کد خبر: ۳۲۰۵۲۸
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۵۲

معامله‌ای از جیب ایران؛ نقد ساختاری مذاکرات هسته‌ای(مقاله وارده)



مذاکرات هسته‌ای میان ایران و غرب طی دو دهه اخیر به یکی از پیچیده‌ترین و پرمناقشه‌ترین موضوعات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. تجربه نشان می‌دهد که چنین گفت‌وگوهایی از ابتدا در بستری نابرابر و با منطق سلطه‌گرانه طرف مقابل بنا شده است. بنابراین هر نتیجه‌ای که از دل این مذاکرات بیرون بیاید ماهیتا به زیان ایران خواهد بود. زیرا آنچه در ظاهر «معامله» نامیده می‌شود در حقیقت نوعی «معامله با دارایی‌های ایران» است. به بیان دیگر هم آنچه طرف مقابل در مقام «امتیازدهی» ادعا می‌کند که خواهد داد قبلا از جیب ملت ایران گرفته شده و هم آنچه ایران باید واگذار کند بخشی از توانمندی‌ها و حقوق مسلم ایران است. باید توجه داشت که رفع تحریم‌ها، نه امتیاز غرب به ایران بلکه گروگان‌گیری حقوق ملت ایران‌ است. تحریم‌هایی که نه به‌ خاطر داشتن سلاح هسته‌ای بلکه صرفا به دلیل ادعای «ظن دستیابی» به آن اعمال شده‌اند. پس هر لغو یا تعلیق تحریم، بازگرداندن بخشی از اموال غصب‌شده قبلی است و نه یک لطف یا امتیاز از طرف مقابل. 
اگر فرآیند مذاکرات را با منطق اقتصادی بررسی کنیم، می‌توان گفت که طرف غربی هیچ سرمایه‌ای روی میز نمی‌آورد. آنچه به‌عنوان امتیاز معرفی می‌شود چیزی جز حقوق مصادره ‌شده ملت ایران نیست. اما ایران در مقابل باید از توانمندی‌های واقعی خود مانند ظرفیت غنی‌سازی، دانش بومی هسته‌ای یا حتی دستاوردهای منطقه‌ای و دفاعی صرف‌نظر کند. به زبان ساده طرف غربی نه چیزی از جیب خود خرج می‌کند و نه حقی از خود می‌بخشد. او تنها بخشی از غنایمی را که با ابزار تحریم غصب کرده است به صورت مشروط و نسیه بازمی‌گرداند. در حالی که ایران باید برای پس‌گرفتن این «نسیه‌ ناقص» بخشی از دارایی بالفعل خود را واگذار کند. پس درنهایت این معامله به ضرر ایران است چون ایران در صورت توافق بازهم بخشی از حقوق مسلم خود را ازدست می‌دهد.
برای روشن شدن این موضوع می‌توان از یک تمثیل ساده استفاده کرد. فرض کنید یک مشتری وارد مغازه‌ای می‌شود که روز قبل مقداری پول را از آن مغازه دزدیده است. او با همان پولی که سرقت‌ کرده کالایی را از مغازه‌دار به صورت نسیه می‌خرد. در ظاهر یک معامله صورت گرفته، اما در باطن تمام این داد و ستد از دارایی مغازه‌دار تأمین شده و مشتری(دزد) هیچ هزینه‌ای نداده است.
پرونده هسته‌ای ایران دقیقا همین وضعیت را دارد. غرب ابتدا با ابزار تحریم و فشار، میلیاردها دلار از منافع اقتصادی ایران، از درآمدهای نفتی گرفته تا دسترسی به نظام بانکی جهانی و جذب سرمایه خارجی را سلب کرده است. سپس هنگام مذاکره، «وعده» رفع جزئی آن تحریم‌ها را به‌عنوان «امتیاز» مطرح می‌کند. اما در برابر این «امتیاز نسیه»، ایران باید «بخشی واقعی» از توانمندی‌های هسته‌ای و حقوق مسلم خود را کنار بگذارد. در عمل آنچه به ایران داده می‌شود نه امتیاز واقعی از جیب آمریکا و اروپا بلکه صرفا وعده‌ای است درباره بازگرداندن بخش کوچکی از حقوقی که پیشتر به ناحق سلب کرده‌اند. این بدان معناست که در روند مذاکرات، هم بخش «داده» و هم بخش «ستانده» از ایران است و غرب چیزی از جیب خود پرداخت نمی‌کند.
نمونه بارز این مذاکره نابرابر در توافق برجام مشاهده شد. ایران تعهدات گسترده‌ای مانند محدودسازی سطح غنی‌سازی، کاهش تعداد سانتریفیوژها، تغییر کاربری راکتور اراک و نظارت‌های فراپادمانی را پذیرفت. در مقابل قرار بود تحریم‌های مالی و نفتی برداشته شود. ولی در عمل بخش مهمی از تحریم‌ها باقی ماند و حتی پس از خروج یکجانبه آمریکا از توافق، دوباره تحریم‌های شدیدتری اعمال شد. این تجربه نشان داد که غرب اساسا نیت صادقانه برای معامله ندارد. آنچه رخ داد تثبیت دستاوردهای طرف مقابل و محدودسازی ایران بود، بدون اینکه ملت ایران دستاورد اقتصادی پایداری کسب کند. این تجربه تاریخی تأیید می‌کند که منطق چنین مذاکراتی به‌طور ساختاری به زیان ایران طراحی شده است.
از دیدگاه نظریه‌ واقع‌گرایی روابط بین‌الملل، قدرت اساس تنظیم رفتار دولت‌هاست. در این چارچوب بازیگران قدرتمند همواره تلاش می‌کنند خواست خود را با ابزار فشار بر طرف مقابل تحمیل کنند. مذاکرات هسته‌ای ایران نیز مصداق همین منطق است. آمریکا و اروپا با بهره‌گیری از قدرت سیاسی- اقتصادی خود شرایطی ایجاد کرده‌اند که ایران ناچار شود برای رفع بخشی از فشارها، از بخش دیگری از ظرفیت‌های راهبردی خود چشم‌پوشی کند.
رویکرد صحیح به این مسئله تأکید بر اصل «مقاومت فعال» است؛ یعنی اینکه تنها از طریق اتکا به توان داخلی و بی‌اعتمادی به دشمن می‌توان منافع ملی را تضمین کرد. تجربه نشان داده هر جا ایران با قدرت ایستادگی کرده طرف مقابل ناچار به عقب‌نشینی شده است. 
از منظر گفتمان انقلابی راه‌حل حقیقی نه در مذاکره نابرابر بلکه در تقویت قدرت داخلی است. پیشرفت در حوزه‌های علمی، فناوری، اقتصادی و نظامی می‌تواند معادلات قدرت را تغییر دهد. زمانی که ایران بتواند با تکیه بر توان بومی تحریم‌ها را بی‌اثر کند ابزار فشار از دست طرف مقابل خارج می‌شود. این منطق در تجربه «اقتصاد مقاومتی» و نیز در پیشرفت‌های هسته‌ای و دفاعی ایران قابل مشاهده است. هر‌بار که ایران بر توان داخلی تکیه کرده غرب ناچار شده از مواضع حداکثری خود عقب‌نشینی کند.
حاصل آنچه گفته شد این است که مذاکرات هسته‌ای ایران با غرب و آمریکا از اساس در بستری نابرابر شکل گرفته است. تحریم‌ها حقوق ملت ایران را غصب کرده‌اند و طرف مقابل تلاش می‌کند در قالب مذاکره، بازگرداندن بخشی از این حقوق را مشروط به چشم‌پوشی ایران از دیگر حقوق و توانمندی‌هایش کند. به همین دلیل آنچه «معامله» نامیده می‌شود در واقع معامله‌ای است که هر دو طرف آن از دارایی ایران تأمین می‌شود. طرف مقابل چیزی از دست نمی‌دهد، آمریکا و اروپا هیچ دارایی یا امتیاز واقعی متعلق به خود را روی میز نمی‌گذارند. تمام آنچه مطرح می‌کنند، بخشی از همان حقوقی است که قبلا از ایران سلب کرده‌اند. اما ایران در مقابل مجبور می‌شود بخشی دیگر از توانمندی‌های راهبردی و حقوق مسلم خود را که در اختیار دارد واگذار یا محدود کند. در پایان اگر توافقی صورت گیرد غرب هیچ هزینه‌ای نداده ‌اما ایران بخش مهمی از توانمندی‌هایش را از دست داده است. این یعنی سود خالص برای غرب و زیان خالص برای ایران. 
چنین مذاکراتی جز تثبیت سلطه غرب و محدودسازی ایران ثمری ندارد. تجربه تاریخی برجام بهترین شاهد این مدعاست. بنابراین مسیر درست نه در اعتماد به دشمن و مذاکره نابرابر بلکه در مقاومت فعال و اتکا به ظرفیت‌های درونی ملت ایران است. تنها در این صورت است که می‌توان معادلات جهانی را به نفع ملت ایران تغییر داد و از حقوق مسلم خود بدون معامله‌ای زیان‌بار دفاع کرد. هر مذاکره و توافقی که نتیجه آن چشم‌پوشی از بخشی از حقوق بالفعل در برابر وعده بازگرداندن ناقص حقوق غصب ‌شده قبلی باشد، چرخه‌ای معیوب را تداوم می‌بخشد که نتیجه‌اش هر بار بیشتر متضرر شدن ایران و فقدان هرگونه دستاورد پایدار 
خواهد بود.
علیرضا معشوری - دکتری روابط بین‌الملل