مناسبتهای وارداتی و هویت جامانده فرهنگی
سیده یاسمن رودباری
ولنتاین، با شعار عشقورزیِ بیقید و شرط، مفهوم عمیق و آسمانی «محبت» در فرهنگ ایرانی - اسلامی را که ریشه در ایثار، تعهد و مسئولیت دارد، به رابطهای سطحی، مصرفزده و احساسات زودگذر تقلیل میدهد. بلک فرایدی یا جمعه سیاه، با هیاهوی حراجهای دیوانهوار، مقدسترین ارزشهای انسانی یعنی قناعت، مناعت طبع و عدالتخواهی را زیر پا میگذارد و انسان را به موجودی یک بعدی و همواره در حسرت مصرف بیشتر تبدیل میکند. هالووین نیز با ترویج خرافات، وحشت و نمودهای نامتعارف، در تضاد کامل با عقلانیت، وقار و شأن انسانی است که در آموزههای دینی و فرهنگی ما بر آن تأکید شده است.
در جهان رسانهای شده امروز، که دنیا از یک مکان متنوع به مکانی مشترک برای تعاملهای فرهنگی تبدیل شده است؛ تاثیرپذیری از آیین و سنن مختلف، چیز عجیبی نیست اما میل مفرط عدهای به تقلید از شمایل دیگران، نه شکلی از خود شکوفایی که روایت از خود بیگانگی دارد.
با این حال باید اذعان کرد عجله داشتن بعضی افراد برای برگزاری جشنهای غیرملی و غیرمذهبی در ایران اسلامی را بهراحتی نمیتوان هضم کرد و به گمانم بیشتر به ادا بازی شبیه است تا آیینمداری و بیش از آنکه نشانی از شادی و خوشحالی باشد استحاله در سنتی است که ریشه در فرهنگ و آیینی غیر از کشورمان دارد. سنتی که برساخته یک پیشینه و زمینه تاریخی و مذهبی در آیینهای غیر اسلامی و حتی ضد اسلامی است که پیروی افراطی از آن در اینجا به مصداقی از مسخشدگی تبدیل شده است. یکی از نمونههای آن، مد شدن درخت کریسمس در خانههای ایرانی که استفاده آن نه نشان با کلاسی که ردی از بحران هویتی است. حقیقتاً چطور میشود بر آیین دیگران آذین بست و بر بالین فرهنگ آنها احساس بالندگی کرد! چه بسیار از آنها که درخت کریسمس در خانه تزیین میکنند همانها هستند که بر درخت خیابان تبر میزنند و بر آن یادگاری مینویسند!
کارشناسان معتقدند هر مد شدنی نشانه مدرن شدن نیست. اگر بنا باشد درختی نشانه نیکبختی باشد به قول جناب حافظ درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد!
مناسبت دیگری که به تقویم رسم و رسوم ایران اضافه کرده اند، جمعه سیاه است که به آن «بلک فرایدی» گفته میشود! که در ایران مفهوم و نماد روزی نیست که به بازار و فروشگاه پیوند بخورد بلکه اینجا جمعه سیاه نه با تخفیف کالا که با تحقیر فرهنکی به یاد میآید. در حقیقت در دنیای غرب جمعه سیاه بعد از روز شکرگزاری است حال آنکه در ایران بعد از جمعه سیاه باید جشن شکرگزاری برگزار کنیم که خدا را شکر تمام شد و از شر پیامکها و تبلیغهای مزاحم راحت میشویم. سودی که بیشتر در جیب کمفروشان میرود. بروز کالاهای بنجل و عرضه سرمایهای که گردش ندارد، اصل ماجراست. از جمله ضد فرهنگهایی که در این سالها در حال هجوم به فرهنگ اصیل ایرانی است بلک فرایدی، ولنتاین، هالووین و.... است. به تعبیر دیگر ضدفرهنگیهایی که به فرهنگ اصیل ما همراه با نگاه شیطنتآمیز فرهنگی، اقتصادی و مارکتینگ وارد شده است و رسانههای بیگانه هم در تبلیغ گسترش چنین ایامی به سنتهای ایرانی - اسلامی پیشتازاند و از همینجا میتوان رد گسترش چنین نمادهای غربی در کشورمان را جستوجو کرد.
در گزارش پیشرو به واکاوی هجوم ضدفرهنگهای غربی به فرهنگ ناب ایران اسلامی خواهیم پرداخت.
توجه به سنتهای ایرانی در تقابل با غرب
در ماههای پایانی زمستان جشن دیگری در غرب برگزار میکنند که عشق را به پیش پا افتادهترین و عوامانهترین شکل خود روایت میکند و به پایینترین تجلی اجتماعی میرساند و لوث میکند. عشق یک عادت نیست ولی هدف ولنتاین، روز عشق در فرهنگ غرب تبدیل کردن آن به عادت و آیین است. چیزی که باید در لایههای درونی آدمی معنا شود در سطحیترین لایههای رفتار بیرونی نمایش داده میشود و چند سالی است توسط برخی عوام در ایران هم تبلیغ میشود و توسط رسانههای استکبار در آن سوی مرزها بهطور گستردهای تبلیغ و ترویج میشود.
دکتر علی صائب، پژوهشگر و جامعهشناس در خصوص تقلید برگزاری آیینهای ملل مختلف در ایران به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «یكی از دلایلی كه یک جامعه از آیینها و سنتهای مذهبی و ملی خود فاصله میگیرد و به راحتی فرهنگهای بیگانه را میپذیرد، بیاطلاعی است، بیتوجهی به مطالعه و ناآگاهی از گذشته فرهنگی خود باعث میشود یک جامعه به سمت انحطاط فرهنگی پیش برود و در این میان نقش نهادهای فرهنگی در مبارزه با ضدفرهنگها بسیار خطیر و قابل اهمیت است.» وی با بیان اینكه برخیها فقط عِرق ملی دارند اما دانش درست و كافی ندارند، بیان میکند: «این موضوع باعث شده است كه نتوانیم آیینها و رسوم خود را بهخوبی احیا و ترویج كنیم یا زنده نگه داریم و این مسئله نقطه ضعف ما در برابر رواج برخی سنتهای غربی است.»
علی صائب در پاسخ به این پرسش كه چرا جامعه امروز به برگزاری جشنها و سنتهای غربی گرایش پیدا كرده است، میگوید: «یكی از دلایل این موضوع رواج فرهنگ مادی غرب در جامعه است. بسیاری از تكنولوژیها از كشورهای غربی وارد میشود و با ورود آن خواهناخواه با خود فرهنگ خود را نیز به همراه میآورد. البته این فرهنگ به صورت صد درصدی به ما تحمیل نمیشود؛ اما اینكه به واسطه تفوق مادیت معرفی میشود، در دنبالهروی چشمبسته از آن، مؤثر است.»
این جامعهشناس تصریح میکند: «بدون شک گرایش برخی افراد جامعه به آیینهای غلط غرب باید تعدیل شود و سنتهای اصیل کشورمان تبلیغ و ترویج شود؛ زیرا به هر روی علاقهمندی و توجه به آنها با ترفندهای مختلف بهوجود آمده است؛ اما آنچه اهمیت دارد آگاهی یافتن از فرهنگ ایرانی و اسلامی و زنده نگاه داشتن آیینها و جشنهای خود در كنار برخی مراسم ضد فرهنگی است؛ افزون بر این باید كاری كنیم كه آیین خودمان بر نمونههای خارجی برتری یابد.»
وی در ادامه به برگزاری جشنهای كوچك و بزرگ در فرهنگ ایرانی اشاره كرده و دلایل برخی از آنها را پیشینه اسطورهای یا دلایل گاهشماری میخواند و میگوید: «ایرانیان جشنهای مختلف را به صورت فصلی و ماهانه و به مناسبتهای مختلف میهنی یا مذهبی برگزار میكردهاند و همچنان برخی از آنها به صورت محدود در بعضی مناطق و روستاها برگزار میشود یا مورد احترام است.»
هویتهای فرهنگی در معرض تهدید
در گردباد سهمگین جهانی شدن در عصر ارتباطات و دنیای اطلاعات، هویتهای فرهنگی و دیرپا در معرض تهدیدی جدی و خزنده قرار گرفتهاند. آنچه که امروز شاهد آنیم، تنها یک تبادل فرهنگی ساده نیست، بلکه یک «امپریالیسم فرهنگی» برنامهریزی شده از سوی استکبار جهانی است که با ابزار قدرتمند رسانه و شبکههای اجتماعی، بنیان ارزشها و سنتهای جوامع متمدن و دیرپایی همچون فرهنگ ناب ایرانی - اسلامی را نشانه رفته است.
حجتالاسلام والمسلمین محمدمهدی مرادی، کارشناس امور فرهنگی و تبلیغات اسلامی به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «در روزگار کنونی، جامعه ایران با پیشینههای غنی از تمدن کهن و ارزشهای اصیل اسلامی، به عنوان یک هدف استراتژیک، شاهد هجمهای همهجانبه از سوی فرهنگهای بیهویت غربی است؛ هجمههایی که میکوشد با ترویج مصرف گرایی به عنوان جدیدترین ایسم دوران، هسته سخت هویت ملی - مذهبی ما را سست و بیاثر سازد. این پدیده، فرایندی است که صاحب نظران علوم اجتماعی از آن به از خودبیگانگی فرهنگی یاد میکنند، وضعیتی که در آن، فرد و جامعه، آرمانها، ارزشها و علایق خود را فراموش کرده و به تقلید کورکورانه از الگوهای وارداتی میپردازد.»
این کارشناس فرهنگی تصریح میکند: «نمادهای این تهاجم نرم را به وضوح میتوان در تبلیغ و رواج مناسک و آیینهای بیگانهای چون «ولنتاین»، «بلک فرایدی» و «هالووین» مشاهده کرد. این مناسک، بیآنکه کوچکترین سنخیتی با بستر فرهنگی، تاریخی و دینی جامعه ایران داشته باشند، با تکیه بر ابزارهای روانشناختی و فشارهای اجتماعیِ القا شده از سوی بازار سرمایهداری، در حال تبدیل شدن به بخشی از تقویم اجتماعی جامعه، بهویژه نسل جوان است.»
حجتالاسلام مرادی، در ادامه همین بحث میگوید: «ولنتاین، با شعار عشقورزیِ بیقید و شرط، مفهوم عمیق و آسمانی «محبت» در فرهنگ ایرانی - اسلامی را که ریشه در ایثار، تعهد و مسئولیت دارد، به رابطهای سطحی، مصرفزده و احساسات زودگذر تقلیل میدهد. بلک فرایدی یا جمعه سیاه، با هیاهوی حراجهای دیوانهوار، مقدسترین ارزشهای انسانی یعنی قناعت، مناعت طبع و عدالتخواهی را زیر پا میگذارد و انسان را به موجودی یکبعدی و همواره در حسرت مصرف بیشتر تبدیل میکند. هالووین نیز با ترویج خرافات، وحشت و نمودهای نامتعارف، در تضاد کامل با عقلانیت، وقار و شأن انسانی است که در آموزههای دینی و فرهنگی ما بر آن تأکید شده است.»
بیهویتی فرهنگی و تعارض در سبک زندگی
نکته حائز اهمیت از منظر جامعهشناختی، «ناهمزمانی فرهنگی» است که این رسومات ایجاد میکنند. این مناسک ضد فرهنگ، محصول بستر خاص تاریخی، اجتماعی و اقتصادی غرب هستند و انتقال آنها بدون در نظر گرفتن زمینههای بومی، تنها منجر به ایجاد شکاف هویتی، سردرگمی ارزشی و تعارض در سبک زندگی فردی و اجتماعی مردم خصوصا جوانان میشود.
حجتالاسلام مرادی میگوید: «هنگامی که جوان ایرانی در فضائی پارادوکسیکال، از یکسو تحت تأثیر آموزههای عاشورایی و ایثار قرار دارد و از سوی دیگر، درگیر هیجانات کاذب مصرفیِ بلک فرایدی میشود، دچار نوعی شیزوفرنی فرهنگی (چندگانگی معیارهای اخلاقی) میگردد که در درازمدت، انسجام اجتماعی را تهدید میکند. در حقیقت، این رسومات، تنها یک «جشن» یا «حراجی» ساده نیستند، بلکه ابزارهایی برای بازتولید یک ایدئولوژی خاص هستند؛ ایدئولوژی که در آن، انسان «مصرفکننده» است و هویت او نه بر اساس ایمان، تاریخ و فرهنگ، بلکه بر اساس برندهایی که میخرد و مناسکی که تقلید میکند، تعریف میشود.»
چه باید کرد؟
کارشناسان علوم اجتماعی معتقدند در این برهه حساس، وظیفه اصلی نخبگان، روشنفکران و نهادهای فرهنگی، نه رویگردانی از جهان و نه انزوا، بلکه بازخوانی هوشمندانه هویت خویش و انتخابی آگاهانه از دستاوردهای تمدن بشری است.
باید با تکیه بر عقلانیت انتقادی و با الهام از گنجینههای ارزشمند فرهنگ ایرانی - اسلامی، در برابر این جریان یکسویه ایستاد و فضائی را فراهم آورد که در آن، جوان ایرانی بتواند بدون احساس کهنگی یا عقبماندگی، به ارزشهای اصیل خود ببالد و در عین حال، عناصر مثبت و مفید جهانی را با حفظ هویت خویش جذب نماید. این گزارش تنها سرآغازی است برای واکاوی این تأثیرات و آسیبشناسی پیامدهای شوم رواج بیملاحظه رسومات غلط غربی، به امید آنکه با شناخت دقیق این تهدیدات، گامی در جهت صیانت از هویت ناب ایرانی - اسلامی برداشته شود. ایران ما میتواند با تکیه بر غنای تمدنی خود، نهتنها در برابر جریان یکسویه فرهنگی غرب بایستد، که خود به یکی از قطبهای تبلیغ فرهنگ و معنویت در جهان تبدیل شود. این امر زمانی محقق میشود که بتوانیم با زبان هنر، عقلانیت و اخلاق، پیام انسانساز خویش را به جهانیان برسانیم.
بنابراین، مسیر پیشرو، نه تقلید، نه انزوا، که خلق آیندهای درخشان بر اساس اصالتهای فرهنگی است؛ آیندهای که در آن، جوان ایرانی با افتخار به میراث خویش، در عرصه جهانی قدم میگذارد و پیامآور صلح، معنویت و عدالت خواهد بود.