کد خبر: ۳۲۱۶۵۴
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۹

فاطمه‌(س)، نخستین شهید مدافع حریم ولایت و عدالت

منیره غلامی توکلی
در روزهایی که مدینه در تب‌وتاب وداع با پیامبر خدا(ص) می‌سوخت، فاطمه‌زهرا(س) نظاره‌گر حوادثی بود که از او بانویی ساخت پاسدار حقیقت و حافظ رسالت. حقیقتی که اگرچه پیامبر 23سال رسالت الهی خود را برای ترویج و تعمیق آن صرف کرده بود اما در آخرین ساعات پایانی عمر شریفش در خطر فراموشی قرار داشت. 
او شاهد بود که چگونه در حالی‌ که بدن پیامبر بر زمین است زمزمه‌های قدرت در گوشه و کنار مسجد طنین می‌اندازد. از این‌رو همان لحظه‌ای که پیامبر(ص) چشم از جهان فروبست، فاطمه(س) قیامی را آغاز کرد که تا همیشه ادامه یافت. قیامی نه با شمشیر، بلکه با آگاهی، اعتراض و پایداری.
فاطمه(س) در برابر «فراموشی خودخواسته» و«دنیاطلبانه» افرادی ایستاد که خواهان نسیان در مهم‌ترین واقعه تاریخ اسلام یعنی «غدیر خم» و «احکام الهی» بودند. او می‌دانست که رسالت پدرش تنها در الفاظ و خطابه‌ها زنده نمی‌ماند بلکه نیازمند پاسداری عملی از حقیقت هستند. وقتی مسیر خلافت از مدار وصیت پیامبر(ص) منحرف شد، فاطمه(س) در حالی‌که داغدار پدر و دل‌شکسته بسیاری از اصحاب رسول‌الله بود سکوت را شکست. او سخن گفت نه از میراث شخصی بلکه از امانتی الهی. خطبه‌اش در مسجد که در منابع شیعه و حتی در برخی آثار اهل‌سنت نقل شده، سندی است از زنی که در اوج مظلومیت، زبان رسالت را به کار گرفت تا حق را از زیر غبار قدرت بیرون بکشد. او در برابر کسانی که خود را ادامه‌دهنده راه پیامبر می‌دانستند ایستاد و به آنان یادآور شد که دین، نه با شورا و نه با رأی اکثریت که با ولایت الهی معنا می‌یابد.
فاطمه(س) در این خطبه تاریخی که از ماندگارترین و عمق‌ترین متون اسلامی است در قامت زنی قیام کننده علیه انحرافی که در جامعه شکل می‌گرفت با استدلالی قاطع و بیانی روشن ایستاد. خطبه او جلوه‌ای از آگاهی، ایمان و احساس مسئولیت الهی بود. خطبه‌ای که می‌توان آن را فریادی برای بیداری امت و پاسداشت عدالت دانست آن هم در زمانی که قدرت بر حقیقت پیشی گرفته بود؛ این خطبه یادآور آن است که دفاع از حق، هرچند در اقلیت، رسالتی الهی و ماندگار است.
از اعجاز این قیام الهی آن است که در مسجد آغاز شد و تاکنون صدای فاطمه(س) خاموش نشده است. چراکه این قیام در خطبه مسجد پیامبر خلاصه نشده است چراکه سید محمدباقر صدر در کتاب «فدک فی‌التاریخ» معتقد است «مطالبه فدک یک مسئله شخصی و نزاع مادی نبوده است بلکه نوعی اعلام مخالفت علیه حاکمیت وقت و نامشروع دانستن بنیان‌های حاکمیت یعنی سقیفه بود.» او مطالبه فدک را نقطه آغاز نهضت حضرت فاطمه(س) علیه حاکمیت و یکی از مراحل دفاع او از امامت و ولایت می‌داند.
 وقتی خانه‌اش را به آتش کشیدند و پهلویش را شکستند باز هم صدای فاطمه خاموش نشد. او با درد سخن گفت و با اشک مقاومت را معنا کرد؛ در آن روزها که اصحاب، انصار و مهاجرین فراموش کرده بودند که دختر پیامبر کیست! فاطمه(س) همچنان به خانه‌های مهاجر و انصار و مردم مدینه می‌رفت و حقیقت را برایشان بازگو می‌کرد. بسیاری نشنیدند، بسیاری روی برگرداندند، اما تاریخ شنید. همان تاریخی که بعدها در صفحات بحارالأنوار و الاحتجاج، در شرح ابن‌ابی‌الحدید بر نهج‌البلاغه و حتی در برخی آثار اهل‌سنت چون مسند احمد، شهادت می‌دهد که فاطمه تنها برای فدک سخن نگفت، بلکه برای عدالت ایستاد.
در دل این ایستادگی، رازی نهفته است! فاطمه(س) به دنبال پیروزی سیاسی نبود، بلکه می‌خواست حقیقت را در برابر تحریف نگاه دارد. او می‌دانست که گاهی ایستادن در اقلیت، مقدمه بیداری نسل‌هاست. او در برابر انحرافی که به ‌تدریج در حال شکل‌گیری بود، قد برافراشت تا وجدان امت را بیدار نگه دارد. آن‌گاه که دیگران به مصلحت ‌اندیشیدند او حقیقت را ترجیح داد. آن‌گاه که دیگران سکوت کردند، او فریاد زد. فاطمه(س) می‌دانست که راه عدالت، گاه از میان بی‌تفاوتی و رنج می‌گذرد. او نه از سر خشم که از سر آگاهی قیام کرد از این رو در آخرین جمله به همسرش بعد از اقامه خطبه فدک گفت: «حَسْبِیَ اللَّهُ، و أمسکت.»؛ «خدا مرا کافى است، آنگاه سکوت کرد.»
روزهای پس از رحلت پبامبر(ص)؛ آغاز حرکت رسالت‌گونه فاطمه زهرا(س) رقم خورد. در هر دیدار، در هر سخن، در هر اشکِ دختر پیامبر، تداوم بعثت را می‌شد دید. حتی در لحظات بیماری با پهلوی شکسته و چشمی اشک‌آلود، نگاهش روشن و استوار دلش با علی(ع) و آینده امت بود. در واپسین گفت‌وگویش با همسر، سفارش کرد شبانه دفنش کنند. این خواسته، نه از سر گمنامی، بلکه از سر اعتراض بود. پنهان بودن قبر فاطمه(س) سندی است زنده از ادامه همان قیام؛ اعتراض خاموشی که هنوز بعد از قرن‌ها طنین دارد.
در حقیقت، فاطمه(س) نخستین شهید مدافع حرم ولایت و عدالت پس از پیامبر بود. اگر علی(ع) صبر کرد تا حقیقت محفوظ بماند، فاطمه(س) فریاد زد تا آن صبر معنایش را از دست ندهد. در تاریخ اسلام، هیچ صبری چون صبر فاطمه و هیچ فریادی چون فریاد او معنا نیافته است. او میان دو وظیفه ایستاد: حفظ اسلام و افشای انحراف، و هر دو را با جان خویش انجام داد. قیام فاطمه‌(س) درمیدان جنگ رقم نمی‌خورد بلکه قیام او از جنس معرفت، از جنس آگاهی، از جنس ایمانِ بی‌تزلزل به وعده خدا بود.
امروز، پس از قرن‌ها، هنوز وقتی نام فاطمه(س) برده می‌شود، جهان به یاد عدالتِ ازدست‌رفته می‌افتد. هنوز هر دل آزاده‌ای در برابر ظلم، بخشی از قیام او را ادامه می‌دهد. اگر قبرش پنهان است، راهش روشن است. اگر صدایش خاموش شد، اندیشه‌اش در جان تاریخ ماند. فاطمه، قیامی بود که نه آغازش در مدینه بود و نه پایانش در بقیع... 
او در لحظه لحظه زندگی‌اش، در دفاع از حق علی(ع)، در تربیت فرزندانش، در اعتراض‌های صریح و سکوت‌های سنگینش، روحِ بی‌پایانِ مقاومت را معنا کرد. فاطمه(س) از ما نمی‌خواهد فقط در غم شهادتش اشک بریزیم و سیاه بپوشیم بلکه می‌خواهد بفهمیم. 
می‌خواهد بدانیم که ایمان، بی‌مقاومت در برابر ظلم، نیمه‌کاره است. قیام فاطمه هنوز ادامه دارد، در هر صدایی که در برابر ستم برمی‌خیزد، در هر زنی که از کرامت انسانی دفاع می‌کند، در هر مردی که عدالت را بر قدرت ترجیح می‌دهد.
فاطمه، قیام بی‌پایان است؛ مکتب استقامت فاطمه زنده است! در وجدان امت، در هر زمزمه‌ای برای حق و در هر لبخندی که از ایمان برمی‌خیزد.