جنوب یمن؛ بوی توطئه و خیانت(یادداشت روز)
دوازدهم آذرماه، در منطقه جنوبی یمن شاهد تحرکات نظامی و تسلیم بدون کمترین ایستادگی عوامل اداری و نظامی وابسته به عربستان سعودی بودیم. ظاهر قضیه این بود که عوامل شورای جنوب وابسته به دولت امارات برای بسط قدرت و یکپارچهسازی جنوب وارد عمل شدهاند، اما همراهی استانداریها و فرمانداریهای جنوب و تسلیم یگانهای نظامی در عدن، حضرموت و المهره از تبانی عوامل امارات و سعودی و خود این دو کشور خبر میدهد.
جنوب طی حدود ده سال گذشته وضع چندپارهای داشته است؛ بخشهایی از آن تحت کنترل امارات، بخشهایی تحت کنترل سعودی، بخشهایی تحت کنترل عوامل دولت سابق، بخشهایی تحت کنترل رهبران عشایر و بخشهایی تحت کنترل حزب شبهاخوانی اصلاح بوده است. اینها اگرچه در خصوص دولت یمن در شمال موضع مخالف یکپارچهای داشتند، اما در داخل خود هم دچار اختلاف شدید بودند که بارها به درگیری شدید و فروپاشی دولت عدن منجر شده است.
جنگ غزه و درگیری بخش شمالی یمن با رژیم اسرائیل، سبب شد در طول جنگ، تعرض عوامل جنوب به بخش شمالی متوقف گردد. البته گاه و بیگاه خبرهایی از بخش جنوبی میرسید که از روابط پنهان جنوب با رژیم در حین جنگ غزه و حتی آمادگی آن برای عادیسازی با رژیم حکایت میکرد.
انصارالله و به تعبیر بهتر دولت شمال بعد از تحولات ۱۲ و ۱۳ آذرماه طی بیانیهای با صراحت اعلام کرد این وضع را تحمل نخواهد کرد. بر این اساس گفته میشود، در کنار تماسهای دیپلماتیک با بعضی طرفهای خارجی مؤثر در این تحولات، بر میزان آمادگیهای نظامی خود افزوده است. بخش شمالی دستکم یک میلیون نفر نیروی نظامی دارد و از حیث تجهیزات نیز در مقایسه با جنوب دست برتر را دارد، اما واضح است در صورتی که درگیریهای جنوب - شمال
بار دیگر مشتعل گردد، آسیب زیادی متوجه هر دو بخش یمن خواهد شد. کمااینکه این درگیری در محدوده سرزمین و آبهای یمن قرار نخواهد گرفت و به منطقه و بهخصوص دو کشور عربستان و امارات کشیده میشود. دریای سرخ، دریای یمن و اقیانوس هند در چنین درگیری، جهان را با مشکلات عدیده مواجه میگرداند.
در این بین اشتهای دولت امارات برای شعلهورسازی درگیری در یمن بیش از عربستان است. امارات که پروژه مشابه این را در سوریه، سودان و لیبی به اجرا گذاشته و تلفات زیادی را به مردم این کشورها وارد نموده است، گمان میکند در مقایسه با عربستان - به دلیل نداشتن مرز خشکی یا آبی با یمن - ایمنتر میباشد و این در حالی است که ابوظبی و دبی بیش از هر شهر سعودی آسیبپذیرتر است. کمااینکه در جریان جنگ، موشکهای بالستیک یمن پس از طی حدود ۱۳۵۰ کیلومتر به این دو شهر حساس امارات رسیدند.
یک نکته مهم، نقش دولتهای آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی است. اگرچه الگوی لبنان یک الگوی شکست خورده است، آمریکا و رژیم صهیونیستی درصدد برآمدهاند نسخه لبنان را در یمن به اجرا بگذارند یعنی با ترکیب حملات سنگین خارجی، زدن سرپلها و استفاده از مخالفان داخلی و استخدام مزدور و دادن یک پوشش حقوقی، انصارالله را از سر راه خود بردارند. نسخه لبنان البته به جایی نرسیده و حزبالله سر جای خود قرار دارد و نه جنگ خارجی و نه زدن سرپلها و نه تحرکات مزدوران و نه فشار داخلی تغییری در وضع مقاومت لبنان پدید نیاورده است. کار آمریکا و اسرائیل در مورد یمن از این هم سختتر است چرا که زمین پر مزیت شمال - در مقایسه با جنوب - در اختیار انصارالله میباشد و هر درگیری که رژیم اسرائیل یا آمریکا بهصورت آشکار یا پنهان بخشی از آن باشند، یمن را بیش از این در برابر آنان و در کنار مقاومت یکپارچه میسازد. البته پیشبینی این قلم حضور آشکار آمریکا و اسرائیل در جنگ علیه یمن میباشد. به این دلیل که اصولاً عربستان و امارات بدون حمایت مستقیم و مؤثر خارجی نمیتوانند وارد جنگ با انصارالله شوند و اگر شدند نتیجهای بیش از آنکه در فاصله ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۱ عایدشان شد بهدست نخواهند آورد.
نقشه مشترک این چهار دولت این است که به نام یکپارچهسازی و بازگرداندن وحدت یمن، دولت انصارالله و مقاومت یمن را از بین ببرند و اگر بتوانند یک دولت ژاندارم در سواحل شرقی دریای سرخ بهوجود بیاورند و برای همیشه از دغدغه مقاومت یمن خلاص گردند. اما این خواستهای است که درباره توان تحقق آن بیش از حد اغراق شده است. ۸ سال با انصارالله، با یکدهم سلاح کنونی و با نیمی از جمعیت کنونی جنگیدهاند، حالا این انصارالله بعد از جنگ با اسرائیل و دفاع مردانه از غزه به چشم و چراغ نه فقط یمنیها بلکه به چشم و چراغ جهان اسلام تبدیل شده است. جنگیدن با آن کار خیلی سختی است و پیروزی در چنین جنگی برای مخالفان آن در مرز محال قرار دارد.
نکته مهم دیگر این است که هرگونه جنگ علیه یمن، به معنای آغاز دور تازهای از جنگ در منطقه است. جنگ علیه یمن خواهناخواه محورهای دیگر مقاومت را وارد فضای جنگ میکند، کمااینکه جنگ رژیم غاصب علیه غزه باعث گشوده شدن جبهههای لبنان، یمن، عراق و ایران شد. الان حس اضلاع مقاومت از جمله مقاومت عراق این است که دشمنان عزم خود را برای زدن ضربه اساسی به شیعیان جزم کردهاند و لذا نباید در برابر حمله به یک بخش آن ساکت ماند. پس اگر در مخیله عوامل توطئه برخورد جزءجزء با عناصر مقاومت و انفعال بقیه گنجانده شده است، خطا بودن آن واضح است.
دولت پروژهبگیر امارات که آشکارا بهعنوان دست رژیم جنایتکار اسرائیل در جنوب خلیجفارس و در برخی از مناطق آفریقا عمل مینماید، در این روزها دست به کار بسیار پرخطری برای خود زده است. شورای انتقالی جنوب به هیچ وجه قادر به مدیریت جنگ علیه انصارالله نیست. نیروی دیگر قابل اتکایی هم در جنوب وجود ندارد. درگیریهایی که هدف اولیه آن یکپارچهسازی جنوب و هدف اصلی آن درگیری با بخش شمالی است، مردم و از جمله عشایر جنوب را نگران کرده است و پیشروی آسان نیروهای محدود وابسته به امارات نشان میدهد، جنوب درگیری نمیخواهند کمااینکه جنوبیها با مشارکت در یک جنگ با منشأ خارجی علیه هموطنان خود مخالف میباشند. بنابراین امارات روی نیروهایی حساب کرده که به هیچ وجه در اندازه لازم نیستند.
عربستان سعودی که مذاکرات مسقط با دولت یمن را متوقف کرده است، طی دو تا سه هفته گذشته حملات محدودی علیه بخشهایی از شمال انجام داده و در مقابل، انصارالله نیز حملات محدود پهپادی علیه مناطق سعودی نزدیک به مرز خود به اجرا گذاشته است. دولت ریاض در عین حال از طریق مجاری دیپلماتیک سعی در کنترل رفتار انصارالله داشته است. این وضع دوگانه به چه معناست؟ به نظر میآید اشتهای امارات در از سرگیری جنگ علیه یمن بیش از عربستان باشد. ریاض مطمئن نیست که حملات هوائی آمریکا و اسرائیل بتواند به انصارالله ضربه مؤثر بزند و نیز در مورد کارآمدی نیروهای شورای انتقالی جنوب در برابر مقاومت یمن هم تردید اساسی دارد. مجموعه این مباحث به این معناست که برخلاف امارات که به جمعبندی رسیده است، دولت عربستان هنوز در فضای جمعبندی کردن است و اقدامات محدود نظامی آن از عدم جمعبندی آن خبر میدهد. اما البته واضح است که عربستان بدون آنکه سکان رهبری جنگ را در دست داشته باشد، در آن مشارکت خواهد کرد.
جالب این است که امارات و عربستان پیش از اقدام علیه شمال، منابع جنوب که تاکنون هم تحت سیطره آنان قرار داشت را بهطور نیمه رسمی بین خود تقسیم کردند؛ بنادر و سواحل در اختیار امارات و منابع نفتی در اختیار عربستان! در این بدهبستان ضمناً نیروهای ارتش سابق، ائتلاف عشایر و حزب اصلاح که هر سه تحت کنترل عربستان بود، قربانی شده و از روند تحولات کنار گذاشته شدند و این در حالی بود که اگر عربستان میخواست، آنان قادر به پس زدن نیروهای شورای جنوب بودند کمااینکه بارها بر آنان چیره شده بودند. نیروهای شورای جنوب آنگونه که «عمرو بن حبریش» رئیس ائتلاف قبایل حضرموت گفته حدود پنج تیپ نظامی بودهاند.
سعدالله زارعی