کد خبر: ۳۲۱۶۲۴
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۸

تربت بی‌نشانش نشانه راه است (به جای گفت و شنود)

امروز به روایتی با سالروز شهادت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها همزمان است، دختر بزرگوار رسول خدا‌(ص) که پرتو وجود مبارکش نه فقط دنیای اسلام بلکه سراسر جهان دین‌باوران و انسان‌دوستان را نورباران کرده است. از این روی و در سوگ آن عزیز، ستون گفت و شنود امروز را به بخشی از یک یادداشت کیهان اختصاص می‌دهیم و عذر تقصیر می‌آوریم که «برگ سبزی است تحفه درویش، چه کند بی‌نوا ندارد بیش»!
 
«زهرا(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشم انتظار خویش بپیوندد، بارها کوچه‌های مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارش‌های رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی را که با خدا بسته و اکنون بی‌محابا شکسته بودند، به یادشان آورده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص را به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سؤال‌آفرین آن روزها گم شد. زهرای ما(س) می‌دانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی‌تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور می‌شوند.
فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را می‌دید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را می‌شنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را می‌نگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) می‌گریست، اشرافیت بر باد رفته را می‌دید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل می‌خورد و سر مطهر حسین(ع) را می‌دید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه می‌رود، یزید را می‌دید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او می‌زند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام می‌خواند! و... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنی‌امیه» و «بنی‌عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان می‌گزند و دست حسرت بر پیشانی می‌زنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را 
پاس می‌داشتند تا ولایت حجاج‌بن یوسف‌ها و منصور دوانقی‌ها که خونریز و انسان‌ستیزند را به زور بر گرده خویش نمی‌داشتند. فاطمه(س)، این همه را می‌دید که آن همه دلواپس بود.
 تاریخ‌‌نویسان و وقایع‌نگاران در صدر اسلام برخی از کوچک‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین رخدادهای آن روزها را با دقت و شرح جزئیات آن ثبت کرده‌اند که امروزه در دست و قابل مراجعه است.مثلاً این که خانه فلان سردار اسلام در کدام نقطه قرار داشت و فلان شخصیت صدر اسلام در کدام جنگ و حتی در کدام نقطه از میدان جنگ به شهادت رسید و یا فلان شخص با نیزه حمله می‌کرد یا با شمشیر و... بنابراین آیا تعجب‌آور نیست که تربت پاک دختر پیامبر خدا(ص) با آن همه نقش برجسته‌ای که در اسلام داشته است و آن همه فضیلت و شأن والایی که از قول رسول خدا(ص) درباره آن حضرت نقل شده است «بی‌نشان» باقی بماند؟! و این بی‌نشانی توصیه و سفارش اکید خود آن حضرت باشد؟ فاطمه(س) با بی‌نشانی تربت خود، نشانه‌ای گویا و ماندگار بر پیشانی تاریخ ثبت کرده و برای همیشه برجای نهاده است. تربت پنهان فاطمه، نشانه آشکاری از نارضایتی زهرای مرضیه است و گزارشی ماندگار از انحرافی است که بعد از رحلت رسول خدا(ص) اتفاق افتاده بود. فاطمه با بی‌نشانی تربت خود، صراط مستقیم را به آیندگان نشان داده است.