آینده سیاسی و دیپلماتیک نظم جهـانی در حال گذار
بخش اول-محمدجواد نجفی، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل
اشاره: آینده دیگر پدیدهای ساده و تکخطی نیست. جهانی که در برابر ما قرار دارد، برآیند شبکهای از محیطها و عرصههایی است که در هم تنیدهاند. سیاست، اقتصاد، فناوری، امنیت، فرهنگ و محیطزیست، هرکدام بهتنهائی بخشی از تصویر آیندهاند؛ اما هیچکدام به تنهائی کافی نیستند. نگاه تکبعدی به آینده، خطای راهبردی بزرگی است. همانگونه که بحران مالی جهانی تنها مسئله اقتصادی نبود و پیامدهای سیاسی و اجتماعی به بار آورد، یا تغییرات اقلیمی تنها یک مسئله محیطزیستی نیست و به موج مهاجرت و ناامنی تبدیل میشود، ما با دنیایی روبهرو هستیم که آینده آن «چندلایه» و «چندسطحی» است. از این رو، تحلیل آینده باید همچون مطالعه یک منظومه باشد؛ منظومهای که در آن هر محیط، حلقهای از زنجیر آینده است. کشورها و ملتهایی که امروز بتوانند با چنین نگاهی آینده را بخوانند، فردا میتوانند در ساختن آن سهم داشته باشند.
در سلسله یادداشتهایی به موضوع جهان پیش رو و الزامات آن خواهیم پرداخت. در این سلسله یادداشتها در ارتباط با «محیطهای جهان آینده» به مباحثی همچون اینکه چرا باید آینده را چندبعدی دید؟آینده سیاسی و دیپلماتیک – نظم بینالملل در حال گذار چگونه است، آینده اقتصادی – از دلار تا داده، آینده نظامی و امنیتی – نبرد در سایهها، آینده حقوقی – قانون یا قدرت؟، آینده اجتماعی – جوامع در جستوجوی هویت،آینده فرهنگی و هنری – نبرد روایتها، آینده تکنولوژیک – فرصت یا تهدید؟، آینده اطلاعاتی – داده به مثابه سرمایه، آینده زیستمحیطی – زمین خسته، آینده ارتباطی و رسانهای – جهان شیشهای و جمعبندی منظومهای از آیندهها پرداخته خواهد شد. در اولین قسمت از این یادداشتها آینده سیاسی و دیپلماتیک جهان در حال گذار مورد بررسی قرار میگیرد.
آینده سیاسی نظم جهانی در حال گذار
سیاست و دیپلماسی، همواره ستونهای اصلی نظم جهانی بودهاند. اما جهان امروز دیگر شبیه قرن بیستم نیست. قدرتها تغییر کردهاند، بازیگران تازهای وارد عرصه شدهاند و قواعدی که روزگاری ثابت به نظر میرسید، اکنون در حال فروپاشی است. آینده سیاسی و دیپلماتیک جهان را باید در پرتو این تحولات درک کرد؛ تحولات شتابانی که مرز میان قدرت سخت، قدرت نرم و حتی قدرت هوشمند را دگرگون ساختهاند.
چندقطبی شدن جهان
پایان جنگ سرد خبردهنده از یک جهان تکقطبی بود؛ جهانی که در آن آمریکا خود را «رهبر بلامنازع» میدید. اما دو دهه گذشته نشان داد که چنین تصوری دوام ندارد. ظهور چین بهعنوان قدرت اقتصادی و فناورانه، بازگشت روسیه به صحنه امنیتی، و نقشآفرینی اتحادیه اروپا، هند، ترکیه و حتی کشورهای منطقهای چون ایران و عربستان، نشانههای آشکار یک نظم چندقطبیاند. در چنین فضائی، آینده سیاست بینالملل نه بر محور یک قدرت مسلط، بلکه بر اساس توازنهای سیال شکل خواهد گرفت؛ توازنی که هر لحظه ممکن است با یک بحران منطقهای یا یک جهش فناورانه برهم بخورد.
تغییر ماهیت دیپلماسی
دیپلماسی کلاسیک، مبتنی بر سفارتخانهها، معاهدات رسمی و دیدارهای دیپلماتیک بود. اما آینده دیپلماسی دیگر محدود به میزهای مذاکره نخواهد بود. امروز شرکتهای فناوری، رسانهها، سازمانهای غیردولتی و حتی افراد تأثیرگذار در شبکههای اجتماعی، بخشی از معادلات سیاسی شدهاند. به عبارت دیگر، دیپلماسی آینده، دیپلماسی چندلایه است: ترکیبی از گفتوگوهای رسمی، فشارهای اقتصادی، عملیات رسانهای و حتی تعاملات فناورانه.
بحران مشروعیت نهادهای بینالمللی
نهادهایی چون شورای امنیت و سازمان ملل، زمانی نماد نظم جهانی بودند. اما ناکارآمدی آنها در مواجهه با بحرانهایی همچون جنگ اوکراین یا فاجعه غزه نشان داده است که این نهادها بیش از آنکه نماینده عدالت باشند، بازتابی از رقابت قدرتها هستند. آینده سیاسی، بدون بازاندیشی در این نهادها، به دشواری میتواند نظم باثباتی را رقم بزند.
نقش بازیگران منطقهای
آینده دیپلماسی تنها به واشنگتن، مسکو یا پکن محدود نمیشود. غرب آسیا، آسیای مرکزی، آمریکای لاتین و آفریقا هرکدام بسترهایی برای ظهور قدرتهای میانیاند. این کشورها میتوانند با بهرهگیری از موقعیت ژئوپلیتیک و سرمایههای فرهنگی یا انرژی، در معادلات جهانی وزنهای تعیینکننده باشند. آینده سیاسی جهان، به میزان زیادی به تعامل این قدرتهای منطقهای با ابرقدرتها وابسته خواهد بود.
جهانی در حال گذار، بدون مرکز ثابت قدرت هم فرصت و هم تهدیدهایی نو
برای کشورها فراهم میکند
آینده سیاسی و دیپلماتیک جهان را میتوان چنین توصیف کرد: جهانی در حال گذار، بدون مرکز ثابت قدرت، با قواعدی سیال و بازیگرانی متنوع.
این آینده، هم فرصتهایی برای کشورها فراهم میکند و هم تهدیدهایی نو. کشورهایی که بتوانند با دیپلماسی هوشمند، شبکهای و چندبعدی عمل کنند، شانس بیشتری برای اثرگذاری در این نظم در حال تغییر خواهند داشت.