مسیر بدننمـایی به کجا ختم میشود؟
قانون بهتنهائی کافی نیست. سلاح اصلی در این نبرد فرهنگی، آگاهیبخشی دقیق و دلسوزانه به خود زنان و خانوادههاست. باید با زبان منطق و نشان دادن عواقب ملموس، این حقیقت را آشکار کرد که پیروی از مدلهای غربی بدننمایی، در نهایت به قربانی شدن خود زنان و تقویت سیستم سودجوی حاکم بر صنعت مد و رسانه میانجامد.
به گزارش خبرگزاری فارس، در ماههای اخیر، شاهد گسترش بحث برانگیزی در حوزه پوشش بودهایم؛ پدیدهای که از مرزهای اولیه فراتر رفته و به ترویج نوعی از بدننمایی و برهنگی نسبی انجامیده است. این روند، اگرچه از سوی برخی به عنوان «آزادی» و سلیقه فردی تبلیغ میشود، اما در بطن خود، پیامدهای عمیق اجتماعی و روانشناختی به همراه دارد که اصلیترین قربانیان آن، خود زنان هستند.
سالهاست استدلال غالب در تبیین فلسفه حجاب، «صیانت جامعه از لغزش» و کنترل محرکهای جنسی عنوان شده است. اگرچه این استدلال به سهم خود قابلتأمل است، اما نگاه ژرفتر، وجه دیگری از حقیقت را آشکار میکند: پوشش، در حقیقت سپری برای حفظ کرامت و هویت انسانی زن در برابر نگاهی است که او را صرفاً به پیکری برای مصرف تقلیل میدهد.
متأسفانه، جریانهای تجاری و رسانهای قدرتمندی با سوءاستفاده از شعارهای فریبنده، زن را به سطح یک «کالای بصری» تنزل دادهاند. در این نگاه ابزارگونه، ارزش زن نه در اندیشه، استعداد، شخصیت و نقش سازندهاش، بلکه در جذابیتهای گذرای فیزیکی او خلاصه میشود. برنامهها و محتوای برخی رسانهها، همچون نمونههای آشکاری که اخیراً در فضای مجازی دیده میشود، بهوضوح نشان میدهند که انتهای این مسیر، چیزی جز «شیءسازی» زن و فروکاستن مقام او به یک ابزار نیست.
اما چرا اصلیترین قربانی، خود زنان هستند؟
زمان، بیامان میگذرد. جذابیتهای ظاهری، سرمایهای زودگذر و آسیبپذیرند. زنی که تمام هویت و سرمایه اجتماعی خود را بر محور بدنش بنا نهاده، با گذر عمر و کاهش این جذابیتهای طبیعی، به ناگاه خود را تهی و بیپناه مییابد. احساس پوچی، افسردگی و از دست دادن هویت، گریبانگیر کسی میشود که سالها «دیده شدن» را با «ارزشمند بودن» اشتباه گرفته است. مطالعات روانشناختی و مشاهدات میدانی در جوامعی که بدننمایی در آنها نهادینه شده، بهوضوح شیوع بالای این نوع رنجهای روانی را در میان زنان نشان میدهد.
در برابر این هجوم خاموش، حجاب بهمثابه یک انتخاب آگاهانه، پرچم مقاومت در برابر این سیستم کالاسازی است. فرد با حجاب فریاد میزند که «من بیش از این بدنم هستم.» حجاب به جامعه یادآوری میکند که معیار سنجش یک زن، خرد، اخلاق، مهارتها و شخصیت اوست، نه اندامش. این حکم الهی، درواقع راهکاری خردمندانه برای آزاد کردن انرژی و استعدادهای زن از دام «خود-شیءپنداری» و هدایت آن به سمت تعالی و نقشآفرینی واقع عرصههای فردی و اجتماعی است.
راهحل چیست؟
بیتردید، تصویب و اجرای قوانین متقن و کارآمد، سد مهمی در برابر گسترش بیضابطگی است. اما قانون بهتنهائی کافی نیست. سلاح اصلی در این نبرد فرهنگی، آگاهیبخشی دقیق و دلسوزانه به خود زنان و خانوادههاست. باید با زبان منطق و نشان دادن عواقب ملموس، این حقیقت را آشکار کرد که پیروی از مدلهای غربی بدننمایی، در نهایت به قربانی شدن خود زنان و تقویت سیستم سودجوی حاکم بر صنعت مد و رسانه میانجامد.
وقتی یک دختر جوان درک کند که با پذیرش این الگو، در حال تقویت سیستمی است که او را به عنوان یک «شیء مصرفی» میبیند و ارزش حقیقیاش را نادیده میگیرد، آنگاه بهطور طبیعی در مسیر کشف هویت اصیل و سرمایههای پایدار خود گام خواهد گذاشت. این آگاهی، قدرتمندترین مانع در برابر افتادن در دام همان چیزی است که بهظاهر «آزادی» نامیده میشود، اما در باطن، بردگی جدیدی را به ارمغان میآورد.
متأسفانه علیرغم بیان ظاهری ضرورت «کار فرهنگی» در مقوله پوشش و حجاب، در مقابل هجمه گسترده جریان ابتذال، تقریباً هیچ اقدام مؤثری در سازمانهای دولتی، رسانهای و حاکمیتی در این مورد انجام نگرفته است و هرچند وقت یکبار صرفاً به اظهار تأسف و گلایه از وضع موجود بسنده میشود.