آهسته و در گوشی نجوا کند یا به اصلاح و رفع کدورت بین مردم بپردازد و آنکس که به خاطر رضای خدا چنین کارهایی کند ما به زودی پاداش عظیمی به او کرامت خواهیم کرد.
پس سه چیزی که در نجوا استثنا شده عبارتند از: 1. امر به صدقه؛2. امر به معروف و کار نیک؛ 3. اصلاح میان افراد جامعه. به این معنا که اگر میان دو نفر مانند همسران یا دیگر افراد جامعه مانند قبایل، اختلاف شد میتوان برای اصلاح آنها محافل خصوصی و سری تشکیل داد و مخفیانه به حل و فصل امور پرداخت.
به هر حال نجوا کردن در جمعیت به عنوان یک رفتار نابهنجار شناخته میشود مگر آنکه حالات استثنایی داشته باشد که بیان شد؛ چرا که خود این عمل و رفتار، زشت و نابهنجار است حتی اگر سخنی که به میان میآید سخنان معمولی باشد، ولی بهتر است که در جمع و حضور دیگران نجوا کردن را کنار بگذاریم و سخنان معمولی را در گوشی بیان نکنیم؛ زیرا این رفتار خودش زشت و زننده است.
اما اگر افزون بر این رفتار زشت بخواهیم سخنان نامعمول و تهمت و غیبت و توطئه داشته باشیم که مجازات و مشکل آن دو چندان خواهد بود.